ترس از تحریف، طنابی بر گردن ادبیات دینی کودک
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس مهراجی؛ اگرچه امروز هیچ نویسندهای نیست که از الزامات و اقتضائات گروه سنی کودک و نوجوان بیخبر باشد، اما علیرغم این آگاهیها آثاری که در حوزه ادبیات دینی کودک و نوجوان منتشر میشود، به میزان زیادی با ذائقه و شخصیت بچهها همخوانی ندارد. گویی مخاطب نهفته در اثر، کودک و نوجوان امروزی نیست و این کتابها برای آنها نوشته نشدهاست. گفتگو با برخی از والدینی که کتابهای دینی و مذهبی را در سبد مطالعه فرزندانشان لحاظ میکنند ما را مشخصا به این مسئله مواجه میسازد که در این چند دهه اخیر، مولفان به بازنویسی مضامین دینی اکتفا کردهاند؛ کودک و نوجوانِ امروزی از پند و نصیحت و آموزش بیزار است و کتابها وقصههای دینی دقیقا بر خلاف این رویکرد پیش میروند و سراسر کلیشه و تعلیماند، این تعارض از کجا شکل میگیرد؟ چرا در این سالها به طور نسبی در ارائه آثار دینی کودک و نوجوان عملکرد موفقیتآمیزی نداشتهایم؟
پیش از پرداخت به این مسئله، لازم است بدانیم ادبیات کودک و نوجوان برخلاف ادبیات بزرگسال، ادبیات مخاطب محور است. این موضوع را محسن هجری نویسنده و پژوهشگر حوزه کودک، در نشستی با محوریت آثار دینی کودک که از سوی پژوهشکده فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ ارشاد برگزار شده، مطرح میکند و معتقد است:« ما در ادبیات کودک و نوجوان با مخاطبی روبهروییم که دارای دایره واژگان و تجربههای مشخص و محدود است و به همین خاطر نوشتن برای این گروه سنی کمی دشوار به نظر میرسد. مخاطبمحوری ادبیات کودکان و نوجوان به این معناست که در نهایت این کودک و نوجوان است که اثر را ارزیابی میکند و واکنش اوست که معیار ارزش ادبی و هنری یک اثر را معلوم میسازد. این ویژگی برای ادبیات کودک و نوجوان یک امتیاز محسوب نمیشود بلکه یک واقعیت اجتنابناپذیر و گریزناپذیر است که قابل تعمیم به گونههای مختلف ادبیات کودک و نوجوان بوده. معیار ارزش گذاری آثار دینی کودک و نوجوان نیز میزان جذب مخاطب است. اگر کودکان این دوره با این آثار ارتباط برقرار نمیکند یعنی خودشان را مخاطب این آثار نمیدانند. درست همان مشکلی که اکنون ادبیات دینی با آن دست به گریبان است.»
محسن هجری از جمله معدود نویسندگان و پژوهشگران ادبیات دینی کودک و نوجوان است که همواره تلاش کرده فراتر از کلیشه و مرزبندیها با خلق آثار ادبی، مضامین دینی را در کودکان نهادینه کند و سرآغاز دشواری خلق آثار دینی کودک و نوجوان را از آنجایی میداند که نویسندگان میخواهند در ضمن رعایت دقت در انتقال مضامین دینی برای جلوگیری از تحریف، عنصر تخیل را هم لحاظ کنند. درصورتی که اگر معیارهای زیباییشناختی را نادیده بگیریم و صرفا در پی انتقال مضامین دینی و تاریخی باشیم، اثر ادبی خلق نکردهایم و منجر به شکست خواهیم خواهیم شد.
به ویژه اینکه به دلیل تداخل حوزه ادبیات و نظام آموزشی و عدم استفاده از ابزار داستان و ادبیات برای انتقال مضامین (در دروس تعلیمات دینی)، مخاطب کودک و نوجوان به محض مواجهه، این سبک از آثار دینی را مشابه آنچه که در مدرسه در کتاب تعلیمات دینی دیده خواهد یافت و روی خوشی به آنها نشان نمیدهد. شباهت میان کار نویسندگان و آثاری که در چارچوب آموزش و پرورش منتشر میشود میتواند مشکلآفرین باشد و موجب شود کودک و نوجوان ادبیات دینی را تکرار آموزههای کتابهای تعلیمات دینی در مدرسه بداند.
مخاطب نهفته در آثار دینی چه کسانی هستند؟
این نویسنده و پژوهشگر در جهت ریشه یابی این تعارض به تحلیل مخاطب نهفته در این آثار میپردازد، این که عموم نویسندگان باتوجه به واقعیت جامعه امروزما، چه نوع کودک و چه عناصری را مخاطب خود میدانند و هنگام خلق اثر در تلاشند نیاز چه نوع کودکی را برآورده سازند، او میگوید: «مخاطب نهفته در آثار دینی دو گروهاند. دسته اول، کودک آرمانی یا رسمی است، کودکی که به نوعی با آموزهها و هنجارها و ارزشهای ما همسویی نشان میدهد و از دید ما کودک مطلوب تلقی میشود؛ درست همان تصویری که از کودکان در فضاهای رسمی مثل مدرسه در ذهن داریم. به طور مشخص مطالعات میدانی نشان میدهد خارج از فضای رسمی، پذیرش مخاطب ما نسبت به آثار دینی مطلوب نیست و به نوعی کودک رسمی با کودک واقعی فاصله بسیاری دارد، ما عموماً مخاطب ادبیات دینی را کودک رسمی میدانیم.
نوع دیگری از مخاطب نهفته در اثر، عنصر سیاستگذار، ناظر یا همان دولت است. به طور کلی مخاطب نهفته در اثر دینی این دوگروه هستند که ضریب عدم موفقیت این آثار را افزایش داده اند. نویسنده در جریان تولید آثار دینی نمیتواند خارج از این چارچوب و بر اساس تفکرات خودش، اثری را خلق کند و او را محدود ساخته است؛ بنابراین اگر آثار دینی نمیتوانند کودک و نوجوان واقعی را جذب کند به این خاطر است که نیازشان در این آثار کمتر لحاظ شده است. اگرچه تلاش میکنیم اثر خوبی در این زمینه ارائه دهیم، اما در شرایطی که کودک واقعی و امروزی مخاطب ما نباشد موفق نخواهیم شد.
تخیل قربانی واقعیت /آیا بهکارگیری عنصر خیال، ما را به وادیِ تحریف میکشاند؟
در چند دهه اخیر، در ادبیات دینی از زبان ادبی فاصله گرفتهایم؛ چون معتقدیم اگر بخواهیم از تحریف جلوگیری کنیم باید یک زبان دقیق و رسمی داشته باشیم زبانی که برخلاف زبان ادبی، تعبیر یا تفسیر پذیر نیست. این فاصله، تبعاتی را به دنبال داشته که محسن هجری این موضوع را اینگونه تحلیل میکند و میگوید: «زمانیکه از ادبیات دور شویم معیارهای زیبایی شناختی هم متحول خواهند شد. زمانیکه مخاطب با این دسته از کتابها مواجه میشود تمایز این کتابها را با کتابهای ادبی متوجه میشود. ما در بازنویسیهای مضامین دینی به زبانی گرایش پیدا کردیم که در آن صراحت وجود دارد و نگرانیم که مبادا مخاطب ما خیالپردازی کند، دچار سوء تعبیر نشود و از مبانی و اندیشههای دینی فاصله گیرد. مجموع این تصورات موجب میشود نویسنده نتواند داستانی ادبی خلق کند.
نظام سیاستگذاری در مواجهه با آثار و ادبیات دینی کودک و نوجوان مسئله کژتابی را مطرح میکند و مدام تلاش میکند با نظارتها و ممیزیها از تحریف و کژتابی جلوگیری کنند، اما این مسئله باعث شده نویسندگان از یک الگوی واحد و مشخص پیروی کنند و مضامین دینی بر دور تکرار بیفتد. یک عده میگویند چرا ما شاهد هیچگونه نوآوری در ادبیات کودکان نیستیم؟ به خاطر اینکه ما مجبوریم در قالب چارچوبهای تعریفشده بنویسیم و به سمت نوشتن آثار تعلیمی وآموزشی که تنها مجازا ادبیات خوانده میشوند حرکت کردهایم. ادبیات بدون ویژگی خیالانگیزی و تفسیر پذیری بیمعناست و ما آین را فراموش کردهایم. هرمتنی که مهمان ادبیات میشود باید جامهی ادبیات برتن کند، خواهد علمی باشد خواه دینی. این مسئله در حوزه زبان ادبیات برای مخاطب کودک و نوجوان قابل درک بوده و به زبان تعلیمی و آموزشی آثار پی برده است.»
ارتقاءشناخت و معرفت کودک و نوجوان از وظایف ادبیات است، اما اینکه تا چه اندازه میتوانیم معرفت را با خیال همراه کنیم همواره مورد بحث و نزاع بوده است. محسن هجری در گفتههایش سعی بر تفمیم این موضوع دارد که بهکارگیری عنصر خیال به معنای تحریف نیست. ما میتوانیم اجزا را در ترکیبهای متفاوت ارائه بدهیم و این مسئله به عهده تخیل است. استفاده از تخیل به این معناست که ما قصهها را برای مخاطب درونیسازی کنیم، مولفههایی را مطرح کنیم که به مخاطب اجازهی همذاتپنداری بدهد و به جهان درونی آن واقعه راه پیدا کند. در غیر این صورت بیشتر شبیه یک سوژه بیرونی خواهد بود. حال شرط بکارگیری عنصر خیال در قصههای دینی، عدم تحریف کلیت وقایع تاریخی و دینی است. استفاده از تخیل در جزئیات داستان نظیر ساخت ارتباطها و دیالوگها اگر به کلیت ماجرا آسیب نرساند، مانعی نخواهد داشت.
منبع خبر: خبرگزاری دانشجو
اخبار مرتبط: ترس از تحریف، طنابی بر گردن ادبیات دینی کودک
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران