هفته هنر و فرهنگ؛ کتاب نخوانی، در وادی حیرانی، با ردیف رو به فروپاشی

هفته هنر و فرهنگ؛ کتاب نخوانی، در وادی حیرانی، با ردیف رو به فروپاشی
بی بی سی فارسی
هفته هنر و فرهنگ؛ کتاب نخوانی، در وادی حیرانی، با ردیف رو به فروپاشی۱۳ آذر ۱۴۰۰ - ۴ دسامبر ۲۰۲۱

هفته ای که بستر خشک زاینده رود صحنه تجمع گروهی از مردم اصفهان شد، درتاریخ شهری که بعد از تهران بزرگترین شهر هواخواه انقلاب ضدسلطنتی بود، ثبت شد. به خصوص کسانی تیر انداختند. اینک خبر می رسد که آب کاشان و یزد هم رو به تمامی رفت. به تعبیری بر مشکلات تحریم و برجام، کرونا و طالبان، گرانی و تورم افزوده شد: آب و زاینده رود.

توضیح تصویر،

آروین زیر این کارتون نوشته: مدیریت آب ورود ممنوع!

سالروز قتل محمد مختاری شاعر به دست عواملی در وزارت اطلاعات، بعد از ۲۳ سال فرصتی یافت تا شبکه های مجازی و چند نشریه کشور با یاد وی عکس و شعرهایش را به تماشا بگذارند.

روز جهانی معلولان رسید، دو کودک زیر هشت سال، نشسته روی صندلی چرخدار، به خیابان آمده بودند تا به کمبود بعضی از داروها اعتراض کنند. آنان خطاب به یک فرمانده انتظامی که از آنها می‌خواست در محل نمانند و تظاهرات نکنند، با چنان فصاحت و وزانتی رو به ماموران گفتند برای چه به خیابان آمده اند و حق خود می‌دانند که به مسئولان بگویند با کاستن از هزینه فعالیت‌های هسته‌ای می‌توان داروهای لازم را، فراهم آورد.

بی رونقی هنر و فرهنگ

فرهنگ و هنر به دو دلیل کمتر خبر می سازند. چنین پیداست وزیران جدید در صدد اقداماتی هستند که نتیجه اش معلوم نیست. چندان برخی از نمایندگان مجلس انقلابی به صدا درآمده و تعابیر بدیعی در خیال ریخته‌اند. در چنین فضایی، فعالیت‌های هنری و فرهنگی هر روز دارد جمع تر و هدفگیرتر صورت می‌گیرد نمونه‌اش در شهرداری تهران و بیلبوردهای ابتکاری آن.

مدیر مجله آزما در سرمقاله شماره اخیر این مجله نوشته: تئاتر مستقل تهران در دوران کرونا تعطیل شد، سینما عصر جدید در دوران کرونا تعطیل شد، بسیاری از مجلات در دوران کرونا تعطیل شدند، چند کتابفروشی محلی تعطیل شد،...کرونا بلای بدی بر سر اقتصاد جهان در همه ابعادش آورد. اما مثل همیشه ما یک تفاوت اساسی در گذر از این دوران سخت با کشورهای دیگر دنیا داشتیم. وآن بی توجهی مطلق مردم و مسئولان - هردو - به داشته‌های فرهنگی و هنری مان بود.

ندا عابد در این مقاله آورده: کرونا خیلی از عزیزانمان را ازما گرفت، کرونا برای ۹۰ درصد مردم جهان افسردگی مضاعف به ارمغان آورد و... به عنوان یک بحران غیر منتظره بسیاری از نقاط ضعف و مسائل پنهان مانده زندگی بشرمدرن رادر سراسردنیا زیرنورتند وآزاردهنده نورافکنی قرارداد که بر تاریکی‌ها تابید و حقایق بسیاری در زیر این نور آشکار شد، حقایقی که شاید دلمان نمی‌خواست آن را ببینیم مجبور به دیدن شدیم.

چرا کتاب نمی خوانیم؟

خانم فیلسوف در صفحه خود نوشته بود: امروز رفته بودیم خیابان انقلاب، برای گشت و گذار لابلای کتاب‌ها و خرید. آقایی میانسال چند کتاب در بغل داشت و از دست فروشان کف خیابان می‌خواست که آنها را از او بخرند. کتاب‌های ایشان را دیدیم، موارد خوبی بودند. دو جلد خریدیم.

از وی پرسیدم:" چرا کتاب‌هایت را می‌فروشی؟ بعدها پشیمان می‌شوی" گفت:" من عاشق کتاب هستم، از کودکی تا به امروز؛ اما چهار فرزند دارم که هیچ کدام اهل مطالعه نیستند و همیشه با پول پس اندازم کتاب می‌خریدم و می‌خواندم. امروز خانه‌ای پر از کتاب دارم که بیشتر آنها چاپ قدیم و نایاب هستند. همگی را مطالعه کرده‌ام".

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستبه عبارت دیگر

گفتگو با چهره‌های سیاسی، هنری و ادبی از تلویزیون فارسی بی بی سی.

برنامه ها

پایان پادکست

شماره تلفن گرفتیم تا روزی به دیدار کتاب‌هایش برویم. راستی چرا امروزه سرآمد مطالعه در کشور ما پایین است؟

چندی پیش هم امید مافی یک مقاله‌ای برایم فرستاد با این مضمون: واژه واژه شعرهای نیمایی‌اش را هجی می‌كرد، وقتی در عصر سرد خیابان انقلاب ‌كتاب‌هایش روی زمین خاك می‌خوردند و اهل دل بی‌اعتنا به حروف سربی دنبال سق زدن فلافل در آن سوی میدان بودند. شاعر بود. با چند دفتر شعر و فصل پنجمی كه با یاری كلماتش در لابه‌لای صفحات کاهی رقم زده بود. شاعر اما کاری جز دستفروشی در کنار خیابان و چوب حراج زدن به آثار دست دوم ماركز و ساراماگو و مارگریت دوراس نداشت. گفتم راضی هستی رفیق؟ مكثی كرد، چشم‌هایش را مالید و جواب داد: در مملكتی كه غرق بیكاری است و برای یك سلول اجاره‌ای كوچك در همین حوالی باید سه میلیون تومان بدهم راضی نباشم چه كار كنم؟

به نوشته مقاله: جوانی‌اش توی ذوق نمی‌خورد اما معلوم بود هنوز به چلچلی نرسیده است. در تمام نیم ساعتی كه كنارش بودم فقط یك جلد كتاب فروخت: «کسی برای سرهنگ نامه نمی‌نویسد.» برای فروش همان یك جلد چقدر خودش را خورد و چقدر دردهایش را قورت داد تا پیرمرد بازنشسته را راضی كند همراه با یك رمان نه چندان قطور سری به كوچه‌های نمور آمریکای لاتین بزند. به كفش‌هایش كه نگاه كردم شرمساری پهنای صورتم را پوشاند. كفش‌ها از چند جا پاره بودند اما نه به اندازه دلش.

منبع تصویر، Zeinab Rafati

توضیح تصویر،

ساکنان اتاق روانی

اتاق روانی باید خراب شود؟

هفته پیش، پس از اتمام نمایش اتاق روانی، مهدی کاسه‌ساز(کارگردان نمایش) روی صحنه رفت و گفت. شرایط به‌گونه‌ای است که مشخص نیست تا چند وقت دیگر تئاتری باقی مانده باشد یا خیر. البته این شرایط مختص به تئاتر نبوده و امروز تمام جامعه با شرایطی سخت و پیچیده دست و پنجه نرم می‌کند. نکنید تا حداقل تئاتر بتواند به حیات خود ادامه دهد.

به گزارش فرهنگ سار کارگردان در ادامه با ابراز ناراحتی از بحران بی‌آبی که گریبان کشور را گرفته است، ابراز امیدواری کرد که با اقدامات مسئولین و همچنین باران رحمت الهی هرچه سریع‌تر شرایط بهبود پیدا کند.

طبیعی بود که تماشاگران با اندیشیدن به مضمون نمایش، آن را با مسائل روز تطبیق داده و می خندیدند. از جمله جایی که در تشریح موضوع نمایش نوشته بودند: «دیگه خاکی نمونده، همه رو بردن. فقط یه دیوار نصفه نیمه‌س که باید خرابش کنیم...»

تماشاگران در مجموع از اجرا راضی بودند و برخی سروصدا ها و تاخیر را تحمل می کردند و توجه به جریان قصه و بازیگران بودند.

مجید رمضان نسب، سینا منتظری، محمد حسین کیا، امیر محمد میرزامهدی، محمد رضا مراد، الناز عطایی، کیمیا نصیری، عاطفه‌ موسوی، یلدا دهقانی، نازنین کریمی رامشه، سپنتا پزشکی، امیر کرمانی، دایانا عسگری، کاوه توکلی، احسان اسماعیلی، صادق گل علیزاده، پارسا تنها، محسن فریادیان، نگین بیگمرادی، نگین ازادی، مهسا رفیعی، فاطمه انصاری، مهشید عظیمی، مهسا عظیمی و دنیا تیموری از جمله بازیگران اتاق روانی بودند.

منبع تصویر، Tajrobeh

توضیح تصویر،

تذکر طالب های مسلح به زنان حتی پوشیده رو

در وادی حیرانی

زهرا جعفرزاده روزنامه نگار افغان در گزارشی نوشته: حالا شبهای شعر، شبهای موسیقی و گردهمایی‌های اجتماعی تعطیل شده است. طنین صدای آریانا سعید، خواننده و ترانه سـرا که از کابل گریخت، خاطره شد. طالب‌ها با پخش موسیقی و صدای زنان و حضور مجریان زن در شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی مخالفاند: «صدای زنان غیرقابل پخش است.» تصاویر منتشره از اجساد مردان هنرمندی مثل خاشه زوان (نظر محمد)، طنزپرداز و عبدالله عاطفی شاعر و مورخ افغان، زنان را ترسانده بود. آنها دیدند طالب‌ها چه بر سر مردان هنرمند آوردند و حالا چه بر سر زنان می‌آورند.

به نوشته این گزارشگر در ماهنامه تجربه: سه ماه از ورود طالبان به افغانستان می‌گذرد و در این مدت هرچه زنان هنرمند افغان در بیست سال قبل رشتند پنبه شد. دیگر نه از نمایشگاه‌های سوزن دوزی خبری هست و نه محافل رونمایی از کتاب‌های حمیرا نکهت دستگیرزاده و نه از بازخوانی اشعار زهرا صوراسرافیل. نه دیگر کسی نمایشگاه‌های عکس و نقاشی که در هرات و مزارشریف و کابل برپا شد می‌بیند.

گزارشگر نوشته: زنان نقاش افغان با هنرشان پیام آور صلح و پایان جنگ‌های دایمی افغانستان شدند. حالا حتی شمسیه حسنی، اولین زن گرافیتی کار افغان، دیواری برای کشیدن از دغدغه‌های مردمش پیدا نمی‌کند و کسانی نمی‌آیند برای شنیدن شعر خالده فروغ، در انجمن قلم. طالبان قفل بزرگی بر در نمایشگاه‌ها، گالری‌ها و جلسه‌های انجمن های شعر و قلم و داسـتان زده‌اند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

آرایشگاه زنانه که طالبان بسته

رو به فروپاشی

بعد از چهارماه از خارج شدن طالبان از مخفیگاه‌های خود، و ورودشان به شهرها و از هم پاشیدن دولت منتخب مردم، انگار از هم گسیختن بندهای همدلی، سرگردانی گروه‌هایی از پناهجویان در مرزهای زمستان زده اروپا و خزیدن میلیون‌ها نفر پشت پرده و دیوارها، اینک می‌توان گمان زد که در جان فرهنگی مردمان و هنرمندان چه می‌گذرد. کجا رفت آن همه هنر و آواز خوش به دلی.

اینک هزاران شاعر و هنرمند ناله سروده اند و می سازند و می خوانند. چنان که سیدرضا محمدی، شاعر و سخندان، که ناله اش دیگر فریاد است، در شعری با ردیف رو به فروپاشی.

من یک شناسنامه بی‌ارزش، در سرزمین رو به فروپاشی

زخمی و ناتوان و سرافكنده‌ام، با یك یقین رو به فروپاشی

مرده در اندرون من انسان و، پوسیده در نهاد من آزادی

من بازمانده پدرم، آدم، تنها جنین رو به فروپاشی

یک عمر رو به قبله خطا كردن، با گریه و فریب دعا كردن

در حیرتم كه سجده چه می‌خواهد، از این جبین رو به فروپاشی

من آیه آیه در خور نفرینم، من تكه تكه در خور سوزاندن

فرمانروای مملكتی ویران، در پست زین رو به فروپاشی

از ما به یادگار چه می‌ماند جز خاطرات وحشت و ویرانی،

جز مردمی دو دست به پیشانی، یا جز ملتی دو دست به پیشانی،

جز سرزمین رو به فروپاشی

منبع تصویر، M.Azarkhil

توضیح تصویر،

بعضی از نمونه های پست مردم ایران

تصویرهای مردمی روی تمبر؟

شش ماه بعد از نمایشگاهی که در تهران شکل گرفت، اینک تمبرهای مجموعه پست مردم ایران که به نقاشی‌های مرتضی آذرخیل اختصاص دارد، موضوعی آشناست.

گسترش اخبار مربوط به نقاشی‌های تمبر کار مرتضی آذرخیل موجی به راه انداخت که قبلا در تجربه نقش‌ها و طرح‌ها دیده نشده بود. این مجموعه با طراحی تمبری با تصویر فروغ فرخزاد شروع شد. نقاش گرافیست در ادامه کار، فکرهای تازه‌ای هم به کار آورد. از جمله برای عباس کیارستمی از پس زمینه فیلم شیرین بهره گرفت یا همراه با تصویری از کامبیز درم بخش فرشته‌هایی هم روی دوش او نشاند. چنان که نقش درخت ارغوان پشت سر هوشنگ ابتهاج (سایه) به تنوع تابلوها افزود.

اینک مجموعه نقاشی‌های مرتضی آذرخیل با عنوان پست مردم ایران شناخته می‌شود. دیگر نه تنها چهره‌های رسمی که عکسشان همه جا هست بله تصویرهایی از فردین و صادق هدایت و سیمین بهبهانی و مریم میرزا خانی نوعی جامعیت به کار داده است.

آذرخیل در مصاحبه‌ای تاکید کرده که بزرگداشت مشاهیر و بزرگان ما آن‌طور که باید و شاید، درست و جدی وجود نداشته و انگیزه من یک جور ادای دین و احترام به بزرگان و مشاهیرمان بوده است. در عین‌حال که این پاسداشت به شکلی ساده و قابل‌ درک برای همگان باشد تا بتوانند در بزرگداشت کسانی که دوستشان دارند، سهیم شوند.

منبع تصویر، Javad Takjoo

توضیح تصویر،

برنده جایزه عفو بین الملل

تکجو و دو جایزه در هفته

یک اتفاق خوب برای کارتونیست‌هایی که بازار داخلی شان کم کم محو می‌شود. جواد تکجو برای چندمین بار جایزه یک فستیوال مهم اروپایی را به دست آورده است. جایزه عفو بین الملل که در فستیوال اولنس کارتوناله که در مراسمی در بلژیک برگزار شد. اما تنها فرصتی نیست که این کارتونیست پرکار به دست آورد و تحسین شد.

در چند سال گذشته جواد تکجو بارها جوایزی در فستیوال‌های متعدد به دست آورد. چنان که در همین هفته در اختتامیه دوازدهمین فستیوال بین المللی توریسم ترکیه هم جایزه ویژه‌ای دریافت کرد که توسط خانم پروفسور آتیلا اوزر در استانبول، به او اهدا شد.

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ کتاب نخوانی، در وادی حیرانی، با ردیف رو به فروپاشی