هفته هنر و فرهنگ؛ شاید شکوفه گل ندهد، طالب، کرونا و دولت جدید
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
اول هفته روز خبرنگار بود و آخر هفته فرهنگ و هنر نگران ترکیب کابینه جدید. و تا کارتونیستها باز قلم را به تلخی و نبود آزادی مطبوعات بگردانند، طالب به مزار شریف رسیده بود و مردمان افغان آواره کوه و دشت به سوی اروپایی که از آنان استقبال نمیکند. برای فرهنگ و هنریان اگر به پایتخت امیدی بود، آن هم با انتخاب شهردار جدید به نومیدی کشید. شاید در آینده بنویسند که در طول تاریخ ادبیات و هنر ایرانی این همه ناله و غم انباشته نبوده است. تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد.
مرز کشتار کرونا از روزانه ۵۰۰ که گذشت، صدا و سیما سنگ تمام گذاشت از نشان دادن مراسمی که خارجی گمان کرد دیسکوتک است با رقص نور و بدنها عریان. اما تبلیغات بستنی چوبی چه زود حذف شد که مبادا کسی بدگمان شود. نزدیک شدن آمار به ۱۰۰ هزار کشته در اثر ابتلا به کرونا، گرچه باعث شد تا فرمان منع خرید واکسنهای آمریکایی و انگلیسی لغو شود، اما رییس دولت جدید از وزیر بهداشت دولت قبل جلو زد و به تاکید اظهار داشت که نظر رهبری درست بود و واکسن ها خطرناکند.
توضیح تصویر،انتقال به گورستان، بزرگمهر حسینپور
فغان اهل هنر
مهدی یزدانی خرم، قصهنویس و منقد ادبیات نوشت: به خدایی که درهم شکنندهی ستمکاران است. هزاران جوان گوشتشان با شنی تانک در خاک فرو شد، هزاران دیگر به خاطر عقایدشان از بین رفتند و هزاران دیگر دق کردند تا این وطن وطن باشد و حالا شده خانهی اندوه. اصلن ذهنی مانده که بخواهد مشوشاش کرد؟
نویسنده رمان سرخ و سیاه فریاد برآورد که: تمامِ مفاهیم را اخته کردید به نفع آن آرمانهای نخنماتان. دیگر چه مانده برای ما؟ وقتی دیگر عددها شدهاند ورد روزمره و همه در حالِ دست و پنجه نرم کردن هستتند با مرگی که «شمایان» فرش سرخ جلوی پایاش انداختید و اجازه دادید داساش را راحت بچرخاند. این مرگ حق مردم نبود، من میگریم از ته جان. فقط اشک... مرگ کسب و کار شماست.
مهتاب کرامتی، هنرمند معتبرنوشت: واکسن گران بود ولی جان ما انسانها ارزان است …..انقدر ارزان که حتی قتل عمدمان هم تاوان ندارد.
پرویز پرستویی با عنوان این غم انگیزترین داستان کوتاه دنیاست، نوشت: در کشورم بیماران برای بستری شدن، منتظر مرگ بیماران دیگرند.
کیهان کلهر در غمنامه ای بلند نوشت: در فراق کسی از خویشانم که بخاطر نبود واکسن کشته شده و نمیتوانم حتی به رسم دلداریِ بازماندگانش، در مراسم تدفین او باشم. همسایهی افغان به در خانه آمده گفت از دختر دانشجویش در هرات بی خبر مانده. می گفت چرا خدا رحمش بکه غریبیم نمیآید آه مادر، از من نپرس که همهی ما غریبیم.
موسقیدان برجسته ایرانی افزوده: رفیق خوزستانی امروز برایم نوشته نکند فراموشمان کنی کلهر. از رجالی که سقف معیشت بر ستون شریعت زدهاند و قیمت جانمان را به حرام و حلال تعیین میکنند. از جماعتی که در همین نزدیکی دور هم جمع شدهاند و کف به دهان آورده بر سر و سینه کوبان و نعره زنان شهادتِ حرم طلب میکنند.
همایون شجریان فقط با چشمان اشکبار خواند، انگار پدر بود که فریاد می زد: فریاد میکنم.
و حدیث لزرغلامی شاعر، سرود:
حالا سقوط کرده جهان از پل صراططالب رسیده است به دروازهی هرات شاید شکوفه گلنکند دیگر این بهار در شهر قندهار...
توضیح تصویر،علی سلیمانی و بنیتا مظلومی
کرونا در تئاتر
این هفته مهدی محبعلی (کارگردان تئاتر و روزنامهنگار) در یادداشتی با عنوان «آقایان ستاد ملی کرونا، واکسن اهالی تئاتر از نان شب هم واجبتر است» به وضعیت این روزهای تئاتر و مشکلات هنرمندان پرداخت و نوشت: گاهی اوقات این که "تئاتر اساسا مساله مهمی برای مدیران تصمیمساز کشور نیست" آن قدر آش شوری میشود که تکرارش، مشمئزکننده است.
هم در این زمان نامهای، هر چند دیر، برای ستاد ملی کرونا نوشته شد تا مجوز واکسینه شدن بازیگران و عوامل نمایشهای در حال اجرا، عوامل سالنداران و نمایشهای آماده اجرا را صادر کنند تا مرگ و میر این قشر اندکی کاهش یابد. اما این نامه در ستاد ملی کرونا خاک میخورد و دریغ از یک اقدام موثر برای نجات جان هنرمندان تئاتر کشور که بیشتر جوانند و جانشان را در دست گرفتند تا برای تماشاگر، نمایش اجرا کنند.
در نامه محبعلی نوشته شده: چشم بستن بر سیل مرگ هنرمندان یا نجات جان بخشی از جامعه که نیاز فرهنگی کشور را تامین میکنند، گناه نابخشودنی است که در تاریخ ثبت خواهد شد. اگر اهمال شما نبود امروز پرویز پورحسینی، کریم اکبری مبارکه، هوشنگ منصور خاکی، بیژن افشار، علیرضا موسوی، چنگیز جلیلوند ، علی برقی و... زنده بودند.
خلاصه این که: وقتی این نامه منتظر تغییرات دولت بود خبر رسید سهیلا جوادی که سابقه بازی در تیاتر دارد خودش هم کرونا داشت، به استراحت نیاز داشت ولی مگر فرصتی بود برای استراحت؟ ولی مگر مجالی بود برای دارو و درمان خودش... سهیلا هیچ به خودش فکر نمیکرد؛ همه دغدغه او «علی» بود. علی سلیمانی همسر سهیلا در این یک هفته تنها به فکر خودش بود تا همسرش بماند.
علی سلیمانی که در این ماه ها مدام مشغول کار بوده، کرونا را به همسر و دخترش نیز منتقل کرده. او نیز همچون بسیاری از ما برای گذران زندگی ناچار به پذیرش کار بوده است. اهالی نمایش در گورستان با صدای سبا سلیمانی دختر سهیلا و علی سلیمانی گریستند.
هفته به آخر می رسید که آشکار شد بتینا مظلومی، بازیگر و کارگردان جوان تئاتر هم، بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت. بتینا نمایشهای مردهای مردم و پیچ تند را به صحنه برد. هنوز نامه محبعلی در دستور کار نیست. ته آن نامه نوشته بود: خاموشی این چراغ به دست شما بوده است.
مونا فرجاد که آخرین روزهای ابتلا به کرونا را سپری میکند گفته است دو نوبت واکسن زدم. ۱۶ روز بعد از تزریق دوم درگیر شدم. همه میدانیم واکسن، ایمنی کاملی ایجاد نمیکند و همچنان احتمال ابتلا به ویروس وجود دارد. فقط رنج بیماری را کاهش میدهد و جلوی مرگ را میگیرد ولی از ابتلا پیشگری نمیکند مگر اینکه دست کم هفتاد درصد جامعه واکسینه شده باشند.
پرستو الماس هم که این روزها نمایش «ببو» با ایفای نقش او در پردیس تئاتر شهرزاد در حال اجرا بود، به ویروس کرونا مبتلا شد و اجرا متوقف.
توضیح تصویر،سریالی که تکه تکه شد
۶۰۰ دقیقه سانسور
قاسم جعفری سازنده چند مجموعه از پرمخاطبترین سریالهای تلویزیون از جمله زندگی زیباست در نامهای به رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی شرح داده که چگونه بعد ساختن ۳ سریال پربیننده به علت آنکه سریالهای سفارشی، امنیتی و شعاری را نپذیرفته، ۱۵ سال است که از کار محروم مانده و این روزها تکه پارههایی از سریال عشق با عنوان «زندگی زیباست» بعد از ۳ سال توقیف روی آنتن شبکه ۲ رفته است.
موضوع سریال زندگی زیباست (در اصل: عشق) سرنوشت هفت دختر و پسری است کـه عاشق یک دیگر هستند و نحوه رسیدن آن ها بـه هم، مجموعه را شکل میدهد. شخصیتهای اصلی این مجموعه را بازیگران جوانی کـه سابقه تئاتر دارند بازی میکنند. سال گذشته بازیگران جوان سریال درنامهای اعتراضی بـه علی عسگری، رئیس سازمان صداوسیما تقاضا کردند سریالشان پس از یک سال بلاتکلیفی تعیین تکلیف شود.
به نوشته این کارگردان: سریال فعلی مثال درختی است که از ریشه قطعش کردهاند و تنه درخت را در خاک خشکی قرار داده و میخواهند بیآب و کود سبز باشد و بار دهد. بیش از۶۰۰ دقیقه یا به عبارتی ۱۵ قسمت از سریال سانسور شده و ۸ قسمت ابتدایی سریال که معرف هویت قهرمانهای سریال بوده، بدون حتی یک سکانس حذف شده. بدون اطلاع خالق اثر، سریال را تدوین و صداگذاری کرده و بر آن موسیقی گذاشته و بدون اعلام قبلی و به یکباره روانه آنتن کردهاند.
قاسم جعفری خطاب به علی عسگری در نهایت نوشته: من یک فیلمسازم نه برانداز، کجا کار کنم و حرفم را بزنم؟ کجا از درد و غم مردم سرزمینم، از عشق و از دغدغههای جوانان وطنم بگویم؟ دیگر سریالسازها را با همین رفتار و سانسورها به جایی رساندید که از تلویزیون فرار کنند و به شبکه خانگی پناه ببرند. حالا که صدا و سیمایتان آنجا را هم دست گرفته و سانسور را حاکم کرده، تکلیف چیست؟
در پایان نامه سوگوارانه کارگردان سریال های تلویزیونی آمده: امثال من فریاد مردمی خواهم بود که شما صدایشان را در رسانهتان خفه کردید و فردایی که خیلی دور نیست، آیندگان در مورد شما نظر خواهند داد، کاش قبل از رفتن کمی به خودتان بیایید و تغییری ایجاد کنید، هرچند اندک، اما در فردای جامعه تاثیرش را خواهید دید. فردایی که خیلی دیر نیست، با این رفتار و منش، کرکره تلویزیون را باید پایین بکشید. چه دوست داشته باشید و بخواهید یا نخواهید و دوست نداشته باشید.
منبع تصویر، Rad Por Jabbar
توضیح تصویر،شهری مسخ و مطلق
شهری مطلق در ناکجا
مطلق نمایشی است بر بنیاد رئالیسم جادویی، فضایی محو اما شلوغ دارد. همه آن چندین بازیگر نقششان در هیات و چهرههایی محو و مسخ است جز دختری که حضورش قصه میسازد. نمایشی که تماشاگران در واکنش های خود از این شهر مسخ شده و دنیای جادویی، تلخ اما گاهی شیرین، استقبال کردهاند.
نویسندگان نمایش مطلق: راد پورجبار و حمید هدایتی. کارگردان: راد پورجبار، بازیگران مهناز افتاده نیا، مهیار قزل سوفلو، هانیه مقدم، نعیمه دوستی، آوا طلوعى، جلال محبى، حامد مهدىنژاد، فرشید شایسته، مجید عراقى، محمدجواد شفیعى، توحید لواسانی، نازنین ذوالفقاری و فرتاش دوراندیش.
قصه در دنیای سورئالیستی میگذرد. در ناکجاشهری که مردمانش حافظه خود را از دست دادهاند. تا زمانی که آن دختر وارد شهر میشود.
راد جبارپور نویسنده و کارگردان نمایش که نخستین بار است که به کارگردانی دست مییازد در مصاحبه ای شرح داده که نمایشنامه مطلق بر این پایه است که آدمهای داستان مسخ شدهاند و چیزی باعث فراموشیشان شده است. در تضاد با این وضعیت و فضاسازی و بازیهای فانتزی، دختر است که پیش از این در این شهر زندگی میکرده و حالا حامل پیغامی است برای مردم مسخ شده و خوابزده.
«مطلق» با توجه به مجموع دانستهها، براساس تکهتکههایی نوشته شد که تهنشینشده در ذهنم از هر کدام از رمانها ونمایشنامههایی که خوانده و فیلمها و سریالهایی که دیده بودم و آنچه در مورد خواسته مخاطب خاص و عام تصور میکردم شکل گرفت. و شهری را در ناکجاآباد ساخت. شهری که در آن نه زمان و نه مکان مشخص است. شهری که حافظه مردمانش پاک شده است.
منبع تصویر، firoozeh mozafari
توضیح تصویر،بستنی لیسی
بستنی با تشویش و تحریک
تیزر تبلیغاتی بستنی چوبی بعد چند بار پخش شدن به دیوار خورد، با افشای این عمل انقلابی هوشیارانه، بستنی چوبی «اروتیک» چند برابر بیشتر فروخت و تا حد مهمترین اخبار در شبکههای اجتماعی بالا آمد.
امیر مسعود فلاح چند روز بعد در شهروند پنج پرسش مطرح کرد:
۱-سازندگان آن به اصطلاح «تیزر تبلیغاتی» از آهنگی بسیار بیمعنی استفاده کردهاند که هیچ نسبتی با بیننده، خورنده و خوردنی ندارد. به راستی در پس پشت انتخاب آن به اصطلاح آهنگ، چه انگارهها، انگیزهها و نیات شوم و پلیدی نهفته است؟
۲-چرا درحالیکه آن به اصطلاح "تیزر تبلیغاتی" برای یک بستنی میباشد، محیطی که در آن فیلمبرداری شده، کویری، بیابانی، جایی نیست؟ چرا لااقل هوا آفتابی نیست؟ چرا به مخاطب القای حس گرما و تشنگی نمیشود؟
۳- چرا در آن به اصطلاح "تیزر تبلیغاتی" از این همه مواد غذایی و خوراکیهای بومی استفاده نشده؟ اصلا این همه محصولات لبنی، چرا فقط شیر را باید به خامه و خامه را هم به بستنی تبدیل کرد؟ چرا بستنیاش باید حتما آن شکلی باشد؟ اصلا چرا تبلیغ خوردن آش نشده که هم جذابتر باشد و هم خوراک بومی و مخصوص مملکت خودمان؟ میگویند آش را باید دونفری خورد؟ چه بهتر!
این طنزنویس در شهرونگ پرسشهای خود را چنین ادامه داد:
۴-اینکه رنگ بستنی قهوهای سوخته است به چه معناست؟ سازندگان آن به اصطلاح "تیزر تبلیغاتی" منظورشان از انتخاب رنگ قهوهای سوخته چه بوده؟
۵- در آن به اصطلاح «تیزر تبلیغاتی» مشخص نشده بستنی از کجا گرفته شده. با چه انگیزهای گرفته شده؟ در چه حالی گرفته شده؟ گیرنده یا خریدار که بوده؟ با چه مبلغی گرفته شده؟ آیا شخص خورنده همان شخص خرنده است یا ما با دو شخص منفک از هم مواجهیم؟ اساسا آیا حق انتخابی برای خرنده و خورنده و بیننده قائل شدهاند یا مدلی که خودشان دوست داشتهاند را به همه غالب کردهاند.
منبع تصویر، Arvin
توضیح تصویر،روزت مبارک خبرنگار
قدیمها قلم نبود
در یک رکوردگیری بیسابقه، کارتونیستهای ایرانی امسال در روز خبرنگار - مصادف با به قتل رسیدن خبرنگار ایرانی در افغانستان به دست طالبان - که از قضا امسال همزمان است با بازگشت طالبان به قدرت- تمام نوآوریهای خود را به کار بردند. قلم را در بند دیدند، پروندههایی در قفس، ره گم کردههایی در جزیرههای متروک در محاصره کوسهها، زندانیانی در سلول، خبرنگارانی کتبسته…
به نظر میرسد در حالی که ایرانیان موفق به کسب مدالهای فراوان در المپیک توکیو نشدند، طنزنویسان و کارتونیستهای ایرانی موفق شدند در آستانه تشکیل دولت جدید، که هنر و فرهنگ پایکوبان به استقبالشان آمدهاند، رکوردهای بیشتر به دست آوردند. از میان دهها کارتونیست، تنها دو سه نفر از کارتونهای سالیان گذشته خود برای نشان دادن وضعیت روزنامهنگاران بهره گرفتهاند.
این رکوردزنی در زمانی است که در خبر است، نومیدی غیرقابل تصوری در صنف روزنامهنگار رخنه کرده است. بسیاری از اهالی این طایفه تا روسای جدید نیامدهاند، احترام خود را حفظ کرده و به زبان خوش میزهای تحریر و کامیپوترها را به خدمتکاران روزنامه سپردهاند.
از میان دهها کارتون روز خبرنگار، کار آروین برگزیده شده است که خبرنگاران فلکزده را نوید آن داده که بزودی در قصری زندانی انفرادی شوند. البته کارتون آروین بخش امیدبخشانهای هم دارد و آن مربوط به وجود قلم در دستان خبرنگار اسیر است. قدیمها در انفرادی قلم نبود.
از هفتههای پیشین:
- هفته هنر و فرهنگ؛ سیل در راه، تنها نمان به درد، نوشداروی دایی جان
- هفته هنر و فرهنگ؛ هفته اعتراض، هفته مردمی مستاصل
- هفته هنر و فرهنگ؛ سفرنامه شادگان، شبهای کارون و مرگ یک رویا
- هنر و فرهنگ هفته؛ فریاد آب آب، سفر صدر، مرگ درختان ۵۰ ساله
- هفته هنر و فرهنگ؛ بیآب و برق در زندان، روز قلم، نمایش زندگی با تابوت
- هفته هنر و فرهنگ؛ حکومت یکدست، طرحهای جذاب لعنتی، بالاخره این زندگی مال کیه؟
- هفته هنر و فرهنگ؛ انتخابات و بازیهای پنهان، مرگ با اتوبوس، زخم روی دیوار در حضور باد
- هفته هنر و فرهنگ، هنرمند دور از سیاست، 'ما آمده ایم بمانیم'
- هفته هنر و فرهنگ؛ ما همه مقصریم، آواز برای صندلی، نقاش در حرمسرا
- فرهنگ و هنر هفته، رنجزار سیاست، خراسانیان خبرساز، مرگ آنسوی دیوار
- هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ در خرمن هنر، سوگ دخترکان کابل، سینماهای خالی
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ شاید شکوفه گل ندهد، طالب، کرونا و دولت جدید
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران