سیلویا پلات؛ آیا شاعر همیشه با مرگش تعریف میشود؟
- لیلیان کراوفورد
- بیبیسی
منبع تصویر، Getty Images
از زمانی که سیلویا پلات در سال ۱۹۶۳ درگذشت، او به یک نماد بی رحمانه تراژیک تبدیل شده است. با انتشار زندگینامهها و کتابهای بیشتر در باره او، آیا ما به سیلویا پلات "واقعی" نزدیکتر خواهیم شد؟
زمانی که یک نویسنده زن به خاطر خودکشی جان میسپارد، مرگش، معرف او میشود. از ویرجینیا وولف گرفته تا سارا کین، دست به هر کاری که زدند، هر چیزی که طی زندگیشان آفریدند، جملگی به بخشی از یک روایت با محوریت مرگ تبدیل شد.
زمانی که یک نویسنده مرد دچار مرگ نابهنگام میشود، مرگش مانعی تراژیک است برای آثار خلاقانهای که نتوانست تولید کند.
ما برای شعرهایی که دیلن تامس پس از مرگش در سن ۳۹ سالگی در ۱۹۵۳ نسرود، بهعنوان مثال جدای از زندگی خودویرانگرش، ماتم میگیریم.
رمانهای وولف و نمایشنامههای کین نمایانگر بیماری روانی نویسندگانش شدهاند این در حالیست که شعر تامس بهرغم اعتیادش به الکل و زندگی سراسر ناآرامش، شعری درخشان است.
در میان هنرمندان زن که خودکشیشان، معرفشان است، سیلویا پلات از مهمترین آنهاست که ۱۱ فوریه ۱۹۶۳ درگذشت. از آن پس، نام او، به نمادی از تشویش زنانه بدل شد.
آثارش نمایانگر زنان جوان عصیانگر اما افسرده است، و حضور این زنان عصیانگر در فرهنگ عامه گواهیست بر این مدعا.
- روایت جیلین بکر از روزهای آخر سیلویا پلات
- سیلویا پلات؛ بانوی شعر اعتراف
- بازار داغ آثار نویسندگان مرده
- آلبوم عکس: تد هیوز در 'کنج شاعران' در کلیسا
- چرا زنان نویسنده با نامهای مستعار مردانه مینویسند؟
بهعنوان مثال، شخصیت کت در فیلم کمدی-رومانتیک ۱۹۹۹ "ده چیزی که درباره تو ازشان متنفرم"، نسخهایست از رمان "حباب شیشهای" پلات، و شخصیت "میو" در سریال اخیر نتفلکیس با نام "آموزش جنسی".
پلات به نماد ناپختهای از دختری بیگانه با محیطش تبدیل شده که معیارهای رایج زنانگی را رد میکند تا زندگی و مرگش را در دستان خود بگیرد.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،اخیرا زندگینامههای زیادی از سیلویا پلات منتشر شده است
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستبه عبارت دیگرگفتگو با چهرههای سیاسی، هنری و ادبی از تلویزیون فارسی بی بی سی.
برنامه ها
پایان پادکست
تاثیری که افزایش این دست از تفاسیر از او دارد این است که تعاملات زنان را با پلات بیمقدار میکند. بهعنوان مثال، بسیاری رمان حباب شیشهای را که درباره بالغ شدن دختریست، یک دوره گذار دخترانه به سمت ادبیات جدی میبینند، چنین دیدگاهی در طراحیهای روی جلد از این کتاب منعکس شده است.
این موضوع، در مورد روایت مردها از دوره بلوغ که در آثار جیدی سلینجر تا دیوید والاس دیده میشود، صادق نیست. اما حقیقت این است که پلات یکی از نخستین نویسندگانی بود که موضوع بکر بلوغ دختران را دستمایه آثار خود قرار داد.
قبل از موج دوم فمینیسم و "اسرار زنانه" نوشته بتی فریدان، پلات ناخرسندیش را از موقعیت دون زنان، الزامات جنسیاش و اینکه چگونه این فشارها میتواند سلامت روانیش را تحتتاثیر قرار دهد، نوشت.
حباب شیشهای و شعرهای پلات، همزمان، جزو آثار ادبیات داستانی هستند. ریشه در تجربه زیسته او دارند، همانطور که کل ادبیات باید چنین باشد، اما البته آثار او صراحتا شرح حال زندگیش نیستند.
در کتابهای مربوط به زندگینامهاش غالبا از او نقلقول میآورند که سندی برای رویدادهای واقعی زندگیش باشند همانطور که ان استیونسون در "شهرت تلخ" (زندگینامه پلات) از او نقلقولهایی ذکر میکند تا نشان دهد پلات همیشه افسرده بوده است. استیونسون، فصلی را درباره جوانی پلات با این جملات به پایان میبرد: "فکر خودکشی همچون انجیری رسیده و برگشتناپذیر شکل گرفت" که اشاره او به استعاره مشهور حباب شیشهای بود، جایی که قهرمان داستان استر گرینوود، کل آیندهاش را همچون انجیری بر درخت میدید.
چنین پیشداوریهای مشابه همچنان بر زنان خلاق سایه انداخته، و به دلیل این پیشداوریهاست که آنها بهعنوان نویسندگانی که از هنر برای درمان استفاده میکنند، کنار گذاشته میشوند. در رویارویی با پلات، در عین حال که میخواهیم بدانیم سیلویا پلات واقعی که بود، مشکل ما این است که اسطوره مرگ و زندگیش بر هنرش سایه انداخته و تفکیک آنها کار را دشوار کرده است.
صنعت شرح حالنویسی درباره سیلویا پلات
با این حال، میل شناختن پلات به نوعی صنعت دامن زده است. هر زندگینامه جدید از او، پیش از آنکه وارد قفسههای کتاب شود، مدعیست که بیش از پیش بر زندگی او پرتوافکنی کرده؛ زندگینامههای پلات مرتبا در حال افزایش است، طی ۲ سال گذشته، سه زندگینامه.
یکی از این کتابها، "واپسین روزهای سیلویا پلات" نوشته کارل رولایسون است که مارس ۲۰۲۰ منتشر شد. این کتاب صرفا به خودکشی پلات پرداخته است.
کتاب دیگر، "عصرهای آرام در ریتز" است نوشته گیل کراوتر، در آوریل منتشر شد، دو زندگینامه در یک کتاب درباره پلات و دوست شاعر بوستونیاش "ان سکستون" است. آنها در نشستهایی که رابرت لاول شاعر سرشناس آمریکایی در ۱۹۵۹ برگزار میکرد، با هم آشنا شدند.
سومین زندگینامه نوشته هتثر کلارک است با عنوان "ستارهدنبالهدار سرخ" که اکتبر گذشته چاپ شد. این کتاب از نامههای کامل و خلاصه نشده پلات که اخیرا چاپ شده بهره برده است و هدفمندانه ساختار کتابهایی که پیشتر با تمرکز بر گاهشمار مرگ او نوشته شده بودند، را درهم میریزد. حتی اگر امید رود که این کتابها، از منظری تازه پلات را فهم کنند، کار آنها دررویارویی با جریان مداوم آثار انتقادی و زندگینامهای که آمادهاند جای آنها را بگیرند، همراه با کتابهای منتشرشده از آرشیو پلات، بهطور قابل ملاحظهای چالش برانگیزتر میشود.
در ۱۹۹۴ ژانت مالکوم نویسنده نیویورکی که اخیرا درگذشت، کتابی منتشر کرد با عنوان "زن خاموش". این کتاب سرگذشتنامهایست از زندگینامههای پلات، تحقیقی بر کتابهای پلات (ازجمله کتاب "شهرت تلخ" استیونسن). نویسنده بر آن بود که نیروهای نافذ برسرشت کتابهای مربوط به زندگینامه پلات را بررسی کند.
زمانی که مالکوم کتاب را در دست نوشتن داشت با الوین هیوز، خواهر تد هیوز (همسر پلات و مدیر ادبی آثار او) تماس گرفت تا برای تکمیل تحقیقاتش با تد گفتوگویی انجام دهد. پاسخی که دریافت کرد، نقدی بود بر اسطوره سیلویا پلات.
الوین باور داشت که خود پلات و مادرش به این اسطورهپردازی دامن زدند. الوین ادعا کرد که مادر سیلویا پلات از "بیماری روانیش شرمسار" بود و مطمئن بود که تنها "بهترین وجه" دخترش در خاطرها میماند. الوین از فقدان "حس انسانی" از جانب نویسندگان و جامعه نسبت به خانواده پلات وحشتزده بود و این موضوع، در نتیجه، "کل نگرشاش را نسبت به مردم تغییر" داده بود.
هرچند، دستاورد مالکوم در "زن خاموش"، به ما خاطرنشان کرد که پلات یک اسطوره نبود اما زنی بود که همچون ما زندگی کرد و نفس کشید. مالکوم با وارد کردن خود به ماجرا به این منظور که نقش خودش را در چارچوب روایتگری پس از مرگ سیلویا پلات، منعکس کند (به جای اینکه به عینیتگرایی تظاهر کند)، تا به امروز انسانیترین کتاب را درباره شاعر نوشت.
نقد الوین به اورلیا پلات، مادر سیلویا، در رابطه با ویرایش و چاپ "نامههایی به خانه" سیلویا بود. این کتاب که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد، مجموعهای بود از نامههای سیلویا به مادرش در اوایل دهه ۵۰ زمانی که او در کالج اسمیت تحصیل میکرد تا پایان زندگیش در سال ۱۹۶۳. آنطور که مالکوم در "زن خاموش" میگوید، گردآوری این نامهها توسط مادر سیلویا، پاسخی بود به "ضربهای" که [اورلیا] در حباب شیشهای از قالب شخصیت داستانی مادر استر دریافت کرده بود، همچنین در شعرهای متعدد دخترش ازجمله مدوسا و الاهگان ناآرام.
در ۱۹۷۱، اورلیا به ناشر آمریکایی "جام شیشهای" نامه نوشت و از تد هیوز درخواست کرد که کتاب را منتشر نکنند. او از چهرهای که تحت عنوان آدم سختگیر از او نشان داده شده، "چنانکه خود کتاب گویاست، بیشرمانهترین نمکنشناسی است" اظهار تاسف کرد. در مقابل، با گزینش نامهها از "سیوی" همراه با نقطهچین میخواست نشان دهد که پیوند عمیقی بین مادر و دختر وجود داشته. اورلیا امید داشت که نامهها در دو جلد چاپ شود اما محدودیتهای ناشر او را واداشت که مجموعه نامهها را فشرده کند. سال ۱۸-۲۰۱۷، نامهها بهطور کامل چاپ شد.
این نامهها، نشان از صداهای متفاوت پلات داشت که با دوستان، عاشقان، و خانوادهاش مکاتبه کرده بود و نسبت به "نامههای خانه" که تصویر یک دختر تک بعدی را نشان میداد، چهره یک نویسنده پیچیده و انسانی را آشکار میکرد.
آیا زندگینامههای جدید، نوری بر زندگی پلات میافکند؟
در پرتو مشکلاتی که زندگینامهنویسان با آن رویارو هستند و تلاش میکنند تصویر روشنی از پلات به دست دهند، باید پرسید کتابهای جدید درباره زندگی او چه چیزی دارند که ارائه دهند.
باتوجه به سرشت متداول اسطوره پلات، تشخیص کتابهایی که تلاش میکنند وسواسگونه به جزئیات مرگش بپردازند از کتابهایی که دیدگاه عامه را به اهمیت ادبی کارش جلب کنند، دشوار است.
کتاب "واپسین روزهای پلات" (رولیسون) جزو دسته پیشین است که شرح جزئیات بیسابقه از رویدادهایی را ارائه میدهد که به مرگش منجر شد. این کتاب از نوع کتابهای نویسندگان فمینیستی مانند مالکوم است که از تقلیل زندگی و شخصیت پلات به بدترین دوره افسردگیش اظهار تاسف میکند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،ان سکستون شاعر سرشناس آمریکایی و دوست پلات
کراوتر که پیش از این دو کتاب دیگر درباره پلات نوشته است، به بیبیسی میگوید شیوهای که زندگینامهنویسان "با کلیشه سست و نادرست" از پلات بهعنوان "نوعی چهره محکوم به شکست" تصویر کردهاند، ناعادلانه است. او درکتاب خود با این موضوع مقابله میکند و نشان میدهد که چگونه "تجربه زیسته پلات بهعنوان یک زن تا چه حد برای نوشتن او حیاتی بوده" و افسونی را تشریح میکند که همچنان امروزه واجد آن است.
سومین و آخرین کتاب کراوتر درباره پلات، "عصرهای آرام در ریتز" بر آشنایی پلات با دوست شاعرش "ان سکستون" تمرکز میکند تا نشان دهد تا چه حد دیدارشان برآثارشان تاثیر گذاشت.
خود سکستون با شعری درباره مرگ سیلویا به افسانه پلات دامن زد. در آن شعر دوستش را بهخاطر خزیدن "در مرگی که بدجوری میخواست"، "دزد" خواند.
سکستون نیز در سن ۴۵ سالگی در ۱۹۷۴ خودکشی کرد و جان خود را گرفت، واقعیتی که مقایسه او با پلات را پروراند. سکستون، فرد مسئلهدارتری بود. در اوایل دهه ۱۹۹۰، لیندا گری سکستون از سوءاستفاده جنسی مادرش از او پرده برداشت، در قیاس، رابطه فریدا هیوز با مادرش سیلویا بهتر بود.
اگر مهم است که خصوصیات فردی این زنها برجسته شوند، در آن صورت این زندگینامه از دو شاعر، از تشابهسازیهای تحمیلی رنج میبرد. مثلا، کراوتر مکررا درباره تصویر سوختن سیگار روی برگههای دو شاعر اغراق میکند بدون اینکه ذکر کند سکستون یک عمر سیگار به سیگار میکشیده حال آنکه پلات تا پیش از جداییش از تد هیوز در سال ۱۹۶۲ لب به سیگار نزد.
در این کتاب، از زبان مبهمی استفاده میشود تا تشابهات بیشتری بین دو شاعر نسبت به آنچه در واقعیت وجود داشت، نشان دهد، در حالیکه آراستگی پلات و ظاهر سرد و عاری از شور سکستون را بهعنوان تضاد آنها در مقابل هم میگذارد. این تفاوت اساسی، در شعرشان وجود دارد اگرچه کتاب به تحلیل ادبی نمیپردازد.
با نگاه به شعرهایشان در مییابیم که تنها سکستون است که صریحا از حیض و خودارضایی مینویسد در حالیکه پلات، موضوعات مربوط به هویت زنانه و مادرانه را از دریچه ادبیات و اسطورهشناسی کاوش میکند. پلات استعاره و کنایه را ترجیح میداد. سکستون از چیزها چنان که بودند، حرف میزد.
جامعترین زندگینامه درباره پلات تا به امروز، "ستاره دنبالهدارسرخ" نوشته کلارک است. او درباره هدف از نوشتن این کتاب به بیبیسی میگوید که میخواست نشان دهد "موضوع تقریبا همیشگی [مربوط به پلات] افسردگی نیست بلکه خواست مقدس او برای نویسنده شدن است."
پیشتر کلارک "اسیر این دیدگاه تقلیلگرایانه بود که پلات تجسمی از ظلمت و ویرانی" است که تصویر غالب از پلات در رسانهها بود. اما با خواندن شعرهایش در کلاسی که تدریس میکرد، متوجه شد که پلات "فوقالعاده فرهیخته، بذلهگو، و بله، بامزه بود" که به او میلی میبخشید که "صورت حساب جنسیتی دروغین" که به او فروخته شده بود، را از بن برکند.
کلارک همچنین به رابطه پلات با سکستون پرداخته و تفاوتهایشان را شرح میدهد و اینکه پلات برای سکستون بیشتر اهمیت داشته تا سکستون برای پلات.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،جایگاه پلات در تصور فرهنگی با مرگش تعریف میشود، به نحوری که گاهی زندگی هنری او را تیره وتار کرده
کلارک به پربارترشدن دستاوردهای دانشگاهی درباره پلات خوشبین است. دانشجویان دکتری او، با پرهیز از دیدگاه سنتی فمینیستی نسبت به پلات بهعنوان نویسندهای که جلوتر از زمانش بوده و بر گفتمان دانشگاهی اخیر مسلط شده، از نقطه نظر فراملیتی و نابهنجاری به آثار پلات میپردازند.
این زوایا مهم هستند چون با در نظر گرفتن اینکه سفرهای پلات و اختلال هویتی که به عنوان یک آمریکایی در انگلستان احساس میکرد، در نوشتنش اثر داشت؛ و دریافتن اینکه چگونه بیماری روانی پلات در زندگی و کارش بازتاب یافت همچنین با در نظر گرفتن شرمساری از بیماری روانی در دورهای که درک از این بیماری نسبت به امروزه کمتر بود.
هر چقدر هم از آثار مانده پلات منتشر شود، با این حال، او احتمالا همیشه نسبت به غالب شمایلهای فرهنگی، بیشتر یک معما خواهد ماند.
بخشی از این موضوع به خاطر مرگ غیرمنتظره اوست، بعنی دیگرهرگز فرصت ندارد تا داستانش را به زبان خودش روایت کند. و بخشی دیگر، به دلیل تعدد شخصیتهای است که پلات میتوانست در موقعیتهای متفاوت و با مردم متفاوت اتخاذ کند، و این موضوع دانستن اینکه چه زمانی صادق بود و چه زمانی با لبخند کنایهآمیز بر چهره مینوشت، را دشوار میکند.
ما احتمالا همچنان فکر میکنیم تصویر روشنتری از اینکه چه کسی بود، داریم اما سیلویا پلات "واقعی" همچنان گریزان خواهد بود.
- خبرهای بیشتر را در کانال تلگرام بیبیسی فارسی دنبال کنید
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: سیلویا پلات؛ آیا شاعر همیشه با مرگش تعریف میشود؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران