'ارتش اروپا' چیست و آیا بالاخره تاسیس خواهد شد؟
- کیوان حسینی
- بیبیسی
منبع تصویر، Getty Images
«ارتش اروپا» برای طرفداران همگرایی اروپا، برای دههها یک رویای دور و دست نیافتنی بود. اما تنها ظرف چند روز پایانی ماه اوت سال ۲۰۲۱، ناگهان این ایده رنگ و روی طرحی را پیدا کرد که نه تنها عملی است، بلکه دیر یا زود اجرا خواهد شد.
در آخرین روزهای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، کشورهای اروپایی همه تلاششان را کردند تا دستکم خروج از فرودگاه کابل برای مدتی به تاخیر بیافتد. این نگرانی وجود داشت که شهروندان اروپایی و افغانهایی که با آنها همکاری کردهاند نتوانند تا پایان اوت از کابل خارج شوند. در نهایت اروپاییها هرکاری کردند نتوانستند آمریکاییها را قانع کنند.
حالا طرفداران «ارتش اروپا» میگویند، اگر اتحادیه اروپا دستکم یک نیروی متمرکز، آموزش دیده و آماده برای اعزام میداشت، میتوانست امنیت فرودگاه کابل را برای روزهای بیشتری تامین کند و به دست و پای آمریکا نیافتد.
- حمایت رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا از تاسیس 'ارتش اروپا'
با سخنرانی روز سهشنبه رئیس کمیسیون اروپایی و حمایت او از این ایده، احتمال تشکیل چنین نیرویی از هر زمانی ممکنتر به نظر میرسد. اما آیا واقعا چنین ایدهای عملی است؟ و آیا جنگهای دنیا از این پس به جز بمبهای ناتو و آمریکا، با بمب و موشکهای «اتحادیه اروپا» نیز روبهرو خواهند شد؟ استدلالهای موافقان ومخالفان چنین نیرویی چیست؟
اثر افغانستان
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،سربازان اروپایی بسیاری تا آخرین روزها در افغانستان بودند
اروپاییها با نیرویی کوچک - چیزی حدود پنج هزار سرباز - میتوانستند امنیت فرودگاه کابل را از آمریکا بگیرند و تا خروج کامل شهروندانشان، آنجا بمانند. اما در فرصت کوتاه روزهای پایانی ماه اوت، محاسبات سیاسی در پایتختهای مختلف اروپایی مانع شد تا کشورها با فرستادن نیروی ملی خود، جای خالی آمریکا را پر کنند.
جدا از این، ناتو هم در جریان تجربه افغانستان نشان داد که بر اساس مکانیزم تصمیمگیریاش، در شرایطی بحرانی از این دست، جز دنبالهروی از آمریکا یا اتکا به تصمیمگیریهای قبلی، کارکرد یک نیروی نظامی اضطراری را برای اروپا ندارد. یعنی دقیقا همان هشداری که پنج سالی است امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه تکرار میکند.
رئیسجمهور فرانسه از سال ۲۰۱۶ و پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا، با کلیدواژه «استقلال استراتژیک» به دنبال همگرایی اتحادیه اروپا در امور امنیتی و نظامی است و میگوید، تجربه ترامپیسم نشان داد که اروپا نمیتواند همه تخممرغهای امنیتش را در سبد ناتو بگذارد.
اما آنچه در نهایت آقای مکرون را به موقعیت امروزش رساند، نه متلکهای ترامپ درباره ناتو، بلکه تصمیمات جو بایدن، رئیسجمهور دموکرات آمریکا بود؛ کسی که تبار سیاسیاش در روابط بینالملل، به نظریههای تسلط لیبرالی برجهان پیوند خورده و قرار بود که در دوران او همپیمانی دوسوی اقیانوس اطلس بیش از گذشته تقویت شود.
در عوض آن طور که جوزپ بورل، مسئول سیاسی خارجی اتحادیه اروپا میگوید، رفتار آمریکا در افغانستان بزرگترین «کاتالیزور» تشکیل ارتش اروپا خواهد بود. بازتاب عملی این حرفها نیز سخنرانی سالانه اورزلا فندرلاین، رئیس کمیسیون اروپایی در پارلمان اروپا بود که از نخستین گام بزرگ اتحادیه اروپا در این مسیر صحبت کرد.
خانم فندرلاین گفت که اتحادیه اروپا در سال آینده، در دوران ریاست فرانسه، در پاریس یک نشست دفاعی تشکیل خواهد داد. این نشست به ریاست خانم فندرلاین و امانوئل مکرون برگزار میشود که هر دو از طرفداران تشکیل ارتش اروپا هستند. اگر این ایده یک بار بختی برای عملی شدن داشته، آن یک بار همین نشست است.
بر اساس نظرسنجیهایی که توسط یوروبارومیتر (نهاد افکارسنجی اتحادیه اروپا) منتشر میشود، شهروندان این اتحادیه سالهاست که از فعالتر شدن این نهاد برای تامین امنیت و مقابله با تهدیدها، استقبال میکنند. در این میان تشکیل یک نیروی اروپایی کوچکتر به عنوان واحد «واکنش سریع» از حمایت بیشتری نیز برخوردار است؛ هدفی که ظاهرا طرفداران ارتش اروپا در نخستین گام به دنبالش هستند.
ارتش اروپا چیست؟
منبع تصویر، Cunaplus_M.Faba
«ارتش اروپا» بیش از آنکه یک طرح دقیق و روشن باشد، یک عنوان ژورنالیستی است. آیا صحبت از یک نیروی نظامی فراملی است که مثلا یونیفورم خودش را دارد (شبیه به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل)؟ یا یک ائتلاف نظامی متشکل از ارتشهای کشورهای عضو اتحادیه اروپا (شبیه به ناتو)؟
فرماندهی این ارتش برعهده چه کسی خواهد بود؟ آیا شبیه به ناتو، یک نهاد بیندولتی (intergovernmental) متشکل از کشورهای عضو آن را کنترل خواهد کرد یا تصمیمگیریها برعهده یک نهاد فراملی (supranational) مانند کمیسیون اروپایی خواهد بود؟
نشست دفاعی اتحادیه اروپا که در پاریس برگزار خواهد شد باید به همه این سوالات پاسخ بدهد. اما واقعیت این است که برخلاف تصور عمومی، اتحادیه اروپا همین حالا نیز قوانین مدونی دارد که شاید هرگز عنوان دهنپرکن ارتش اروپا از دلش بیرون نیامده، اما مبانی همگرایی دفاعی و نظامی در آن پیشبینی شده است.
در حال حاضر «پیمان لیسبون» حکم قانون اساسی اتحادیه اروپا را دارد. و در چارچوب این پیمان، «سیاست مشترک امنیتی و دفاعی» نه تنها راه را برای تاسیس نیروهای نظامی مخصوص اتحادیه اروپا باز کرده، بلکه در آن از همگرایی ساختاری ارتشهای ملی فعلی نیز صحبت شده است؛ یک ایده بلندپروازانه دیگر که در صورت عملی شدن حداکثری، تحولی تاریخی خواهد بود.
اما تا همین جا در اتحادیه اروپا، زیر ساخت ضروری برای یک ارتش قدرتمند اروپایی طراحی شده و نهادهای مختلفی نیز در همین راستا مشغول به کار هستند. از آن جمله یوروکور (Eurocorps) که حدود هزار سرباز دارد و قرار است یکی از بازوهای اجرای سیاست مشترک دفاعی و امنیتی باشد.
یا «گروههای رزمی اتحادیه اروپا» که از ۱۸ گردان تشکیل شده و برای ماموریتهای موقت به کار میروند. البته از این ۱۸ گردان در حال حاضر تنها دو گردان، عملیاتی هستند. به جز اینها نیروهایی مانند «ژاندارمری اروپایی»، «نیروی هوایی اروپایی» یا «نیروی دریایی اروپایی» همه عملا تجربههایی محدود بین هفت یا هشت کشور هستند.
نکته کلیدی درباره این ساختار به ظاهر عریض و طویل، سیاستگذاری کلان اتحادیه اروپاست که در چارچوب پیماننامههای این نهاد و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نمود پیدا کرده و عملا استخوانبندی اصلی امنیت اروپا را به ناتو سپرده است. این سیاستگذاری کلان دلیل اصلی ضعف قابل ملاحظه همه نیروهای نظامی در چارچوب اتحادیه اروپاست.
و این ضعف به قدری جدی است که نه فقط در دیگر نقاط دنیا، حتی درون کشورهای عضو این اتحادیه نیز بسیاری از وجود نهادهای نظامی زیر مجموعه اتحادیه اروپا اطلاع دقیقی ندارند، یا نمیدانند کارکرد واقعی هرکدام از این نیروها چیست. آنچه به عنوان باور عمومی پذیرفته شده این است که چیزی به اسم «ارتش اروپا» وجود ندارد و چه بسا هرگز هم به خاطر ناتو، به وجود نیاید.
موافق و مخالف چه میگویند؟
منبع تصویر، Getty Images
ایده تاسیس یک ارتش اروپایی، ایده جدیدی نیست. حتی اثراتی که وقایع افغانستان بر زنده شدن این ایده گذاشته نیز در مواردی شبیه به جنگ بالکان در دهه ۹۰ رخ داده بود. اما موافقان این ایده میگویند که زمان عمل فرارسیده و این امیدواری وجود دارد که گسترش همگرایی اروپایی در چارچوب نهاد اتحادیه اروپا در سه دهه اخیر، زمینه شکلگیری یک ارتش اروپایی را فراهم کند.
ریشه اصلی استدلال موافقان و مخالفان، بازتابی است از نقش آمریکا در تحلیلهای سیاست خارجی کشورهای اروپایی به عنوان نهادهای ملی و همچنین اتحادیه اروپا به عنوان یک نهاد فراملی. موافقان به طور اصولی، استقلال عمل از آمریکا و در مواردی حتی رقابت ژئوپولتیک با این کشور را به نفع اتحادیه اروپا میدانند و مخالفان میگویند که چنین استقلال عملی، توهمی بیش نیست و ارزش پیگیری ندارد.
مساله این است که تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا از ایالات متحده آمریکا بیشتر است. اما این قدرت اقتصادی در نفوذ بینالمللی اتحادیه اروپا بازتابی ندارد و به همین دلیل این اتحادیه نمیتواند از حداکثر ظرفیتهای موجود برای پیشبرد منافع اعضایش در سطح بینالمللی بهره ببرد.
قدرت سیاسی اتحادیه اروپا در سطح بینالمللی به شکل قابل ملاحظهای از قدرت سیاسی ایالات متحده کمتر است. موافقان ارتش اروپا میگویند یکی از دلایل این وضعیت، جای خالی قدرت نظامی اتحادیه اروپاست؛ قدرتی که در درازمدت میتواند این اتحادیه را از یک «نهاد منطقهای» به یک بازیگر فعال بینالمللی و چه بسا یکی از ابرقدرتهای جهان تبدیل کند.
در درون اتحادیه اما، از بیاعتمادیها و رقابتهای منطقهای گرفته تا کینهتوزیهای تاریخی و حتی گاه تضاد منافع ژئوپولتیک بین کشورهای عضو، از موانع اصلی هستند که در پروژه همگرایی اروپایی، بیش از هرچیز سیاست مشترک امنیتی را تحت تاثیر قرار داده و موجب شده تا این بخش از پیمان لیسبون با حداقل توجه و بودجه پیش برود.
در اتحادیه اروپا قوانین بسیار کلیدی همگرایی مانند هماهنگی بودجه کشورها، یکدست شدن تامین اجتماعی سراسر اتحادیه اروپا یا حتی یکی شدن واحد پول همه کشورهای عضو، هنوز معطل ماندهاند. هنوز ضربه خروج بریتانیا از این اتحادیه به اعتماد به نفس طرفداران اروپای متحد جبران نشده. نیروی سیاسی پوپولیسم، همچنان یک تهدید جدی برای همگرایی در برخی کشورهای این اتحادیه به ویژه چهار کشور مجارستان، لهستان، چک و اسلواکی است.
علاوه بر اینها، تاسیس ارتش اروپا در زمانی به خواستههای طرفداران همگرایی جامه عمل خواهد پوشاند که این ارتش از قدرت نظامی قابل ملاحظهای در رقابت با ارتشهای بزرگی مانند ارتش آمریکا و چین برخوردار باشد. چنین ارتشی، نیازمند بودجه قابل ملاحظهای است. بسیاری از کشورهای اروپایی همین حالا هم برای ارتشهای ملیشان، بخش اندکی از تولید ناخالص داخلیشان را خرج هزینههای نظامی و پژوهشهای پیشرفته جنگ افزارها میکنند.
به بیان ساده، اینکه برخی سیاستمداران اروپایی تا این حد به ناتو یا تکیه دادن به آمریکا در عرصه نظامی علاقه دارند، همیشه از روی محاسبات سیاسی یا پیشبینیهای پیچیده ژئوپولتیک نیست. آنها نمیخواهند خرج ارتش اروپا روی دستشان باشد.
و سرآخر، ارتش اروپا با بودجه نظامی قابل توجه و حضور در خارج از مرزهای این اتحادیه، در ابعادی که مثلا ارتش آمریکا به آن تن میدهد، یک پیروزی بزرگ برای کسانی است که به دنبال قدرت گرفتن نهاد اتحادیه اروپا و عقبراندن دولتهای ملی هستند؛ ایدهای که اگرچه دهههاست بیوقفه در مسیر عمق بخشیدن به قدرت اتحادیه اروپا گام برداشته، اما همیشه مخالفانی جدی نیز دارد.
وقتی «قانون اساسی اتحادیه اروپا» در ابتدای قرن ۲۱ در رفراندوم فرانسه شکست خورد و پروندهاش بسته شد، برخی نخبگان اروپایی به این نتیجه رسیدند که عناوینی مانند «قانون اساسی»، «وزیر خارجه» یا «سرود ملی» که در این قانون پیشبینی شده بود، یکی از دلایل اصلی نگرانی برخی شهروندان بوده. آنها محتوای این «قانون اساسی» را اندکی بعد از چارچوبی جدید و این بار با نام یک پیمان بینالمللی ارائه کردند و «پیمان لیسبون» جای قانون اساسی را گرفت.
آیا آنها بار دیگر مجبور میشوند که از عناوینی گیجکننده و جدید برای نهادهای موردنظرشان استفاده کنند؟ یا اروپای سال ۲۰۲۲ برای تاسیس یک ارتش فراملی و قدرتمند آماده خواهد بود؟
«اتحادیه اروپا» تا همینجا نشان داده که همه مخالفتهای اساسی با قدرت گرفتنش، تنها نقش سرعتگیر را داشته و هرگز روند همگرایی متوقف نشده. آیا این نهاد پیچیده و منحصربهفرد حکمرانی، با تاسیس یک ارتش مستقل، گامی بلند به سوی تبدیل شدن به یک واحد سیاسی با نفوذ در سیاست جهانی برخواهد داشت؟ پاسخ به همه این سوالات، بعد از نشست امنیتی این اتحادیه در سال آینده، ممکن خواهد بود.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: 'ارتش اروپا' چیست و آیا بالاخره تاسیس خواهد شد؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران