رمان جدید حسین سناپور چاپ شد

رمان جدید حسین سناپور چاپ شد
خبرگزاری دانشجو

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، رمان «کلاه‌گردانی میان آس‌وپاس‌ها» نوشته حسین سناپور به‌تازگی منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه رمان‌ها و داستان‌های ایرانی است که ناشر مذکور انتشارشان را به تازگی آغاز کرده است.

حسین سناپور متولد سال ۱۳۳۹ است و به نوشتن رمان، شعر و نقد ادبی اشتغال دارد. او پیش از این، کتاب‌هایی، چون «آتش»، «سپیدتر از استخوان»، «دود»، «خاکستر» «با گارد باز»، «نیمه غایب»، «لب بر تیغ»، «ویران می‌آیی»، «تودرتویی شگردها»، «شمایل تاریک کاخ‌ها»، «ده جستار داستان نویسی»، «سمت تاریک کلمات»، «جادوی داستان»، «یک شیوه برای داستان نویسی» و مجموعه شعر‌های «مهلکه»، «آداب خداحافظی»، «خانه این تابستان»، «آغازکننده‌گان رمان مدرن ایران» و ... را در کارنامه خود ثبت کرده است.

«کلاه‌گردانی میان آس‌وپاس‌ها» به‌عنوان نهمین رمان سناپور، مانند آثار پیشین این‌نویسنده فضایی شهری دارد و درباره ۵ جوان است که در سال‌های اخیر و دهه ۱۳۹۰ با نوعی بطالت، روزمرگی و ناامیدی دست و پنجه نرم می‌کنند. این‌رمان ۵ فصل اصلی با نام‌های «بطالت کافه‌ها»، «گم‌شده در رنگ‌ها»، «لباس عروس در تاریکی»، «تاریخ را مرگ‌ها می‌سازند» و «بدرقه» دارد که هرکدام به بخش‌های مختلف با عناوین نام شخصیت‌های داستان یعنی سودابه، کمال، مهناز، کیومرث و رضا تقسیم می‌شوند.

شخصیت‌های اصلی داستان برای بیرون‌آمدن از روزمرگی به گالری‌ها، کافه‌ها، گورستان، زندان و بین کارتن‌خواب‌ها می‌روند تا حرف‌هایی بزنند و کار‌هایی کنند که می‌خواهند، اما نمی‌توانند...

در قسمتی از این‌رمان می‌خوانیم:

قهوه‌خانه دودهنه است، با شیشه‌ای سرتاسری. قلیانی‌ها این‌سر و آن‌سرِ قهوه‌خانه، چسبیده به دیوار، پشتِ هفت هشت تا میز نشسته‌اند. در شیشه‌یی را که فشار می‌دهم، نگاهی به راسکولینکفِ محوِ توی شیشه می‌اندازم و می‌روم تو. تیز، یک مردِ تنهای کت‌پوشیده را پیدا می‌کنم وسطِ آن جماعت که بیش‌تر جوان‌اند با تی‌شرت‌های تنگِ آستین کوتاه و بازو‌های بیرون انداخته. تا بنشینم، نگاه‌شان از پشت قلیان باهام می‌چرخد. معلوم است که براشان غریبه‌ام. نشسته ننشسته، با همان آقایی که سر پرموی کمی ژولیده‌اش پایین است هنوز، همین‌جوری سلامی می‌کنم. سبیل‌هاش بلند است و زرد شده از دود. ریش، سه‌تیغه. هیچ به قهوه‌خانه‌برو‌ها نمی‌ماند. به قهوه‌چی اشاره می‌کنم و چای می‌خواهم. به این آقا هم تعارف می‌زنم که براش بگیرم. تشکر آرامی می‌کند. خودش است. همان که می‌توانم عکس را به موقع نشانش بدهم؛ کمی قدیمی و توی خود و تای بابام.

چای جلوم آمده‌نیامده، وقتی می‌بینم بقیه سرشان رفت توی حرف‌های خودشان، عکس را درمی‌آورم و ازش می‌پرسم: «شما قدیمی این محلید؟»

می‌گوید: «بله، بفرمایید، در خدمتم.»

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: رمان جدید حسین سناپور چاپ شد