سه پناهجوی زن افغان در پایگاه فورت‌مکوی برای کودکان ‌مدرسه تاسیس کردند

سه پناهجوی زن افغان در پایگاه فورت‌مکوی برای کودکان ‌مدرسه تاسیس کردند
بی بی سی فارسی
سه پناهجوی زن افغان در پایگاه فورت‌مکوی برای کودکان ‌مدرسه تاسیس کردند
  • سام فرزانه
  • بی‌بی‌سی، واشنگتن
۷ ساعت پیشتوضیح تصویر،

بتول بهنام، نیلاب ابراهیمی و سپهره اعظمی از دوره دانشگاه در بنگلادش با هم دوست هستند

سه پناهجوی زن افغان، فقط چند روز پس از رسیدن به یکی از اردوگاه‌های آمریکایی به این نتیجه می‌رسند که باید برای کودکان کاری کرد. پس آستین‌ها را بالا می‌زنند و با کمک هم‌دانشگاهی‌های خود یک مکتب (مدرسه) تاسیس می‌کنند. مکتبی که کارش را با کمترین امکانات شروع کرد و حالا چندصد شاگرد خرد و کلان دارد و مسئولان اردوگاه هم وسایل مورد نیاز آنها را تامین می‌کنند.

بتول بهنام و نیلاب ابراهیمی هر دو از فارغ‌التحصیلان دانشگاه (پوهنتون) آسیایی برای زنان هستند. همکار سوم آنها سپهره اعظمی است که همچنان دانشجو است. این سه نفر به همراه حدود ۱۴۵ نفر دیگر از هم‌دانشگاهی‌هایشان بعد از سقوط دولت افغانستان از کشور خارج شده و حالا در اردوگاه (کمپ) «فورت مک‌کوی» منتظر گرفتن مجوزهای لازم برای اقامت در آمریکا هستند. حدود ۱۳ هزار نفر از پناهجویان دیگر افغان هم در این اردوگاه حضور دارند.

«بیشتر کسانی که در چهار طرف کمپ می‌دیدیم، تحصیل کرده نبودند». این یکی از نخستین مشاهدات سپهره در بدو ورود به اردوگاه بود. او و هم‌کلاس‌هایش به زبان انگلیسی تحصیل کرده بودند و می‌توانستند راحت با مسئولان اردوگاه گپ زده و مشکلاتشان را بازگو کنند. اما آنها متوجه چیز دیگری هم درباره بیشتر پناهجوها می‌شوند: «طفل‌هایشان - متاسفانه - شب و روز حتی تا دوازده و یک شب، سر سرک‌ها در چهارطرف بازی می‌کردند.» کار دیگری نداشتند. «می‌دانستیم که باید یک کاری برایشان انجام شود.»

بحران افغانستان: بود‌وباش پناهجویان در اردوگاه‌های آمریکایی

حجم بالای کمک‌های خیریه افغان‌تبارهای آمریکا به پناهجویان

بتول می‌گوید که او و هم‌صنفانش فرصت و امکان تحصیل در دانشگاه خوبی را داشته‌اند و به نظرشان رسیده بود که باید به طریقی دین خود را به جامعه ادا کنند. دانشگاه آسیایی برای زنان در بنگلادش با سرمایه افراد و موسسات خیریه، از جمله بنیاد بیل و ملیندا گیتس تاسیس شده است. این دانشگاه به زنانی بورسیه می‌دهد که از مردمان محروم کشورهای منطقه هستند. در یکی دو سال اخیر که ویروس کرونا، جهان را به تعطیلی کشانده بود، دانشجویان افغان این دانشگاه هم به افغانستان برگشته بودند و به صورت آنلاین در کلاس‌ها شرکت می‌کردند.

بتول از میدان وردک است. نیلاب از غزنی و سپهره از بدخشان. سپهره به یاد می‌آورد که در دوران تحصیل در افغانستان، بعضی از کتاب‌های درسی به تعداد کافی به ولسوالی «جرم» نمی‌رسید. معلم یک نسخه کتاب را در اختیار داشت و نسخه‌ دیگر کتاب بین دانش‌آموزان خوب کلاس دست به دست می‌شد تا هرکدام برای خود از روی آن بنویسند: «من شخصا خودم، تا ناوقت شب می‌نشستم و از روی کتاب نُت می‌گرفتم.» این نسخه‌های دست‌نویس مشکلات خاص خود را داشتند. مثلا اینکه شکل‌ها و تصاویر را نمی‌شود به راحتی رونوشت کرد. تصاویر و شکل‌ها در درسی مانند فیزیک اهمیت بسیاری در یادگیری مفاهیم دارند.

شاگردان کوچک و بزرگ

تجربه‌های تحصیل در ولایت بدخشانِ افغانستان حالا در اردوگاهی در ایالت ویسکانسینِ آمریکا به یاری سپهره و دوستانش آمد. در شروع کار «فقط یک تخته سفید داشتیم و مارکر (ماژیک) هم نداشتیم.» خوابگاه به خوابگاه رفتند و با والدین صحبت کردند تا اجازه بدهند فرزندانشان برای تحصیل به مکتب آنها بروند. پناهجویانی که در اردوگاه‌ها هستند نمی‌دانند چه مدت زمان لازم است تا کارهای اقامتی‌شان درست شود. برای همین بسیاری از پدر و مادرها از ایده راه‌اندازی این مدرسه استقبال کردند: «کسانی که حتی باسواد نبودند بسیار علاقه‌مند بودند که طفلشان چیزی یاد بگیرد.»

توضیح تصویر،

شاگردان در این مکتب با زبان انگلیسی آشنا می‌شوند تا برای ورود به جامعه آمریکا آماده باشند

بیش از صد کودک در روز اول به مکتب اردوگاه می‌روند. بعضی از آنها با والدینشان. «حالا ما حدود سیصد و پنجاه طفل را درس می‌دهیم و حدود هشتاد معلم داریم.» نیلاب می‌گوید که همه معلم‌ها رضاکار (داوطلب) هستند و همگی از دانشجویان دانشگاه آسیایی.

«در پهلوی طفل‌ها مادرانشان هم علاقه‌مند شدند که بیایند زبان انگلیسی یاد بگیرند.» نیلاب و دوستانش برای حدود هشتاد زن کلاس زبان‌آموزی تشکیل داده‌اند. اما کار به همین‌جا ختم نمی‌شود. گروهی از مردان هم خواهان یادگیری زبان انگلیسی شدند. حالا کلاس‌ها از هشت صبح تا چهار و نیم بعد از ظهر برای خانم‌ها، آقایان و اطفال برگذار می‌شود.

توضیح تصویر،

هشتاد مرد و هشتاد زن در کلاس‌های بزرگسالان اسم نویسی کرده‌اند

برنامه‌ریزی هفتگی

نیلاب و دوستانش مثل بسیاری از افغان‌هایی که بعد از قدرت گرفتن طالبان مجبور به ترک وطن شدند، وسایل زیادی با خود به مهاجرت نبرده‌اند. لپ‌تاپ‌ها و کتاب‌هایشان در خانه جا مانده است: «تنها چیزی که داریم همین موبایل (تلفن همراه) ماست که از آن برای تحقیق مربوط به مکتبمان هم استفاده می‌کنیم.» مثلا روش تدریس یا محتوای مواد آموزشی را از درون گوشی‌هایشان جست‌وجو می‌کنند.

وزارت خارجه آمریکا و چند خیریه حالا مدتی است که به مکتب این سه دوست کمک می‌کند. آنها حالا کتابچه (دفتر)، لوازم نوشتن و کتاب دارند. کتاب قصه هم برای کودکان آورده‌اند. فرماندگان اردوگاه هم چندتایی از اتاق‌های درس در پایگاه نظامی را در اختیار آنها قرار داده‌اند.

بزرگترین مشکل آنها تعیین محتوای درسی است. آنها هر آخر هفته با هم مشورت می‌کنند تا برنامه‌ای برای هفته‌ پیش‌رو داشته باشند. بتول می‌گوید که هیچکدام از آنها تدریس بلد نیستند و مرحله به مرحله خودشان هم در حال یادگیری هستند:‌ «در وضعیتی که ما هستیم که نمی‌فهمیم ما چقدر اینجا می‌مانیم و هر شاگرد چقدر اینجا می‌ماند، هر هفته برنامه‌ریزی می‌کنیم که در این هفته باید چه چیزهایی درس دهیم و هر هفته باید به چه اهدافی برسیم.»

آماده‌سازی برای حضور در جامعه آمریکا

یکی از تلاش‌های این سه دوست آماده کردن شاگردان برای حضور سر کلاس‌های مدارس آمریکایی است. به جز زبان انگلیسی که در این مدرسه آموزش داده می‌شود، این دوستان تلاش می‌کنند بعضی از قوانین و آداب زندگی در کشور جدید را هم به محصلین آموزش دهند.

«از آن جمله مثلا این که کثافات یا کاغذ خود را هرجایی انداخته نمی‌توانند. یا هر چیزی (زباله‌ای) برای خود جایی دارد که کجا انداخته شود.» بتول می‌گوید قوانین ترافیکی، مثل ایستادن پشت چراغ قرمز یا رعایت قوانین مربوط به خرید اقلامی خاص توسط کودکان هم جزو چیزهایی است که به کودکان یاد می‌دهند.

آموزش استفاده از تشناب‌ها (توالت‌ها) یکی دیگر از نکات فرهنگی است که به شاگردان درس می‌دهند. بتول می‌گوید: «بعضی از اطفالی که آمده‌اند از ساحات دوردست افغانستان آمده‌اند. حتی روی کابل یا شهر را ندیده‌اند. برای اینها سخت است که با محیط نو خودشان را سازگار کنند.»

برای آموزش استفاده از توالت فرنگی، آنها به کودکان شیوه نشستن روی توالت و استفاده از سیفون (فلاش) را می‌آموزند و همراهشان به توالت می‌روند تا مطمئن شوند اصول آن را فرا گرفته‌اند و حتما یادشان می‌ماند که دست‌هایشان را بشویند.

گروهی از راست‌گرایان آمریکایی در بیان دلایل مخالفتشان با حضور پناهجویانی از خاورمیانه به عدم توانایی آنها در تطبیق با فرهنگ آمریکایی و از جمله استفاده از توالت فرنگی اشاره می‌کنند. برای همین از بتول پرسیدم که معمولا چقدر طول می‌کشد تا این کودکان با چنین قوانینی آشنا شوند: «اوایل برای آنها سخت بود اما هرچه که تکرار و تاکید می‌شود بهتر می‌شوند.» نیلاب هم اضافه می‌کند که بعضی از اطفال بعد از یک هفته همه چیز را فرا گرفتند اما گروهی دیگر بودند که به زمان بیشتری احتیاج داشتند. او می‌گوید که کلاس‌ها بیش از یک معلم دارند و همیشه یکی از معلم‌ها با کودکانی که احتیاج به استفاده از توالت دارند، به دستشویی می‌روند.

اما شاید مهم‌ترین چیزی این سه دوست به کودکان یاد می‌دهند درباره آزار و اذیت‌های بدنی و جنسی است. سپهره می‌گوید که قصد آنها این است که این اطفال را با دنیای بیرون از اردوگاه آماده کنند. محیطی که آدم‌ها مختلف در آنجا هستند: «بهشان یاد می‌دهیم که چه وقت می‌توانند صدایشان را بلند کنند. چه وقت می‌توانند مخالفت کنند. چه وقت می‌توانند بگویند که شما حق این کار را ندارید. مثلا حق دست زدن در جان (بدن) من را ندارید.»

سپهره می‌گوید که هدف از این آموزش‌ها چیز دیگری هم هست. اینکه این اطفال یاد بگیرند خودشان هم چنین کارهایی را در حق دیگری نباید انجام دهند.

کلاس‌هایی که این سه دوست در اردوگاه فورت‌مک‌کوی تشکیل داده‌اند همچنین کمک کرده که بسیاری از اطفال بتوانند با مسئله مهاجرت مواجه شوند. آنها فرصتی برای کودکان فراهم کرده‌اند که بتوانند احساسات خود را بروز داده و بگویند که چه فکر می‌کنند.

«بزرگ‌سال‌ها به هر طریقه‌ای که می‌شود استرسی را که دارند می‌توانند اظهار کنند. اما طفل‌ها این راه را ندارند که انجام دهند.» نیلاب می‌گوید که آنها با کلاس‌های هنری سعی می‌کنند امکان بروز احساسات را برای کودکان فراهم کنند.

یک روز آنها از کودکان خواستند تا طرحی از دست‌هایشان را روی کاغذ بکشند. بعد، از اطفال خواستند که پیام‌هایی در درون این طرح‌ها بنویسند. بعد از کلاس نیلاب و دوستانش پیام‌ها را خواندند: «پیام‌هایشان را که می‌خواندیم، ما را به گریه می‌آورد.» چرا گریه؟ نیلاب می‌گوید: «فهمیدیم که اینها چقدر استرس دارند. و این هم یگانه راهی هست که می‌توانند یک چیزی که به دلشان هست را نوشته کنند.» یکی از کودکان نوشته بود «می‌خواهم که زندگی بهتری در آمریکا داشته باشم.» دیگری نوشته بود: «افغانستان از روزی که به دنیا آمدیم به من روز خوبی ندیده.» یکی دیگر نوشته بود: «من افغانستان را دوست دارم.» آن یکی نوشته بود: «من می‌خواهم که از اینجا به در شوم.»، کودک دیگری هم نوشته بود: «می‌خواهم که در آینده، پدرم به اینجا بیاید.»

گروهی از کودکان بدون والدینشان به آمریکا رسیده‌اند. نیلاب می‌گوید که خیلی از بزرگ‌سال‌ها نتوانستند از افغانستان خارج شوند اما به هر ترتیبی که بود، فرزندانشان را به همراه اقوام به آمریکا رهسپار کرده بودند. نیلاب می‌گوید که وزارت خارجه بعضی از این کودکان را از اردوگاه خارج کرده است.

توضیح تصویر،

یکی از کودکان روی تصویر دستش از علاقه خود به افغانستان نوشته و در سمت چپ دست کودکی دیگر است که روی آن آرزوی دیدار دوباره پدر را کرده

عاقبت مدرسه بعد از رفتن این سه

نیلاب، بتول، سپهره و بقیه هم‌دانشگاهی‌هایشان که به آمریکا پناهنده شده‌اند، قرار است برای ادامه تحصیل به دانشگاه‌های این کشور بروند. قرار است آنها در دانشگاه‌های شرق و غرب آمریکا پراکنده شوند. بعد از رفتن آنها تکلیف کودکانی که به این مکاتب می‌رفتند چه می‌شود؟

سپهره می‌گوید که با مسئولان این اردوگاه صحبت کرده‌اند و قرار شده که وقتی کارهای اقامتی معلمان این مکتب درست شد و آنها مجبور به ترک کمپ شدند، گروهی دیگر از رضاکارها جای آنها را بگیرند.

او می‌گوید که از آنها خواسته تا این گروه از داوطلبان دست کم یکی دو روز سر کلاس‌ها حاضر شوند تا با شیوه تدریس آشنا شوند.نفر

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: سه پناهجوی زن افغان در پایگاه فورت‌مکوی برای کودکان ‌مدرسه تاسیس کردند