ایران درودی، نقاشی که از میان نور میگذشت
- کیانوش فرید
- نقاش
منبع تصویر، Hamshahri online
ایران درودی، که به گفته خودش از رویاهایش طناب میبافت و نقاشی میکرد، روز جمعه هفتم آبان ماه به طبیعت پیوست.
او خودش از مرگ اینگونه نوشته است: « من زشتیها را دیدهام، اما آنها را ننگریستهام. به عزرائیل نمیاندیشم، به او افتخار خواهم داد که به من بیندیشد. و به او خواهم گفت تو پاداش من هستی، نه پایان من، چرا که مرگ برایم رهایی نیست، آغاز دیگری است.
اگر مرگ را تولدی دیگر بدانیم، خواهم گفت که دستهایم دوباره نقاشی خواهند کرد و بار دیگر، بار سرنوشتی را که حماسهی عشق را به تلخی و سختی، اما پرشکوه زیسته است به دوش خواهند کشید.
تا در تولدی دیگر، دلهرهها و شادیهای زندگی را تصویر کنند و راز زندگی مرا که بر آن مهر عشق خورده است بگشایند. عشق به زندگی، عشق به انسانها، عاشق عشق.
و دستی بر گورم خواهد نوشت
نقاشها کور به دنیا میآیند، آنها با چشم قلب میبینند.»
ایران درودی به روایت تصویر: آنجا که میمیرم
ایران درودی، نقاش سرشناس ایرانی درگذشت
منبع تصویر، Ilna
و شاید به همین خاطر بود که رو به نور داشت و نقطه نقطه کودکی و معصومیتش را دنبال کرد و حالا لابد امشب شبیه نقاشیهایش، ستارگان بیشتری پشت همین آسمان ابری خواهند درخشید.
ایران درودی که خود را قطعهای از طبیعت میدید، تکنیکهای متفاوتی را تجربه کرد و سرآخر به فضاهای ازلی و ابدی دست پیدا کرد و در قرابت ظاهریاش با سوررئالیستها، غرابتی انکارنشدنی با آنها پیدا کرد و از لابه لای درهمریختگی جهان آنان، به قلمرو سکوت و نور رسید.
تا آنجا که ژان کوکتو در مقدمهای برای نمایشگاه ایران درودی نوشت: «نمیدانم نقاشان جوان شما از چه نیرویی فرمان میبرند، اما اگر از نیروی نافرمانی فرمان میبرند، من آنان را تایید میکنم و درودهایم را از صمیم قلب نثارشان میکنم.»
مجله کافور، چاپ فرانسه، هم در نقد آثارش نوشت که فضای کارهای ایران درودی شبیه سالوادور دالی و ماکس ارنست است.
منبع تصویر، ARTEBOX.IR
توضیح تصویر،ایران درودی در کنار سالوادور دالی
و سالوادور دالی که یکی ازمطرحترین نقاشان سوررئالیست است، به این نقد سخت خندید و به ایران درودی گفت: «غالبا منتقدان نقاشی، نقاشان ناموفق هستند. آنها تفاوت آفتاب و نورها را نمیبینند و تفاوت فرهنگها را نمیشناسند. نه، نقاشی شما شباهتی به آثار من ندارد. شما از فرهنگ دیگری سیراب میشوید و کار من از فرهنگ اسپانیا فرهنگ خون و شن نشات میگیرد و هر نقاشی اگر نقاش باشد فقط به خودش شبیه است.»
و ایران درودی، بیشک، فقط به خودش شببه بود و نور.
در جستوجو بود. از کودکی طرح و نقش میزد. در دانشگاه نقاشی کشید و تاریخ هنر خواند و نقاشی کشید. اما آنطور که خودش میگوید تازه در ۳۲ سالگی راهش را در نقاشی پیدا کرد وقتی که با نور آشنا شد.
در دوران تحصیل و کار در اروپا و آمریکا، با بسیاری از هنرمندان طراز اول جهان معاشر شد. با تکنیکهای هنر مدرن آشنا شد. همه را آموخت، اما به وقت خلق، همه چیز را فراموش میکرد. در نوری غرق میشد که آن را زیر آسمان کشورش یافته بود. تاریخ را از جغرافیا درمییافت. فرهنگ و هویت، مسئله اصلیاش شد و آن را جز زیر آفتاب درخشان ایران با حاشیههای کویریاش جای دیگری نیافت.
به نام خودش مفتخر بود و آن را نشانهای از یگانگیاش با سرزمینی میدانست که به مردمانش و فرهنگش عشق میورزید.
همه آنها را در متعالیترین شکلشان در نور و گل متبلور کرد و این دو را در نقشهایش ماندگار.
خودش در این باره نوشته است: « هدف اصلی من چه در نقاشی و چه در زندگی رسیدن به نور است. نور در همهجا حضور دارد. مهم این است که ما آن را در کجا جستوجو میکنیم یا در کجا مییابیم؟ برای نمونه جایی، ما صداها و همهمهها را با هم میشنویم، اما میباید یاد صدای اصلی را تشخیص داده و آن را بشنویم یعنی صدا را در قلبمان بشنویم. جای دیگر مینویسیم. ما همه چیزها را با هم میبینیم و حال آنکه میباید آنچه مهم است انتخاب کرده، آن را بنگریم. این نوع نگاه برخاسته از عرفان ماست. آفرینش این جهان هستی، بیانتها و از حد شعور و درک انسانها بالاتر است. اما آنچه لازمه دیدن یا حسکردن است، همانا عطش کشف و تلاش برای درک ارزشها و مفاهیم است. من به مرحلهای از زندگیام رسیدهام که میدانم هیچ نمیدانم. در باور من، نقاشی هنری است که هویت هنرمند را هویدا میکند. من به ملیتی که از نقاشیهایم پدیدار است، افتخار میکنم. شاید شما باور کنید که من یکی از خوشبختترین آدمها هستم زیرا از هر لحظهی زندگیام آگاه بوده و راضی هستم. زیباییها را میبینم و زشتیها را انکار میکنم. اینگونه حسها قابل انتقال نیستند، اما برای درک زیبایی یا زشتی میباید هوشیار و صادق بود. من، توان دوست داشتن و ظرفیت دوست داشتهشدن دارم.»
منبع تصویر، IRANDARROUDI.COM
توضیح تصویر،"رگهای زمین، رگهای ما" که با مضمون نفت ایران کشیده شده بود، در تیراژی وسیع در مطبوعات جهان منتشر شد
از طغیان کویر، تا خلیج فارس، تا لولههای انتقال نفت که شاملو بر آن نام «رگهای زمین، رگهای ما» نهاد و پوسترش در تیراژی میلیونی در غرب منتشر شد. دستی چیره، اما فراتر از آن، نگاهی یکه و یگانه عناصری از فرهنگ و تاریخ و هستی ایران را در ترکیبی سحرآمیز از رنگ و خط به زیبایی برکشید.
بر تکنیک مسلط و به آن در زمان خلق بیتوجه بود. مکاتب و سبکها را میشناخت و تاریخ هنر را درس میداد، اما زمانی که نقاشی میکرد، در سبکی نمیگنجید. بر پایه شگردهایش و گردش قلمهایش، او را باید در میان نقاشان سوررئالیست و سمبولیست جای داد، اما وقتی که هر تابلو به کمال میرسید، به رغم تشابهاتش، دنیایی با دنیاهای دیده شده و شناخته شده، فرق میکرد.
روح جاری در نقاشیهای درودی، شیوه نقاشی او را به ساحت دیگری میبرد که در آنجا، با همه شباهتها به یکی از این دو سبک، ابتدا تفاوت و تمایز نقشهایش به چشم میآید.
او خود را میشناخت و با خود به صلح رسیده بود. برای همین بود که میگفت: «باور دارم که من نقاشی را انتخاب نکردم، نقاشی مرا انتخاب کرد. من دیگر نقاش نیستم، بلکه خود نقاشی شدهام و این پاداش من از زندگی است.»
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: ایران درودی، نقاشی که از میان نور میگذشت
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران