انقلاب‌گردی

از موقع کرونا دیگر کم رفته بودم. امروز فرصتی شد تا باز انقلاب گردی بکنم. در نشر ققنوس آقای حسین زادگان را دیدم. ناشر موفق کشور. کلی باهم گپ زدیم. 

در مورد نشر و کتاب و کتابخوانی از تجربیات این مرد بهره بردم. چه شغل شریفی است در خدمت  نشر و فرهنگ بودن. کلی هم لذت بردم از هم سخنی با ویرایشگران همیشه سر به درون کتاب کرده و فرزندان آقای حسین زادگان که هرکدام متصدی یک بخش از  نشر بودند.

از آنجا رفتم در یکی از انتشارات وابسته به جریانات انقلابی. کلی در مورد رقابت کتاب و فضای مجازی و وضعیت ارشاد جدید و چند مورد بیب در مورد  لشکر سایبری حرف  زدیم.
سری به نشر روزگار زدم تا ناشر کتاب ما باختیم خودم را  ببینم . آقای عزیزی نبود.

در خیابان دانشگاه به کافی  شاپ فرفره رفتم و با یک چای خوشمزه خستگی رفع کردم. به کافی شاپ سایا هم سر زدم. خدا نگذره از کرونا که کافی شاپ های  انقلاب را خلوت کرده است. یک نمایشی چند سال  پیش دیده بودم که میگفت میخواهیم آشنا شویم، کافی شاپ. میخواهیم کات کنیم، کافی شاپ. ولی انشاالله دانشگاه ها  باز شود کار اینها هم رونق بگیرد. این بود قصه انقلاب گردی ما اما کلاغه همچنان به  خانه اش نرسیده هنوز.