وزن واژه؛ داستان شورش انسان علیه عادتها و موقعیتها
داستان از آنجا آغاز میشود که سیمون لیلاند، ۶۱ ساله و شخصیت اصلی رمان که از میگرن در رنج است، روزی بر حسب اتفاق بیهوش بر زمین میغلتد و در بیمارستان پس از معاینات به وی اطلاع میدهند توموری بدخیم در سر دارد و بیش از چند ماه زنده نخواهد ماند.
لیلاند متولد انگستان، مترجم و ناشر است. دختری دارد که تازه پزشک شده و پسری که حقوق خوانده است. او خود شیدای واژههاست. آنها را در زبانهای مختلف دنبال میکند تا بار آنها را در جمله بیابد. واژگان پنداری ابزار بازی او هستند در زندگی. او در جوانی از کالج میگریزد، به لندن میرود تا به جای درس کار کند. در خانه داییاش که شرقشناس است و پژوهشگر، نقشهای از دریای مدیترانه بر دیوار میبیند و همآنجا در صحبت با دایی که عاشق زبان و فرهنگ کشورهای شرقی است، تصمیم میگیرد همه زبانهای پیرامون دریای مدیترانه را بیاموزد.
لیلاند که فرزند مردی آلمانی و زنی انگلیسیست تا رسیدن به مترجم راههای درازی را پشت سر میگذارد و در همین راستاست که با همسرش که خبرنگار و ناشر است، آشنا میشود. همسر نیمه فرانسوی و نیمه ایتالیایی است که از بد حادثه در تصادفی کشته میشود و پس از مرگ او لیلاند مدیریت انتشارات را برعهده میگیرد.
هر انسانی اگر در موقعیت لیلاند قرار بگیرد و خبر مرگ زودهنگام خودش را بشنود، اگر شوک لحظاتِ نخستِ شنیدن خبر را پشت سر بگذارد، میکوشد تصمیمی برای گذران روزهای نامعلوم پیش رو بگیرد. لیلاند نیز انتشارات را میفروشد، چند روزی به رسم بدرود با پسر و دخترش به سر میبرد، به دیدار دوستان نزدیک میرود، سفری به شهر زادگاهش میکند و سرانجام دگربار به لندن بازمیگردد تا خود به زندگی خویش پایان دهد.
«در لحظاتی از زندگی حوادثی رخ میدهند که آدم هیچگاه نمیتواند آن را از یاد ببرد.» در همین راستاست که هنوز هفتاد روز از تشخیص پزشک نگذشته، به وی اطلاع میدهند اشتباهی در پرونده رخ داده و این تشخیص به او مربوط نمیشود. رمان پیرامون همین موضوع بسط مییابد و به موقعیتهای دیگری از زندگی کشیده میشود.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
آنچه پیرامون ناشر و مترجم میگذرد، به شکلی با کتاب و نوشتن در رابطه است. دنیای لیلاند نیز چنین است. در همین دنیاست که کسانی دیگر وارد آن میشوند، از جمله مترجمی که از بد حادثه، بیآنکه بخواهد، مرگی را سبب میشود و به همین علت ده سال در زندان به سر میبرد. او در تمامی این سالها با نوشتن و ترجمه توان زندگی را در خود تقویت میکند.
وزن واژه رمانیست که شخصیتهایش فراوان سیگار میکشند و در این میان از ادبیات و به ویژه ترجمه صحبت میکنند. بیشتر شخصیتهای کتاب نویسنده، شاعر، مترجم و یا ناشر هستند. از عاشقان زبان هستند و زبان عامل رابطه آنهاست باهم. بیهوده نیست که یکی از همینها میگوید؛ «حتا اگر یک روز از زندگیام باقی بماند، آن را با واژهها سپری خواهم کرد.». آنها از واژگان است که به مفهوم نوشته پی میبرند و «در دنیایی جدید به رویشان باز میشود.» شاید این خود باعث شده تا فضایی جهانی بر جمع آنان حاکم گردد، فضایی که همه زبانها در آن حضور دارند. سبک زندگی این افراد نیز متفاوت از دیگران است. آنان ظرافتهای بین زبانها را به خوبی میدانند و با احساسی فزاینده در باره آنها صحبت میکنند. و اینجاست که خواننده درمییابد؛ مترجم بودن کاری چنان ساده نیست که پنداشته میشود. جالب اینکه شخصیتهای این رمان به شکلی ویژه به هم نزدیک هستند و نظرهای مشترکی دارند. احساسهای مشترک آنان را به هم نزدیکتر کرده است و در صحبت باهم لذت میبرند.
لیلاند در تسلط بر چند زبان اروپایی و چندین زبان پیرامون دریای مدیترانه و در کنار آنها روسی و مالتایی، گنجینهای عظیم از واژگان در سر دارد و از همین راه در جهان ادبیات به گشتوگذار مشغول است. نویسنده دست خواننده را میگیرد تا او را در این رمان به واسطه لیلاند به جهانی وارد کند که ساکنانش به وسیله زبان و واژگان باهم در رابطه قرار میگیرند. او من خواننده را با زندگی کسانی که مترجم هستند و ارزش واژگان را در برگرداندن متون ادبی درک میکنند، آشنا میکند. خواننده را همراه خود با ابزاری که زبان نام دارد و وسیله ارتباط است بین انسانها، به دنیایی وارد میکند که ادبیات نام دارد و ورای حکومتها، بر جهانی زیبا حکومت میکند.
«وزن واژه» داستان آدمیانیست تحصیلکرده، حساس و از جامعه راندهشده که مهارت ویژهای در نوشتن و ترجمه دارند. بسیار مهربان و دلسوزند و هر یک به شکلی نتوانستهاند با زندگی معمولی کنار بیایند و در موقعیتی ویژه قرار گرفتهاند و حال هریک به به شکلی ادامه زندگی برای خویش ممکن تحملپذیر کرده است: همسایه لیلاند داروخانهای داشت که خلاف مقررات، داروهایی بدون نسخه در اختیار مردم فقیر قرار میداد. دولت پروانه کار این «روبینهود» دارو را لغو کرده، او را خانهنشین میکند. پسر لیلاند وکالت خوانده ولی نمیخواهد به «سیاهجامگان» بپیوندد زیرا فکر میکند قانون هر از گاه در برابر اخلاق، آن را زیر پا میگذارد. استناد او نمونهایست که پیرمردی به خواست و اصرار همسر بیمار و زمینگرش، پس از ده سال مخالفت، سرانجام در رهایی او از رنجی مُدام، با بالشی خفهاش میکند، به این امید که پس از آن به زندگی خویش نیز پایان بخشد. او همسر را میکشد ولی خود از مرگ نجات مییابد و به اتهام قتل عمد زندانی میشود.
هیچ چیز شگفتانگیزی در این رمان نیست ولی مهارت نویسنده در طرح آن، موقعیتی ویژه بدان میبخشد و همین کافیست تا این اثر برای خواننده جذاب باشد.
در ابتدای داستان، آنگاه که لیلاند وارد خانه دایی میشود، نقشهای از کشورهای پیرامون دریای مدیترانه بر دیوار میبیند و همین نقشه در رمان نقشی کلیدی بازی میکند. پنداری یکی از شخصیتهای رمان است. موضوع زبان و ادبیات کشورهای پیرامون همین نقشه آغازی میشود برای ورود شخصیتهای رمان به اجتماع و آشنایی با دامچالههای زندگی. نویسنده با مرض خویش و اشتباه پزشک در تشخیص آن نیز همین شگرد را به کار میگیرد تا از طریق آن، جهانی را به چالش بکشاند و خواننده را به فکر وادارد. جهان واقعیت و جهان رمان در چنین شرایطی در برابر هم قرار میگیرند و هیجان و شور دانستن و یادگیری تولید میکنند.
لیلاند با چنین تجربهای گران سرانجام بر وسوسه سالیان غلبه میکند و تصمیم میگیرد داستان بنویسد. او میخواهد صدای خودش را در داستان کشف کند. رمان با چنین تصمیم و آغاز نوشتن رمان، پایان مییابد.
نویسنده در این رمان اگرچه از ارزش ادبیات مینویسد و اینکه چهسان هستی را رنگینتر میکند، اما در لابهلای جملات شک را تولید و بازتولید میکند. آیا صداقت میتواند جنایت بیافریند؟ آیا کشتن یک انسان در هر شرایطی محکوم است؟ آیا انسان حق دارد کسی را که دوست دارد، به تقاضای خودش بکشد؟ آیا پزشکی تجارت و پزشکان کاسبکارند؟ منِ خواننده در کجای این هستی هستم؟
نویسنده نمیخواهد آسیبی بر ذهن خواننده وارد کند و یا جهان او را آشفته گرداند ولی با مهارت از عنصر پرسش و آگاهی استفاده میکند. موقعیتها را در برابر خواننده قرار میدهد تا ذهن او را نیز به کنکاش وادارد. در این راه قرار نیست به نتیجهای دست یابد. همینکه تلنگری بر ذهن وارد گردد خود کافیست. او میکوشد در عادتهای انسان خلل ایجاد کند و ادبیات همین است؛ شورش علیه عادتها.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
و این را نیز باید اضافه کرد: لیلاند در این رمان موقعیت خودش را آنسان که خود میبیند، بازمیگوید و در فصلهایی از کتاب همین موقعیت را در نامههایی به همسر مردهاش مینویسد که در واقع تکرار است و بر حجم کتاب افزوده شده. دیگر اینکه لیلاند به عنوان مترجمی که زبانهای زیادی میداند، از بار واژگان و حساسیت آنها مینویسد ولی از فانتزهای بازی با واژگان چیزی نمینویسد. جای استفاده از جادوی واژگان و فانتزهای بازی بین آنها در این رمان خالی است.
مرسیه فلسفه هستی را به زبانی جذاب با خواننده در میان میگذارد. هیچ منتقد، نویسنده و روشنفکری نمیتواند پاسخی قطعی برای آنها بیابد. ادبیات قرار نیست جهان را تغییر دهد ولی میتواند آن را زیباتر گرداند.
پاسکال مرسیه در واقع نام مستعار پتر بیری، استاد فلسفه در دانشگاههای برن و برلین است. او خود بر زبانهای زیادی تسلط دارد. آلمانی و فرانسوی را در خانه آموخت، عبری، سانسکریت و تبتی و به همراه آنها یونانی و لاتین و انگلیسی را در دانشگاه آموخت. هندشناسی تحصیل کرد و به فلسفه روی آورد. نخستین رمان خویش را با عنوان «سکوت پرلمان» در ۱۹۹۵ منتشر کرد که موفقیتی بزرگ برایش به همراه داشت. در این اثر نیز نویسنده به موقعیت انسان نظر دارد و به شکلی به «وزن واژه» نزدیک است. پرلمان زبانشناس به همراه گروهی از مشهورتری همکاران خویش در هتلی واقع در ساحل لیگوریا جمع میشوند. در این اجتماع و بحثهای حاکم و انتظاری که از پرلمان دارند، او اندکاندک در موقعیتی ناامیدکننده، در خود فرومیرود و تا مرز قتل پیش میرود. این اثر یکی از برجستهترین رمانهای علمی در زبان آلمانی است که در آن ماجراهایی فلسفی نقشی بزرگ دارند. این اثر در واقع انتقادیست از هستی علمی جهان امروز.
در این شکی نیست که بزرگترین انگیزه گلناز غبرایی در برگرداندن این اثر به فارسی، گذشته از موقعیتهای بیبدیل داستان، همانا موضوع ترجمه و استفاده از واژگان در آن است. او با وسواسی بینظیر و تحسینبرانگیز ۵۵۰ صفحه را بی هیچ مزد و منتی به فارسی برگردانده است. غبرایی با توجه به آثاری که تا کنون به فارسی برگردانده، نشان داده که با وسواس به کتابها نزدیک میشود و آنهایی را برای ترجمه برمیگزیند که برای جامعه کتابخوان ایران میتوانند مفید باشند. از آن جملهاند: «موزه بیگناهی» اثر اورهان پاموک، «آلیسلند» اثر دورته هانسن، «پرنده شب» اثر اینگه بایر، «فرستنده» اثر مری آن شفر، «کسوف» اثر آرتور کسلر، «حرامزاده استانبولی» اثر الیف شافاک، «زنی در ماه» اثر میلنا اگوس.
وزن واژه را «نشر دانوب آبی» در استانبول منتشر کرده است.
مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
منبع خبر: صدای آلمان
اخبار مرتبط: وزن واژه؛ داستان شورش انسان علیه عادتها و موقعیتها
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران