آیا فروپاشی سیاسی نزدیک است؟ ابراهیم نبوی - Gooya News
ابراهیم نبوی - زیتون
روند فروپاشی اجتماعی در ایران ده سالی است که جدی شده و گستردگی بیهنجاری یا آنومی تا حدی پیش رفته است که هر روز خبرهای مربوط به قتل و جنایت و گسترش روزافزون فساد اخلاقی و اجتماعی از سقوط جامعه ایران خبر میدهد. در کنار این اتفاق، فروپاشی اقتصادی نیز بهسرعت در حال وقوع است. افزایش شدید تورم و کاهش قدرت خرید مردم از یکسو و توقف رشد اقتصادی و بالا رفتن خط فقر و قرار گرفتن بخش وسیعی از جامعه زیر خط فقر، چنان وسیع و فراگیر شده که گزارش بانک مرکزی نیز بر سقوط اقتصادی ایران، حتی اگر وارد عادیسازی روابط خود با جهان شود، مذاکرات برجام را انجام دهد و به فروش نفت و رفع تحریم هم بپردازد، باز هم مشکلی حل نخواهد شد و سقوط اقتصادی کشور روزبهروز زندگی مردم را در ایران دشوارتر و دشوارتر میکند. با این همه این دو اتفاق نامیمون به معنی قطعی سقوط حکومت نیست و الزاما به فروپاشی سیاسی نمیانجامد. در سراسر قاره آفریقا و آسیا، آمریکای لاتین و اروپای شرقی بسیاری کشورها هستند که از مسیر فروپاشی اجتماعی و اقتصادی عبور کردهاند با این همه با سرکوب و زندان و تبلیغات همچنان به حکومت خود ادامه میدهند. به قول یکی از متفکران سیاسی ایران تا زمانی که زندان و اسلحه و تلویزیون در دست حکومت است، سقوط سیاسی به سادگی رخ نمیدهد. اما انگار رهبر جمهوری اسلامی قصد جدی دارد که در یک روند نه چندان طولانی مسیر سقوط سیاسی را بپیماید.
انتخابات ۱۴۰۰ و روی کار آمدن ابراهیم رئیسی و یکدست شدن حکومت عملا راه سقوط سیاسی را هموار کرد، مواردی که نشان از بحران سیاسی جدی حکومت دارد، شامل موارد زیر است:
یک، حذف بخش وسیعی از نیروهای سیاسی نزدیک یا درون حکومتی: جمهوری اسلامی عملا تمام رقبای خود را قبل از انتخابات حذف کرد، رقبایی که از ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۰ بار اداره کشور را به دوش میکشیدند و باعث میشدند سیستم اجرایی کشور زنده بماند و ساقط نشود. شاید استدلال بسیاری از نیروهای اپوزیسیون برانداز علیه اصلاح طلبان که آنان را استمرارطلب میخواندند، زمانی از نگاه افرادی مانند من که خودم را اصلاحطلب میدانستم و بودم، آزاردهنده بود، اما نمیتوان واقعیت آن را چندان انکار کرد. در واقع مدیران بوروکراسی، تکنوکراسی و دیپلماسی کشور که بار حکومت را به دوش میکشیدند، همراه با حذف افرادی مانند مصطفی تاجزاده و سایر اصلاحطلبان، علی لاریجانی و اصولگرایان میانهرو، جهانگیری و نیروهای کارگزاران و میانهروهاینزدیک به هاشمی رفسنجانی و حتی احمدی نژاد و آبادگران که همگی حذف شدند، به معنی اخراج و راندن مدیرانی بود که سالها نه تنها کشور را اداره کرده بودند، که غالبا بار مسئولیت خرابیهاییکه معمولا توسط جریانهای نزدیک به خامنهای مانند عماریون انجام میدادند، به آنان منتسب میشد. عملا اتفاقی که افتاده بود این بود که اصلاحطلبان و میانهروها کشور را اداره میکردند و پروژههای رشد و توسعه و دیپلماسی را پیش میبردند، ولی همیشه مورد اتهام بودند که چرا کار نمیکنند و تمام عقب ماندگیهای کشور به آنان منتسب میشد. در واقع حکومت بهطور جدی علیه دولت خودش مانعتراشی میکرد و اجازه حرکت به آن را نمیداد. خامنهای هم انگشت اتهامش را دائم به سوی آنان نشانه میرفت و آنان را مقصر همه مشکلات کشور معرفی میکرد و صدا و سیما، و سازمانهای تبلیغی و رسانهای و سپاه نیز علیه دولت عمل میکردند. دشوار نیست اگر بگویم که میزان خسارت وارده از سوی سپاه و قوه قضائیه و قوه مقننه و حامیان رهبر و صدا و سیما علیه دولتهای مختلف بهخصوص خاتمی و روحانی، کمتر از ضربه اسرائیل و آمریکا و اپوزیسیون داخلی و خارجی و سایر مخالفان حکومت نبود. با روی کار آمدن رئیسی هم حکومت از بدنه تکنوکراسی، بوروکراسی و دیپلماسی کارآمد محروم شد، هم بار مسئولیت بهطور کامل به دوش حامیان رهبر جمهوری اسلامی افتاد.
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: آیا فروپاشی سیاسی نزدیک است؟ ابراهیم نبوی - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران