علامۀ دَهر
«آقایان داریم خداحافظی می کنیم. ای بسا که خبر به شما رسیده: حسن زاده مسافرت کرد. آه و ناله ای ندارد که. هست. نظام عالم است و ما هم از پس پرده خبر نداریم. خدا نکند ندارد که. چرا نکند؟ اینجا باشیم برای چه؟ دار خلود نیست. دار حرکت است.» اینها سخنان یک سال پیش آیت الله حسن زاده آملی است که در پی وخامت حالش در بیمارستان آمل خطاب به مشتاقان و خویشانش گفت. سخنانی که روز شنبه سوم مهرماه به واقعیت پیوست و حسن زاده آملی در نود و سه سالگی درگذشت. او را فیلسوف، متأله و عارف می نامیدند اما واقعیت این است که او را طبیب، منجم، ریاضیدان، مصحح، شاعر و حتی متخصص علوم غریبه نیز می توان نامید. درست به همین خاطر طرفدارانش او را علامه ذوالفنون و علامه دهر مینامند. عنوانی پرطمطراق که پیش از این به استادش سید محمد حسین طباطبایی اطلاق می کردند.
شیخ حسن حسن زاده آملی بیش از هر استاد دیگری نزد علامه طباطبایی متن خواند و تلمذ کرد و بیش از 17 سال دانش آموز او بود. اما اجازه اش در فقه و اصول را از علامه شعرانی گرفت. میرزا ابوالحسن شعرانی در متنی که برای اجازه اجتهاد برای حسن زاده نوشته، با عناوین و وصفهای بلندی از شاگردش یاد می کند و مینویسد: «مولانا الاجلّ الموفق نجم الدین و نور الصبایه و مصباح العلم و شمس الهدایه شیخ حسن آملی معروف به حسنزاده در علم قرآن: لفظ و معنایش، باطن و ظاهرش، قرائت و کتابتش و دیگر امور متعلق به آن بر اقران خویش فائق و در تتبع احادیث و علوم ادبی مورد نیاز در آن بر غیر خویش برتر گشتهاست. کلمات کتاب شریف کافی را ضبط کرده و آن را به نحوه شگفتآور اعرابگذاری کردهاست. در علم نجوم و ریاضیات وابسته ید طولایی دارد و در استخراج افلاک و کسوفین دارای مهارت است. او در علوم شرعیه عقلیه و نقلیه سوار کار ماهر میدان مسابقه است. من او را بر استنباط فروع از اصول توانا دیدم و به او اجازه دادم روایاتی که نقل آن برای من صحیح است، از من روایت نماید.» آیتالله حسنزاده آملی اگر چه هم فقیه بود و هم مجتهد، اما به وصف عرفان و تصوف و فلسفه و حکمت متصف بود.
نگارش 30 رساله فلسفی، 25 رساله ریاضی و هیوی، 20 رساله عرفانی 10 رساله ادبی، 7 رساله روایی، 6 رساله کلامی و دهها رساله فقهی، تفسیری و رجالی که مجموع آنها به 150 رساله میرسد، او را در جایگاهی بلند در تاریخ اندیشه عرفانی و فلسفی معاصر قرار داده بود. او حتی کلیله و دمنه و گلستان سعدی را نیز تصحیح کرده بود و بیش از 5000 بیت شعر به زبان های فارسی و عربی و طبری سروده بود. حسن زاده آملی همچون استادش علامه شعرانی در رشته ها و فنون مختلف آگاهی داشت و یادآور علمای قدیم در سنت اسلامی بود.
همانطور که ذکرش رفت حسن زاده آملی آثار بسیاری در فلسفه، عرفان، ریاضی، نجوم، ادبیات فارسی و عربی داشت. در این میان برخی از مهمترین آثار فلسفی و عرفانی چون اسفار اربعه ملاصدرا، اشارات و شفا ابن سینا و شرح فصوص الحکم را تصحیح کرده بود و بر آنها حاشیه نوشته بود. وی نهجالبلاغه امیرالمومنین و کشف المراد علامه حلی را نیز تصحیح کرده بود. نقل است که علاوه بر همه اینها به زبان فرانسه نیز مسلط بوده است. در کنار این همه تحقیق و تشریح و تدقیق، او از تدریس نیز غافل نبوده و در مدت زمان سکونتش در حوزه علمیه قم ۱۴ دوره شرح منظومه، ۴ دوره اشارات، یک دوره اسفار اربعه، و ۴ دوره شرح فصوص قیصری را تدریس کرد. شرح تمهید و مصباح الانس نیز از جمله تدریسهای اوست. او همچنین حدود ۱۷ سال دروس ریاضیات، هیأت، وقت و قبله را درس داد.
باید اذعان داشت حسنزاده بیشترین تأثیر را از ابن عربی و سپس ملاصدرا گرفته بود. فلسفه ملاصدرا نیز محملی برای نظریه وحدت وجود ابن عربی می دانست. فلسفه و عرفان اسلامی را در مسیر واحدی میدید و دین، فلسفه و عرفان را یکپارچه میدانست. حسنزاده آملی مخالف محمدرضا حکیمی و دعاوی مکتب تفکیک بود و ادعای «یونانی بودن فلسفه اسلامی» را رد میکرد و معتقد بود که اندیشههای فلاسفهٔ پیش از اسلام سطحی بوده و فیلسوفان اسلامی این اندیشهها را عمق بخشیده اند.
آیت الله حسن زاده آملی فلسفه را تنها در کتاب های ملاصدرا خلاصه شده می دانست و وقتی از فلسفه نام می برد، منظور نظرش فلسفه ملاصدرا بود. در عرفان نیز هیچ گاه نتوانست از محبت ابن عربی جدا شود و با امتزاج ملاصدرا و ابن عربی مکتبی برساخت که در آن شیعه واقعی همان صوفیه و تصوف حقیقی همان تشیع بود. اصرار حسن زاده به شیعی اثنی عشری بودن ابن عربی، علیرغم فقدان سندیت تاریخی را باید از همین رویکرد او فهمید. رویکردی که چندان نیز مورد حمایت قرائت رسمی نیست.
غلامرضا اعوانی در کتاب «آفاق فطرت در سپهر فطرت» خاطره ای از دیدارش با آقای حسن زاده نقل می کند و می گوید: بیست سال پیش بود که برای دیدن آیتالله حسنزاده آملی به منزل ایشان رفته بودم. دیدم بسیار گرفته و پریشان حال هستند. علت را که جویا شدم گفتند «به درس فصوص الحکم من در حوزه اعتراض زیادی کردند و درسم را تعطیل کردهاند.» پرسیدم بعد از آن چه کردید، گفتند: «درسم را به خانه خودم آوردم ولی اینجا نیز در امان نبودم و مخالفان شیشههای خانهام را شکستهاند»
بعد از این مخالفت ها بود که دایره شاگردانش محدود شد و در سالیان اخیر نیز در روستای زادگاهش روستای ایرای لاریجان آمل رحل اقامت افکنده بود و حاضر به بازگشت به قم نیز نشد. او پس از مرگ همسرش پیکر او را در همان خانه محل سکونتش در روستای ایرا دفن کرد و وصیت کرده است که خودش نیز در همان روستا دفن شود.
* نویسنده و روزنامه نگار حوزه اندیشه
* منتشر شده در روزنامه سازندگی/ سهشنبه ۰۶ مهر
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: علامۀ دَهر
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران