از باشگاه کنگ‌فو تا حجره حوزه علمیه / روایتی متفاوت از زندگی یک روحانی

از باشگاه کنگ‌فو تا حجره حوزه علمیه / روایتی متفاوت از زندگی یک روحانی
خبرگزاری دانشجو

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از آژانس عکس سو، طیف کاظمی، ۳۶ ساله، شاعر و نویسنده، مربی و داور رسمی فدراسیون جودو، عضو اسبق تیم ملی کونگ فو، حالا ۱۰ سال است که روحانی شهرستان انگوت و روستاهای اطراف شده است.

شیخ لطیف ابتدا با پوشیدن لباس طلبگی، سرنوشت را غافلگیر کرد. لطیف و طلبگی؟! خودش را به حوزه رساند اما نه با عبور از همان مسیرهایی که معمولاً منتهی می‌شوند به حوزه. لطیف از باشگاه کنگ‌فو تا حجره جاده کشید.

زندگی بیشتر آدم‌ها در مسیرهای تکراری سپری می‌شود. سنت می‌برد، عرف می‌دوزد، آموزش و پرورش تثبیت می‌کند و رسانه کف می‌زند تا آدم با وجدان آسوده تسلیم شود. به هر حال این هم یک انتخاب است. اما شیخ لطیف در مسیری بکر و طی نشده قدم می‌زند.

او در اینباره می‌گوید: «کی فکر می‌کرد لطیف لباس روحانیت بپوشد؟! من عاشق مبارزه بودم و رفتم باشگاه کنگ‌فو. مربی‌ام را دوست داشتم. تکنیکش حرف نداشت. قبل از شروع تمرین خلوت می‌کرد و قرآن می‌خواند. هر از گاهی حین تمرین از خدا می‌گفت و اینکه قدرت از آن خداست و بالاتر از او نیست. از تکنیک و اخلاق و کردارش خوشم می‌آمد. تا اینکه یک روز تصادفاً او را با لباس روحانیت دیدم. فی‌الحال هم چنان که پیداست، امام جماعت و مربی کنگ‌فو هستم.»

حالا ده سالی می‌شود که لطیف روحانی شهرستان انگوت و دهات اطراف است. اما لطیف بیشتر روحانی است یا مربی؟! بهتر است بگوییم که لطیف قبل از هر چیز یک مبارز است. لطیف چه سجاده پهن کند، چه بیل بردارد، چه قلم مو دست بگیرد، چه پشت فرمان فرغون بنشیند و چه سفره اطعام بیاندازد، کاری نکرده الّا مبارزه. برای چه؟! برای زندگی و کمال. لطیف هرگز باشگاه زندگی را ترک نکرده است.

او می‌گوید: «خیلی‌ها به من می‌گویند تو چرا همه جا هستی؟! خوب! مهم نیاز مردم است. هر جا گره‌ای باشد و از من کاری ساخته، لطیف خودش را می‌رساند. امروز البته باید دست جوان‌ها را بیشتر گرفت. ظاهر و باور جوان‌ها به کسی ارتباط ندارد. نباید به آن‌ها برچسب خوب و بد زد و داوری‌شان کرد. محبت به جوان‌ها هیچ قاعده‌ای ندارد. نباید روی خطاهای احتمالی‌شان انگشت گذاشت. باید حرف‌شان را شنید و درک‌شان کرد و راه را گشود تا هر وقت مشکلی داشتند بدون ترس از قضاوت، درخواست کمک کنند.»

لطیف در جاده اختصاصی خودش می‌تازد و به همین سبب روحانی متمایز و غیرمعمولی است. طبعاً سرنوشت لطیف قاعدتاً می‌بایست در مناصب عریض و منابر طویل تعبیر می‌شد. به هر حال فرقی نمی‌کند که او گمشده روحانیت خوانده شود یا پدیده کنگ‌فو؛ لطیف سرنوشتش را در دل مردم رقم زده و به خوبی زندگی می‌کند.

عکاس:سید متین هاشمی

 

لطیف هر زمان که به روستای پدری می‌رود، در کارهای مزرعه و زمین کشاورزی به پدرش کمک می‌کند.

 

 

یکی از مهم‌ترین اولویت‌های شیخ لطیف خانواده است، او با فرزندانش دوباره به کودکی خود باز می‌گردد، صدای خنده‌های بچه‌ها، شور کودکی آنها برایش لذت بخش و جهانشان هم جنس است.

 

شیخ لطیف خلاف جریان آب و مسیرهای تکراری حرکت می‌کند و سرنوشت را غافلگیر می‌کند. چه کسی فکر می‌کرد که روحانی روستای برای جوانها باشگاه بدنسازی تأسیس کند؟! او خوب جامعه‌ی هدفش یعنی جوانان را درک کرد و همراهشان شد.

شیخ به خانه‌ی نیازمندان روستاها سر می‌زند و بسته‌های مواد غذایی و کمک معیشتی را تقدیمشان می‌کند.

او می‌گوید: دوست ندارد کسی از وضعیت معیشتی این عزیزان با خبر شود و عزت مردم برایش مهم است.

از نظر شیخ لطیف هم صحبتی با مردم روستا غنیمتی ست که عمل به آن را وظیفه‌ی خود می‌داند.

یکی از فعالیت‌های مهم شیخ لطیف در مسجد برگزاری کلاس و دورهمی برای کودکان و نوجوانان است.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: از باشگاه کنگ‌فو تا حجره حوزه علمیه / روایتی متفاوت از زندگی یک روحانی