امیدواری استراتژیستهای بایدن به تبدیل افغانستان به باتلاق چین، روسیه و ایران
در بیستمین سالگرد حادثۀ 11 سپتامبر و آغاز جنگ «بی پایان» نمی توان جنگ علیه یک دشمن ناپیدا و وابسته به عقاید ناهمگن را به پایان رساند، زمان آن فرا رسیده که سعی کنیم به پرسش مهمی پاسخ دهیم: آیا جنگ علیه تروریسم که به نظر می رسد زمانش سپری شده باشد به هدفی که به خاطرش ظهور یافت، رسیده است؟ بازگشت طالبان بر سر قدرت در همان جایی که همه چیز آغاز شده و نیز مجموعه ای از رویدادها به نظر می رسد که از یک پاسخ منفی حکایت دارند و برخی رویدادها نیز سناریویی پیچیده تر را ترسیم می کنند.
روز 11 سپتامبر انتقال دوران پسا جنگ سرد خاتمه یافت. در آن روز ورود جهان به عصر چندقطبی به تدریج آغاز شد. در آن روز همچنین دو افسانه فروپاشیدند: افسانه تک قطبی بودن ابدی در قرن جدید آمریکا و افسانۀ ملت شکست ناپذیر.
هشت تریلیون دلار، فعالیت های ضدتروریستی در 85 کشور جهان و بیش از یک میلیون کشته در سراسر جهان کافی نبودند زیرا تروریسم بیست سال بعد از حادثۀ 11 سپتامبر هنوز وجود دارد و از سلامتی خوبی نیز بهره مند است زیر قابل رویت تر، ملموس تر، حاصلخیزتر و مرگبارتر از همیشه است. درست است که بن لادن کشته شد و القاعده در سایه رفت لیکن سایر شیوخ تروریسم و متقاضیان جدید خلافت در این میان وارد صحنه شدند و به ائتلافهای مختلف هواداران نشان دادند و ثابت کردند که چگونه عقاید در برابر گلوله مقاوم هستند.
برای درک علل این پیروزی نیمه باید به آمار و ارقام نگاه کرد: جنگ در افغانستان بلندترین جنگ در تاریخ آمریکا بود که بیشتر از مجموع دو جنگ جهانی و ویتنام طول کشید. همچنین پرهزینه ترین جنگ بود. همچنین این جنگ ضداقتصادی ترین جنگ برای آمریکا بود و هزینه ای معادل 300 میلیون دلار در روز به همراه داشت. اقدامات تروریستی اسلامگرایانه در اروپا و آمریکا از دهۀ اول هزارۀ جدید سه برابر شدند. جنگ علیه تروریسم 38 میلیون آواره و پناهجو به همراه داشت. جنگ علیه تروریسم نقشی مهم در کمک به تروریسم بین الملل دارای خاستگاه اسلامی در جهت گسترش فرایند جذب شهادت طلبان ایفا کرد.
سوال مهم که زبیگنیو برژینسکی در زمان خود مطرح کرده بود یعنی برای تاریخ جهان چه چیزی مهم است: طالبان یا سقوط نبرد امپراطوری شوروی؟ امروز اینگونه تغییر می کند: برای تاریخ جهان چه چیزی مهم است: طالبان یا نبرد علیه انتقال چند قطبی گری؟ پرسشی که وقایع ذیل پاسخ می دهند: عراق به سختی در جهت دموکراسی و صلح اجتماعی حرکت می کند اما به اهداف واقعی رسیده است: قطع دست یک قدرت منطقه ای که خوشایند اسرائیل و سایر پادشاهی های نفتی وهابی نبود یعنی رژیم صدام حسین. سوریه از یک جنگ نیابتی که از طریق داعش پیش برده شده بود جان سالم بدر برد لیکن در نظام اسد خلل وارد آمد و دیگر قادر نیست به طور واقعی منافع اسرائیل و آمریکا در منطقه را به خطر اندازد. بهارهای عربی بار دیگر جغرافیای قدرت را در شمال آفریقا به نفع آمریکا بازنویسی کردند. ایدئولوژی جهاد جهانی و ضد غربی در هر کجای جهان ترویج یافته است لیکن هزینۀ آن را اروپا و آمریکا می پردازند. افغانستان به دست طالبان افتاد. آمریکا این کشور را در شرایط مشابه سال 2001 رها کرد: بی ثبات و در خطر. وضعیتی که استراتژیست های بایدن امیدوارند این کشور را به یک باتلاق غیرقابل مدیریت و ضداقتصادی برای چین، روسیه و ایران و سایر رقبا تبدیل سازد.
منبع: ایل جورناله (ایتالیا)/ نویسنده: امانوئل پیتروبن
منبع خبر: آفتاب
اخبار مرتبط: امیدواری استراتژیستهای بایدن به تبدیل افغانستان به باتلاق چین، روسیه و ایران
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران