فیلم به بهانه سالروز ۶ تایی شدن استقلال ؛ نه ۶ تایی شدن در دربی ۵۲ ، نه قهرمانی آسیا ۱۹۷۰ ، ربطی به استقلال ندارد ؛ ضدحال اسطوره به سرخابی ها + سند

فیلم به بهانه سالروز ۶ تایی شدن استقلال ؛ نه ۶ تایی شدن در دربی ۵۲ ، نه قهرمانی آسیا ۱۹۷۰ ، ربطی به استقلال ندارد ؛ ضدحال اسطوره به سرخابی ها + سند
پارس فوتبال
دریافت فیلم
  • دانلود با کیفیت 360
  • دانلود با کیفیت 480
  • دانلود با کیفیت 720
  • دانلود با کیفیت 1024

مقارن با ایام سالروز ۶ تایی شدن آبی ها در دربی سال ۱۳۵۲ ویدیویی از پرویز مظلومی اسطوره استقلال دست به دست می شود که می گوید : استقلال از بعد انقلاب تأسیس شد. تیم تاج با انقلاب از بین رفت، شاه رفت، تاج افتاد، ۶ تایی‌ها هم مالید، مُرد رفت پی کارش و قهرمانی ۱۹۷۰ تاج در آسیا هم به استقلال ربطی ندارد.

خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :

ظهر روز جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۵۲ شبیه به چنین روزهایی در تقویم ، دو تیم پرسپولیس و استقلال (تاج) تهران، برای دوازدهمین بار رودروی یکدیگر قرار گرفتند، دیداری که در انتها با برد ۶-۰ پرسپولیس به پایان رسید تا تبدیل به یکی از تاریخی ترین و مرموزترین بازیهای فوتبال ایران شده باشد.

بازی از سری رقابتهای لیگ سراسری کشور که در آن زمان معروف به جام تخت جمشید بود صورت گرفت و دو تیم در شرایطی مقابل هم قرار گرفتند که سر دو بر روی نیمکت خود سرمربیان خارجی داشتند.در همین رابطه اما این روزها ویدیو قدیمی از پرویز مظلومی دست به دست می شود که او درباره این موضوع می گوید :

بابا آن ۶ تا واسه قبل انقلاب بوده. به ما چه! ما که آمار شاهین و پرسپولیس را حساب نمی‌کنیم ،

وقتی شاه رفت، تاج منحل شد و دیگر ۶ تایی‌ها هم مالیده است و رفته پی کارش!

… و البته وقتی در مقابل عمل انجام شده و پرسش خبرنگار ما قرار می گیرد ( همانطور که در فیلم مربوط به خبر مشخص است ) که اگر اینطور است ، پس تکلیف قهرمانی ۱۹۷۰ آسیا پیش از انقلاب و ستاره اول استقلال چه می شود ، شاید با اکراه اعتراف می کند :

آن قهرمانی هم ربطی به استقلال ندارد ، انقلاب که شد ، نامه انحلال آن باشگاه را دادند و ما هنوز آن را داریم.

درواقع پرویز مظلومی این شکست تاریخی را «دبه» می‌کند .

*از دربی سال ۵۲ شروع کنیم؛ اولین دربی شما، البته از روی نیمکت!

باید کری بخوانم؟ این روزها هم که حسابی بحث کری‌خوانی داغ است، بگذار من هم بگویم! اولاً ما که ۶ تا نخوردیم. ما الان استقلالیم. پرسپولیس یک موقعی شاهین بود. الان مگر از آمار باخت‌های شاهین هم استفاده می‌کنند؟ همان بازیکن‌های شاهین آمدند و پرسپولیس را تشکیل دادند اما وقتی بحث دربی می‌شود می‌گویند بازی‌های استقلال و پرسپولیس. الان کسی نمی‌گوید تاج و شاهین. در تیم سال ۵۲ من ذخیره بودم، خیلی از پیشکسوت‌ها بودند. راست می‌گویند ما آن روز، روز بدمان بود، ۶ تا هم خوردیم! ولی تیمی که ۶ تا گل خورد، تاج بود نه استقلال. تاج هم که منحل شد رفت پی کارش! از سال ۵۷ این استقلال تشکیل شده، به عقبه‌اش چه‌کار دارید؟

*یعنی کلاً زدید زیرش دیگر، ۶ تا بی‌۶ تا!

بابا آن ۶ تا واسه قبل انقلاب بوده. به ما چه! ما که آمار شاهین و پرسپولیس را حساب نمی‌کنیم.

*حالا مگر شما شاهین را ۶ تایی کرده بودید؟

مهم نیست وقتی آن نتایج را حساب نمی‌کنند، نباید این ۶ تا را هم به حساب استقلالی‌ها بنویسند.

*حالا به هر حال که ۶ تا خوردید!

بله ۶ تا را تیم تاج خورده. من هم آن روز ذخیره بودم! خیلی‌ از بزرگترها هم بودند ولی استقلال از بعد انقلاب تأسیس شد. تیم تاج با انقلاب از بین رفت، شاه رفت، تاج افتاد، ۶ تایی‌ها هم مالید، مُرد رفت پی کارش!

*چطور ستاره قهرمانی در آسیا را از تاج حساب کردید، ولی ۶ تایی‌ها را می‌گویید مُرد؟

حالا بگذار فعلاً ۶ تایی‌ها را بپیچانیم تا بعد! (می‌خندد). آن ستاره قهرمانی آسیا را هم بیایید بگیرید. فعلاً مهم‌تر این چیزی است که تو می‌گویی! ولی خدایی می‌گویم من هنوز نامه‌اش را دارم. اول انقلاب یک نامه از اقای عنایت‌الله آتشی به ما دادند که تاج منحل شده شما هم بروید پی کارتان. آن‌موقع آقای شاه‌حسینی رئیس تربیت‌بدنی بود و آقای حسین فکری خدابیامرز هم بود، مرحوم فکری حسابی ضدتاج بود و تهرانجوانی، گفت تیم تاج تعطیل شده و منحل است. شما‌ها هم بروید خانه‌های‌تان. رفتیم با پورحیدری، کردنوری و چندتا از بزرگترهای تیم نشستیم دور هم گفتیم تاج که منحل شد، یک کاری بکنیم. قرار شد تیم جدیدی راه بیندازیم. اسمش را هم گذاشتیم استقلال چون آن‌موقع همیشه بحث استقلال کشور مطرح بود، ما هم اسم تیم‌مان را گذاشتیم استقلال. تربیت‌بدنی اصلاً وجود نداشت، ما خصوصی بودیم. یک‌سری از قدیمی‌ها از جمله آقای کردنوری، زیارتی، ترابپور، ابزارچی، حبیبی، دکتر حسینی و خیلی‌های دیگر جمع شدند و پول دادند تا تیم تشکیل بشود.

*پس یعنی شما اولین تیم خصوصی جمهوری اسلامی بودید؟

بله. اصلاً تربیت بدنی کاری به ما نداشت. به ما گفتند منحلید و بروید خانه‌های‌تان. ما شدیم استقلال و برای برگشتن به لیگ رفتیم در بازی‌های مقدماتی لیگ تهران شرکت کردیم. ۱۱۸ تیم بودند که از بین‌شان ۱۸ تیم گزینش می‌شد برای دسته اول تهران. ما در آن جام آمدیم بالا و شدیم تیم دسته یک تهران آن موقع که بازی‌های کشوری نبود، فقط یک بازی‌های استانی بود. ما خصوصی بودیم. یک مدت که گذشت، وقتی هواداران تیم دیدند، استقلال با همان بچه‌های سابق تاج بازی می‌کند، کم‌کم تیم دوباره طرفدار گرفت. بابا ما اوایل انقلاب در ورزشگاه کلاً ۵۰۰ تا طرفدار داشتیم که یک گوشه از امجدیه می‌نشستند. به مرور دوباره تماشاگران‌مان را جمع کردیم. کلی خون دل خوردیم تا استقلال، استقلال شود. مردم اصلاً استقلالی نمی‌شناختند، برای اینکه ستاره‌های تاج آمده بودند، طرفدارمان شده بودند. یکسری آدم عاشق که کسی قدرشان را نمی‌داند این تیم را شکل دادند که اصلاً کسی سراغی هم از آنها نمی‌گیرد. من بعد از انقلاب با مراغه‌چیان کاپیتان بودیم. این هیأت‌امنا پول می‌دادند به من به عنوان مسئول مالی تیم، من بین بچه‌ها تقسیم می‌کردم و رسید می‌دادم. مثلاً ما چنگیز را که از اصفهان آوردیم، یک خانه اجاره کرده بود در همین امیرآباد. من اجاره خانه‌اش را از این دوستان می‌گرفتم و برایش می‌آوردم یا بچه‌های دیگر. همه مثل هم بودیم. الان چه کسی می‌رود سراغی از کردنوری بگیرد که در حقیقت بنیانگذار استقلال بوده و این تیم را با خون دل جمع و جور کرد؟ جواد قراب، کم زحمت نکشید. پورحیدری نقش پدری برای استقلال داشت. ما اصلاً پولی نداشتیم.

*شما اولین کاپیتان تیم بودید؟

بله، چون ناصرخان رفته بود آن سال‌ها شاهین، حسن روشن هم که امارات بود. من و مراغه‌چیان شده بودیم کاپیتان. بعد که ناصرخان برگشت، ما بازوبند را به او برگرداندیم. آن موقع حرمت‌ها بود چون همه دلی، دور هم بودیم. پول نبود. من دقیقاً یادم است، سال ۶۲، ۱۵ مهر سال ۱۳۶۲، دقیقه ۵۷ بود که آن گل معروف را زدم. برای آن بازی ۱۰۰ هزار تومان همین هیأت‌امنا لطف کردند و به آن برد ارزشمندمان پاداش دادند. نفری ۲۵۰۰ تومان به هرکدام از بچه‌ها رسید. به من برای گلی که زدم و ناصرخان هم که گل نخورده بود نفری ۵ هزار تومان دادند. تازه اپن پول آن موقع خیلی پول بود که ما یک‌دفعه و یکجا گرفتیم! ولی تو بازار خیلی‌ها به اسم ما رفتند خیلی چیزها جمع کردند.

*آن بازی هم که برای شما، یک بازی ماندگار است؟

دیدم استاد پروین هم درباره آن بازی صحبت کرده بودند. علی‌آقا از بزرگان فوتبال کشور است و وقتی ایشان از آن بازی تعریف می‌کند یعنی یک اتفاق خوب افتاده. اینکه ۱۲۰ هزار نفر جمعیت نشسته تا کنار خط زمین و بعد خون از دماغ کسی نمی‌آید، یعنی خیلی با بازی‌های دیگر فرق داشته. ببین ما چه فرهنگی در فوتبال‌مان داشتیم و الان کجا هستیم. علی‌آقا گفته بود ۴۵ دقیقه اما فکر می‌کنم ۲۰ دقیقه بازی متوقف شد چون طرفداران از این دکل‌های نورافکن رفته بودند بالا. تاریک شده بود و نیاز به نور بود. علی‌آقای پروین و ناصرخان رفتند با طرفدارها حرف زدند که از دکل‌ها بیایند پایین چون اگر پروژکتور را می‌زدند، خیلی‌ها را برق می‌گرفت و فاجعه به بار می‌آمد. در آن بازی من گل که زدم، از بین طرفدارهای استقلال دویدم و خوشحالی کردم اما اتفاقی نیفتاد. یعنی حتی مردم نیامدند مثلاً ماچم کنند. یادم هست بچه‌ها ریختند روی سرم و طوری خوشحالی کردند که نفسم نیامد سر جایش. حتی چند دقیقه بعد توی زمین یک تک به تک گیرم آمد که توان دویدن نداشتم و از منصورخان خواستم تعویضم کند. برای بیرون رفتن از بین طرفداران پرسپولیس رد شدم اصلاً تو بگو اگر کسی به من چیزی گفته باشد. آن وقت‌ها ته حرف بدشان یک سوراخه بود نه مثل این روزها!

*چرا آن بازی این‌قدر شلوغ بود؟ چطور آدم‌ها تا کنار زمین آمده بودند؟

 راستش در حقیقت دربی با این همه شور و شوق بعد از انقلاب با آن بازی شکل گرفت. ۲ بار قبل‌تر بازی کرده بودیم. یک‌بار که دوستانه بود و نیمه‌تمام ماند و یک بازی هم که مساوی شد. این بازی اولین دربی بزرگ بود. مردم تشنه این بازی بودند. خیلی جمعیت آمده بود. اتوبوس ما این‌قدر شلوغ بود، نمی‌توانست وارد ورزشگاه شود. با تأخیر رسیدیم توی رختکن. بعد که رفتیم توی چمن دیدیم این جمعیت تا کنار خط نشستند. شرایط طوری بود که اعلام کردند بازی پخش زنده می‌شود اما کسی حاضر نبود برود خانه تا بازی را ببیند. همه نشسته بودند. شرایط خاصی بود. نمی‌شد بازی را لغو کرد، برگزار کردنش هم خیلی سخت بود ولی خود مردم خیلی همکاری کردند. راستش برای اینکه بازی برگزار شود و مشکلی برای تماشای بازی نداشته باشند، مردم از خودگذشتگی کردند، چون فوتبال خوب را دوست داشتند. می‌خواستند بازی این دو تیم را ببینند. برگزاری دربی خیلی سخت بود در شرایط جنگ و حضور ضد انقلاب. سعی می‌کردند ما دو تیم کمتر بازی کنیم. حتی سال ۵۷ بود که در هفته یازدهم باید به دربی می‌رسیدیم. ولی بازی‌ها را شاه تعطیل کرد تا به دربی نرسند. آن موقع هم می‌دیدند این بازی را برگزار کردن سخت است. بعد از انقلاب هم وسط جنگ، گذاشتن دربی خیلی سخت بود. با این وجود آن روز همه همکاری کردند. یک تجربه بی‌نظیر شد. ۶۰ هزار نفری هم پشت در ماندند. یک چیزی می‌گویم، یک چیزی می‌شنوی. استادیوم آزادی مثل دیگ جوشان شده بود. آن بازی مردم خودشان حفاظت زمین را در دست گرفتند و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. ۹۰ دقیقه دربی برگزار شود، بعد مردم تا لب خط باشند، کسی نرود وسط چمن. فرهنگ فوتبال ما آن بوده، نه اینی که امروز است. آن روز مردم این پیام را دادند که بابا این بازی را برگزار کنید. هرچه این بازی تعدادش بیشتر باشد، حساسیتش کم می‌شود.

*در آن شرایط کسی نگفت مساوی کنید، خطری است؟

نه بابا این حرف‌ها کدام است. الان یک بحث‌های بچه گانه‌ای مطرح می‌شود نمی‌فهمم یعنی چی. تبانی کدام است؟ من به عنوان بازیکن، مربی و سرمربی در دربی بودم. کسی بودم که در ۲ سال ۶ تا دربی برگزار کردم. اصلاً چنین چیزی سابقه نداشته به یک نفر این همه دربی بخورد در مدتی کوتاه. حالا بگذریم از ۴ برد متوالی که داشتم. راستش اصلاً این بحث تبانی در چنین مسابقه‌ای جواب نمی‌دهد. آن وقت‌ها که دستیار بودم هم این چیزها اتفاق نمی‌افتاد. بابا این جلساتی که می‌گذاشتند برای کم کردن حاشیه‌ها بیشتر شر می‌شد. یک دربی بود که ما بردیم یا شاید هم باختیم. از این جلسه‌ها گذاشته بودند و دو تیم را بردند لواسان. این‌قدر بچه‌ها سر میز با هم کری خواندند که کم مانده بود دعوا شود! یعنی تقریباً کار بالا گرفته بود! البته من هیچ‌وقت در دربی‌ها توی جنجال‌ها نبودم.

*البته کم هم دربی نبودید.

آره من هی رفت و برگشت داشتم. بابا بعضی وقت‌ها با خودم می‌گویم من هم دیوانه بودم، همه دنبال کار در خارج هستند، من مربیگری در عمان را با حقوق ماهی ۳ هزار دلار ول کردم و آمدم استقلال! هر بار شرایط خراب بوده، یاد ما می‌افتادند. سال ۷۳ بعد از اینکه تیم را انداختند دسته ۳ و برش گرداندند، آمدند دنبال پورحیدری. او هم زنگ زد به من که پاشو بیا. گفتم اینجا مربی هستم. گفت بیا به بهانه مربیگری تو تیم ملی فوتسال. رفتم عمان، روزنامه را بردم، گفتم شدم مربی تیم ملی آنها هم پیگیری نکردند که ببینند تیم فوتسال یعنی چی. قبول کردند و پا شدم برگشتم. در استقلال ماهی ۹۰ هزار تومان آقای اولیایی به ما می‌داد اما هیچ‌وقت چیزی دست‌مان نمی‌ماند. هر سه ماه یک‌بار با یک پاکت پول نقد می‌آمد مثلاً ۳۰۰ هزار تومان کلاً پول دستش بود باید بین ۳۰ نفر تقسیم می‌کرد. اول پول من را می‌داد بعد می‌گفت پرویز تو که الان پول لازم نداری بگذار بدهیم به امیر، بعد از امیر می‌داد به جواد، کلاً ته قصه با ۳۰۰ هزار تومان پول همه را می‌داد اما هیشکی پولی دستش نبود! او با پول دادنش شاهکار می‌کرد. مثلاً قبل عید بود ۲۰۰ تا به ما داد، هرکی می‌آمد ۲۰ تا از من می‌گرفت. دیدم کلاً ۴۰ تومان ته جیب من مانده. پا شدم در رفتم. گفتم حاجی شب عیدی هیچی پول برام نگذاشتی! ما استقلال را این‌طوری استقلال کردیم. الکی نبود. الان می‌بینی این همه پول می‌گیرند بعد هم این همه اختلاف دارند. برای استقلال شدن استقلال، عاشق‌ها خون دل خوردند تا رسیدیم به اینجا. واقعاً تأسف‌آور است.

*به جای قشنگی رسیدیم. این حرمت چطور یکدفعه مرد و از بین رفت. کی سر بازوبند این اتفاق‌ها می‌افتاد؟

بابا من بازوبند روی دستم بود که ناصرخان برگشت، اصلاً مکث نکردم در برگرداندن بازوبند به او. من و مراغه‌چیان با رأی‌گیری کاپیتان شده بودیم چون منصورخان رأی‌گیری می‌کرد برای این کار ولی ناصرخان که برگشت اصلاً جرأت نکردیم، یعنی روی‌مان نمی‌شد حرفی درباره بازوبند بزنیم. او بزرگتر ما بود، این‌طوری بود فوتبال. حتی فکر کنم بعدها هم دوره صادق، امیر و جواد هم همین‌طور بود. بازوبند به کسوت داده می‌شد. الان بازیکنی که تازه آمده استقلال توقع دارد بازوبند به بازو ببندد. این تیم قدمت دارد، باید یک پیشکسوت بازوبند را ببندد. مردم ناراحت می‌شوند که برای یک‌تکه پارچه همه‌چیز به‌هم بریزد. این پارچه بربازوی بزرگ‌های استقلال بسته شده. من می‌گویم ارزش پارچه نباید به اندازه‌ای باشد که تیم را به‌هم بریزد. بابا آنهایی هم که قبلاً سال‌ها بازوبند بستند الان تو خانه‌های‌شان نشسته‌اند. حاجیلو، جواد قراب و خیلی‌های دیگر الان خانه‌های‌شان هستند. مهم مردم هستند، هواداران. چرا باید به خاطر یک‌تکه پارچه، خاطر مردم را به‌هم ریخت؟ بابا برای این پارچه ۲ زار بالاتر هم نمی‌دهند. سر بازوبند باهم درگیر می‌شوند. من می‌دانم سر این بازوبند چه جوّی وجود دارد و چه اختلاف‌هایی ایجاد شده. دوره من هم بود، تا حالا نگفته بودم. خیلی چیزها را نگفته‌ام. سر همین کاپیتانی دربی را ۳ بر ۲ باختیم. نمی‌توانستم نگویم. سر کاپیتانی این بازی را باختیم. نمی‌خواهم خیلی چیزها را بگویم، آنهایی که کم‌کاری کردند را واگذار می‌کنم به خدا ولی این بازوبند بد بلایی سر تیم ما آورد. هوادار برای این تیم می‌میرد، سر یک گل زدن یا خوردن می‌میرد. خجالت بکشید، آن‌وقت شما سر یک‌تکه پارچه این کارها را می‌کنید؟ به جرأت می‌گویم بازوبند باعث باخت‌مان در دربی شد، نه پرسپولیس و بازیکنانش. خودشان هم می‌دانند سر ناهار دربی چه اتفاقی بین‌شان افتاد. من آن روز دستم خالی بود. بازیکن خیلی خوب هم نداشتم. اگر بازیکن داشتم همان‌جا گوش‌شان را می‌گرفتم و از تیم بیرون‌شان می‌کردم. ۴ یار کلیدی ما نبودند. فرهاد که ول‌مان کرد و رفت، مجتبی و آندو هم مصدوم بودند، ساموئل را هم نداشتیم. مجتبی بزرگ تیم ما بود که می‌توانست تیم ما را جمع کند. یکی مثل او تیم جمع‌کن است. بازیکنی مثل او حتی اگر با من مشکل داشت، کم نمی‌گذاشت. تیم را جمع می‌کرد چون مردم را دوست داشت.

*برسیم به دربی‌های خودتان. مدام از ما انتقاد می‌کنید که اذیت‌تان می‌کردیم اما مثلاً رایت این «سوبله چوبله»مان را نمی‌دهید.

آره، اولین‌بار این تیتر را بعد از باخت‌مان به ملوان شما زدید. یادم هست ولی شد یک سوژه برای طرفداران که بعداً در دربی از آن استفاده کردند. وقتی در دربی ۳-۲ ،  ۲ بر صفر جلو بودیم این شعار «پرویز خمسه،خمسه» هم شروع شده بود که انگار ترکشش خودم را گرفت! بازی را باختیم! خمسه خمسه باعث نابودی می‌شود اما خودم را نابود کرد!

*بله دیگر، ۱۰ دقیقه و ۳تا گل!

دلیلش را که گفتم اما شما که این را می‌گویید چرا چیزی درباره فینال جام حذفی نمی‌گویید. ما تو ۹ دقیقه ۳ تا به پرسپولیس زدیم تازه بعدش ۱۰ تا هم نزدیم. آن روز واقعاً پرسپولیسی‌ها ترسیده بودند. حقش این است که آنها را هم بگویید!

*از شایعه و اتهامات استفاده از پودر و … در آن دیدار که بگذریم،  راستی شما که این‌قدر محتاط هستید، چطور در دربی‌ها این قدر جسور می‌شدید؟

من که از ماجرای پودر خبری ندارم.

اما این ترسو را هم شما انداختید تو دهان مردم. بابا من تیمم بهترین خط حمله را داشت، هی می‌گفتید محتاط یا ترسو. این را یادت رفته بود بگویی! یادم انداختی ولی در دربی فقط وقتی می‌بری که نترسی. اینجا باید بروی برای برد. در همان دربی ۳-۲ که باختیم ،  دیدی که ما جلو بودیم که من تعویض کردم و محسن یوسفی را آوردم. می‌توانستم بازی را ببندم اما این کار را نکردم. بابا ۴ تا برد در دربی که اتفاقی نمی‌شود. ما حتی در بازی جام‌ولایت هم نباختیم. تازه بدون یار!

*در آن بازی‌ها می‌توانستید پرسپولیس را ۶ تایی کنید؟

راستش در دو دربی آخر از آن ۴ برد معروف می‌شد هرکاری کرد. واقعاً حتی در همان باخت ۳-۲ هم خیلی فرصت از دست دادیم در جام‌حذفی که سه به صفر بردیم هم ، هم همه‌کاری کردیم اما نشد که آن نتیجه ۶ تایی را داشته باشیم.

خبر خوش برای کاربران پارس فوتبال: مشاهده هرگونه محتوایی اعم از خبر ، عکس و ویدئو برای کاربران پارس فوتبال نیم بها خواهد بود.

در اینجا در این باره بیشتر بخوانید

منبع خبر: پارس فوتبال

اخبار مرتبط: فیلم به بهانه سالروز ۶ تایی شدن استقلال ؛ نه ۶ تایی شدن در دربی ۵۲ ، نه قهرمانی آسیا ۱۹۷۰ ، ربطی به استقلال ندارد ؛ ضدحال اسطوره به سرخابی ها + سند