آیا لهجه عربی وزیر امور خارجه در نشست بغداد درست بود؟

آیا لهجه عربی وزیر امور خارجه در نشست بغداد درست بود؟
خبرگزاری دانشجو

گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو_فاطمه سیاحی؛ یکی از انتصاب‌های مهم و راهبردی هر دولت، تعیین یک فرد شایسته برای تصدی جایگاه وزارت امور خارجه است. در سیستم سیاسی جمهوری اسلامی ایران، رئیس‌جمهور در خصوص چهار وزیر پیشنهادی با رهبری مشورت میکند؛ افراد پیشنهادی برای وزارت اطلاعات، کشور، دفاع و امورخارجه. از بین این چهار وزارتخانه، مقام معظم رهبری به عنوان عالی‌ترین رکن سیاسی کشور و مطابق با وظایف محوله قانون اساسی به ایشان، در خصوص انتصاب وزیر امور خارجه نظر می‌دهند؛ که این امر نشاندهندهی میزان اهمیت انتصاب در این جایگاه است؛ بنابراین بدیهی است وزارتخان‌های که رهبری در رابطه با انتصاب وزیر آن، شخصاً اعلام موافقت یا عدم موافقت میکنند، در صدر توجهات و سیاست‌گذاری‌های کشور است؛ بنابراین هر انتصابی، براساس دلایل و ارزیابی‌های دقیق صورت می‌گیرد.

در خصوص دولت سیزدهم میتوان گفت بیشترین حساسیت‌ها و ارزیابی‌های عمومی-رسان‌های متوجه وزیر پیشنهادی حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی برای تصدی پست وزارت امور خارجه بود. سخنان و اظهارنظراتی که حالا بعد از رأی اعتماد مجلس به «حسین امیرعبداللهیان» و آغاز به کار او نیز ادامه پیدا کردهاند. هجمه‌های رسان‌های خارجی از یک سو و همراهی برخی کانال‌ها و جریان‌های تبلیغاتی داخلی با این موج، به دنبال آنست تا با وارونه‌نمایی دلایل و چشمانداز‌های این انتصاب، آن را به مسئل‌های غیرشفاف در اذهان عمومی تبدیل کند. وضعیتی که در آن واقعیت‌ها و الزامات زمان و مکانی درست منعکس نمی‌شود و حتی امتیازات و نقاط مثبت نیز به حاشیه رانده خواهد شد. اما با وجود تمام این‌ها قطعاً کارشناسان و ناظران متخصص این تحولات، مسائل و ابعاد دیگری را میتوانند در پسِ این انتصاب ببینند.

اولین و مهمترین مورد، توجه به موقعیت‌های بینالمللی، ظرف زمانی دولت و شرایط منطق‌های آن است. قطعاً برای هر وزیر پیشنهادی، سه معیار «تجربه»، «تخصص» و «ارتباطات فردی» باید مورد توجه قرار بگیرد؛ معیار‌هایی که می‌تواند سیاست‌های کلی دولت را درک کرده و سپس طبق موقعیت بینالمللی و شرایط منطقهای، آن‌ها را اجرایی کند.

برای توضیح این مورد میتوانیم به دو انتصاب اخیر، یعنی «محمدجواد ظریف» در دولت قبل و «حسین امیرعبداللهیان» در دولت جدید اشاره کنیم. محمد جواد ظریف در شرایطی به وزارت امور خارجه‌ی دولت قبل منصوب شد که جمهوری اسلامی ایران در مجامع بینالمللی تحت فشار محور غربی-آمریکایی قرار داشت؛ بطوری که قطعنامه‌های بینالمللی، اتهامات سیاسی-امنیتی و حتی ادعا‌های حقوقی، چهرهی سیاست خارجی ایران را چهر‌های غیرسازنده، دور از ظرفیت گفتگو و غیرقابل اعتماد نشان میداد.

در آن شرایط، کشور به نمایند‌های برای مدیریت دستگاه سیاست خارجی نیاز داشت که بتواند اولاً این چهرهی منفی را محو و ثانیاً در جهت متضاد این هجمه‌ها و تبلیغات، در مسیر گفتگو، تفاهم و همکاری گام بردارد. انتصاب محمد جواد ظریف به پست وزارت امور خارجه ایران، براساس مصالح و مناسبات بینالمللی آن زمان بود؛ چراکه وی سوابق فعالیت‌های اجرایی و علمی بسیاری در آمریکا داشت. علاوه بر آن، تجربه او در طول سالیان تحصیل و تحقیق، کمک کرده بود تا وی بر زبان، فکر و فرهنگ غرب تسلط خوبی پیدا کند. نتیجه نیز آن شد که ایران به توافق هست‌های دست یافت و گرچه در نهایت، بدعهدی طرف‌های دیگر موجب عدم کارآیی مکانیزم‌ها و دستاورد‌های برجام برای ایران شد، اما توانست از بار هجمه‌های منفی علیه جمهوری اسلامی ایران بکاهد.

اکنون نیز انتصاب حسین امیرعبداللهیان بر اساس مختصات زمانی و الزامات سیاسی خاصی صورت گرفت. ایران بعد از هشت سال تلاش برای احیای روابط با غرب در دوره ریاست‌جمهوری روحانی، حالا پرونده‌های مهم و مغفول ماندهی دیگری دارد که منطقه‌ی غرب آسیا در رأس آنهاست. وزیر امور خارجه‌ی جدید ایران، متخصص امور منطقه است و از ابتدای آغاز به کار در مناصب دیپلماتیک، بر امور کشور‌های عربی همسایه تمرکز کرده است.

تجربهی سال‌ها ماموریت سیاسی در این کشورها، شرایط و امکاناتی را فراهم کرده تا امیرعبداللهیان بتواند به خوبی با فکر و فرهنگ عربی منطقه آشنا شود. تحولات غرب آسیا از روند «عادی سازی عربی» با اسرائیل تا نتایج ملموس درگیری‌های «سیف القدس»، ایران را به این نتیجه رساند که به جز بحران دولت‌های شکننده و خطر تروریسم در منطقه، نظم‌های سیاسی و ترتیبات امنیتی جدیدی در منطقه در حال شکل گیری هستند که ایران باید در مدیریت آن‌ها نقش ایفا کند؛ بنابراین انتصاب‌های هر دوره در وزارت خارجه، بازتاب ملموسی از راهبرد‌ها و کانون‌های توجه جمهوری اسلامی ایران در محیط خارجی است.

«حسین امیرعبداللهیان» علاوه بر تجربه‌های کاری، سوابق اجرایی، آشنایی نزدیک با فرهنگ و بافت اجتماعی منطقه، با بسیاری از رهبران تاثیر گذار محور مقاومت ارتباط نزدیکی دارد؛ ارتباطاتی که از یک سو میتوانند هماهنگی‌های بین ایران و محور را تقویت کنند و از سوی دیگر با گفتگو، جذب و اقناع طرف مقابل، به جبهه‌بندی‌های منطق‌های علیه اسرائیل نظم جدیدی ببخشند. واقعیت‌های کنونی منطقه و وجود منافع متضارب بین بسیاری از کشور‌های آن (خصوصاً ایران، عربستان سعودی و ترکیه به عنوان قدرت‌های منطقهای) این درک مشترک و متقابل را برای ایران و محور عربی بوجود آورده که استمرار تنش و گسترش حوزه‌های درگیری به سود هیچ یک از طرفین نیست. گر چه برای بهبود روابط، هماهنگی‌های خاص و اتحاد‌های موثر راه فراوانی در پیشروی روابط ایرانی-عربی است، اما رسیدن به این نتیجه که درگیری باید متوقف شود گام اولیه‌ی ارزشمندی در این راستاست. حتی اگر جمهوری اسلامی ایران بعد از توافقنامه‌های ابراهیم، نتواند کشور‌های عربی را از بلوک آمریکایی- صهیونیستی خارج کند، اما با اهتمام به مسائل منطقه خواهد توانست از پیشرفت آن و رسیدنش به نقطهی تقابل جلوگیری نماید.

گذشته از روابط و درک منطقهای، یکی دیگر از امتیازات و توانایی‌های وزیر امور خارجه دولت جدید، تسلط او به زبان عربی است. گر چه برخی رسانه‌ها هجمه‌های خود را روی موج زبان انگلیسی تنظیم کردهاند، اما قطعاً از بُرد زبان عربی در چنین شرایطی نمیتوانند چشم پوشی کنند. مسئل‌های که در اولین نشست مهم وزیر خارجه و سفرش به بغداد برای شرکت در کنفرانس کشور‌های همسایهی عراق خود را نشان داد و نتایجش قابل تقلیل نیست.

تصاویر اجلاس بغداد نشان می‌دهد که تا به حال هیچ یک از وزرای خارجه ایرانی تا این حد در ارتباط با سران و وزرای دیگر کشور‌ها راحت نبوده است. روز گذشته یکی از روز‌های ارزشمندی بود که ایران برای رساندن پیام منطق‌های خود، به مترجم نیاز نداشت. بسیاری از ناظران تحولات عربی و خصوصاً تحلیلگران عراقی، سخنرانی حسین امیرعبداللهیان را با سفر «مصطفی الکاظمی» به کویت مقایسه کردند که نخست وزیر عراق در دیدارهایش با همتای عربزبان خود از مترجم استفاده می‌کرد! برخی کاربران در فضای مجازی نوشتند: «عربیِ امیرعبداللهیان از الکاظمی بهتر است.»

باوجود آنکه در داخل و متاثر از تبلیغات خارجی، برخی‌ها از لهجه‌ی وزیر امور خارجه ایران انتقاد کردند، اما باید گفت این افراد آشناییای با زبان عربی ندارند. لهج‌های که حسین امیرعبداللهیان با آن صحبت می‌کند به لهجه‌ی عراقی بسیار نزدیک و نحوهی جمله‌بندی آن مطابق با اصول لهجه‌ای حجازی است. این بدین معناست که لهجه‌ی وی، تمام کشور‌های عربی را از عراق و عربستان تا مصر و الجزایر پوشش میدهد. گذشته از این، برخی‌ها شبهاتی در خصوص تلفظ حروفی همچون «ظ» در لهجه‌ی وی مطرح می‌کنند که به خاطر درک کم و آشنایی محدودشان با زبان عربی است.

بسیاری از حروف مانند «ظ»، «ث» و «ق» هستند که در لهجه‌های شامی و مصری مانند فارسی تلفظ می‌شوند و این امر برای شنونده‌ی عربی کاملاً طبیعی است. علاوه بر آن در گویش برخی مناطق عربی حتی حروفی نظیر «گ» نیز تلفظ م‌یشوند، در حالی که اساساً این حروف در زبان رسمی عربی وجود ندارند؛ بنابراین چنین ظرفیت مهمی نه با این نظرات غیر کارشناسی کمرنگ می‌شود و نه بر روند پیشبرد اهداف و سیاست‌های منطق‌های ایران اثر خواهند گذاشت.

در پایان گفتنیست در حالی که تمام دنیا به سمت قدرت رو به افزایش شرقی‌هاست و زبان‌های چینی و روسی در حال وارد شدن به آموزش‌های رسمی دنیا هستند، تسلط یک وزیر امور خارجه به زبانی غیر از انگلیسی، نه تنها محل ضعف نیست بلکه موجب تمایز است. نکتهی دیگر آن که ضعف در این خصوص، لزوماً ضعف در تدوین راهبرد‌های تعامل با غرب را در پی نخواهد داشت، چرا که ایران در سازمان‌های بین‌المللی و کشور‌های غربی نمایندگان، سفیر و رایزنانی دارد که کاملاً بر زبان انگلیسی مسلط هستند و به وظایف معمولی خود که مذاکره، هماهنگی و چانه زنی است میرسند. اضافه بر اینها، اهمیت زبان عربی اگر بیشتر از انگلیسی نباشد کمتر از آن نیست. عربی هم جزء زبان‌های رسمی سازمان ملل است و سیاسیون دنیا با آن تکلم میکنند. زبان اول دو قاره‌ی بزرگ دنیا و ۲۲ کشور عربی است؛ زبانی که ۲۹۵ میلیون نفر از دنیا با آن صحبت میکنند. اگر وزیر خارجه ما بتواند این جمعیت جهانی را با زبان خودش مورد خطاب قرار دهد، چرا باید این ظرفیت را تقلیل دهیم؟!


انتشار یادداشت‌ها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین حوزه بین الملل و سیاسی است.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: آیا لهجه عربی وزیر امور خارجه در نشست بغداد درست بود؟