هفته هنر و فرهنگ؛ شکستن هیچ، یاد بریدن رگ، هفته بیدارخوابی فلسفه و منطق
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
هفتهای گذشت که پتکها به جان قالب هیچهای پرویز تناولی افتادند. مجسمههای هیچ که نیم قرن از تهران پرواز کرد و در بیشتر موزههای معتبر، افتخاری برای هنرمدرن ایران بود.
در همین زمان از تابلوهای نقاشی مسعود کیمیایی پرده برداشته میشود، با کاردهایی که نقششان برای خوانندگان داستانها و بینندگان فیلمهای مسعود کیمیایی آشناست.
هفتهای که مردمی از اهل هنر و چهرههای سیاسی به خانه پروانه و داریوش فروهر رفتند در همان جا که ۲۳ سال پیش تیغهایی وجودشان را قطعه قطعه کرد. هفتهای که یک روز آن به مبارزهای جهانی علیه آزار زنان اختصاص دارد.
هفتهای که با روز جهانی فلسفه گذشت و به روز جهانی کودک رسید، آرمان عبدالعالی اعدام شد که در هفده سالگی دختر نوجوانی را به قتل رسانده بود. او بعد از هشت سال در سلولهای انفرادی و جمعی در زندان، در انتظار دار ماند.
همین هفته صد روز از طلوع ناگهانی طالبان بر آسمان خونین کابل گذشت. تعطیل رنگ، تعطیل زن بیبرقع، تعطیل سینما و موسیقی همچنان موضوع درد بود. صد روز پس از رژه افتخار قاتلان یک طنزنویس، دو منقد و چند دختر زورنشنو و ناپدیدشدن گویندگان تلویزیون، و صد روز پس از پنهان شدن ساز و کتاب. و رسیدن هزار هزار زن جوان به مرزها، برای گریز از قفس.
منبع تصویر، Hadi Heidari
توضیح تصویر،داریوش و پروانه جوان مانده
یاد آر ز شمع زنده
برای نسلی که ۲۳ سال پیش بود و در یک روز صبح بهت زده شنید که چه فاجعهای اتفاق افتاده است هنوز باور آن چه که ۲۳ سال گذشته رخ داد باور پذیر نیست، از زمانی که داریوش و پروانه فروهر درخانهشان، با ریختن چند مامور وزارت اطلاعات کاردآجین شدند. استخوانهای شکسته و تن بریده. نسلی که اینک دانشگاهی است، خبر دارد از قتل فجیع دو قهرمان جنبش دانشجویی کشور.
امسال هم پرستو فروهر، یگانه دختر داریوش و پروانه، دو قهرمان ملی، خود را رسانده بود به خانهای که در آن بزرگ شد. در حیاط خانه مردمانی از دور و نزدیک حاضر بودند و شمعهایی زنده در حیاط روشن. نسرین ستوده و چند زندانی سیاسی دیگر، به مراسم رسیده بودند، نرگس محمدی هم که چند روز قبلش به زندان برگردانده شده بود، لازم نبود خبر برسد از پیام نرگس که در چنین مواردی از همان سلولهای آشنا به گوش جانها میرسد.
امسال یک دو نشریه بعد این همه سال فرصت یابند که به نسل تازه این سالگرد را یادآور شوند. طراحان نامدار هم مانند بزرگمهر حسین پور و هادی حیدری هم. مردمی از در و همسایه، دور و نزدیک به مراسم سالگرد فاجعه رسانده بودند برخی عکس و نقشهایی از جوانی داریوش و پروانه با خود داشتند تا نشان دهند، که آنان زندهاند.
کارتونیستهای ایرانی، چه آنان که در وطنند و چه تبعیدشدگان دور از وطن، از پرکارترین هنرمندانند این دوراناند. توکا نیستانی از آن جمله است. او که اینک ساکن کاناداست از یک سال پیش، هواپیمایی در حال سقوط را - موضوع کارتون هرچه باشد- در بالای نقاشیها و کارتونهای خود میآورد تا نشان دهد که درد حادثه ساقط شدن هواپیمای اوکراینی به موشک خودی، نباید از یادها دور شود.
منبع تصویر، Milad Moghadasi
توضیح تصویر،پتک بر سر هیچها
پایان هیچهای جاودانی
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستبه عبارت دیگرگفتگو با چهرههای سیاسی، هنری و ادبی از تلویزیون فارسی بی بی سی.
برنامه ها
پایان پادکست
پرویز براتی فردای روزی که پتکها با نظارت خالق هیچ بر قالب مجسمههایش فرود آمد نوشت:
طنین ضربات پتک در کوچه پس کوچههای نیاوران پیچیده بود؛ پتکهایی که با ریتمی منظم بالا و پایین میرفتند و فرود میآمدند. معدوم کردن قالب یک مجسمه، در قاموس هنر مدرن، نوعی اطمینانبخشی به خریداران است که خیالشان راحت باشد نسخه دیگری از آن مجسمهای که خریداری کرده در هیچ کجای دنیا تا ابد تکثیر نخواهد شد.
گزارشگر هنرشناس در روزنامه اعتماد ادامه داده که: پرونده هیچ سازی پرویز تناولی در ۲۹ آبان ۱۴۰۰ بسته شد. هیچها به عنوان یکی از مهمترین دورههای کاری او. هر چند نزدیک به ۶۰ سال است که نام هیچ و تناولی به هم گره خورده؛ مجموعه هیچهای تناولی که او تا چه حد توانسته از یک مجسمهساز مدرنیست به یک مجسمهساز مفهومی و معاصر تبدیل شود. در واقع نبوغ تناولی را باید در انتخاب هوشمندانه او از واژه «هیچ» جستوجو کرد. او اولینبار در سال ۱۳۴۳ به سراغ این کلمه رفت و با پیچ و تاب بخشیدن به سه حرف فارسی، برای اولین بار حجمپردازی و شکلگرایی را در خط مطرح کرد.
در همان گزارش میخوانیم: تندیس تناولی فرزند خالق هیچ که کارگردانی این مراسم را به عهده داشت در سخنان خود از معدوم شدن قالبهای بزرگ هیچ در کانادا با دستور پرویز تناولی گفت و افزود: «ما امروز تمام قالبهای فایبرگلاسی را که استاد تناولی ساختهاند و تمام ادیشنهایشان پر شده را میشکنیم. هفتاد قالب گچی برای مجسمههای برنزی کوچک و ۱۳ قالب دیوار مربوط به مجسمه پرسپولیس که سال ۲۰۰۸ در حراج کریستیز چکش خورد.»
پس از اتمام صحبتهای تندیس تناولی، با اشاره او، دو نفر در حالی که پتک به دست داشتند وارد استخر منزل تناولی شدند. و فرمان انهدام قالبهای هیچ صادر شد. گرچه به گفته یکی از هنرشناسان حاضر مجسمههای هیچ با نام پرویز تناولی، همیشه میماند.
منبع تصویر، Golestan Gallery
توضیح تصویر،نقاشیهای مسعود کیمیایی
نمایشگاهی از مسعود کیمیایی
از دو ماه پیش خبر رسید که از هفته آخر آبان و اول آذرماه، گالری گلستان مروری خواهد داشت بر عکس فیلمهای مسعود کیمیایی. در این نمایشگاه که "غزل غزلهای مسعود کیمیایی" عنوان گرفت قرار شد عکسهایی از امیر نادری، جعفر اکبری، کیومرث درمبخش، فرهاد فرهادی و اسفندیار منفردزاده، عرضه شود که فکر آن و انتخاب عکسها با سینا خزیمه و مانی رضایی بود. عکسهایی یادگار فیلمبرداری رضا موتوری، داش آکل، بلوچ، خاک، غزل و سفر سنگ.
در این فاصله گویا موقع شناسی لیلی گلستان مدیر گالری کارساز شد و با تاکید بر این که هشتاد سالگی مسعود کیمایی هم نزدیک است و وی از مدتی قبل وعده نمایشگاهی از نقاشیهای کیمیایی هم داده شده بود، نمایشگاه تحرکی تازه به کار داد و آن عرضه نقاشیهای کسی است که به فیلمسازی معروف است در حالی که شاعرست. یادآوری: دوستی پنجاه سال با احمدرضا احمدی؛ علاقه به موزیک و نوازنده ساز، دوستی پنجاه ساله با اسفندیار منفردزاده؛ علاقه به نقاشی با دوستی نیم قرنه با آیدین آغداشلو استاد هنر، و البته جدیتر از اینها با رمان نویسی، که با وجود دوستی و نزدیکی با نویسندگان معتبر عجب نیست.
مسعود کیمیایی، به نوشته اعتماد، عقیده دارد که آثار نقاشیاش در همان راستای همیشگی آثاردیگر او هستند. او میگوید: "به هر جهت نقاشیها به نمایش درخواهد آمد و دیده خواهد شد، اما آنها که نقاشیها را دیدهاند، مثل خانم گلستان، میگویند عین فیلمهایم است. یعنی شاید بشود گفت نقاشی بهمعنای مرسوم و متداولش نیست. همانطور که «زخم عقل» ربطی به مجموعه اشعار روز نداشت یا «جسدهای شیشهای» و «سرودهای مخالف ارکستر ندارند» با رمانهای مرسوم ادبیات معاصر خیلی نسبتی نداشت؛ یک جور فردیت و امضای خاص که در هر کار کیمیایی نمود مییابد."
منبع تصویر، Teatherbazha
توضیح تصویر،نمایش اتاق، پرستاران و کرونا
نمایش کرونا با مرگ کارگردان
نمایش اتاق که ساشا کشوادی نویسنده و کارگردان آن بود و به نامش ثبت شد، پس از استقبال هنرمندان و تماشاگران به اجرای پایانی رسید و با وجود اصرار تماشاگران برای تماشای این نمایش، اعلام شد که این نمایش امکان تمدید ندارد.
اتاق با تم محوری کرونا و شخصیتمحوری پرستاران و کادر درمان است و به موضوع حاد روز دست میگذارد و برخی از حاضران در اجراهای متعدد خبر میدهند که هنگام پایان نمایش به شدت دلمشغول آن شده بودهاند. و همه مشغول گفتگو و نتیجهگیری از قصه و اجرا.
در گزارشها آمده که ایده اتاق از همان روزهای آغاز گسترش ویروس کرونا، شکل گرفت اما خود نمایشنامه حاصل سه ماه مصاحبه و تحقیق نویسنده و کارگردان ساشا کشوادی در بخش آیسییو ویژه بیماران کرونای یک بیمارستان دولتی بود. این نمایش روایتی است از سختیها و مشکلات کارکنان بخش سلامت و کادر درمان در دوران اوج کرونا، با گذر از فاجعههای انسانی و همینطور یادی است از آنها که تا آخرین توان خود ماندند و از صحنه نگریختند.
هیچ نمایشی نیست که مجریانش خاطرهها نداشته باشند از اتفاقهای پیشبینی نشده و محدودیتهای مختلف. اما نمایش اتاق علاوه بر اینها با محدودیتها و خطراتی هم روبرو شد. بدترینش آن که دو روز مانده به شروع اجرا و بعد از سه ماه حضور در بخش پرتنش کرونا و فشار کار، ساشا کشوادی، نویسنده و کارگردان جوان نمایش، با ایست قلبی درگذشت.
با وجود شوک غم سنگینی که به دلیل این اتفاق بر گروه حاکم شد؛ اما گروه تصمیم گرفتند اجازه ندهند این همه تلاش و زحمت نادیده گرفته شود و اجرای این نمایش از وسط آبان ماه آغاز شد. یکی از بازیگران نمایش پروا آقاجانی درباره این تجربه گفته کرونا یک روز تمام میشود؛ ولی زندگی مدافعان سلامت و کادر درمان هیچ وقت به حالت اولش برنمیگردد.
تهیه کننده نمایش که حضورش باعث شد که نمایش در موعد خود اجرا شود، انوشه زاهدی بود و اصولا فاجعه درگذشت کارگردان و نویسنده که با کار مدام وی نمایش شکل گرفت در همه یک اراده تازه ساخت. بازیگران عبارت بودند از: بهنام شرفی، پروا آقاجانی، جواد پولادی، زهره بختیاری، اشکان دلاوری، مهیار اسلامی، سحر شاطری، سوگند صدیقی، لیلا فرداد، محمد اسماعیلی، هیوا کشوادی، محدثه محمدی، فاطمه طاهری، دانیال یعقوبی، محمد علی اقاخانی، محمدرضا نخعی، امیر داوری، ثمین عباسی، و رضا جهانی.
منبع تصویر، Shermin Naderi
توضیح تصویر،این خانمها و آقایان
این خانم و آقای ماسکزده که در کتابخانهای نشستهاند چه کسانند. این کتابخانه کجاست که چنین کتابها و فضای فروش خود را در اختیار قرار داده، همزمان با روز جهانی کتاب کودک. این خانم، نویسندهای حرفهای است و مدام در کار فراهم آوردن وسایل سواد و کتابخوانی برای کودکان دهات دور کشور، شرمین نادری. آن آقا اسدالله امرایی مهربانترین مترجم زنده ایران، که شب و روز سرش در کتاب است، ترجمههای او از شماره به در شده است. و آن آقایی که در عکس پیدا نیست و همه موضوع این عکس به همت وی شکل میگیرد، علی اصغر طباطبایی مدیر کتابفروشی لارستان است. عاشقترین کتاب فروش تهران.
روز جهانی کودک، این ۳ تن به امید جمع کردن کتابهای خوب برای بچههای روستای کهنانیکش بالا، جنوب استان سیستان و بلوچستان گرد آمدند. ساختمان کتابخانه این روستا در دشتیاری ساخته شده، این جمع در کتابفروشی لارستان همراه اهالی محله کلی کتاب فروختند و خریدند، تا چند کارتن کتاب اهدایی جمع شد.
شرمین نادری گزارش داده که آقای طباطبایی "داره کتابها رو نظم و ترتیب میده و یک کارتن بزرگ پر از کتاب برای بچههای کهنانی بالا پست کرده و یک کارتن هم اسباب بازیهای اهدایی خانومی رو به اسم مریم که کلی کتاب و اسباب بازی بهمون هدیه داده. بعد یکی دو هفته به کتاب لارستان مرخصی میدیم و اون وقت شروع میکنیم به جمع کردن کتاب خوب برای دختران مدرسهای در افغانستان که کتابخونه کوچیکی هم دارن و هنوزم به کتابخونه سر میزنن."
منبع تصویر، Bozorgmehr Housseinpour
توضیح تصویر،هفته کتابخوانی در بیلبورد
مو و پیچش مو
امیرمسعود فلاح در شهرونگ نوشته: ما جماعت ظاهربین و عیبجو، ذهن بسیط و نگاه تکبُعدی داریم اما مسئولانمان ذهن پیشرفته و نگاه جامع و کلان دارند. ما مو میبینیم و آنها پیچش مو. ملاحظه کنید:
وزیر میراث فرهنگی که تجسم توسعه پایدار است و بهجای اینکه فقط به چیزهای قدیمی بچسبد، دنبال کشتوکار در زمینهای اطراف بعضی بناهای باستانی بود. مدیر موزه فرش هم که بهجای اینکه به قشنگی و معناداری معماری چند تا حوض بچسبد، به لایروبی و پاکسازی و بهداشت محیط فکر کرده.
معاون علمی ریاست جمهوری گفته «خودروی برقی ایرانی بهزودی وارد خیابانها میشود و خواهید دید که خودروی زیبایی است.» درواقع نگاه خشک فنی به خودرو را کنار گذاشته و با دیدی زیباییشناسانه و رمانتیک، لزوم توجه به ابعاد غیر مادی تولیدات و محصولات و ترجیح این نوع نگاه بر سایر نگاههای محاسبهگرانه و سودجویانه را گوشزد کرده.
از همه بهتر رئیس شورای شهر تهران گفته «به محض اینکه احساس شود در تهران شغلوکار وجود دارد و معتادان معالجه میشوند، موج حرکت به سمت تهران آغاز میشود.» الحق والانصاف که ما نوک دماغمان را میبینیم و ایشان دوردستها را. با این حساب دیگر نهتنها گلایهای از مسئولان نداریم بلکه ممنون و مدیون کمکاریهای حکمتآمیزشان هم هستیم.
منبع تصویر، Firoozeh Mozafari
توضیح تصویر،روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
روز ۲۵ نوامبر در همه جهان روز مبارزه با خشونت علیه زنان است. مهناز افشار نوشته بود: "هر بار که خشونی علیه زنان میخوانم و میبینم فکر میکنم این آدمها چگونه فراموش میکنند که از بدن یک زن متولد شدند و چطور میتوانند چنین نامرد باشند!"
کارتون فیروزه مظفری (مشهور به میس کارتون) ناظر بر همین روز است. روز مبارزه با خشونت علیه زنان.
بیشتر بخوانید:
- هفته هنر و فرهنگ؛ نامداران رفتند، یکلیای از تنهایی به درآمد، غرفههای خالی و بیحشمت
- هفته هنر و فرهنگ؛ طالبان و تندادگی، سوگ لالایی، عصر طویلگی
- فرهنگ و هنر هفته؛ هفته دهم سکوت، گلستان زیر ۱۰۰، روز حافظ رند
- فرهنگ و هنر هفته: سوگ سفر سیاوش، شاعر در خبرگزاری
- هفته هنر و فرهنگ؛ نودولتان نابلد، سکوت حاکم، زهرا در مرز، فیلم های ایرانی در جشنوارهها
- فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ شکستن هیچ، یاد بریدن رگ، هفته بیدارخوابی فلسفه و منطق
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران