برونگرای هویتی، اصلیترین منبع تدوین سیاست خارجی آمریکا در قبال نیمکره غربی
خبرگزاری میزان - با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جاییهایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.
یکی از جلوههای عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده میشود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.
«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکلگیری این سیاستها ارائه دهد. خبرگزاری میزان در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.
مشاهده میشود که دکترین مونروئه است که این دولت (آمریکا)به نظر او، بنا به طبیعت خود تحت نفوذ خارجی است.دکترین مونروه عملاً «زیرساخت مداخله» را فراهم میکند. در دوره انزواگرایی، حوزه نفوذگرایی ایالات متحده در کل نیمکره غربی به تمامه باقی مانده و ماهیت برونگرای سیاست خارجی ایالات متحده را منقلب نساخته است.اینکه این قرائت از انزواگرایی در عرصه عمل به انحاء گوناگونی از مداخلهگرایی منتج میشود مربوط به «بستر هویتی زایش آن» است. پروفسور برایان لاومن، پژوهشگر ارشد سیاست خارجی ایالات متحده و استاد دانگشاه ساندیاگو، گزارههای برونگرای هویتی موجود در هویت ملی ایالات متحده را اصلیترین منبع تولید دکترین مونروئه و تدوین سیاست خارجی آمریکا در قبال نیمکره غربی میداند:
«با باور مردم آمریکا، ایده سرنوشت محتوم این کشور و تجلی افسانه شهری بر فراز تپه و نیز تئوری گسترش سرزمینی، با دکترین مونروئه محقق میشد. دکترین مونروئه عامل گسترش و الحاق سرزمینی بود و از حضور رقبای آمریکا در نیمکره غربی ممانعت میکرد. به طور کلی، دکترین مونروئه با بهرهگیری از مؤلفههای مربوط به «استثناگرایی و برتری نژادی» که در فرهنگ آنگلوساکسون وجود داشت، «مأموریت تمدنسازی» که از امپریالیسم بریتانیا به ارث برده بود و ایده پیوریتانیستی مبنی بر ایجاد شهری بر فراز تپه که چشم همگان بدان خیره شود بر ساخته شد. در این مقطع ایده سرنوشت محتوم بیانگر نوعی ناسیونالیسم میهنی بود که به دنبال الحاق سرزمینهای دیگر به ایالات متحده بود. این ایده به تدریج بسط داده شد و جنگهای بعدی آمریکا در آمریکای لاتین از جمله جنگ مکزیک را توجیه کرد»
برخی محققان و پژوهشگران روابط بینالملل همارزی مضمونی دکترین مونروئه در ایالات متحده، را با دکترین کاراگانوف در روسیه مقایسه، و حتی برخی آن را نسخه روسی دکترین مونروئه معرفی کردهاند.
در واقع، خصلتهای مشابه هویتی به ادراکات مشترک در نخبگان عرصه سیاست خارجی منتج میشود. همانگونه که دکترین مونروئه در دوره انزواگرایی بینالمللی ایالات متحده متولد شده بود، دکترین کاراگانوفنیز در دوره انزوای روسیه پا به ادبیات سیاسی این کشور نهاد. کاراگانوف، در دورهای به مشاورت ریاست جمهوری منصوب شد که جناح آتلانتیکگرا پس از هفتاد سال، حاکمیت را به دست گرفته و مترصد همگرایی با غرب بود و از سیاست انزواگرایی روسیه و پرداختن به مشکلات اقتصادی داخلی حمایت میکرد. مخالفت شدید طیف مزبور با مشی انترناسیونالیستی حاکم بر اندیشه سیاست خارجی دوره شوروی باعث شده بود که ضمن انتقاد به این نگرش، روندهای معکوس بازگشت به دورن و اغماض از منافع روسیه در اقصی نقاط جهان را در دستور کار قرار دهند.
- بیشتر بخوانید:
ائتلافسازی منطقهای با ایران؛ از جمله اقدامات روسها برای مهار آمریکا
منبع خبر: خبرگزاری میزان
اخبار مرتبط: برونگرای هویتی، اصلیترین منبع تدوین سیاست خارجی آمریکا در قبال نیمکره غربی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران