روایت جوخه‌ها و کلونی‌های ترور در «سرجوخه» / وقتی شاخ‌های مجازی به جان بازیگران می‌افتند!

روایت جوخه‌ها و کلونی‌های ترور در «سرجوخه» / وقتی شاخ‌های مجازی به جان بازیگران می‌افتند!
باشگاه خبرنگاران

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، این شب‌ها سریال «سرجوخه» به کارگردانی احمد معظمی و تهیه کنندگی ابوالفضل صفری از شبکه سه سیما پخش می‌شود.

ویژگی مهم این اثر ورود به دنیای اینفلونسر‌ها و یا شاخ‌های مجازی و همچنین پرداختن به سایت‌های شرط بندی است که تا پیش از این در سریال‌های تلویزیونی به آن‌ها پرداخته نشده بود.

به همین منظور نشستی درباره این سریال با عوامل آن برگزار شد.

در این نشست ابوالفضل صفری تهیه کننده، احمد معظمی کارگردان، حسین امیر جهانی، سامان صفاری، نازنین کیوانی، پیام احمدنیا، هژیر سام، فرزین حاجی پور در این نشست حضور داشتند.

**آقای صفری قبل از اینکه «خانه امن» را بسازید به «سرجوخه» فکر کرده بودید؟ یا بر اساس مقتضیات زمان و شرایط جامعه و سایت‌های شرط بندی که این روز‌ها زیاد است به این سمت رفتید؟

صفری: سرجوخه یک سه گانه‌ای بود که یکی از آن‌ها سرجوخه شد. یکی از این سه گانه‌ها ساخته شده بود و دو تای دیگر ساخته نشده بود. ما کار‌هایی در حوزه‌های مختلف کردیم، سارق روح بحث مغزشویی و التقات، ترور خاموش در حوزه مواد مخدر و خانه امن در بحث امنیت و تکفیری ها. بعد از آن مجموعه‌ای طراحی کردیم درباره آسیب‌های اجتماعی و ارتباطش با امنیت. هسته اصلی آسیب‌های اجتماعی هم از خانواده شروع می‌شود و کار‌ها خانوادگی بود و کار‌هایی بود که مردم عادی را درگیر ماجرای امنیتی می‌کرد. قرار بود این سریال قبل از خانه امن ساخته شود و به دلیل اینکه در آن مقطع بحث داعش داغ شده بود ما این را رها کردیم و به سمت خانه امن رفتیم.

بعد از خانه امن به سراغ سرجوخه آمدیم. اما سرجوخه‌ای که قرار بود آن زمان ساخته شود اینی که الان می‌بینید نبود و توسط آقای امیرجهانی بروز رسانی شد و مسائل روز در آن جانمایی شد که یک بخش از ورود قصه سایت‌های شرط بندی و قمار است و بیشتر محل‌های بروز آسیب‌های اجتماعی است.

** آقای جهانی شما هم درباره فیلمنامه بفرمایید. اینکه از ابتدا طرح کلی همین بود یا در طول زمان و با توجه به شرایط جامعه تغییر کرد؟

امیرجهانی: زمانیکه به کار دعوت شدم طرح کلی وجود داشت که محوریت اصلی اش موضوع امنیتی بود، اما بخش درام اجتماعی اش بیشتر مورد پسند من بود و برایم خیلی جالب بود که می‌شد این بخش را پررنگ کرد و برخلاف کار‌هایی که تا قبل از این در موضوع امنیتی انجام شده بود، اما اینجا اینطور نبود و می‌شد زاویه دید را به سمت شخصیت‌های خارج از شخصیت‌های امنیتی برد و می‌شد به بطن جامعه رفت و افراد عادی جامعه را هم دید و همین برایم خیلی جذابیت داشت. بر همین اساس قصه شکل گرفت و قصه‌های موازی در کنار آن قرار گرفت و کار به ظرفیتی رسید که بتوانیم دو قشر از جامعه را ببینیم مثل لات‌های جنوب شهر و شاخ‌های اینستاگرامی که بر اساس این دو کاراکتر پیش رفتیم. در هر حال به سمت موضوعاتی رفتیم که بیشتر آسیب‌های اجتماعی را بررسی می‌کرد و مسائل مبتلابه جامعه ما است. مخصوصا الان که در دوران کرونا همه بچه‌ها به واسطه آنلاین شدن کلاس‌های درسشان صاحب گوشی موبایل شدند و نمی‌توانیم مثل گذشته آن‌ها را کنترل کنیم. این هم آسیبی است که باید جدی گرفته شود و شجاعانه به آن پرداخته شود. این‌ها دغدغه همه گروه بود که باعث شد به این خط قصه برسیم و به اینفلوئنسر‌ها و شاخ‌های مجازی و این افراد بپردازیم.

** آقای معظمی ماجرای اینفلوئنسر‌ها و شرط بندی موضوعاتی هستند که تا به حال تلویزیون در قالب سریال به آن‌ها نپرداخته است. شما چقدر به این جریان شناخت داشتید و این فضا را می‌شناختید و اخبار این حوزه را دنبال می‌کردید؟

معظمی: اصولا همیشه قصه‌هایی را دوست داشتم که تفاوتی با سایر قصه‌هایی که دیدیم داشته باشد. وقتی درباره سرجوخه صحبت می‌کنیم درباره قصه‌ای مدرن صحبت می‌کنیم که چه در نگارش و چه در اجرا مهندسی شده است. شاخ‌های اینستاگرامی و اینفلوئنسر‌ها را الان همه می‌شناسند. نوآوری در فیلم نامه و اجرای این سریال وجود داشته و تا به حال نظیر آن را کمتر دیدیم و همه این‌ها از مدیریت تهیه کننده هوشمندی مثل آقای صفری برمی آید. شاید اگر این متن را آقای امیرجهانی نمی‌نوشت و آقای صفری تهیه نمی‌کرد اینطور نمی‌شد. اصلولا فیلم سازی باید پله پله جلو رود و این تفاوت در یک اثر دیده شود. یکی از حُسن‌های این کار به روز بودنش است و نسل امروز و ۱۸ ساله‌ها مدام در گوشی هایشان و فضای مجازی هستند و وقتی سرجوخه را می‌بینند از آن استقبال می‌کنند.

** فکر می‌کنید این استقبالی که مخاطب از این سریال داشته به خاطر موضوع تازه آن است یا درام ماجرا است؟

معظمی: اصولا وقتی یکسری کار‌های را می‌بینم می‌گویم چرا این کار‌ها همگی شبیه به هم هستند؟ فیلم نامه سرجوخه مدلی نبوده که دو سه ماه شکل بگیرد و تا حتی زمان تصویربرداری ما دغدغه متن‌ها را داشتیم و این همفکری بین مان وجود داشت و گروهی که دور هم جمع شده بودیم همگی به این فضا آشنا بودیم. همه ما با فیلم نامه ارتباط برقرار کردند و کار را دوست داشتند و تک تک شخصیت‌هایی که می‌بینید باورپذیر شدند.

** خانم کیوانی نقشی که شما در این سریال بازی کردید تا به حال بازی نشده بود و ما به ازا بیرونی نداشت. چقدر اینفلوئنسر‌ها را می‌شناسید و نسبت به رفتار و زندگی آن‌ها شناخت داشتید؟

کیوانی: وقتی من برای این کار انتخاب شدم شناخت زیادی قبل از این سریال روی شاخ‌های مجازی نداشتم، البته نه اینکه اصلا شناختی نداشته باشم، چون که همه ما در اینستاگرام هستیم، اما به طور دقیق این افراد را از زمانی شناختم که قرار شد نقش آوین را بازی کنم. سعی کردم خودم را خیلی به این افراد نزدیک کنم و اتفاقی که افتاد این بود که شبانه روز در اینستاگرام مشغول دنبال کردن پیج‌های این افراد بودم و چاره‌ای هم نداشتم برای اینکه بتوانم خودم را در آن فضا قرار بدهم باید این کار را انجام می‌دادم. با توجه به اینکه تا به حال چنین نقشی هم بازی نکرده بودم باید به باورپذیری برای خودم می‌رسیدم تا مخاطب هم بتواند باور کند و به لطف دوستان و کمکی که کنار هم بودند سعی کردم آوین را خوب بازی کنم.

** در قسمت‌های ابتدایی سریال آوین لایو خودکشی می‌گذارد.

کیوانی: نمونه‌های بارز این را زیاد دیدیم و همه مان می‌دانیم یک سری موضوعاتی هست که افراد را به اینجا می‌رساند و باید این را در گذشته شان پیگیری کرد.

** از سمت این افراد واکنشی داشتید؟

کیوانی: بله خیلی زیاد.

** چه خواسته‌ای از شما دارند؟

کیوانی: واقعیت این است که اگر بخواهیم از جانب این آدم‌ها بگویم باید بگویم که خیلی این نقش را باور کردند و گفتند چی فکر کردی که خودتو جای ما گذاشتی؟ افرادی که در این راه قرار می‌گیرند خیلی همه مسائل زندگی را بزرگ می‌بینند و حتی فیلم را واقعی می‌بینند و آن‌ها سرجوخه را سریال و فیلم نمی‌بینند. هر آدمی که نقطه ضعفی دارد و شما دست می‌گذارید روی نقطه ضعفش به او برمی خورد، چون آن نقطه ضعف را دارد و این‌ها بهشان برمی خورد در صورتیکه این یک واقعیت است.

صفری: ماجرا صحبت از یک تجارت بزرگ است که یکی از آن‌ها شرط بندی است. این‌ها عملا سازمان دهی شده است و از قالب فرد و گروه خارج شده و به شبکه تبدیل شده است و طبیعتا این افراد چنین واکنش و ساختن چنین سریال‌هایی را برنمی تابند. بیزینس از یک حدی که بزرگتر می‌شود، مافیا نامیده می‌شود و انگار دارید از بیزینس مواد مخدر و اسلحه صحبت می‌کنید که خطرناک است. تجارت مجازی و تجارت شهرت تبدیل به همین شده است که به شبکه رسیده و آموزش می‌بینند و زیرساخت دارند. ماجرا ماجرای تجارت است و وقتی به سمت شان می‌روی خطرناک می‌شود و الان در لایه‌های هنری نفوذ کرده است و آدم ترنسفر می‌کنند. هر چه جلوتر رویم واکنش‌های این افراد بیشتر هم می‌شود. مثل سارق روح که وقتی پخش شد دیدیم چقدر فرقه‌های مختلفی در ایران داریم. آمار رسمی دارم که به اندازه جمعیت کشور نروژ در ایران شرط بندی می‌شود که حدود ۵ میلیون است.

امیرجهانی: من کرونا گرفته بودم و هشت روز در بیمارستان بستری بودم و برایم عجیب بود که دکتر و پرستار و ... همه در سایت‌های شرط بندی بودند. ماجرا حتی از این هم پیچیده‌تر خواهد شد. این جریان از سلبریتی‌ها شروع شد و به سمت شاخ‌های مجازی رفتند به این جهت که مخاطب با آن‌ها راحت‌تر کنار می‌آید و اصلا نمی‌شود جلویشان را گرفت و سیاست گذاران فرهنگی کشور باید فکری به حال این ماجرا بکنند. در این فضا گاردی وجود ندارد و هر چقدر هم بشود کار کرد خوب است. در سریال سرجوخه هم ما نمی‌گوییم فضای مجازی بد است کما اینکه وقتی قصه جلوتر می‌رود مزیت‌ها و معایبش را می‌بینیم و اصلا نمی‌شود نادیده اش گرفت. معتقدم تا زمانی که نتوانیم مشکلی را طرح مسئله کنیم نمی‌توانیم راه حلی برای آن پیدا کنیم. ما در سرجوخه طرح مسئله می‌کنیم حالا تا جایی که به من هنرمند مربوط می‌شود کارم را انجام می‌دهم و طرحش می‌کنم و دیگر راه حل هایش با دیگران است.

صفری: پخش این سریال به همین راحتی‌ها هم نبود و طرح چنین موضوعاتی روی آنتن مسئله‌ای بود که نتیجه نبوغ برخی از مدیران تلویزیون بود چراکه در حالت عادی نمی‌توانیم چنین موضوعاتی را روی آنتن تلویزیون ببینیم. این نبوغ به این معنا است که تشخیص دهیم این موضوع از عارضه و آسیب گذشته و به بحران تبدیل شده است. اینکه بچه‌ای که هنوز به دنیا نیامده فالوور میلیونی دارد منهای همه مسائلش باید به بعد فرهنگی اش پرداخته شود و افرادی که با این لایف استایل بزرگ می‌شوند آنچه برای ما حرمت بود برای آن‌ها قبیح هم به نظر نمی‌آید.

سریال سرجوخه تولید و اجرا و پخشش جسارت می‌خواست و آریالای معظمی نمی‌توانست یک شاخ مجازی را نشان دهد و اثرش را نشان ندهد و این برای یک کارگردان خیلی سخت است. اثر شاخ مجازی همانی است که در سرجوخه می‌بینیم و دست آقای معظمی ر این زمینه واقعا بسته بود، چونکه نمی‌توانست فاکتور‌های جنسی شاخ‌های مجازی را نشان دهد و خشونت را تا یک حدی می‌توانست داشته باشد و ادبیات را نمی‌توانست داشته باشد یعنی با یک دست بسته این کار را ساختیم.

** این شاخ‌های مجازی لایف استایل مردم را تحت تاثیر قرار دادند. بخشی از آن هم در شکل و شمایلی است که نمی‌توان در تلویزیون به آن‌ها پرداخت. برای این بخش از چه تمهیداتی بهره بردید؟

صفری: خوشبختانه با هوشمندی همه بچه‌های گروه توانستیم موفق شویم. حتی بازیگران ما در اجرا نبوغ داشتند و سر جای خودشان واقعا ستاره بودند و با همه محدودیت‌ها در نقششان عمیق شده و به خوبی کاراکترشان را بازی کردند. برای مثال شخصیت آوین یک اینفلوئنسر است و معمولا ما این افراد را با حجاب و آرایش اگزجره اش می‌شناسیم، اما در این سریال مخاطب ما آوین را پذیرفته است و دلیلش زحمتی بود که دوستان کشیده بودند.

** آقای احمدنیا شما شما در سریال بیگانه‌ای با من است هم بازی کردید و لهجه داشتید و اتفاقا لهجه شما را در پخش برداشتند.

احمدنیا: بله یادم است و دقیقا بعد از آن کار، سرجوخه به من پیشنهاد شد. ابتدا برای نقش دیگری صحبت کرده بودم و فیلم نامه فصل اول را خوانده بودیم و قصه جانداری بود. از سویی کار‌های آقای معظمی تماشاگر خودش را در تلویزیون دارد و من هم دوست داشتم در این کار در خدمت شان باشم. بعد از اینکه متن‌ها تمام شد بحث اجرا خیلی مهم است. آقای معظمی شگردی در کارگردانی دارد که دوست دارم بگویم که در سکانس‌های تعقیب و گریز که دیالوگ نداشتیم موسیقی پخش می‌کردند که همین خیلی به من در اجرا کمک کرد. همچنین در انتخاب بازیگران ترکیبی از بچه‌های کمتر دیده شده و بازیگر‌هایی که تا به حال بازی کردند را داشتند که همین کمک زیادی به گروه می‌کرد. الان سریال‌های تلویزیون طوری شده که از لحاظ پوشش، لباس و ... انگار برای بیست سال پیش است و خیلی خوشحالم که این جسارت در این کار رخ داد و به روز بودیم.

** نقش شما در خیلی از سریال‌ها به عنوان یک قهوه چی هست. به نظر شما در اینجا چه فرقی با سایر سریال‌هایی که تا به حال دیدیم داشت؟

احمدنیا: شخصیت‌های این سریال حتی نقش‌های کوتاه به جز اینکه بعد بیرونی داشت که شما می‌گویید در سریال‌های دیگر هم هست و عمدتا به تیپ تبدیل می‌شود، شخصیت‌های این فیلم نامه شخصیت‌هایی بودند که همگی شخصیت و بعد انسانی داشتند و من هم گریم و لباسم را خیلی دوست داشتم و اصلا فکر نمی‌کنم شبیه به نقش دیگری باشد و به این فکر می‌کنم که بتوانم به بهترین نحو اجرایش کنم.

معظمی: زمانیکه آقای احمدی نیا به دفتر آمد درگیر کار دیگری بود و من دوست داشتم این همکاری شکل بگیرد. همان جا گفتم یک نقش قهوه چی داریم که هنوز هم به طور کامل نوشته نشده است. پیام این نقش را قبول کرد و نکته جالبی که درباره بازیگری او وجود دارد این است که اول به لوکیشن می‌آید و یک بار متن را می‌خواند و دقیقا عین همان را اجرا می‌کرد به خاطر همین است که بازی اش طراوت و گرمی دارد. حتی تک سکانسی‌های این سریال هم خوب بازی کردند.

** آقای صفاری شما از حضورتان در این سریال و نقش کیان بفرمائید.

صفاری: شانس خوبی که داشتم این سریال همکاری و تجربه دوم من با تهیه کننده و کارگردان بود. نقش کیان خیلی از من و نقش‌هایی که تا به حال بازی کرده بودم فاصله داشت. من خیلی در فضای مجازی حضور دارم و همه اینفلوئنسر‌ها را می‌شناسم و حتی نمی‌دانستم که قرار است این فرد در آینده پنج میلیون فالوور پیدا کند و وقتی او را می‌دیدیم به عنوان بی استعداترین فرد گروه شناخته می‌شد.

من آمدم و از جنبه دیگری به این افراد نگاه کردم که چرا این‌ها یک باره چهار میلیون دنبال کننده پیدا کردند؟ اگر بخواهیم از نظر زیبایی شناسی نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که این افراد یک کاری کردند و به نقطه‌ای رسیدند که دنبال کننده زیاد دارند. بیشتر سعی کردم از این زاویه به این افراد نگاه کنم و ساعت‌ها هم با آقای معظمی درباره شخصیت کیان صحبت می‌کردیم و تمام تلاشمان این بود که کیان جذبه خاصی داشته باشد و در نهایت رئیس باشد یعنی بیننده قبول کند این آدم رئیس است. از همه مهمتر اینکه بعد از چند قسمت روی بخش‌های کیان آهنگ ساخته شود و رپر‌ها درباره او بخوانند و الان که بازخورد‌ها را می‌بینم به حرف آقای معظمی می‌رسم که واقعا جزئیات است که یک اثر را می‌سازد و باعث موفقیتش می‌شود و ما به این جزئیات هم فکر کرده بودیم. شاید آوین و ساسان قفلی را بیشتر از خانواده ام می‌دیدم و ما شانس خوبی داشتیم که برای اولین بار دو ماه دورخوانی کردیم و طوری شده بود که در زندگی واقعی با این آدم بد شده بودم یعنی یک جا‌هایی با هم کل کل می‌کردیم و این جزئی از زندگی ما شده بود. ما جنبه مثبت اینفلوئنسر‌ها را نگاه کردیم و به اینکه چرا این تعداد دنبال کننده دارند و فردی که در ناسا حرف اول را می‌زند ۲۰۰ هزار فالوور هم ندارد، اما این‌ها چطور ۴ میلیون فالوور دارند؟ ما به این فکر کردیم که کاراکتر را از لحاظ زیبایی شناسی به سمتی ببریم که بیننده هم به همان اندازه که آن‌ها را دنبال می‌کند، ما را هم دنبال کند. حالا ادامه داستان نشان می‌دهد که چه اتفاق‌هایی برای این افراد می‌افتد. اصولا در جامعه ما وقتی می‌خواهید معضلی را به مردم نشان دهید باید با جزئیات این کار را انجام دهید. به نظرم خیلی زودتر از این‌ها باید چنین اتفاقی می‌افتاد و درتلویزیونی که هنوز نفر اول در بازدید کننده‌ها هست و مخاطب میلیونی دارد. مخاطبان ما بیشتر شهرستان‌ها هستند.

من هم به شمال شهر می‌روم و هم به جنوب شهر و وقتی می‌بینم پسر‌های ۱۶ ساله با دیدن من می‌گویند حال ساسان قطبی را بگیر مطمئن می‌شوم که این سریال گرفته و مخاطبان با آن ارتباط برقرار کردند. نمونه‌های کیان در جامعه ما خیلی زیاد هستند. حتی بیننده‌های پلتفرم‌ها امروزه در حال تماشای سریال ما هستند و از دوستان می‌خواهم همین انرژی را داشته باشند که این سریال با کمترین ممیزی پخش شود.

** شما گفتید اینفلوئنسر‌ها را خیلی خوب می‌شناسید. این شناخت به خاطر فضایی است که الان در جامعه ما وجود دارد؟

صفاری: صد در صد. در اینستاگرام از هر ده جوانی که در آلمان سوال کنید نُه تای آن‌ها اینستاگرام ندارند و اگر هم دارند برای گرفتن عکس‌هایی که در این اپلیکیشن بارگذاری می‌کنند، هزینه‌ای نمی‌کنند. من در این جامعه زندگی می‌کنم و با همه این‌ها هم در ارتباطم. امروز فضای مجازی جزئی از زندگی ما شده و اگر در فضای مجازی زندگی نکنیم عقب می‌افتیم. فضای مجازی می‌تواند خیلی نکته‌های مثبتی داشته باشد، الان شما می‌توانید به راحتی با بزرگترین آدم‌ها در این کشور ارتباط داشته باشید در صورتیکه ده سال پیش شاید دسترسی به این فرد شش ماه طول می‌کشید، اما الان می‌توانید شعری که یک شاعر نوشته را همان لحظه بخوانید یا امثال اینها. جنبه مثبت فضای مجازی این است که زندگی ما را فشرده کرده و با آن خیلی ساده به اتفاق‌های غیر قابل دسترس می‌رسیم. بالاخره مردم باید مزیت‌ها و معایب این‌ها را ببینند. برای مثال همین سایت‌های شرط بندی، باید به مردم بگوییم که این‌ها خیلی عجیب و غریب هستند و وجود دارند و باید نشان داده شوند تا خانواده‌ها هم با این معضلات آشنا شوند.

** این نقش ما به ازای خارجی هم داشت؟

صفاری: آقای معظمی خیلی تاکید داشت که تو باید رئیس این بچه‌ها باشی. یکی از سختی‌های بازی این نقش پلک نزدنش بود و یک وقت‌هایی می‌شد که شب‌ها واقعا چشم هایم درد می‌گرفت. حتی آقای معظمی می‌گفت نباید کیان کسی را کتک بزند و معتقد بود همین باعث می‌شود این شخصیت در ذهن مخاطب، ضعیف شود. یا می‌گفت برخی اوقات لبخند زدن، سکوت کردن، با یک نگاه قدرتت را نشان می‌دهد که تو شروع به حرکت و عکس العملی کنی و واکنش زیادی نشان دهی، می‌شوی مثل نقش‌هایی که تا به حال دیدیم و کلیشه‌ای می‌شود. ما خیلی در جزئیات این شخصیت دقت کردیم. نکته بعدی درباره گریم من است که وقتی گریم شدم دوستان راضی نبودند و آقای صفری یک عکس از گریم شده خودش فرستاد و از روی آن عکس من را گریم کردند.

معظمی: سامان برای نقشش خیلی زحمت کشید و قبل از شروع تصویربرداری دو ماه دورخوانی داشتند و بازی نقش کیان خیلی سخت بود از این جهت که ما به ازای بیرونی نداشت. همیشه هم گفتم گروه پشت دوربین باعث می‌شود که همه موارد دست به دست هم داده و کار موفق شود و شاید برایتان جالب باشد که همین الان که به اینجا آمدیم در مسیر همه بازیگران ما را با دست نشان می‌دادند و صدایشان می‌زدند یعنی می‌خواهم بگویم که کار دیده شده و مردم آن را پذیرفتند. این بچه‌های بازیگر ما آینده سینما و تلویزیون هستند و همیشه می‌گویم یادتان نرود که از تلویزیون آمدید.

صفری: آقای معظمی پنج شخصیت اصلی سریال را در حد ستاره بالا برد و با اینکه همه بچه‌ها سابقه بازیگری داشتند، اما در این سریال خیلی خوب دیده شدند.

** آقای هژیر سام شما هم درباره حضورتان بفرمائید مخصوصا درباره تکه کلام دمپایی ابری که خیلی سر زبان‌ها افتاده است.

هژیر سام: این تکه کلام از هوش سامان صفاری است که فعالیت خوبی در فضای مجازی دارد. اتفاق خوبی که وجود داشت این بود که بعد خواندن فیلم نامه ما درباره شخصیت‌های سریال با هم صحبت می‌کردیم و همدیگر را راهنمایی می‌کردیم. من ساسان را زیست کردم و رفتم بچه‌های اکباتان و پارکو کار‌ها را از نزدیک دیدم و دوست شدم و با رفتار‌ها و شخصیت شان آشنا شدم. ساسان هم ویژگی‌های رفتاری خاصی داشت که بازی کردنش را سخت می‌کرد.

معظمی: درباره انتخاب هژیر بد نیست این خاطره جالب را بگویم که یکبار می‌خواستیم شماره یکی از اعضای گروه که او هم نامش هژیر است را بگیریم، اما به اشتباه شماره هژیر سام را گرفتیم و وقتی به دفتر آمد به او گفتند که اشتباهی شده، اما من با دیدنش حس کردم مناسب نقشی است که دنبالش هستیم و از او خواستم که بماند. یکبار دیگر هم بعد از مدتی بازی کردن مقابل دوربین به هژیر گفتیم ده روز تعطیل هستی و کار نداری، او هم در این ده روز ریش هایش را کامل زده بود و مجبور شدیم کمی صبر کنیم تا چهره او با سکانس‌های قبلی تفاوت آنچنانی نداشته باشد.

صفری: هژیر نقش ساسان را با اینکه سخت بود، آنطور که ما می‌خواستیم بازی کرد.

** آقای جهانی شما دو جریان متفاوت را در سریال به صورت موازی جلو می‌برید. یکی داستان غلامرضا که به پروژه نفوذ و جاسوسی نزدیک است و دیگری ماجرای کیان که به سایت‌های شرط بندی و اینفلوئنسر‌ها می‌رسد. نقطه تلاقی این دو در کجا است و در کجا به هم می‌رسند؟

امیرجهانی: قطعا این دو قصه در یک جایی به هم می‌رسند و نقطه تلاقی دارند. منتهی قبل از اینکه به جهت موقعیت داستانی قصه‌ها به هم ارتباط پیدا کنند به جهت تماتیک ارتباط پیدا می‌کنند. شاید قصه غلامرضا زودتر بسط پیدا کرده بود که با چه کسانی آشنا می‌شود و چه اتفاقاتی برایش می‌افتد و چه ماجرایی برایش طراحی شده؟ اما ماجرای سایت‌های شرط بندی دیرتر باز می‌شود. در نهایت به جهت تماتیک می‌بینیم که هر دوی این‌ها به مسئله نفوذ ربط پیدا می‌کنند و در موقعیت پُر تعلیقی قصه‌ها به هم گره می‌خورند و این خودش باعث پیچیدگی کار است. خود قصه‌ها به صورت مجزا پیچیدگی‌های خاصی دارد و وقتی که در دل هم رفتند این پیچیدگی مضاعف شده است. سریال سرجوخه سریالی نیست که شما بتوانید از پشت میز یا در حال غذا درست کردن آن را تماشا کنید. در حالیکه اغلب سریال‌های ما را مخاطب می‌شنود به جای اینکه ببیند. حتی گاهی اوقات مخاطبان می‌گویند ما بازپخش سریال را می‌بینیم تا متوجه شویم چه در قصه گذشته است و همین اتفاق خوبی است.

البته از همان ابتدا این نگرانی را داشتیم که این قصه‌ها پیچیدگی خود را دارند و با این دو سه قصه موازی، یک وقت مخاطبمان را از دست ندهیم. اما در هر حال مخاطب امروز با مخاطب بیست سال پیش فرق می‌کند. الان اغلب مردم پای سریال‌های خارجی می‌نشینند و واقعا در این شرایط باید به مخاطب احترام گذاشت. مخاطب ما در سریال سرجوخه آنچه دلش می‌خواهد را دارد می‌بیند. حالا در این قصه موازی دو اتفاق می‌افتد: یا اینکه از همان اول باید دستم را برای مخاطب باز می‌کردم یا اینکه باید می‌آمدم در یک تعلیقی که در نهایت غافلگیری در آن بود، اما من میانه بین این دو را گرفتم به جهت اینکه ما نگاه آموزشی داریم.

برای مثال درباره شخصیت غلامرضا یا باید از اول می‌گفتیم که در چه مخمصه‌ای هست یا اینکه مخاطب را در پایان غافلگیر می‌کردم. اما آنچه از دست می‌دادیم بخش آموزشی کار بود. اینکه می‌گویم این سریال در بطن جامعه رفته است این است که چطور یک سری آدم گرفتار این می‌شوند. اگر این را نگه می‌داشتم و یک پایان پر تعلیقی داشتیم، تعجب و هیجان را از مخاطب می‌گرفتم و بعد آموزشی را از دست می‌دادم، اما چون گذشته خیلی کسی یادش نمی‌ماند.

مخاطب امروز ما مخاطب باهوشی است و باید اجازه دهیم خودش کشف کند و وقتی احساس می‌کند درست حدس زده حالش خوب می‌شود برای همین است که ما هم اجازه می‌دهیم مخاطب کشف کند و نگران شخصیت‌ها شود و با آن‌ها همذات پنداری کند و اینکه میانه این دو را رعایت کنیم کار سختی بود و خداراشکر در متن‌ها درآمد. درباره شخصیت پردازی‌ها هم باید بگویم، وقتی به سمت افرادی می‌رویم که همه ما در فضای مجازی با آن‌ها برخورد داشتیم، اگر نتوانیم به آن شخصیت‌ها نزدیک شویم، می‌شود کاراکتر‌های باسمه‌ای و نچسب و خنده دار، اما این در این کار اتفاق نیفتاد و همه اجرا و طراحی‌ها درست بود و هیچ کدام از این پنج شخصیت شبیه به آن یکی نیست و حتی شخصیت‌های فرعی هم بعد‌های مختلفی نشان داده اند. به نظرم تلویزیون هم دارد به مخاطب احترام می‌گذارد و نتیجه آن را هم در اطرافمان دیدیم که همه قشر و از نقاط محتلف ایران این سریال را می‌بینند.

** شما به کل کل‌های حقیقی هم پرداخته بودید. این ماجرا در فیلم نامه بود یا بعدا در اجرای کار اتفاق افتاد؟

امیرجهانی: بخشی از این‌ها در متن بود و بخشی بعد از اینکه شخصیت‌ها در آمد اضافه شد. اما قطعا فیلم نامه به تنهایی نمی‌توانست کاری از پیش ببرد و اجرای آقای معظمی و بازیگران همگی دست به دست هم داد تا به چنین نتیجه‌ای برسیم.

** آقای حاجی پور شما هم درباره نقشی که در این سریال بازی کردید بفرمائید.

حاجی پور: خیلی خوشحالم از اینکه آقای معظمی با اینکه پیشینه من تئاتر بود، اعتماد کردند گرچه نقش کوتاهی بود، اما تاثیر گذار بود. شخصیت رهام را می‌شد در جا‌هایی که من از کودکی زیست کردم دید.

سام: همانطور که آقای معظمی تعریف کردند روزی که به صورت اشتباهی به دفتر ایشان رفتم، از او درخواستی داشتم. ما سال‌ها است که کار تئاتر می‌کنیم و کاری هم به لنز و دوربین نداشتیم مگر اینکه دعوت شده باشیم، همانجا از ایشان خواستم که قول دهد در کارهایش هم از حضور بچه‌های با استعداد تئاتری استفاده کند تا این اعتماد ایجاد شود و به شدت از آقای معظمی در این موضوع ممنونم که در این کار هم از بچه‌های تئاتری استفاده کرد.

کیوانی: یک موضوعی خیلی برایم مهم است به عنوان خانمی که در این حرفه کار می‌کنم. این سریال خیلی مرد محور بود، اما اتفاقی که در دفتر آقای صفری افتاد این بود که آنقدر برای یک خانم حاشیه امن ایجاد می‌شود که بعد از چند ماه خانواده می‌شویم و هر بار از دفترشان با من تماس بگیرند به سرعت می‌روم.

** درباره سانسور‌ها و حذفیات و خط قرمز‌های کار هم بفرمائید.

صفری: حذفیات به آن معنای سانسور شده نداشتیم و هرآنچه بوده به یک اجماعی رسیدیم و اعمال شده است. هدف ما از ساخت سرجوخه بیشتر کارکرد آموزشی آن بود. موضوع بعدی ماجرایی است که شخصیت غلامرضای ما دچار آن شده است و به طور قطع پخش چنین موضوعی در تلویزیون خیلی سخت است. مگر اینکه تکلیف معلوم باشد و ببینیم چه کمکی می‌خواهد بکند و چه نتیجه‌ای می‌خواهد بدهد؟ چه باری می‌خواهد از کشور بردارد و چه هزینه‌ای می‌خواهد از جمهوری اسلامی کم کند؟ ما داریم از این محل آسیب می‌خوریم و آسیب هایمان هم کم نیست و خیلی می‌شنویم. ماجرا اینجا است که آنقدر آسیب‌های فضای نفوذ زیاد شده که در انتها که شهید می‌دهیم متوجه می‌شویم. درصورتیکه خسارت‌ها و خراب کاری‌ها سرسام آور است مثل ماجرای نطنز.

این سریال با مختصات پیچیده‌ای طراحی و با مختصات پیچیده تری تولید شده و مجوز گرفته شده و از همان ابتدا بنا بود وارد یک موضوع مگو شویم و مگو‌های قصه هنوز مانده است و نشان داده نشده است.

ماجرای اصلی سریال مگو است و طبیعتا سانسوری وجود نداشته است و تلویزیون ما هم که ملی است همه هم و غمش این است که باری را از دوش کشور بردارد و هزینه‌ای از کشور کم کند و در این مدل هم ما تعامل داشتیم و به یک اجماعی رسیدیم که برای مثال این سکانس با این مدل برای تلویزیون قابل پخش هست و یک سکانس هم حتما نیست. بوده سکانس‌هایی که حذف شده، اما یک اجماعی در این تصمیم چند ساعته داشتیم. باور کنید برای دو دقیقه یک سکانس دوازده ساعت بحث کردیم که این سکانس چطور و در کجا باشد؟ برای همین می‌گویم پیچیدگی‌های این سریال زیاد است. اما برخی‌ها فکر می‌کنند در تلویزیون یک سری نشستند و یک عده‌ای هم همینطوری کار‌هایی را می‌سازند و به راحتی هم پخش می‌شود نه اینطور نیست. دوستان مدیر واقعا وقت می‌گذارند خصوصا آقای رمضان نژاد رئیس سیما فیلم که در این حوزه تخصص دارد.

** یعنی شما از این حذفیات راضی بودید؟

صفری: من جزو بدنه سیستم تلویزیون هستم و از آن جدا نیستم. شاید برخی تهیه کننده‌ها بیرون باشند، اما من کارمند تلویزیون هستم و در یک تصمیم جمعی و درون گروهی به این می‌رسیم که کجا‌ها حذف شود.

** آقای صفاری، کیان در فضای بیرون و خیابان به اصطلاح شاخ و با قدرت است، چرا وقتی زندان رفت آنقدر مطیع و آرام شد؟

صفاری: حرف درستی زدید. اما کیان به عنوان رئیس در زندان با جمشید درگیر نمی‌شود در حد خودش نمی‌داند که بخواهد با او درگیر شود. از سویی کیان قانون خودش را دارد و ضعیف کشی نمی‌کند و نمی‌آید با نامردی جمشید را بزند. نکته مهم در این جریان برخورد کیان با سالار بود و آن آدم برایش پیچیده و جذاب بود و برایش حکم پدر را داشت. حتی در چند سکانس کوتاه این را نشان دادیم که وقتی کیان وارد خانه می‌شود دست پر می‌آید و شانه پدرش را می‌بوسد و با شاخه گل به سمت مادرش می‌رود و این نشان می‌دهد که خانواده چقدر برایش مهم است و همچنین پیشکسوت. مسلما این آدم اگر در زندان درگیری ایجاد می‌کرد این شخصیت بعد منفی برای مخاطب ایجاد می‌کرد.

** نه نمی‌گویم درگیری ایجاد کند و از لحاظ برون ریز اخلاقی او آدم مطیعی به نظر می‌رسد. مخصوصا در مقابله با سالار.

صفاری: برای سالار بله، اما برای شخصیت‌های دیگر چنین موضوعی وجود نداشت. مطمئن باشید اگر قرار بود کاراکتر دیگری بیاید و با کیان درگیر شود، او هیچ وقت زیر پرچم او نمی‌رفت و با او درگیر می‌شد. خیلی هم دنبال درگیری نیامده و بیشتر منتظر این است که از زندان بیرون بیاید.

معظمی: البته این را هم در نظر بگیریم که نشان دادن سالار و کیان تفاوت دو نسل است و اینکه سالار می‌گوید من که جوانی ام مثل جوانی‌های تو بود به اینجا رسیدم.

امیرجهانی: در اصل آیینه تمام نما است.

معظمی: درباره زندان هم معمولا آدم‌های این تیپی که به زندان می‌روند جرات نطق کشیدن ندارند.

** یعنی می‌خواهید بگویید آدمی است که با اینکه در بحث کسی و کار سالم نیست، اما به برخی موارد معتقد است و از نظر اخلاقی سالم است.

معظمی: بله. سامان به نکته خوبی اشاره کرد پسری که دست پر به خانه می‌آید با اینکه اختلافی بین او و پدرش هست و پدرش می‌گوید من بیشتر از اینکه پولت را بخواهم حضورت را در این خانه نیاز دارم. پیامی که در سریال نهفته هست همین‌ها است که ما در بخش‌های مختلفی می‌بینیم و خیلی از جوان‌ها هنوز هم رویشان نمی‌شود تا جلوی پدرشان پایشان را دراز کنند و کیان یکی از همین‌ها است که این حرمت را حفظ می‌کند.

امیرجهانی: شخصیت‌ها را همین بُعد‌ها تشکیل می‌دهند. من کاری به مسئله اخلاقی و غیر اخلاقی اش ندارم. کیان سایت شرط بندی دارد، اما برای خودش هم قوانینی دارد یا از این سمت غلامرضا اهل خانواده است و درباره بحث تلافی دچار تردید می‌شود. همین تفاوت‌ها است که قرار است کاراکتر‌هایی را بسازد.

معظمی: غلامرضا آدم بلند پروازی است.

امیرجهانی: هیچ کدام از این شخصیت‌ها سفید مطلق یا سیاه مطلق نیستند. در تقابل سالار و کیان هم سالار حس می‌کند که کیان آینه تمام نمای زندگیش است. البته شخصیت سالار جا داشت که بیشتر به آن پرداخته شود. بحث بعدی اراذل و اوباش بود که یک برهه‌ای این‌ها قمه می‌کشیدند و در برهه‌ای اهل دعوا بودند و مدرن ترش شاخ‌های فضای مجازی هستند و ما از هر کدام از این‌ها حداقل یک نماینده در کار داشتیم و ته همه این‌ها سالار بود. اما اینکه لزوما در زندگی این‌ها تاثیری می‌گذارند مشخص نیست، اما مسیرش را می‌رود.

صفری: این سریال یک سری حرف دارد. ماجرای نفوذ صدمه‌هایی به کشور می‌زند و ما کد‌های ریزی گذاشتیم که باید بعدا باز کنیم. برای مثال شخصیت کشمیری ما تشابه اسمی با کشمیری اول انقلاب دارد و دلیل مشخصی هم دارد و ما بحث نفوذ را در اینجا یادآوری می‌کنیم. ما به این می‌پردازیم که هزینه نفوذ چقدر است؟ آنقدر می‌تواند خسارت بزند که قابل جبران نباشد و شبیه سازی شده که یک نفوذی چقدر می‌تواند برای یک کشور خطرناک باشد؟

این سریال امنیت اجتماعی را مطرح می‌کند و اغلب کیس‌های جاسوسی ما از همین سمت است و افرادی که جاسوس شدند و صدمه‌هایی به کشور وارد کردند از دل همین اجتماع شروع به کار کردند. شما نمی‌توانید ۸۰ میلیون آدم را مونیتور کنید، اما فقط می‌توانید به این تعداد آموزش دهید. مردم باید بدانند که محل‌های آسیب کجا است و از کجا یک زندگی معمولی درگیر یک ماجرای امنیتی می‌شود. خیلی از افرادی که بازداشت می‌شوند اصلا نمی‌دانند که جاسوسی کردند. این‌ها برای کشور هزینه درست می‌کنند و برای مثال می‌کارید و می‌شود دانشمندی مثل مسعود علی محمدی و برایتان تعجب آور است که می‌شنوید کسی او را ترور کرده است، چون او آدم عادی است و آدم سرویس نیست و شهروند عادی دارد درگیر مسائل روز می‌شود.

امیرجهانی: ترور و نفوذ درباره شخصیت‌های مطرح جامعه است، اما در اینجا نگاه متفاوتی داریم که این خطر تمامی اقشار جامعه را درگیر می‌کند و دشمنی با همه ملت ایران وجود دارد و صرفا این دشمنی با حاکمیت نیست.

** چرا نام کار «سرجوخه» است؟

صفری: انتخاب نام سریال به جوخه‌های ترور و کلونی‌های ترور برمی گردد. یا مثل خانه امن که به آن پرداختیم. مردم ما باید بدانند چه اتفاقاتی در کشورمان می‌افتد و هزینه امنیت در کشور ما خیلی بالا است، چون به راحتی کشور ما هم می‌تواند مثل افغانستان و پاکستان شود.

امیرجهانی: فیلم نامه ما از اول کامل نبود و خیلی اتفاق‌ها حین نگارش رخ می‌داد و خیلی موارد را می‌خواستم اضافه کنم و هزینه تولید را بالا می‌برد، اما آقای صفری درباره افزایش هزینه‌های تولیدی گاردی نداشت و این به ما خیلی کمک کرد. حتی ۴۷۰ لوکیشن داشتیم و جا به جایی‌ها زیاد بود و از همین جا باید از آقای صفری تشکر ویژه‌ای داشته باشیم. همچنین از مدیران سازمان که جسارت و شجاعت لازم را برای تولید و پخش این سریال داشتند و امیدواریم این مسیر ادامه پیدا کند.

منبع: فارس

انتهای پیام/

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: روایت جوخه‌ها و کلونی‌های ترور در «سرجوخه» / وقتی شاخ‌های مجازی به جان بازیگران می‌افتند!