جودیت باتلر: سیاست کوئیر همزمان علیه سرمایه‌داری، نژادپرستی و استعمار است

جودیت باتلر فیلسوف پرآوازه آمریکایی هفتم سپتامبر با ژول ژوان گلیسن، تاریخنگار کوئیر و از دبیران نشریه «مارکسیسم تراجنسیتی» درباره مسائل مختلفی از جمله سیاست هویت، جنبش‌های کوئیر و گسترش یافتن دسته‌بندی‌های جنسیتی مثل مرد و زن برای دربرگرفتن مردان ترنس و زنان ترنس گفت‌و‌گو کرد. روزنامه بریتانیایی «گاردین» که این مصاحبه را منتشر کرد، ساعتی بعد یک پرسش و پاسخ را از آن حذف کرد. این پرسش به ماجرای جنجالی اعتراض‌های مربوط به یک اسپای ماساژ در لوس آنجلس مربوط می‌شد که ترنس‌فوب‌های راست افراطی و فمینیست‌‌هایی که زنان ترنس را زن محسوب نمی‌کنند (موسوم به terf)، ترتیب داده بودند. «زمانه» در ترجمه زیر، پرسش و پاسخ حذف‌شده را از وب‌سایت «جزبل» در مصاحبه گنجانده است.

▪️ ۳۱ سال از زمان انتشار «آشفتگی جنسیتی» گذشته است. می‌خواستید با این کتاب چه چیزی به دست آورید؟

جودیت باتلر: این کتاب بنا بود نقدی بر فرضیات دگرجنس‌گرایانه درون فمینیسم باشد اما در نهایت به اثری درباره دسته‌بندی‌های جنسیتی بدل شد. برای مثال، آنچه به معنای «زن» است، از دهه‌ای به دهه‌ی دیگر یکسان باقی نمی‌ماند. دسته‌بندی زن می‌تواند تغییر کند و تغییر می‌کند و ما هم نیاز به همین داریم. به لحاظ سیاسی، تضمین آزادی‌های بیشتر برای زنان به معنای آن است که در دسته‌ «زنان» بازاندیشی کنیم تا آن امکان‌های جدید را در آن بگنجانیم. معنای تاریخی جنسیت با اجرای دوباره هنجارهایش، امتناع از آنها یا بازآفرینی‌شان قابل تغییر است.

پس نباید وقتی دسته زنان گسترش می‌یابد تا زنان ترنس را در بربگیرد، حیرت‌زده شویم یا با آن مخالفت کنیم. و از آنجا که ما همچنین در کار تخیل آینده‌های بدیلی از مردانگی هستیم، باید آماده و حتی خوشحال باشیم که ببینیم مردان ترنس با دسته «مردان» چه دارند می‌کنند.

▪️ اجازه دهید درباره «اجراگری» [پرفورماتیویتی]، یعنی ایده‌ی مرکزی آشفتگی جنسیتی حرف بزنیم. این ایده همچنان دیدگاهی جنجالی درباره شیوه کارکرد جنسیت است. شما دقیقاً چه در ذهن داشتید؟

ــ: آن زمان به مجموعه‌ای از بحث‌ها در آکادمی درباره کنش‌های گفتاری علاقه داشتم. کنش‌های گفتاری «اجراگرانه» از نوعی هستند که باعث رخ دادن چیزی می‌شوند یا می‌خواهند واقعیت جدیدی بسازند. مثلاً وقتی یک قاضی جمله‌ای را ادا می‌کند، واقعیت جدیدی را تولید می‌کند و معمولاً اقتدار تحقق بخشیدن به چنین چیزی را دارد. اما آیا می‌گوییم قاضی قادر مطلق است؟ یا اینکه قاضی در واقع به مجموعه‌ای از عرف‌ها استناد می‌کند و مجموعه‌ای از رویه‌ها را دنبال می‌کند؟ اگر دومی صادق باشد، پس قاضی در حال توسل به قدرتی است که به او نه به عنوان شخص، بلکه به عنوان یک مرجع اقتدار تعیین‌شده تعلق دارد. کنش قاضی بدل به نوعی استناد (citation) می‌شود ــ او پروتوکلی از پیش مستقر را تکرار می‌کند.

از آنجا که ما در کار تخیل آینده‌های بدیلی از مردانگی هستیم، باید آماده و حتی خوشحال باشیم که ببینیم مردان ترنس با دسته «مردان» چه دارند می‌کنند.

▪️ این چه ارتباطی با جنسیت دارد؟

ــ: من بیش از ۳۰ سال قبل این ایده را مطرح کردم که آدم‌ها وقتی ادعا می‌کنند که دارند واقعیت درونی خودشان را بیان می‌کنند یا حتی وقتی می‌گویند دارند خودشان را از نو بازمی‌آفرینند، آگاهانه یا ناآگاهانه در حال استناد به عرف‌های جنسیت هستند. به نظرم می‌رسید که هیچ یک از ما نمی‌توانیم به طور کامل از هنجارهای فرهنگی بگریزیم.

همزمان، هیچ یک از ما به طور کامل توسط هنجارهای فرهنگی تعین پیدا نمی‌کند. بنابراین جنسیت به نوعی چانه‌زنی، مبارزه، راهی برای برخورد با محدودیت‌های تاریخی و آفریدن واقعیت‌های جدید بدل می‌شود. وقتی ما را «دختر می‌کنند»، ما را به قلمرویی از دخترانگی وارد می‌کنند که در طی مدت درازی ساخته شده است ــ مجموعه‌ای از عرف‌های گهگاه متنازع که دختربودن را درون جامعه می‌سازد. این طور نیست که صرفاً انتخابش کنیم و این طور نیست که صرفاً بر ما تحمیل شده باشد. اما واقعیت اجتماعی می‌تواند تغییر کند و تغییر می‌کند.

▪️ کوئیرهای امروزی اغلب می‌گویند که جنسیت «در لحظه تولد تخصیص می‌یابد». اما شما اینجا معنای کاملاً متفاوتی در نظر دارید، نه؟

ــ: جنسیت تخصیص‌ای نیست که فقط یک بار رخ دهد: ادامه‌دار است. هنگام تولد به ما جنس‌مان [سکس‌مان] را اختصاص می‌دهند و سپس خرواری انتظار از پی آن می‌آید که به «تخصیص» جنسیت به ما ادامه می‌دهند. قدرت‌هایی که این کار را می‌کنند، بخشی از دستگاه [آپاراتوس] جنسیت هستند که هنجارها را به بدن‌ها تخصیص و بازتخصیص می‌کنند، بدن‌ها را به لحاظ اجتماعی سازماندهی می‌کنند اما همزمان آنها را در راستاهایی مقابل با آن هنجارها نیز به حرکت درمی‌آورند.

چه بسا باید جنسیت را چیزی در نظر بگیریم که در لحظه تولد و از خلال تخصیص جنس و همه‌ فرضیات فرهنگی‌ای که معمولاً همراه آن هستند، تحمیل می‌شود. با وجود این، جنسیت همچنین چیزی است که در طول مسیر حیات ساخته می‌شود ــ ما می‌توانیم قدرت تخصیص را به چنگ آوریم، آن را به خودتخصیصی بدل کنیم که شامل تخصیص دوباره جنس در سطح قانونی و پزشکی هم می‌شود.

▪️ استدلال‌ها درباره هویت به یکی از موضوعات مرکزی سیاست این‌ روزها بدل شده است. نظرتان در این باره به عنوان کسی که به مقوله‌های هویتی باثبات مشکوکید، چیست؟

ــ: فکر می‌کنم اهمیت خیلی زیادی دارد که آن «مرکزی‌بودن» را چه طور بفهمیم. دیدگاه سیاسی خود من این است که هویت را نباید بنیان سیاست قرار داد. ائتلاف، همبستگی و اتحاد، لفظ‌های کلیدی برای یک چپ رو به گسترش هستند. و باید بدانیم علیه چه چیزی و له چه چیزی مبارزه می‌کنیم و تمرکزمان را اینجا بگذاریم.

واجب است که در سرتاسر گستره‌ تفاوت‌ها کار کنیم و شرح‌های پیچیده‌ای از قدرت اجتماعی تهیه کنیم. شرح‌هایی که به ما کمک کنند بین فقرا، متزلزل‌ها، خلع‌مالکیت‌شده‌ها، آدم‌های ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+، کارگران و تمام آنهایی که با نژادپرستی و انقیاد استعماری مواجهند، پیوند برقرار کنیم. اینها همیشه گروه‌ها یا هویت‌های جدایی نیستند بلکه فرم‌های برهم‌افتاده و با‌هم‌متصلی‌ از انقیاد هستند که علیه نژادپرستی، زن‌ستیزی، هوموفوبیا، ترنس‌فوبیا و نیز سرمایه‌داری و تخریب‌هایش ــ از جمله تخریب زمین و شیوه‌های زندگی مردم بومی ــ مخالفت می‌ورزند.

▪️ نظریه‌پردازانی همچون اسد حیدر از نظریه‌ شما برای پرداختن به شکاف‌های نژادی در ایالات متحده استفاده کرده‌اند. حیدر بر دیدگاه شما از شکل‌گیری هویت به عنوان امری متلاطم و همیشه ازریشه‌کنده‌شده تأکید دارد. اما آیا راست‌گراها با تأکید بر دیدگاهی بسیار تثبیت‌شده‌تر از هویت عموماً به پیروزی نمی‌رسند؟

ــ: راست مذبوحانه در تلاش است تا شکل‌های هویت‌ای را که به‌درستی به چالش کشیده شده‌اند، از آن خود کند. همزمان، راست‌گرایان جنبش‌های عدالت نژادی را به سیاست «هویت» تقلیل می‌دهند یا جنبش‌های خواهان آزادی جنسی یا علیه خشونت جنسی را به‌عنوان جنبش‌هایی تنها با دغدغه «هویت» به شکلی کاریکاتوری ترسیم می‌کنند. اما درواقع، این جنبش‌ها در اصل با دادن معنای دوباره به عدالت، برابری و آزادی، معنای جدیدی که اینها باید و می‌تواند داشته باشند، سروکار دارند. و به همین خاطر چنین جنبش‌هایی برای هر شکلی از جنبش رادیکال دموکراتیک اساسی‌اند و ما باید چنان کاریکاتورهایی را رد کنیم.

هویت را نباید بنیان سیاست قرار داد. ائتلاف، همبستگی و اتحاد، لفظ‌های کلیدی برای یک چپ رو به گسترش هستند.

این برای چپ به چه معناست؟ اگر ما دیدگاه‌مان را تنها بر محور هویت‌های جزئی قرار دهیم، مطمئن نیستم که بتوانیم پیچیدگی جهان‌های اجتماعی و اقتصادی را دریابیم یا به تحلیل یا ائتلافی برسیم که برای تحقق بخشیدن به ایده‌آل‌های عدالت نژادی، برابری و آزادی ضروری است. همزمان، مشخص کردن هویت روشی برای روشن کردن این مسأله است که چگونه ائتلاف‌ها باید تغییر کنند تا نسبت به سرکوب‌های مرتبط با یکدیگر پاسخگوتر باشند.

▪️ امروز ما اغلب درباره اهمیت گوش سپردن به کسانی که دارای «تجربه زیسته» سرکوب هستند، می‌شنویم. الوفمی اُ تایوو، فیلسوف سیاسی، هشدار داده که نیت‌های خوب برای «تمرکززدایی» از نقطه‌نظرهای مبتنی بر امتیاز، می‌تواند به سادگی نتیجه معکوس دهد.

بله، مهم است که تصدیق کنیم هرچند یک شخص سفیدپوست نمی‌تواند داعیه بازنمایی تجربه سیاهان را داشته باشد، این دلیلی برای بی‌تحرکی سفیدها در مورد مسأله نژاد و امتناع آنها از هرگونه مداخله‌ای نیست. لازم نیست کسی سرتاسر تجربه سیاهان را نمایندگی کند تا بتواند به پیگیری و افشاکردن و مقابله با نژادپرستی ساختاری و دعوت از دیگران برای پیوستن به این هدف بپردازد.

اگر سفیدها منحصراً گرفتار توجه به امتیازهای خودشان باشند، در معرض خطر خودبینی قرار خواهیم داشت. ما قطعاً به سفیدهای بیشتری نیاز نداریم که همه‌چیز را به مسأله‌ای درباره خودشان بدل کنند: اینچنین عملکردی تنها سفیدبودن را از نو در مرکزیت قرار می‌دهد و از انجام کار ضدنژادپرستانه رویگردان می‌شود.

▪️ هویت جنسیتی شما چگونه بر نظریه‌ی سیاسی شما تأثیر گذاشته است؟

حس‌ام این است که «هویت جنسیتی» من ــ حالا این هر چه هست ــ را نخستین بار خانواده و نیز مجموعه گوناگونی از مراجع اقتدار پزشکی یا مدرسه تحویلم دادند. دشوار بود یافتن راهی برای اشغال زبانی که برای تعریف و مغلوب کردن من به کار گرفته شده بود.

من هنوز فکر می‌کنم که ضمیرها از طرف بقیه به سمت من آمدند که به نظرم جالب می‌آید، چون دسته‌ای از این ضمیرها را دریافت می‌کنم ــ به همین خاطر همیشه وقتی آدم‌ها درباره ضمیرشان تصمیم می‌گیرند یا حتی وقتی از من می‌پرسند چه ضمیری را ترجیح می‌دهم، شگفت‌زده می‌شوم و تحت تأثیر قرار می‌گیرم. پاسخ ساده‌ای ندارم، اما دارم از دنیای «آنها» (they) لذت می‌برم. وقتی آشفتگی جنسیتی را نوشتم، مقوله‌ای برای «غیردوگانه‌انگار» (nonbinary) نبود. اما الان دلیلی نمی‌بینم که بخشی از این مقوله نباشم.

▪️ شما خیلی وقت‌ها هدف معترضان در سرتاسر جهان قرار گرفته‌اید. در ۲۰۱۴، معترضان مخالف ازدواج گی‌ها در فرانسه در خیابان راهپیمایی کردند و «نظریه جنسیت» را تقبیح کردند. در ۲۰۱۷، مسیحیان انجیلی معترض در برزیل تمثال شما را به آتش کشیدند و فریاد می‌زدند «ایدئولوژی‌ات را با خودت به جهنم ببر». نظرتان چیست؟

ــ: جنبش ایدئولوژی ضدجنسیتی که جنبشی جهانی است، اصرار دارد جنس [سکس] زیست‌شناختی و واقعی است یا به شکلی الاهی منصوب می‌شود و جنسیت یک داستان مخرب است که هم «مرد» و هم «تمدن» و هم «خدا» را به زیر می‌کشد. سیاست ضدجنسیت را واتیکان و انجیلی‌های محافظه‌کارتر و کلیساهای پاپی در قاره‌های مختلف تقویت کرده‌اند اما نئولیبرال‌ها در فرانسه و جاهای دیگر نیز چنین می‌کنند زیرا به خانواده‌ هنجارین برای جذب و تحمل تخریب رفاه اجتماعی نیاز دارند.

این جنبش همزمان ضدفمینیست و هوموفوب و ترنس‌فوب است و با آزادی تولید مثل و حقوق ترنس‌ها مخالف. می‌خواهد برنامه‌های مطالعات جنسیتی را سانسور کند و جنسیت را ــ که موضوعی بسیار مهم برای بحث بین جوانان است ــ از دور آموزش عمومی خارج سازد. و همچنین موفقیت‌های بزرگ قانونی و قانون‌گذارانه در راستای آزادی جنسی، برابری جنسیتی و قوانین ضدتبعیض و ضدخشونت جنسیتی را به عقب برگرداند.

▪️ به نظر می‌رسد برخی داخل جنبش فمینیستی از این کارزارهای راست افراطی هواداری می‌کنند. هیاهوی امسال حول اسپای وی در لوس انجلس شاهد کارزار آنلاین خشمگینی از ترنس‌فوب‌ها بود که اعتراضات خونینی از سوی «پسران سرفراز» (Proud Boys ــ یک گروه راست افراطی ترامپیست) را به دنبال داشت. آیا باید انتظار داشته باشیم که این اتحاد ادامه یابد؟

بسیار نفرت‌انگیز و هراس‌انگیز است که ببینی چه‌طور فمینیست‌های طردکننده ترنس‌ها با حمله‌های راست‌گرایان علیه جنسیت هم‌پیمان شده‌اند. جنبش ایدئولوژی ضدجنسیت تنها با یک صورت خاص از جنسیت مشکل ندارد بلکه به دنبال از بین بردن «جنسیت» به مثابه‌ی یک مفهوم یا گفتار، یک حیطه مطالعاتی، یا رویکردی به قدرت اجتماعی است. گاه ادعا می‌کنند که «جنس» به تنهایی اعتبار علمی دارد اما گاه به واجبات الاهی در مورد تفاوت و سلطه مردانه توسل می‌جویند. برایشان مهم نیست که تناقض داشته باشند.

ترف‌ها (فمینیست‌های رادیکال طردکننده ترنس‌ها) و نویسندگان به‌اصطلاح منتقد جنسیت به علاوه کار مهم فلسفه فمینیستی در علم را که نشان می‌دهد چگونه طبیعت و فرهنگ با یکدیگر درهم‌کنش دارند رد می‌کنند (مثلاً آثار کارن باراد، دانا هاراوی،ام هموندز یا آنه فائوستو ــ استرلینگ). این رد به نفع فرمی ارتجاعی و جعلی از ذات‌باوری زیست‌شناختی است. پس آنها بخشی از ائتلافی نخواهند بود که می‌خواهد با جنبش ضدجنسیت مبارزه کند. ایدئولوژی ضدجنسیت یکی از رگه‌های غالب فاشیسم در عصر ماست. پس ترف‌ها بخشی از مبارزه معاصر علیه فاشیسم نخواهند بود. مبارزه‌ای که به ائتلافی علیه نژادپرستی، ناسیونالیسم، خارجی هراسی و علیه خشونت‌های جسمی نیاز دارد. مبارزه‌ای که نگران نرخ بالای زن‌کشی در جهان است که شامل نرخ بالای حمله‌ها به ترنس‌ها و افراد با جنسیت کوئیر نیز می‌شود.

جنبش ضدجنسیت شبحی از «جنسیت» را به عنوان نیروی تخریب معرفی و منتشر می‌کند اما آنها هرگز هیچ اثری در حیطه مطالعات جنسیت نخوانده‌اند. نتیجه‌گیری‌های شتاب‌زده و هراس‌آلود جای داوری‌های باملاحظه را می‌گیرند. بله، برخی آثار درباره جنسیت دشوار هستند و هرکسی نمی‌تواند آنها را بخواند پس ما باید برای خطاب قراردادن هر چه بیشتر عامه تلاش بیشتری بکنیم. با این حال، ارائه مفاهیم پیچیده به عامه همان قدر مهم است که تشویق به جست‌وجو و تلاش فکری به مثابه‌ بخشی از زندگی عمومی. بدبختانه ما در دوران ضدروشنفکری زندگی می‌کنیم و نئوفاشیسم هر چه بیشتر دارد هنجارین می‌شود.

▪️ شما همیشه تأکید کرده اید که نظریه جنسیت شما تنها برگرفته از بحث‌های پژوهشی نیست بلکه ملهم از مشارکت خود شما در اجتماع‌های لزبین و گی است. شما از اوایل دهه ۱۹۹۰ به متفکری با نفوذی بی‌همتا در این محفل‌ها بدل شده‌اید. از وقتی که آشکارسازی کرده‌اید، چه تغییراتی رخ داده؟

ــ: آه، من هرگز آشکارسازی نکردم. والدین‌ام در ۱۴ سالگی مرا آشکارسازی کردند. به همین خاطر من به شکل‌های مختلفی از جمله بوچ، کوئیر و ترنس* برای بیش از نیم قرن معرفی شده‌ام.

ایدئولوژی ضدجنسیت یکی از رگه‌های غالب فاشیسم در عصر ماست.

من قطعا تحت تأثیر میکده‌های گی و لزبینی که به آنها در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل ۱۹۸۰ می‌رفتم، قرار گرفتم. و همچنین یک دغدغده‌ام چالش‌هایی بود که دوجنس‌گراها برای پذیرش خودشان با آن مواجه بودند. من با گروه‌های بیناجنسی (اینترسکس) ملاقات کردم تا مبارزه‌ آنها با نظام مستقر پزشکی را بفهمم و به تدریج یاد گرفتم با دقت بیشتری درباره تفاوت بین «درگ» (زنانه‌پوش)، تراجنسیتی (ترنس‌جندر) و جنسیت به طور عام فکر کنم. من همیشه در گروه‌های غیرآکادمیک کنش‌گر حضور داشته‌ام و این بخشی ادامه‌دار از زندگی‌ام است.

▪️ سیاست رادیکال گی و لزبین پیش از ظهور کلمه «کوئیر» به چه موضوعاتی می‌پرداخت؟

ــ: راهپیمایی‌ها در جوانی من قطعا درباره حق آشکارسازی، مبارزه علیه تبیعض و بیمارانگاری و خشونت ــ چه خانگی و چه عمومی ــ بود. ما علیه بیمارانگاری روان‌پزشکینه و عواقب جسمی آن مبارزه می‌کردیم؛ و نیز برای حق جمعی برای زیستن بدن خود در فضای عمومی بدون هراس از خشونت، و حق سوگواری آشکار برای زندگی‌ها و عشق‌هایی که از دست داده بودیم. و این مبارزه با فرارسیدن اچ‌آی‌وی [ایدز] و اکت آپ [جنبش مردمی مقابله با ایدز] شکل بسیار دراماتیکی به خود گرفت.

کوئیر برای من هرگز یک هویت نبود، بلکه راهی برای پیوستن به مبارزه علیه هوموفوبیا بود. کوئیر به عنوان جنبشی در تقابل با پلیسی‌سازی هویت و در واقع در تقابل با پلیس شکل گرفت.

این اعتراض‌ها بر حق خدمات سلامت، آموزش، و آزادی‌های عمومی تمرکز داشت و علیه تبعیض و خشونت بود ــ ما می‌خواستیم در جهانی زندگی کنیم که هرکس بتواند هر چه آسان‌تر تنفس کند و حرکت کند و عشق بورزد. اما همچنین شکل‌های جدیدی از خویشاوندی، اجتماع و همبستگی ــ هرچقدر هم پراصطکاک ــ را تخیل کردیم و آفریدیم.

من به تظاهرات لزبین‌ها می‌رفتم اما بر مسأله حقوق بشر بین‌الملل هم کار می‌کردم و می‌فهمیدم حدود آن کجاست. و دریافتم که ائتلاف‌های گسترده‌تری که به شکلی یکسان در تقابل با نژادپرستی، بی‌عدالتی اقتصادی و استعمار هستند، برای هرگونه سیاست کوئیر ضروری‌اند. ما می‌بینیم که این مسأله چگونه اکنون در گروه‌های مارکسیستی کوئیر، کوئیرها در حمایت از عدالت اقتصادی و نژادی، کوئیرها علیه آپارتاید، و القوس ــ گروه فلسطینی علیه اشغال و هوموفوبیا ــ کار می‌کند.

▪️ امروز حیات سیاسی در قیاس با آن زمان چگونه است؟

ــ: امروز به طور خاص جنبش‌های کویئر و فمینیستی را ستایش می‌کنم که وقف خدمات سلامت و آموزش به عنوان خیر عمومی هستند، که ضدسرمایه‌داری‌اند و متعهد به مبارزه برای عدالت نژادی، حقوق معلولان، آزادی‌های سیاسی فلسطینی‌ها و در تقابل‌اند با تخریب زمین و زیست‌جهان‌های بومیان. همان چیزی که در آثار یاسبیر پوآر، سارا احمد، سیلویا فدریچی، آنجلا دیویس، نی اونا منوس و فمینیسم حامی لغو زندان‌ها (abolition feminism) بارز است.

اکنون نظرگاهی گسترده‌تر وجود دارد، هرچند زمانه ما زمانه نومیدی است چرا که می‌بینیم نابرابری‌های اقتصادی جهانی به واسطه‌ همه‌گیری تشدید می‌شوند.

ائتلاف‌های گسترده‌تری که به شکلی یکسان در تقابل با نژادپرستی، بی‌عدالتی اقتصادی و استعمار هستند، برای هرگونه سیاست کوئیر ضروری‌اند.

▪️ نظریه‌پردازان جنسیت پرشماری درباره تأثیر مستقیم کار شما بر آنها نوشته‌اند، از بازگویی خجولانه ژولیا سرانو درباره شرکت شما در یک شب شعر که سطر «گور بابای جودیت باتلر» در آن بود تا تأمل ژرف جردی روزنبرگ با نام «آشفتگی جنسیتی در روز مادر». بدل شدن به یک سلبریتی روشنفکر برای شما به شخصه چه حسی دارد؟

من راهی یافته‌ام که در فاصله با اسم‌ام زندگی کنم. این خیلی کمک‌کننده بوده. می‌دانیم خیلی از کوئیرها و ترنس‌ها حس قوی شدیدی درباره نام‌هایشان دارند و به آن احترام می‌گذارم. اما بقای من احتمالا به توانایی‌ام در زندگی کردن در فاصله نسبت به اسم‌ام بستگی دارد. 

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: جودیت باتلر: سیاست کوئیر همزمان علیه سرمایه‌داری، نژادپرستی و استعمار است