«توکای آبی» و همه آن تبعیدی‌هایی که تسلیم نمی‌شوند

«توکای آبی» و همه آن تبعیدی‌هایی که تسلیم نمی‌شوند
رادیو زمانه

توکای آبی، آخرین نوشته حامد اسماعیلیون که توسط نشر مهری در لندن منتشر شده، سیاسی‌ترین و صریح‌ترین اثر این نویسنده و تنها اثری از اوست که نه تنها با گذشته او و مردم ایران بلکه با آینده پس از انتشار کتاب هم گره خورده است.  

 اسماعیلیون که پیش از فاجعه هواپیمای اوکراینی و سقوط آن با دو موشک سپاه پاسداران نویسنده-دندانپزشکی بود که دور از ایران، یک زندگی معمولی را با خانواده‌اش می‌گذراند، حالا تبدیل به یکی از اثرگذارترین صداهای پر از خشم و غم ناکامی‌های سیاسی مردم ایران شده است و رابطه «توکای آبیم و او حالا بیش از ارتباط یک اثر و نویسنده‌اش است.

«توکای آبی» روایتگر حکومت‌های خودکامه و استبدادی است، روایت آنچه حکومت‌های سرکوبگر در طول زمان بر سر مردم خود می‌آورند، فرقی نمی‌کند این حکومت در ایران باشد و بهمن و سیمین را آواره کند یا چین باشد و وانگ می‌ را بدون پسرش راهی دیار غرب کند یا ویتنام یا شوروی. ذات این دولت‌هاست که ایجاب می‌کند آزادی‌خواهی را تا آخرین پرتوهای باقی مانده دنبال و نابود کنند و شهروندانشان را بی‌پناه و ناامید با زندگی پاره پاره‌شان در تاریکی بر جا باقی بگذارند. چرا که هر صدایی جز صدای خودشان را تهدیدی برای حاکمیت‌شان می‌دانند.

حامد اسماعیلیون، نویسنده

بهمن، روزنامه‌نگار آواره‌ای است که به اقتضای شغلش در ایران به دنبال آگاهی‌رسانی بوده است. به دنبال اینکه به همراه مردم در فرصت محدود و کوچک انتخابات ریاست جمهوری سرنوشت دیگری برای خودشان رقم بزنند و امیدی هر چند کم به آینده بسازند، اما تمام تلاش‌های او، تمام صرف وقت و انرژی او و مایه گذاشتن از حتی خانواده و روابط شخصی‌اش در دوره پرتلاطم انتخابات ۸۸ باز هم در برابر دیکتاتوری ریشه‌دوانده در کشور، ناکام می‌ماند و آن می‌شود که نه او و نه مردم ایران می‌خواهند و برای چهار سال دیگر رییس جمهوری ناکارآمدتر و بی‌رحم‌تر از بقیه بر سر کار می‌آید و حالا او به سبب فعالیت‌های سیاسی‌اش که در کشورهای آزاد چیزی جز کارزار انتخاباتی نام ندارد، مجبور می‌شود از ترس جان خود و خانواده‌اش از کشور فرار کند.

داستان از جایی شروع می‌شود که بهمن نمی‌تواند با مهاجرت کنار بیاید. او روزنامه‌نگار است و همه هویت او با وضعیت سیاسی اجتماعی کشورش گره خورده و تنها جایی که احساس شهروندی می‌کرده کشور خودش بوده و حالا برخلاف همسرش نمی‌تواند در کشور تازه برای خودش جایگاهی تصور کند و این منجر به سلسله شکست‌ها و فشارهای روانی ریز و درشتی مانند کار پیدا نکردن، درگیری با فشارهای مالی، دلتنگی برای خانواده و کشورش و مراجعه اجباری به روانپزشک و نهایتا ارتباط عمیق با روح وانگ می‌ و هرچه بیشتر دیوانه انگاشته شدن توسط دیگران و نهایتا خودکشی دردناکش می‌شود.

یکی از سوالاتی که شخصیت بهمن در خواننده ایجاد می‌کند این است که زندگی چند بهمن میرانی در هر یک از اعتراضات سراسری ایران نابود می‌شود؟ بهمن نماینده مردمی است که جانشان یا خانواده‌شان را در اعتراضات از دست می‌دهند، شغلشان را، زندگی روزمره و معمولشان را و شخصیت او و غمش آنقدر ملموس و صمیمانه روایت شده است که خواننده با او احساس هم‌دردی کند.

بهمن اما یکی از راویان توکای آبی است، فرید مقدم، روانپزشک او که خود پزشکی آواره است که هم از ایران و هم از شوروی سابق گریخته و حالا زندگی نسبتا آرام اما پر از غم و دلتنگی‌ را در تورنتو می‌گذراند، یادآور تمام آوارگان تاریخ سیاسی ایران است، تاریخی که همیشه پرآشوب بوده و هر تلاشی برای آزادی منجر به شکست‌هایی یکی از یکی تلخ‌تر شده است. فرید زندگی‌ بدون عشقی را در پیش گرفته است. مانند دیگر شخصیت‌های رمان که یکی از اولین چیزهایی که در راه مبارزه برای آزادی و البته شکست در آن از دست می‌دهند، عشق است و به شاید به خاطر همین دلتنگی برای ایران است که فرید جذب سیمین می‌شود که شور زندگی دارد و جایگزینی برای وطنی که او از دست داده به حساب می‌آید. اما باز هم با تمام تلاش‌هایش نمی‌تواند از تنهایی و ناکامی بگریزد.

وانگ می، دیگر شخصیت رمان روح زنی است که فقط با بهمن ارتباط دارد اما نشانه‌هایی در رمان هست که ما را مطمئن کند واقعا روزی در آن حوالی زندگی می‌کرده و به همان غم و همان سرنوشت بهمن دچار شده و حالا بهمن را چون همدردی یافته و با او ارتباط برقرار کرده. این شحصیت، روایتگر جنبه دیگری از استبداد و خشونت حکومت‌های استبدادی است. وانگ می‌ پسرش را در این کشاکش از دست داده و بهمن مادرش را، هر دو آواره شده‌اند و هر دو دلتنگ‌اند و نمی‌توانند در این وطن تازه، گذشته را پشت سر بگذارند و زندگی جدیدی بسازند.

سیمین اما شخصیت اصلی این رمان است، روح زنده رمان و پیش برنده تمام ماجراها و داستان در واقع حول اوست که می‌چرخد. روایتی که با تمام سیاهی‌اش شعاع نوری دارد که در تمام داستان مصرانه برای ساختن تلاش می‌کند و در بخش پایانی رمان به همه روایت‌ها غالب می‌شود. زنی که وطن جدیدی می‌سازد، از پا نمی‌افتد و زندگی خودش و فرزندانش را در این کشور جدید به خوبی بنا می‌کند و بالاخره با تصویر او در اوج قدرت، اعتماد به نفس، جذابیت و جوانی است که رمان تمام می‌شود. اوست که پیام نهایی و اصلی نویسنده را به خواننده می‌رساند. اینکه هیچ حکومتی با هر میزانی از سرکوبگری، باز هم نمی‌تواند آرزوهای شهروندانش برای زندگی آزاد و اصیل را از بین ببرد. شهروندانی که تسلیم نمی‌شوند، در هر کجا که باشند، ریشه زندگی و امید می‌دوانند و روزی تک تکشان در رفتن این حکومت‌ها و ساختن آینده‌ای دیگر نقش خواهند داشت.

تهیه کتاب

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: «توکای آبی» و همه آن تبعیدی‌هایی که تسلیم نمی‌شوند