بیضایی پس از یک دهه مهاجرت: اگر در کشورم بودم حاصلم چه بود؟

حضور بهرام بیضایی، ادیب، پژوهشگر، نویسنده و کارگردان شهیر ایرانی در مرکز پژوهش‌های ایران‌شناسی دانشگاه استنفورد آمریکا از ۱۰ سال گذشت و در آستانه رسیدن به ۱۱ سال است. شهریور سال ۸۹ بهرام بیضایی به دعوت این مرکز، ایران را همراه خانواده‌اش ترک کرد و از آن زمان تاکنون در کنار پژوهش و تدریس در این دانشگاه، چند نمایش را بر روی صحنه برده است.

هفته گذشته به مناسبت ۱۰ سالگی حضور بهرام بیضایی در دانشگاه استنفورد، برنامه‌ای در دو روز به شکل مجازی با حضور تعدادی از پژوهشگران و چهره‌های شناخته شده برگزار و بار دیگر جنبه‌های مختلف آثار آقای بیضایی بررسی شد.

عباس میلانی مدیر مرکز پژوهش‌های ایران‌شناسی دانشگاه استنفورد، ژاله آموزگار، حمید امجد، سهند عبیدی، ماندانا زندیان، نگار متحده، امیرحسین سیادت و سعید طلاجوی از جمله سخنرانان این نشست مجازی بودند که هر کدام از منظری به بررسی آثار و فعالیت‌های بهرام بیضایی پرداختند.

Embed share
صحنه: ۱۰ سالگی حضور بیضایی در استنفورد
by رادیو فردا Embed share The code has been copied to your clipboard. The URL has been copied to your clipboard
  • ارسال به فیس‌بوک  
  • ارسال به توئیتر  

No media source currently available

0:00 0:14:28 0:00 لینک مستقیم
  • 64 kbps | MP3

امیر نادری، نویسنده و کارگردان شناخته‌شده یکی از افراد حاضر در این برنامه بود که در کنار ساخت یک فیلم نمادین کوتاه به نام «سفری به دنبال هویت»، در قالب گفتاری به بیان خاطرات و رابطه‌اش با بهرام بیضایی پرداخت. بخش قابل توجه صحبت‌های سازنده فیلم‌هایی چون «تنگنا»، «دونده» و «آب، باد، خاک» اشاره او به نبودن بهرام بیضایی در ایران بود. جایی که در قالب بیان خاطره‌ای از یک گفت‌وگویش با بهرام بیضایی، وضعیت او را در خارج از ایران شبیه «ماهی از حوض بیرون افتاده‌ای که پرپر می‌زند» تعبیر کرد و گفت تمام روح و روان بهرام بیضایی در ایران است.

در همه این ۱۱ سالی که بهرام بیضایی در ایران نبوده است، دریغ غیبت و محرومیت مخاطبانش از روبرویی مستقیم با آثارش در هر صحبت دوستداران و همکارانش مطرح شده است. و البته این دریغ کمترین بازتاب را در صحبت‌های مقام‌های مسئول جمهوری اسلامی ایران داشته که اقداماتشان در تمام سال‌هایی که از انقلاب ایران رفته عامل اصلی مهاجرت بهرام بیضایی بوده‌اند.

ببینید

عیّار تنها، مروری بر کارنامۀ هنری بهرام بیضایی

بهرام بیضایی در پیامش به این نشست پس از سپاس از مدیران و همکاران مرکز پژوهش‌های ایران‌شناسی دانشگاه استنفورد در پاسخ به بخش تأثیرگذار صحبت‌های امیر نادری، ابتدا از واقعیت مهاجرت و کوچ بسیاری از ایرانی‌ها در تمام سال‌های گذشته گفت با یادآوری مهاجرت امیر نادری که حالا از آن بیش از سه دهه می‌گذرد: «احساس کردم منظورش نه من فقط، که کلی‌تر بود. بدین معنی که کاش در چنان سرزمین آرمانی بودیم که روزی ناچار به رفتن از آن نمی‌شدیم. نادری شاید بیش از من درباره خودش حرف می‌زد و همه کسانی که ناچار در جای خود نیستند و مهم‌تر از آن شاید از قیمت سنگین عمرهای تلف شده‌ای می‌گفت که سال‌ها برای ماندن در وطن و سپس برای رفتن از آن پرداخته‌ایم.»

Embed share
پیام بیضایی به مناسبت ۱۰ سالگی حضورش در استنفورد
Embed share The code has been copied to your clipboard.
  • ارسال به فیس‌بوک  
  • ارسال به توئیتر  
The URL has been copied to your clipboard

No media source currently available

0:00 0:08:49 0:00

بهرام بیضایی در ادامه پیامش از دستاوردهای حضورش در دانشگاه استنفورد گفت. از اجرای نمایش‌های «جانا و بلادور»، «گزارش ارداویراف»، «طرب‌نامه» و «چهارراه» و برگزاری ۴ کارگاه بازیگری گفت و البته این پرسش مهم و تأمل‌برانگیز را مطرح کرد که «اگر این ۱۰ سال در کشورم بودم حاصلم چه بود و چه در دست داشتم؟» و در ادامه به کنایه، مروری کرد بر تعدادی از فیلمنامه‌های ساخته‌ نشده‌اش: «آیا لطفا اجازه می‌دادند فیلم «مقصد» را بسازم چنان که می‌خواهم، یا «ماهی»، یا «اتفاق خودش نمی‌افتد» یا حتی «سند»، یا فیلم‌های آرزویی‌ام «طومار شیخ شرزین»، «اشغال» و البته «داستان باورنکردنی».

تقریباً هر فعالیت نمایشی بهرام بیضایی در ایران چه در سینما و چه در تئاتر با مجموعه پایان‌ناپذیری از مشکلات همراه بود. بخش زیادی از این مشکلات به تصمیم و اراده حکومت در محدود کردن او به عنوان یکی از معدود چهره‌های استوار در نپذیرفتن سانسور و معیارهای نظارتی مربوط می‌شد. این باعث شد تا حالا شمار حیرت‌آور آثار اجرانشده او به دریغ دردآوری برای فرهنگ و هنر ایران تبدیل شود.

بهرام بیضایی در پیامش درباره دستاوردهای سومین مهاجرتش پس از انقلاب که طولانی‌ترین آنها شده است بر کارهایی که در مرکز ایران‌شناسی دانشگاه استنفورد انجام داد تاکید کرد و گفت: «فرصتی که همه عمر در وطن ازم دریغ شد، اینجا بهم رو نشان داد. امکان آزمون خیالات نمایشی‌ام.»

بهرام بیضایی وقتی ایران را ترک کرد از آخرین نمایشی که بر صحنه برده بود («افرا، یا روز می‌گذرد») سه سال می‌گذشت. آخرین فیلم به نمایش درآمده از او («وقتی همه خوابیم») با سوتعبیرها و انتقادهای گزنده‌ای از سوی بخشی از جریان نقد روبرو شد که او را دلسرد کرد.

بخش دوم پیام بهرام بیضایی اشاره او به اجرا نشدن نمایش «داش آکل به گفته مرجان» بود. نمایشی که به گفته آقای بیضایی برداشتی از اثر معروف آقای هدایت «داش آکل» است و قرار بود به مناسبت هفتادمین سال مرگ او اجرا شود اما باوجود انجام تمرین‌های اجرایش (به قول خود بیضایی به «اوج تمرین رسید»)، همه‌گیری ویروس کرونا مانع از آن شد. بهرام بیضایی با اشاره به این نمایش اجرا نشده، مرور کوتاهی بر کارنامه صادق هدایت، نویسنده و مترجم مهم تاریخ معاصر کرد. از جمله به آشنایی خودش با آثار هدایت اشاره کرد: «وقتی هدایت خودش را کشت، من دوازده سالم بود. در واقع من هدایت را با مرگش شناختم. آن هم از مجله اطلاعات ماهانه، مزین به عکسی از او روی جلد. فروردین ۱۳۳۰. بعدها بود که در درالفنون همدرسی آرامی به اسم قدسیان تحلیلی از «بوف کور» خواند و اشارات اثر را شکافت و جهان وهمی را به جهان روزمره تاریخی پل زد و اسمش برای همیشه در یادم ماند.»

بهرام بیضایی در این پیام به جایگاه تاریخی و راه‌گشای صادق هدایت در ادبیات ایران اشاره کرد. اشاره‌ای که می‌تواند زمینه‌ساز بحث‌ها و گفت‌وگوهای تازه‌ای باشد: «هدایت با همه پوچ انگاری و میل تخریب خوش که به او بسته‌اند و آن همه ذوق زندگی که در طنزهای او برجاست، با همه بازیگوشی و گریزش از جنت مکان شدن، دریچه‌های بسیاری بر ما گشود.»

بهرام بیضایی در این پیام با برشمردن برخی ویژگی‌های مهم آثار صادق هدایت در زمینه‌های مختلف از جمله «آغازگری نمایش نوین ایران» و «کار در فرهنگ عامه»، گفت که نسل او از طریق صادق هدایت با جهان آشنا شد.

چند ماه پیش، بهرام بیضایی در پیامی به نشستی درباره شاهرخ مسکوب، پژوهشگر، نویسنده و مترجم شناخته شده با اشاره به شاهنامه، یکی از تندترین نقدهای سال‌های اخیرش را به روشنفکری چپ ایران بیان کرد.

او در این نقد، سیری بر برخورد جریان‌های فکری معاصر با شاهنامه از جمله جریان روشنفکر چپ معاصر کرد و در این نگاه انتقادی، با ذکر نام چهره‌هایی چون ابراهیم گلستان، احمد شاملو و محمود به‌آذین، شاهرخ مسکوب را متفاوت از آنها دانست. صحبت‌هایی که سرآغاز مباحث انتقادی تازه‌ای درباره جریان روشنفکری چپ ایران شد. حالا صحبت‌های تازه بهرام بیضایی درباره صادق هدایت و همچنین نوع پرداختش در نمایش دیده نشده «داش آکل به گفته مرجان» می‌تواند زمینه گفت‌وگوهای تازه را فراهم کند.

حضور بهرام بیضایی و گستره سایه‌اش بر فرهنگ و هنر ایران، حتی هزاران کیلومتر دورتر از خاک ایران با تداوم پژوهش‌ها و فعالیت‌های بحث‌انگیزش همچنان مغتنم و گرانبهاست.

بیشتر درباره بهرام بیضایی

«ماهی» بهرام بیضائی و قتل‌های زنجیره‌‌ای

جدال با جهل؛ ویژه تولد بهرام بیضایی

دانایی را نمی‌شود کشت

یادنامه بهرام بیضایی، «عیّار تنها»

«در حضور باد»؛ از بیضایی تا بیضایی

ناگفته‌های بهرام بیضایی در مستند عیار تنها

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: بیضایی پس از یک دهه مهاجرت: اگر در کشورم بودم حاصلم چه بود؟