همکاری منشی مطب در سقط غیرقانونی جنین

بنا بر قاعده و برنامه ی طراحی شده،دو روز آخر هفته را به بررسی و پاسخ سوالات مخاطبان که در سایت دارالوکاله حق مطرح شده، مشغول بودم که پیام خانم دکتر نظرم را جلب کرد:سلام آقای وکیل من همشهری شما هستم و در یکی از شهرستان های اطراف مشغول طبابت،چند وقتی است پیام هایی از دادسرای عمومی و انقلاب  با موضوع مطرح بودن شکایتی علیه بنده دریافت می کنم* که از ترس و دلشوره حتی جرات نکرده ام به دادسرا مراجعه و از محتویات پرونده مطلع شوم.هرچقدرهزینه لازم باشد پرداخت می کنم تا در اسرع وقت از محتویات پرونده و دلیل شکایت مطلع بشوم و بعد هم زحمت همراهی و اعلام وکالت از بنده را تقبل بفرمایید.شرح مشغله ی خانم دکتر و طول مسافت محل اشتغال ایشان با دفتر بنده دلیلی بود تا به منشی تاکید کنم زمان قرار ملاقات با ایشان را مدام یادآوری کند تا مشغله ها و درگیری های روزمره مانع انجام ملاقات نشود.

چند روز بعد بانویی میانسال با قامتی کوتاه و صورتی استخوانی وگندم گون وارد اتاق شدند.خوشه های بریده شده از نخل  با دانه های طلایی رنگ رطب موید حضور بانو در شهرهای جنوبی استان بود.هنوز لب به سخن نگشوده بودند که بغض کردند و دانه های اشک در گودی گونه هایش تلنبارشد. به بهانه ی برداشتن خوشه های خرما لیوان آب و جعبه دستمال کاغذی را در دسترس ایشان گذاشتم و از اتاق زدم بیرون.دقایقی تنهایی لازم بود تا شرایط عادی شود و مجال گفتگو فراهم آید.سخت ترین شرایط و حالت برای قبول وکالت همین وضعیت خانم دکتر بود،اینکه ندانی موکلت به چه اتهامی متهم شده است و شاکی یا شکات پرونده برای طرح مسئله چه دلیل و دلایلی دارند.خاصه اینکه بنا بر مقررات آیین دادرسی کیفری*آغاز رسیدگی در دادسرا مستلزم حضور متهم و تفهیم اتهام به ایشان است که عدم حضوربرابر است با حکم جلب و بازداشت،همین مسئله ی ساده که با چند دقیقه حضور متهم و سپردن ضمانت ممکن است به خیر و خوشی ختم شود با عدم حضور و سهل انگاری متهم منجر به بازداشت و دردسرهای ناخواسته ای می شود که وقت و انرژی لازم در دفاع از موکل صرف اموری شود که نباید.خانم دکتر به هیچ صراطی حاضر به همراهی و حضور در دادسرا نبودند.ترس از محیط دادسرا جای خود،آنچه که مانع اصلی حضورشان بود شرم و حیایی بود در احتمال روبه رو شدن با دوست و آشنایی.وکالتنامه را که امضاء کردند از ایشان خواستم تا با دستخط مبارکشان به صراحت قید کنند که این اعطای وکالت صرفا در راستای اطلاع از محتویات پرونده و مطالعه است نه دفاع از اتهامی که نمی دانیم چیست.

تمبر مطالعه را روی وکالتنامه باطل کرده و راهی دادسرا شدم.محیط دادسرا و اتاق بازپرس و دادیاران محترم به حدی شلوغ و پرهیاهوست که مجالی برای درخواست ها و خواهش های خاص و استثنایی باقی نمی گذارد اما چاره ای نبود و باید راهی پیدا می کردم تا درشرایط مناسبی راجع به وضعیت خاص خانم دکتر و لزوم اطلاع از اتهام ایشان پیش از حضورشان نزد مقام قضایی گفتگو کنم.جهت جلب توجه بازپرس،تعمدا با سلامی رسا و پرطنین حضورم را اعلام کردم و در گوشه ای از اتاق طوری که در تیرس نگاه بازپرس باشم ایستادم،بی آنکه کلامی به زبان جاری کنم در همان حال سکون و سکوت با چشمانم تمنا و استدعایم را به بازپرس منتقل می کردم طوری که پس از چندمرتبه چشم به چشم شدن دستور دادند همه ی مراجعین برای دقایقی از اتاق خارج شوند.

گرچه می دانستم این خلوت گزیدن به تمنای من است اما طوری که به هوش و توجه ایشان صدمه ای نزنم با همان نگاه و اینبار همراه با کمی اشاره پرسیدم من بمانم که با تایید سر اذن حضور دادند.ماوقع را از شرایط روحی و اجتماعی خانم دکتر شرح داده و قول دادم نشنیده و ندانسته تابع دستور ایشان خواهم بود،بازپرس با لبخند و متانتی خاص پذیرفتند تا پیش از هر دستوری پرونده در اختیارم قرار گیرد و مطالعه کنم.با گشودن پرونده گزارش ضابط قضایی با موضوع عدم حضور متهم در مهلت مقرر و پاراف بازپرس بر جلب خانم دکتر شد مهر تاییدی بر پیش بینی ام،دستور جلب موکل گرچه مانع سختی است در تدارک دفاع از حقوق وی اما آنچه در اوراق پرونده ی خانم دکتر خودنمایی می کرد موضوع اتهام و سنگینی مجازات احتمالی بود.

یقین دارم با دیدن عنوان اتهامی خانم دکتر رنگ از رخسارم رخت بسته بود که بازپرس متوجه ی دگرگونی حال درونی ام شده، فرمودند:حالا حق می دهید که مشتکی عنها* را بازداشت کنم؟سکوتی به منزله ی تایید فرمایش بازپرس تحویلشان دادم و گفتم:بانویی که من دیده ام به ظاهر اهل چنین خطایی نیست،هرچند که در جهان امروز و اتمسفری که من و شما درآن تنفس می کنیم هیچ بعیدی وجود ندارد و هر کاری از هر کسی بر می آید.

خلاصه ی پرونده:آقای الف به عنوان شاکی در شرح ماوقع اعلام می کند:نیمه شب گذشته با صدای گریه و ناله ی دختر18ساله اش از خواب بیدار شده،وارد اتاق خواب دختر که می شود با جسم نیمه جان دخترش روی تختخوابی که از خون ریزی یکسره قرمز بوده مواجه می شود.بلافاصله با اوراژنس تماس می گیرد که دقایقی پس ازرسیدن به بیمارستان دخترش بیهوش راهی ای سی یو می شود24ساعت بعد که حال عمومی دختر بهتر می شود،مدیر بیمارستان اجازه می دهد تا پلیس با وی گفتگو کند که ماحصل این گفتگو پرده از رازی بر می دارد که در چند ماه گذشته زندگی دخترِ آقای الف را تیره و تار کرده و درنهایت به پیشنهاد مردی که موجب باردار شدن وی شده به مطب خانم دکتر رفته تا ترتیب سقط جنین را بدهند که همین موضوع سبب خونریزی و جراحت شدید دختر شده است.

بلافاصله از دادسرا با خانم دکتر تماس گرفته و شرح ماوقع را با جزییات کامل نقل کردم،انکار مکرر و موکد وی در وقوع چنین خطایی توسط ایشان چالش جدید پرونده بود،لازم دیدم قرار ملاقاتی گذاشته تا ضمن توجیه ایشان جهت حضور نزد بازپرس،راجع به مسائل و اتفاقات محتمل پرونده صحبت کنیم.تنها فرضیه قابل تصور دخالت منشی خانم دکتر در انجام سقط غیرقانونی جنین* و احتمال همکاری وی با مردی است که با دختر آقای الف رابطه داشته،قبل از هر اقدامی از خانم دکتر خواستم با قطع و یقین  ساعت و روزهای حضورشان در مطب را دقیق و واضح یادداشت کند،پس از تطبیق زمان های اعلامی خانم دکتر با زمان وقوع جرم فرضیه دخالت منشی قوت گرفت طی لایحه ای خطاب به بازپرس ضمن انتقال ساعات حضور خانم دکتر در مطب و وجود گواه و شهود بر تایید صحت این موضوع، با توجه به وضعیت منشی مطب بررسی دوربین مدار بسته ی ساختمانی که مطب خانم دکتر در آن واقع شده است را استدعا کردم.تا آماده شدن فیلم دوربین ها با کمک خانم دکتر نشانی محل سکونت منشی را پیدا کرده ضمیمه گزارش تصاویر فیلم دوربین ها تحویل بازپرس دادم.

تصاویر به حدی واضح و شفاف بود که بازپرس بلافاصله به اتهام  دخالت منشی در سقط جنین و ضرب و جرح دختر آقای الف با همکاری مرد غریبه دستور جلب صادر کردند.اما آنچه برای آقای الف از مسئله ی سقط جنین مهم تر بود دستگیری و بازداشت فردی بود که با دختر وی ارتباط داشته،که علیرغم ارتباط موضوعی بین هردو مسئله روند رسیدگی و احضار مرد غریبه که دختر آقای الف از آن با نام سیا یاد می کرد از مسئله ی سقط جنین متفاوت بود.

بنا بر اطلاعات جمع آوری شده،بازپرس پذیرفتند جهت قرار تامین کیفری* پروانه ی مطب خانم دکتر به همراه قرار التزام به حضور با قول شرف* کافی است،لذا بلافاصله خانم دکتر نزد بازپرس حاضر شدند و پس از طی تشریفات قانونی،کلیه اطلاعات مورد نیازبازپرس از زبان خانم دکتر در صورتمجلس قید،مواجه حضوری*خانم دکتر و منشی با دختر آقای الف  نیز پرده از واقعیت برداشته ،مشخص شد که منشی به دروغ خودش را پزشک مطب معرفی کرده و با اندک اطلاعاتی که از گوگل استخراج کرده اقدام به سقط جنین کرده است.در جریان بازجویی،سوالی به ذهنم رسید که کاشف رابطه ی سیا و منشی بود.زمانی که از دختر آقای الف دلیل مراجعه به مطب خانم دکتر را پرسیدم،پاسخ وی موید رابطه ی سیا و منشی بود که همین سرنخ کافی بود برای شناسایی سیا که بنا بر اظهارات دخترآقای الف کمتر از دو هفته با وی ارتباط داشته است،همینطور که داشت جریان آشنایی و چگونگی رابطه اش با سیا را نقل می کرد یکباره چشمانش برقی زد و رو به منشی گفت:حالا یادم آمد شما را قبل از مطب کجا دیدم،خانه ای که سیا این بلا را سر من آورد،جناب بازپرس مطمئنم هستم که همکاری این خانم با سیا نه فقط در سقط جنین بلکه در تعرض سیا به من این خانم جا و مکان در اختیارسیا گذاشته بود*با اطلاعاتی که راجع به ارتباط سیا و منشی حاصل شد،تحقیقات پرونده راجع به محل زندگی سیا و چگونگی دسترسی به وی طی دستوری ضمیمه پرونده به همراه بازداشت منشی تحویل اداره آگاهی داده شد.

*وکیل دادگستری

*ماده178و179آیین دادرسی کیفری راجع به تکلیف متهم به حضور نزد بازپرس و نتیجه ی عدم حضور که منجر به جلب متهم می شود تعیین تکلیف می کند،لذا به محض وصول احضاریه بهتر است پس از مشورت با وکیل نزد مقام قضایی حاضر شد.

*ماده190قانون آیین دادرسی کیفری مقرر می کند که متهم حق دارد یک نفر وکیل در تحقیقات مقدماتی همراه خود داشته باشد،تبصره همین ماده عدم تذکر این حق و ممانعت از چنین حقی را تخلف قضایی اعلام کرده است.

*ماده716تا721قانون مجازات ضمن جرم دانستن سقط جنین با تفکیک ماه های مختلف بارداری،مقرر می کند چنانچه این اقدام غیر قانونی موجب ضرب و جرح مادر شوذ مجازات جداگانه دارد مثلا چنانچه حین سقط جنین بر اندام زن آسیبی وارد شود دیه و مجازات این رفتار به دیه جنین اضافه می شود.

*ماده217آیین دادرسی کیفری راجع به قرار های تامین کیفری و نظارت قضایی انشاء شده است که همان گرفتن ضمانت از متهم برای حضور در دادسراست .این تضمین ها از خفیف ترین آن که همان دادن قول شرف هست تا بازداشت متهم بنا به نوع جرم و موقعیت متهم توسط مقام قضایی تعیین می شود.

*ماده242تا244ئر تعریف جرم قوادی شرایطی را معرفی کرده که چنانچه شخص حرفه و شغلش مهیا کردن محیط و مکانی برای زنا و لواط باشد قواد و مستحق 75ضربه شلاق،تبعید و..محکوم می شود و ماده 639نیز در تکمیل این موضوع مجازات دایر کردن چنین مراکزی را تا ده سال حبس می داند.

1717

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: همکاری منشی مطب در سقط غیرقانونی جنین