مذاکرات صلح؛ اقلیت‌های دینی در افغانستان

مذاکرات صلح؛ اقلیت‌های دینی در افغانستان
بی بی سی فارسی
مذاکرات صلح؛ اقلیت‌های دینی در افغانستان
  • بهناز حسینی
  • پژوهشگر
۱۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۱ اوت ۲۰۲۱

مجموعه ناظران می‌گویند، بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی بی سی می‌کوشد تا با انتشار مطالب صاحب نظرانی از طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از دیدگاه‌ها ارائه دهد.

توضیح تصویر،

بازسازی و ترمیم اماکن مذهبی و تاریخی از طرف اقلیت سیک و هندو در افغانستان

اخیرا، ارگ ریاست‌جمهوری افغانستان میزبان نماینده ویژه آمریکا بود. از جمله اهداف نهایی این نشست، مذاکره برای پایان یافتن خشونت علیه اقلیت‌های دینی افغانستان، یعنی بهایی‌ها، هندوها، سیک‌ها و دیگر اقلیت‌های دینی بود که قربانی بنیادگرایی‌های شورشیان طالبان هستند. به همین بهانه در این گزارش به وضعیت اقلیت‌های دینی این کشور نگاهی انداخته‌ایم.

تلاش برای به فرجام رساندن مذاکرات صلح، دستاوردی درخشان برای شهروندان غیرمسلمان افغان است. سال‌هاست که اقلیت‌های دینی در این کشور قربانی تجاوز، ترور و خشونت گروه‌های بنیادگرای اسلامی هستند.

قانون اساسی افغانستان که در سال ۲۰۰۴ از سوی لویه جرگه در این کشور تصویب شد، به ظاهر گامی در راستای دموکراتیزه شدن افغانستان و آزادی نسبی ادیان و مذاهب بود؛ به عنوان مثال در ماده دوم این قانون اساسی آمده که دین رسمی افغانستان اسلام است و سایر ادیان نیز می‌توانند از حقوق شهروندی برخوردار باشند. در این ماده به طور مشخص از هندوها و سیک‌ها یاد شده است.

در ماه مارس ۲۰۰۱ شورشیان طالبان دو مجسمه بودا را در ولایت بامیان افغانستان منفجر کردند. خبر این رویداد یکی از دردناک‌ترین رخ‌دادها برای دوست‌داران فرهنگ و تاریخ بود. از آن زمان تا کنون، انفجار تندیس‌های بودا به نمادی از بنیادگرایی دینی در افغانستان تبدیل شده است. خوانش رهبران طالبان از اسلام از همان زمان راه را برای پذیرش دیگر ادیان بسته بود. امروز نیز نه از بوداییان خبری هست و نه از سمبل‌های دینی آنها.

  • بیست سال تغییر افغانستان در شش نمودار
  • آخرین سیک‌ها و تنها یهودی افغانستان
  • افغانستان عبادتگاه اقلیت مذهبی هندو و سیک ها را بازسازی می‌کند

با این همه، به نظر می‌رسد رهبران مسلمان افغانستان برای برقراری آشتی با پیروان سایر ادیان راه درازی در پیش دارند. طی چند سال گذشته گزارش‌های متعددی از سوءقصد به مسیحیان و بهائیان نوکیش در خارج از افغانستان منتشر شده است. همین امر نشانگر میزان حساسیت قشر مسلمان و سنتی افغانستان نسبت به پذیرش شهروندان غیرمسلمان است. اگرچه میزان خشونت‌ها علیه اقلیت‌های دینی در این کشور ریشه‌های متعددی دارد، اما نگاه دقیق به هر کدام از اقلیت‌های دینی این کشور می‌تواند رهیافت کارامدی برای درک مسائل جاری در جامعه افغانستان باشد.

بهاییان

بنابر آمار غیررسمی، بهائیان حدود ۱۳ هزار نفر از جمعیت مردم افغانستان را تشکیل می‌دهند. البته باید توجه داشت که هیچ‌گاه آماری رسمی از جمعیت کنونی آنها ارائه نشده است؛ چراکه لایه‌ای مخفی از جامعه هستند. منظور از «لایه‌ای مخفی» این است که بسیاری از آنان هویت دینی خود را در میان عموم ابراز نکرده‌اند. این محافظه‌کاری بهاییان در افغانستان را باید در پیشینه بهاییت در این کشور جستجو کرد. در ماه می سال ۲۰۱۵، ریاست عمومی فتوا و شرعیات افغانستان اعلام کرد که بهاییان فرقه‌ای "مرتد و کفرآمیز" هستند. اگرچه صدور چنین فتواهایی متاثر از نوع برخورد جمهوری اسلامی ایران با بهاییان بوده، اما نباید فراموش کرد که زمانی بهاییت در این کشور یک آیین عرفان‌گرا به شمار می‌رفت.

در اوایل سده بیستم، دکتر «عطاءالله خان»، از اشراف افغان به بهاییت گروید. او نخستین بهایی در خاک افغانستان بود. رفته رفته نیز بر تعداد آنها افزوده شد.

بنابر باور بهائیان، افغانستان یکی از سرزمین‌هایی بود که پیشوای دینی بهایی‌ها، «عبدالبهاء» از آن یاد کرده است. «ارض خاء» عبارتی بوده که او برای اشاره به "افغانستان، خراسان، سیستان، زابلستان و مرو" به کار برده است.

گفتنی است که طی سالیان اخیر برخی از افغان‌هایی که به ایران مهاجرت کرده‌‌اند، به آیین بهاییت روی آورده‌اند.

سیک‌ها

سیک‌ها از قرن شانزدهم میلادی به این سو در افغانستان حضور داشته‌‌اند. سیک‌ها در روند پیشرفت افغانستان نقش بارزی ایفا کرده‌اند؛ به طور مثال «دیوان نرنجن داس» یکی از سیک‌های این کشور، به عنوان وزیر دارایی دولت امان الله تعیین شده بود. سیک‌ها علاوه بر تلاش برای آشتی جامعه افغانستان با توسعه و صنعت، در تجارت نیز نقش اساسی ایفا کردند. آنها نه تنها در کابل حضور داشتند، بلکه در شهر‌هایی چون هلمند، قندهار، ننگرهار، هرات و حتی سمت شمال افغانستان نیز پراکنده بودند.

با کودتای هفتم اردیبهشت/ثور و سقوط جمهوریت، تعدادی از هندو‌های سرشناس و متمول، افغانستان را ترک کرده و به کشور‌های غربی از جمله آمریکا و کانادا مهاجرت کردند. براساس آمار‌های موجود، در دهه شصت شمسی تعداد هندو‌ها و سیک‌هایی که در افغانستان مانده بودند به ۳۰ هزار تن می‌رسید. در حالی که گفته می‌شود پیش از کودتای هفتم اردیبهشت، ۲۰۰ هزار هندو و سیک در افغانستان حضور داشته‌‌اند. سقوط حکومت دکتر نجیب‌الله و روی کار آمدن مجاهدین، باعث بوجود آمدن جنگ‌های داخلی خانمان‌براندازی شد که یکی از گروه‌های قربانی آن سیک‌ها بودند.

سیک‌های افغانستان از جنگ‌های داخلی آسیب زیادی دیدند. بسیاری از آنان مجبور شدند از ترس جنگ افغانستان را ترک کنند. آن تعدادی هم که با سرسختی مقاومت کردند و در افغانستان ماندند، با برخورد‌های تند و تبعیض‌آمیز طالبان روبه‌رو شدند.

در زمان رژیم طالبان، علمای دین با صدور فتوا، همه غیرمسلمانان افغان را ملزم به پوشیدن پارچه زرد بر روی پیراهن ها و جیب های خود کردند. این فرمان در ۲۲ مارس توسط مولوی عبدالولی از رادیو «صدای شریعت» اعلام شد. این فرمان سیک‌ها را در بر نمی‌گرفت چون سیک‌ها دستار (توربان)مخصوص به خود را داشتند که می‌شد آن‌ها را به راحتی از دیگران تشخیص داد. زنان در این دوران مجبور به استفاده از چادری همانند دیگر زنان افغان بودند.

تا پیش از سقوط طالبان تعداد انگشت‌شماری از جامعه سیک افغان در این کشور باقی مانده بودند؛ با این حال پس از سقوط طالبان و آمدن حکومت دموکراتیک، تعداد زیادی از سیک‌هایی که به کشور‌های همسایه رفته بودند. به افغانستان بازگشتند.

در طول چند سال گذشته، با این که محمد اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان با فرمان خود یک کرسی در مجلس نمایندگان را به هندو‌ها و سیک‌ها اختصاص داد اما حمله انتحاری فروردین سال گذشته که بیش از ۲۰ تن از هندو‌ها و سیک‌ها را در کابل به قتل رساند، آخرین امید برای ماندن در افغانستان را از آنان گرفت.

دومین گروه از سیک‌ها نیز پس از حمله انتحاری فروردین‌ماه افغانستان را ترک کردند. طبق تصمیم دولت هند، این کشور تمامی هندو‌ها و سیک‌های افغانستان را خواهد پذیرفت و افغانستان، کشوری که سالیان دراز محل حضور پیروان ادیان مختلف بوده، در حال تبدیل شدن به کشوری بدون اقلیت مذهبی است.

هندوان

آئین هندو در افغانستان، قرن‌ها پیش از ورود اسلام به این کشور وجود داشته ‌است. حضور هندو‌ها در افغانستان، تاریخ چندصد ساله یا چند هزارساله دارد. تاریخ بیهقی، که در قرن پنجم هجری نوشته شده، نخستین بار حضور هندو‌ها را در افغانستان استناد کرده است. اما آثار تاریخی کشف شده در اثر کاوش‌های باستان‌شناسی، نشان می‌دهد که هندو‌ها حتی قبل از زمان کوشانی‌ها، یعنی در قرن سوم پیش از میلاد هم در افغانستان حضور داشته‌‌اند.

هندوها از جمله اقلیت‌های دینی در افغانستان بودند که در توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور نقشی اساسی ایفا کردند؛ اما حضور آنها در تصمیم‌گیری‌های کلان کشور با آغاز جنگ‌های داخلی از میان رفت. اغلب هندوهای افغان، اصالتی پنجابی، سیندی، کابلی و قندهاری دارند.

آمار سال ۱۳۶۹ شمسی تعداد هندوهای افغانستان را نزدیک به ۳۰ هزار نفر تخمین زده بود. با این حال، این آمار امروز به حدود ۵۰۰ نفر رسیده است. هند، مقصد بسیاری از این مهاجران هندوی افغان بوده و از اجتماع هفتصد نفری هندو‌ها و سیک‌هایی که در افغانستان زندگی می‌کنند، تنها پانصد نفر باقی مانده است.

مسیحیان

برخی از منابع قدیمی، مانند کتاب قوانین کشورها، از گسترش مسیحیت پیش از پایان سلسلۀ پارت‌ها در سال ۲۲۴ میلادی در نواحی که امروزه افغانستان نامیده می‌شود، نوشته‌اند. همچنین برخی اسناد تاریخی مربوط به سدۀ ششم میلادی از وجود مسیحیان در شهرهای هرات و بلخ، و برخی اسناد دیگر به وجود جوامع مسیحی میان سده‌های هفتم تا یازدهم در این مناطق اشاره دارند. اما تعداد مسیحیان ساکنِ این مناطق تا سدۀ دهم به طرز چشمگیری کاهش یافت. منابع گوناگون از دلایلی مانند فشارهای اقتصادی، اجتماعی مسلمان و نیز دور بودنِ این مناطق از جوامع مسیحی ساکن غرب نام برده‌اند.

حدود ۲۱۰ مسیحی کاتولیک امروز در میان جمعیت ۳۶ میلیونی افغانستان زندگی می‌کنند. البته شایان ذکر است که شمار نوکیشان مسیحی افغان روزبه‌روز در حال افزایش است. با وجود این، از لحاظ تاریخی مسیحیت در افغانستان پیروان اندکی داشته ‌است. جمعیت مسیحیان افغانستان میان هزار تا دو هزار نفر تخمین زده می‌شود. تبلیغ دین مسیحیت در بیشتر دوره‌های تاریخی در این کشور که اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند، ممنوع بوده ‌است. در سال‌های اخیر و پس از حملۀ نیروهای نظامی آمریکا به افغانستان، حساسیت‌هایی در مورد فعالیت امدادگران و مبلغان مسیحی در این کشور به وجود آمده و واکنش‌ ملاهای مسلمان و نیز تهدیدهای گروه افراطی مثل طالبان را به همراه داشته‌است. از جمله جنجالی‌ترین موارد برخورد با گروندگان به مسیحیت می‌توان به بازداشت و محاکمۀ عبدالرحمن در افغانستان اشاره کرد و تنها کلیسای کاتولیک درافغانستان نیز به دلیل شیوع کرونا بسته شد. بنا بر اعلام وزارت خارجۀ آمریکا شمار مسیحیان افغانستان بین ۵۰۰ تا ۸٬۰۰۰ نفر است.

ارمنیان

جامعه ارامنه افغانستان نیز از دیگر اقلیت‌های دینی این کشور است که آمار مشخصی از پیروان آن در دست نیست. البته بسیاری از مردم افغانستان از دیرباز «ارمنی» و «مسیحی» را به یک معنا به کار می‌بردند. به عنوان نمونه، زمانی که بریتانیا در سال ۱۸۳۹ شاه «شجاع‌المک درانی» را بر تخت سلطنت نشاند، روی سکه‌ای که به نام او ضرب شد، چنین آمده بود: «سکه زد بر سیم و زر، روشن‌تر از خورشید و ماه / نــور چشم "درّ درّان" شـــه شجـــاع‌الملک شـاه.»

عبارت «درّ درّان» یکی از القاب پدرکلان شاه شجاع، احمدشاه درانی (۱۷۴۷-۱۷۷۲) بود که از بنیانگذاران افغانستان به شمار می‌رفت. به روایت تاریخ سلطانی، مردم کابل برای اعتراض سیاسی، آن شعر را به این صورت تحریف کردند: «سکه بر سیم و طلا زد ، شـه شجــاع ارمــنی / نـور چشم "لارد" و "برنس" خاک پای "کمپنی."» در اینجا «لارد» به لرد اوکلند فرمانروای هند بریتانوی، «برنس» به سر الکساندر برنس یکی از معماران جنگ اول افغانستان-انگلستان و «کمپنی» به شرکت هند شرقی اشاره دارد.

ارمنی در این بیت به معنای مسیحی است که بیانگر تاثیر پررنگ ارامنه در فرهنگ عمومی ‌کابل قدیم است. از سوی دیگر، حوادثی مثل این نشان می‌دهد که هرچند مردم کابل با اقلیت ارمنی بدرفتاری نکردند، ولی دربارة مذهب مسیحیت نگاه مثبتی نداشتند. در شعر یادشده، با ارمنی/مسیحی خواندن شاه شجاع، تلاش شده است که او را انسانی نامسلمان و، در نتیجه، نامناسب برای حکم راندن بر کشوری اسلامی ‌معرفی کنند.

یهودیت در افغانستان

تا مدت‌ها، هرات خانه‌ای برای یکی از بزرگ‌ترین جامعه‌های یهودی آسیا بود. در قسمت‌های غربی کشور، یهودیان محلی به لحاظ فرهنگی با یهودیان ایران در ارتباط بودند. علاوه بر این، ۲۰۰ خانواده یهودی مشهدی در ایران در پی اجبار برای تغییر دین به اسلام در طی سال‌های ۱۸۴۰-۱۸۳۸ میلادی در هرات ساکن شدند. این مهاجران جدید به استحکام موسسات یهودی کمک نموده و به طور کلی با زندگی یهودیان در افغانستان آمیحته شدند. در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، هرات اصلی‌ترین جامعه یهودی افغانستان بود. با وجود این، تغییر سرنوشت، یهودیان را مجبور به ترک آن شهر کرد. زندگی یهودیان در هرات در دهه‌های گذشته سازمان یافته نبود. در سال ۱۹۷۸، به دنبال حفاری‌های باستان‌شناسی که در هرات جریان داشت، چهار کنیسه کشف شد که همه آنها در قسمت‌های قدیمی شهر باردورانی و موماندا، ناحیه‌ای که در گذشته به «همسایگی یهودیان» معروف بود، قرار داشتند، نام این کنیسه ها مُلا آشور، یوآو، غول و چهارمی بدون نام بود. از کنیسة ملاآشور در سال ۱۹۷۸ میلادی به عنوان مکتب، یعنی مدرسه ابتدایی اسلامی برای پسران، استفاده می‌شد. ساختمانی که قبلاً به نام کنیسة غول معروف بود به خانه‌ای اسلامی برای نماز تبدیل شد و مسجد بلال نام گرفت. تنها کنیسة یوآو با اکثر مشخصات اصلی‌اش حفظ شده است. این کنیسه در موماندا، همسایه قدیمی شهر هرات قرار دارد و از یک بنای آجری گلی دو طبقه و یک حیاط درونی تشکیل شده است. صندوق تورا در دیوار غربی این کنیسه و در مقابل اورشلیم ساخته شده و تأثیر معماری ایرانی بر معماری تمام این کنیسه ها بسیار واضح است.

در قرن شانزدهم سلسله مغولی هند، اسلام شیعه را در حالی پذیرفت که آسیای مرکزی و افغانستان همچنان از اسلام سنی تبعیت می کردند، به این ترتیب پیوندهای سنتی که بین یهودیان ایران، آسیای مرکزی و افغانستان وجود داشت، از هم گسسته شد. از اواسط قرن ۱۸ میلادی، سلسله دورانی بر افغانستان حکومت و تلاش کرد از نفوذ غرب، به خصوص انگلیس، بر جامعه افغان جلوگیری کند. این امر به انزوای نسبی جامعه یهودیان محلی انجامید. لباس سنتی یهودیان شبیه مسلمانان بود به استثناء نوعی کلاه مشکی که مردان یهودی می‌پوشیدند.

بنا بر سنت، این کلاه مشکی نشانه سوگواری برای ویرانی بت‌همیقداش (بیت المقدس) بود. برخی عقیده دارند که یهودی‌ها مجبور بودند این کلاه را به عنوان نشانه‌ای برای متمایز کردن خودشان از مسلمانان بپوشند. بسیاری از یهودیان افغانی در تجارت نخ و ابریشم به خصوص در رنگریزی فعال بودند. درست کردن رنگ که از باقیمانده خشک شده حشرات ماده، قرمزدانه تهیه می‌شد و دسته‌های پیشه‌وران آن را عمل می‌آوردند و این کار دست‌ها را رنگین می‌کرد، که همین باعث شد بسیاری به غلط گمان کنند که این مشخصه یهودیان افغانستان است. یهودیان افغانستان برای نماز و مطالعات مذهبی از زبان عبری استفاده می‌کردند اما زبان اصلی آنها برای مکالمات روزمره فارسی بود. در هرات یهودیان حداقل به سه لهجه اصلی صحبت می‌کردند. لهجه اصلی فارسی بود، و زبان یهودیان افغانی‌الاصل بود، مهاجرانی که از مشهد آمده بودند و نسل‌های بعدی آنها لهجه محلی اصلی خود را ترجیح می‌دادند و کسانی که از یزد و شهرهای دیگر ایران آمده بودند، همچنان به لهجه خودشان صحبت می‌کردند.

تعداد کل یهودیان افغان در دنیا در اواسط قرن بیستم در حدود ده هزار نفر بود. در تحقیقی دیگر به وجود تنها ۱۵ جامعه یهودی یهودی به طور مشروح اشاره شده است. در طی دهه ۱۹۳۰، جامعه اصلی یهودیان افغانستان در دو شهر کابل و هرات ساکن بودند و در هر شهر حدوداً دو هزار یهودی زندگی می کرد. سومین جامعه بزرگ یهودی ساکن بلخ و جمعیت آن ترکیبی از مهاجران یهودی نواحی مختلف آسیای مرکزی بود. جوامع یهودی کوچک‌تر در شهرهای غزنه و قندهار زندگی می‌کردند. تا اواسط قرن بیستم، تماس یهودیان افغانستان با تجدد بسیار کم بود و به دلیل زندگی در کشوری که قدرت‌های خارجی هرگز در آن ساکن نشده بودند، پیوندشان با جوامع یهودی همسایه در ایران، آسیای مرکزی و هند محدود بود. با این حال، در نیمه اول قرن بیستم و در سال ۱۹۵۰ میلادی بسیاری از یهودیانی که به طور رسمی اجازه ترک افغانستان را داشتند، آن جا را ترک کرده و برخی از آنان در اسرائیل ساکن شدند. تبلیغات صهیونیستی به طور کامل در افغانستان ممنوع شد و با این همه، تنها از اواخر سال ۱۹۵۱ میلادی بود که اجازة مهاجرت به آنجا داده شد. تعداد یهودیان افغانی که در سال ۱۹۶۷ میلادی به اسرائیل مهاجرت کرده بودند به چهار هزار نفر رسید. هر یک از سه جامعه اصلی یهودیان (کابل - هرات و بلخ) پس از دهه ۱۹۵۰ میلادی همچنان در افغانستان فعال باقی ماندند. از ۱۹۵۲ میلادی یهودیان از خدمت در ارتش معاف و مجبور شدند به جای آن مالیات معینی را پرداخت کنند. در سال ۱۹۹۰ میلادی تنها ۱۵ تا ۲۰ خانواده یهودی در کابل باقی ماندند که آنان نیز خیلی زود آن جا را به قصد ترکمنستان، ازبکستان و هند ترک کردند. تا سال ۲۰۰۱ میلادی دست کم دو یهودی شناخته شده در کابل ساکن بودند و بنا به گفته آنها ۵ یا ۶ خانواده در هرات زندگی می کردند. اسحاق لوی ۶۹ ساله سرایدار کنیسه کابل در ژانویه ۲۰۰۵ درگذشت و جسد او را برای خاکسپاری در کوه زیتون به بیت‌المقدس بردند؛ در حال حاضر تنها یک یهودی در افغانستان باقی مانده است.

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: مذاکرات صلح؛ اقلیت‌های دینی در افغانستان