حق بر انرژی پایدار، از ادعا تا حق بشری/ علیرضا گودرزی

    خانه  > slide, بهداشت و محیط زیست  >  حق بر انرژی پایدار، از ادعا تا حق بشری/ علیرضا گودرزی

  •  خبر اختصاصی
  •  تاریخ : ۱۴۰۰/۰۸/۲۱
  •  دسته : slide,بهداشت و محیط زیست
  •   لینک کوتاه :
  •  کد خبر : ۰۰۰۸۲۱۶۳۲
چاپ خبر

حق بر انرژی پایدار، از ادعا تا حق بشری/ علیرضا گودرزی

ماهنامه خط صلح – حقوق بشر مجموعه‌ای است از حق‌های بشری که به هم ارتباط و هم‌پیوستگی ارگانیک دارد. نمی‌توان یک حق را رعایت و حق‌های دیگر را نقض کرد. همه در کنار هم برای حیات و کرامت انسان ضرورت دارد و در یک منظومه جا می‌گیرد.

آن‌چه امروزه و بیش‌تر در محافل آکادمیک از آن با عنوان حق بشری بر انرژی پایدار یاد می‌شود، جایی در منظومه‌ی حقوق بشر دارد؛ با این حال، در این منظومه به‌رسمیت شناخته نمی‌شود. برابر تعریف، حق‌های بشری آن است که در نظام حقوق بین‌الملل یا نظام جهانی حمایت از حقوق بشر به‌رسمیت شناخته می‌شود. تا پیش از شناسایی، ادعایی بیش نیست. به این معنا که نه دولت‌ها به‌عنوان متعهدان اصلی حقوق بشر تعهدی به حمایت، ایفا یا احترام به آن دارند و نه ضمانت اجرایی برای نقض آن پیش‌بینی شده است. در حقیقت بیش از آن که حقی در نظام حقوقی حقوق بشر باشد، مفهومی است در منظومه فلسفی حق‌هایی که باید به بشر اعطا شود.

نیاز به انرژی پایدار به‌عنوان حق بشری

در سال‌های اخیر، تصور جهان بدون انرژی دشوار است. انرژی، به‌ویژه برق، از اولین لحظات بیدار شدن با ما است و تا آخرین لحظه پیش از خواب کنار ما می‌ماند. دیگر تنها راهی برای روشن شدن شب‌های ما نیست؛ بلکه کار، ارتباطات، دانش، امور ابتدایی خانه، بهداشت و حتی آموزش کودکان ما با آن پیوندی سخت دارد. روزی که برق نباشد، عملاً کار زیادی از ما ساخته نیست.

حال، انرژی برای بسیاری از حق‌های بشری حیاتی است. تجهیزات پزشکی بدون انرژی کار نمی‌کند و این یعنی ضرورت انرژی برای حق حیات و حق بر سلامت. بشر بدون حیات، نمی‌تواند از حق دیگری بهره‌مند شود و بشر بدون سلامت هم نمی‌تواند بهره کامل از حقوق دیگرش داشته باشد. هم‌چنین گردش آزاد اطلاعات بدون انرژی در روزگار ما ناممکن است. اصلاً اطلاع‌رسانی بدون سانسور به دستیاری همین انرژی است که در جهان گسترش می‌یابد. در نتیجه، انرژی برای ایفای حقوق رسانه‌ای ضرورت دارد. بدون آزادی دسترس به اطلاعات، حقوق سیاسی و مدنی می‌تواند به‌شدت تحدید شود.

به هم پیوستگی حقوق بشر، سبب می‌شود تا عدم حمایت، احترام یا ایفای حقوق بشر به نقض دیگر حق‌ها هم منتهی شود. با این وصف، کسی که در جهان امروز دسترس به انرژی ندارد، امکان بهره‌مندی کامل از حقوق بشر را نخواهد داشت. در نتیجه، به‌عنوان ضرورت و پیش‌نیازی برای حق‌های بشری، بحث می‌شود که چنین حقی وجود دارد یا خیر (۱).

پایداری انرژی، شرط لازم و کافی

فرض کنیم دسترس همه‌ی مردم جهان به انرژی کافی و ارزان فراهم شد. مسئله اما بعد دیگری می‌یابد: ۸۴ درصد انرژی ما را سوخت‌های فسیلی تأمین می‌کند (۲). سرمایه‌گذاری روی سوخت‌های جایگزین هنوز اندک است و برای کشورهای در حال توسعه یا کم‌تر توسعه‌یافته، هنوز به‌ شکلی عمومی در دسترس نیست. فناوری آن هم غالباً در دست کشورهای شمال است. این شامل انرژی خورشیدی، بادی و دیگر اشکال انرژی جایگزین هم می‌شود. حتی اگر انرژی هسته‌ای را هم از انرژی‌های پاک حساب کنیم، باز نیازمند سرمایه‌گذاری و زیرساخت‌هایی است که هر کجایی به دست نمی‌آید. در جهان جنوب، هنوز چاره گسترش دسترس به انرژی، همان انرژی فسیلی است.

سوزاندن سوخت فسیلی سبب اصلی آن چیزی است که با نام تغییرات اقلیمی می‌شناسیم. دسترس همگان در جهان به انرژی، از طریق سوزاندن سوخت فسیلی، روند گرمایش جهان را تسریع می‌کند. این را هم می‌دانیم که اثر تغییرات اقلیمی در جنوب بیش از شمال است. تغییرات اقلیمی می‌تواند امنیت آبی و غذایی (که از مولفه‌های مهم حق بر بالاترین استاندارد ممکن زندگی است) را به مخاطره اندازد. هم‌چنین بی‌آبی‌ها و خشکسالی‌های ناشی از آن، گروه‌های زیادی را آواره می‌کند. جمعیت آواره، چه آواره‌های داخلی و چه آواره‌های بین‌المللی، بسیاری از حقوق بشری خود را از دست می‌دهند. کشورهایی را می‌شناسیم که ممکن است تا چندی دیگر کلاً به زیر آب روند. جمعیت آن‌ها اگر هم بتوانند به جای دیگری مهاجرت کنند، دستکم تا نسل‌ها از حق بر تعیین سرنوشت خود محروم خواهند بود (۳). از طرف دیگر، بسیاری از حق‌های دیگرشان، مانند مالکیت، مسکن، کار، تحصیل و مانند اینها از دستشان می‌رود. در نتیجه، برای رسیدن به حق بر انرژی باید بسیاری از مردم جهان از حق‌های خودشان محروم شوند (۴).

در منظومه‌ی حقوق بشر، نمی‌توان حقی را ایفا کرد که منتهی به نقض حق دیگر شود. نمی‌شود برای حفظ جان شهروندان، کسی را شکنجه کرد. نمی‌توان برای مقابله با تروریسم آزادی رفت و آمد یا شغل کسی را محدود کرد؛ مگر در مواردی بسیار نادر و اضطراری. برای گسترش دسترسی به انرژی هم نمی‌توان گرمایش زمین را تشدید کرد.

این نقطه، جایی است که بحث بر سر حقی بشری بر انرژی پایدار پدید می‌آید. حق بر انرژی شرط لازم ایفای سایر حقوق بشری است؛ اما شرط کافی نیست. پایداربودن انرژی است که می‌تواند تضمین‌کننده دسترس به انرژی برای همه، در کنار رعایت و احترام و ایفای دیگر حق‌های بشری باشد. در این زمینه‌ی کلی، رسیدن به نتیجه‌ی نظری چندان دشوار نیست، اما از “ادعای حق بر انرژی پایدار” تا “حق بشری بر انرژی پایدار” راهی طولانی در پیش است.

نظام جهانی حقوق بشر و حق بر انرژی پایدار

حق‌های بشری از طریق ورود به سازوکارهای نظام جهانی حمایت از حقوق بشر است که رسمیت می‌یابد. در واقع حق بشری را می‌توان یک ادعای ذهنی دانست، تا زمانی که در این نظام عینیت یابد. آنجا است که می‌توان از تضمین آن توسط سازوکارهای ملی، منطقه‌‌ای و جهانی صحبت کرد و حدود و ثغورش را شناخت.

حقوق بشر نسل اول و دوم، در فضای پس از جنگ جهانی بود که مطرح شد. اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ به تصویب مجمع عمومی ملل متحد رسید. از آن سال تا ۱۹۷۶ که دو میثاق به تصویب رسید، تلاش‌های بسیاری شد. تقسیم شدن حقوق بشر به دو نسل هم از اثرات جهان دوقطبی جنگ سرد بود. نسل اول، شامل حقوق مدنی و سیاسی، حق‌های لیبرال، بیش‌تر مورد تاکید غرب بود و نسل دوم یعنی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حقوق سوسیال، بیش‌تر مورد تاکید بلوک شرق. بعدها با افزایش تعداد کشورها و در نتیجه، قدرت‌گرفتن بیش‌تر جهان سومی‌ها، صحبت از نسل سوم، یعنی حقوق همبستگی شد. این نسل، شامل حق‌هایی نظیر حق بر توسعه، حق بر محیط زیست، حق بر صلح و حق‌هایی از این دست بود.

اما یک مانع مهم بر سر این حق‌ها بود. از طرفی یک بلوک قدرت پشتیبان این حقوق نبود و خود کشورهای جنوب، بسیار متشتت بودند. از طرف دیگر، کشورهای صنعتی و عموماً شمال، مانع شناسایی این حقوق بودند. حق بر توسعه، مزیت‌های اقتصادی و سیاسی جوامع شمال را بر هم ریخته و تعهداتی بر آن‌ها بار می‌کرد تا سایر کشورها را به مرزی از توسعه رسانند. مثلاً با در نظر داشتن دسترس به اطلاعات علمی و صنعتی به‌ عنوان جزئی مهم از توسعه، کشورهای شمال از مزیت حقوق مالکیت معنوی برخوردار بودند/هستند و به هیچ طریقی حاضر به تقسیم این مزیت عمده با دیگر جوامع نیستند. همین، سبب می‌شود که حق بر توسعه در حد ادبیات آکادمیک باقی بماند.

حق بر محیط زیست هم به نحوی دیگر. تخریب محیط زیست از تبعات صنعتی‌شدن جهان است که سهم کشورهای شمال در آن بیش‌تر است. گازهای گلخانه‌ای بیش‌تر در شمال منتشر می‌شود و بخش مهمی از گازهای گلخانه‌ای که در جنوب منتشر می‌شود هم بابت تولید محصولاتی است که قرار است در شمال مورد استفاده قرار گیرد. خود مصرف به‌ عنوان آلاینده محیط زیست بیش‌تر در شمال اتفاق می‌افتد تا در جنوب. جهت‌گیری ایالات متحده در خصوص پیمان‌های اقلیمی از همین رو است. برای کاهش تخریب، باید مصرف کاهش یابد و کاهش مصرف یعنی کاهش رفاه. مالیات بر صنایع آلاینده در شمال یعنی افزایش هزینه‌ی تولید و در نتیجه، کاهش رقابت‌پذیری اقتصاد شمال در برابر اقتصادهای نوظهور.

در زمینه انرژی‌های پایدار هم موضوع دور از این نیست. اگر جهان شمال حقی بشری بر انرژی پایدار را به‌رسمیت بشناسد، همزمان تسهیل دسترس جنوب به فناوری‌های مربوط به انرژی‌های پاک را هم به‌رسمیت شناخته است. هنوز در خود کشورهای شمال از سوخت فسیلی استفاده‌ی بسیار می‌شود و راه تا رسیدن به پایداری انرژی طولانی است؛ چه رسد به جنوب. در چنین جهانی، انتظاری گزاف است که شمال در جنوب سرمایه‌گذاری کرده و فناوری خود را با هزینه اندک به آن‌جا برساند، تا جهان سومی بتواند انرژی پایدار داشته باشد.

این را هم اضافه کنم که از ویژگی‌های نسل سوم، که حق بر انرژی پایدار را هم می‌توان در آن جا داد، این است که متعلق به همه‌ی بشریت است. فقدان دموکراسی یا بیمه‌ی تامین اجتماعی در یک کشور، مانع رسیدن به دموکراسی یا تامین اجتماعی در کشور دیگر نیست. اما در نسل سوم، تخریب محیط زیست، مرز نمی‌شناسد. نمی‌توان گازهای گلخانه‌ای یا آلودگی نفتی اقیانوس‌ها را در مرزهای ملی جا داد. یا همه‌ی ما انسان‌ها محیط زیست پایداری داریم، یا همه از آن بی‌بهره‌ایم. پایداری انرژی در شمال هم کمک زیادی به شمال نمی‌کند، اگر در جنوب پایداری انرژی نباشد.

به نظر می‌رسد که در این مورد، یعنی “حق بر دسترس به انرژی پایدار” هم باز مشکل همان همیشگی است؛ یعنی تسلط منطق سرمایه بر منطق حیات. نظام جهانی حقوق بشر، تابعی است از دولت‌ها. دولت‌ها هم به اقتصاد ملی خود می‌اندیشند. هر دولت جداگانه به فکر نظام اقتصادی خود و منافع اقتصادی خود و اتباع خود است. در نتیجه، “ادعای حق بر انرژی پایدار”، در دالون هزارتوی تصمیمات دولت‌ها و نظام جهانی حقوق بشر و نظم جهانی و روابط بین‌الملل می‌ماند و راه خود را به سوی “حق بر دسترس به انرژی پایدار” پیدا نخواهد کرد.

پانوشت‌ها: ۱. لافت‌کوئیست، لارز، آیا حقوق جهانی بشر برای برق وجود دارد؟، مجله‌ی بین‌المللی حقوق بشر، شماره‌ی ۲۴، دوره‌ی ۶، بهار ۲۰۲۰، صفحه‌ی ۷۱۱-۷۲۳. ۲. رپیر، رابرت، سوخت‌های فسیلی هنوز ۸۴ درصد از انرژی جهان را تأمین می‌کنند – و سایر درس‌های عبرت پس از بررسی‌های صورت گرفته، فوربس، ۲۰ جون ۲۰۲۰. ۳. در سال‌های اخیر به این موضوع به‌خوبی پرداخته شده است. برای اطلاعات بیش‌تر ر.ک به: وبسایت حقوق بشر ملل متحد (UNHCR). ۴. در خصوص رابطه‌ی تغییرات اقلیمی و حقوق بشر، ر.ک به ترجمه‌ای از نگارنده‌ی این سطور: تغییرات اقلیمی و حقوق بشر، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۹۹.

مطالب مرتـبط

    • صدوبیست و ششمین شماره ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • صدوبیست‌ و پنجمین شماره‌ی ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • صد و بیست‌وچهارمین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد
    • صد و بیست‌وسومین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد
    • صد و بیست‌ودومین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد

برچسب ها: انرژی پایدار انرژی تجدیدپذیر انرژی تجدیدناپذیر حقوق بین الملل خط صلح خط صلح شماره 126 علیرضا گودرزی ماهنامه خط صلح

بدون نظر

نظر بگذارید

منبع خبر: هرانا

اخبار مرتبط: حق بر انرژی پایدار، از ادعا تا حق بشری/ علیرضا گودرزی