نگاه جمهوری اسلامی ایران به موسیقی؛ آزاد اما نااهل

نگاه جمهوری اسلامی ایران به موسیقی؛ آزاد اما نااهل
پیک ایران

نگاه جمهوری اسلامی ایران به موسیقی؛ آزاد اما نااهل


وزیر فعلی ارشاد نسبت به افزایش موسسه‌هایی که دوره‌های مختلف هنری (از جمله موسیقی) ارائه می‌دهند هشدار داده است-عکس از تابناک

فیلم «نهنگ عنبر» که از پرفروش‌ترین آثار یک دهه گذشته سینمای ایران است، با پرداختن به موضوع زندگی جوانان در دهه ۶۰ و گذاشتن تمام بار بر دوش شوخی با محدودیت‌های رایج در آن دهه، توانست جمع زیادی از جامعه را با خود همراه کند.

دهه ۶۰ برای کسانی که آن روزها در سنین جوانی بودند، مملو از ممنوعیت‌هایی بود که امروز اگر آن را برای اهالی دیگر کشورها و حتی جوانان دهه اخیر تعریف کنیم، به نظرشان بیشتر شبیه فیلم‌های تخیلی است: از ممنوعیت و جرم انگاشته شدن پوشیدن کراوات، لباس آستین‌کوتاه و شلوار جین، تا ممنوعیت در اختیار داشتن ویدیو و حمل ساز و موسیقی و آواز.

این آخری خود هزاران ماجرا و مشکل برای خانواده‌ها و جوانان آن روزها ایجاد کرد که امروز شاید به آن‌ها بخندیم، اما در آن روزگار شبیه کابوسی ترسناک بودند.

پس از پیروزی انقلاب ۵۷، روح‌الله خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، موسیقی را حرام اعلام کرد. او به حدی نسبت به این موضوع حساسیت داشت که طبق آنچه در خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی آمده است، یک بار به مارش پیش از آغاز اخبار نیز معترض شده بود که به گفته هاشمی، گویا با وساطت احمد خمینی مرتفع شد.

شاید اگر آغاز جنگ و نیاز کشور به سرودهای حماسی نبود، موسیقی در ایران همان حضور نیم‌بند خود را در سال‌های آغازین پس از انقلاب نیز از دست می‌داد. هرچند، از آن زمان تا امروز نیز موسیقی و سازوآواز، همواره فرزند نااهل فرهنگ در نگاه جمهوری اسلامی بوده است.

در پی انقلابی که اتفاقا مهم‌ترین نمادهایش را در دوران مبارزه، میان موسیقی‌های انقلابی می‌توان یافت، ممنوعیت موسیقی با منع پخش صدای زنان آغاز شد و به ممنوعیت ساخت و پخش انواع موسیقی، حتی بخشی از موسیقی سنتی ایران، رسید.

در دهه ۶۰، تنها موسیقی سنتی، مقامی و محلی ایران، آن هم به شکل محدود، اجازه نواخته شدن داشت. این ممنوعیت‌ها، گذشته از دامن زدن به بیکاری گسترده میان اهالی موسیقی، سبب شد تا سازهای موسیقی نیز تبدیل به آلات جرم شوند.

آن روزها، با وجود به‌ظاهر آزاد بودن موسیقی سنتی، حتی حمل سازهای قدیمی ایرانی نیز جرم انگاشته می‌شد. وضعیت سازهای غیر ایرانی هم که مشخص بود؛ حمل گیتار، ارگ، و حتی ویولن در دهه ۶۰ کم از حمل اسلحه نداشت و می‌توانست مالک ساز را محکوم به تحمل شلاق یا حبس کند.

حمل ساز تنها برای کسانی آزاد بود که در صداوسیما یا ارکستر ملی فعال بودند، یا به هر دلیل و بهانه‌ای امکان دریافت برگه مجوز حمل ساز را به‌دست آورده بودند. اما به‌موازات این سخت‌گیری‌ها و با مهاجرت خوانندگان و اهالی موسیقی، آنچه موسیقی «لس‌آنجلسی» نامیده می‌شد، در خانه اغلب ایرانیان به‌صورت کاست یا نوار ویدیو، پنهانی و به قولی قاچاقی، وجود داشت.

از طرف دیگر، عروسی‌ها و مراسم‌های شادی ایرانیان از دیرباز وابستگی نزدیکی به موسیقی داشتند و همین موضوع، کار ارکسترهای خانگی و خوانندگان زیرزمینی را رونق بخشید؛ مشاغلی که در چشم حکومت کم از اقدام مسلحانه نداشت.

خانواده‌های ایرانی در دهه ۶۰ به یاد دارند که پیدا کردن خواننده یا نوازنده‌ای برای مراسم ازدواج، نیازمند معرف امینی بود که خوانندگان مجالس به او اعتماد کامل داشته باشند. آوردن و بردن این نوازنده و خواننده به مراسم نیز خودش به هزاران ترفند نیاز داشت.

به عنوان مثال، وظیفه حمل‌ونقل این افراد بر عهده قدیمی‌های فامیل گذاشته می‌شد که بتوانند از ایست‌های متعدد بازرسی جان سالم به در برند. به گفته اهالی موسیقی، در این دوران تاکسی‌های تهران بهترین پوشش برای جابه‌جایی بودند. خیلی از این نوازندگان که به حدی از شهرت رسیده بودند، برای خود تاکسی‌های اختصاصی تهیه کردند که بتوانند در حمل‌ونقل سازهاشان نکات امنیتی را رعایت کنند.

این روزها دیدن فیلم‌هایی از خوانندگانی مانند گلپا که در خانه‌های خود خوانده و نواخته‌اند، شاید به نظر یادآور گذشته و خاطره‌ساز باشد، اما در آن روزها همین اجراها که به نیت ضبط برخی آثار بود، بدون پذیرش ریسک زندان و شلاق امکان نداشت. مسئله ممنوعیت موسیقی اگرچه از اواخر دهه شصت و به‌ویژه سال‌های میانی دهه هفتاد به‌مرور رنگ باخت و با انتشار آثار خوانندگان مردی که شبیه به خوانندگان ایرانی مهاجر می‌خواندند، و با بهانه تلاش برای کم‌کردن تأثیر خوانندگان لس‌آنجلسی در جامعه، از ممنوعیت به‌در آمده و در سال‌های اخیر عادی شده است، اما همچنان نمایش ‌ساز در صداوسیما ممنوع است.

با این حال، نباید فراموش کنیم که خواندن زنان، خصوصا در اماکن عمومی، و حتی نوازندگی زنان در برنامه‌ها و کنسرت‌ها، همچنان جزو خطوط قرمز حکومت اسلامی در ایران است. در تمام این سال‌ها، بارها خوانندگان نسبت به این ممنوعیت اعتراض کرده‌اند. اما باتوجه‌به این که اکثریت مراجع شیعه نواختن ساز، ترویج موسیقی و خوانندگی و نوازندگی زنان را حرام می‌دانند، این مسئله حل نشده مانده است.

صداوسیما نیز در این سال‌ها نتوانسته است حتی راه‌حلی برای نمایش نوازندگی و سازهای موسیقی در برنامه‌های خود پیدا کند و ترفندهایی از قبیل گذاشتن گلدان در برابر نوازنده، بیش از آن که پوششی برای انجام اجراهای زنده باشد، به‌سخره گرفتن شان و منزلت نوازندگان تلقی شده است و بسیاری از نوازندگان مطرح حاضر به پذیرش آن نیستند. هرچند در این سال‌ها سخت‌گیری در خصوص موسیقی و ساز، دیگر مانند دهه شصت وجود ندارد، نباید از یاد برد که علی خامنه‌ای نیز در باب موسیقی فتوای مشهوری دارد که از حل نشدن مسئله موسیقی در ایران نشان دارد.

سال ۹۲، وقتی در یک برنامه تلویزیونی گروه موسیقی «آوای پارسیان» به سرپرستی سامان علیپور اجرایی زنده داشت که در آن سازها نمایش داده شد، رسانه‌های ایران گمان بردند که با روی کار آمدن دولت روحانی، تغییری اساسی در این زمینه رخ‌ داده است و حتی روزنامه شرق پرونده‌ای برای آن منتشر کرد که در آن بزرگانی چون شهرام ناظری از آن تغییر رویکرد استقبال کرده بودند. اما در روزهای بعد، تهیه‌کننده برنامه ضمن عذرخواهی اعلام کرد که «نمایش نواختن ساز نه به‌واسطه تغییر رویه در صداوسیما، که اشتباهی از سوی او» بوده است.

این اتفاق بار دیگر مسئله چرایی این ممنوعیت عجیب را به رسانه‌ها کشاند. در آن زمان مدیران صداوسیما در پاسخ به اعتراض اهالی موسیقی، به نظر صریح رهبر نظام حاکم بر ایران در آن باره اشاره کردند.

رهبر جمهوری اسلامی ایران در دیدار با اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی گفته بود: «ترویج موسیقی چیزی خلاف مذاق اسلام است.»

با استناد به همین سخنان، در دوران دولت محمود احمدی‌نژاد حتی تلاش برای تعطیلی موسسه‌های آموزش موسیقی نیز آغاز شده بود. در سال ۹۱ نیز نشست «فلسفه موسیقی»، از دیدگاه علی خامنه‌ای فرصتی بود تا نماینده دفتر رهبری در آن جلسه بار دیگر بر تداوم نظر وی نسبت به ممنوعیت ترویج موسیقی تاکید کند.

او در آن جلسه تصریح کرد: «از دیدگاه مقام معظم رهبری ترویج عام موسیقی به هر شکل و در هر سطح آن باتوجه‌به این که هنوز مصادیق موسیقی حرام در جامعه زیاد به چشم می‌خورد، جایز نیست، اما ایشان امر به توقف تولید آثار موسیقی نداده‌اند.»

یکی از مدیران مستعفی صداوسیما نیز چند ماه پیش در «کلاب‌هاوس» گفته بود: «طی سه دهه گذشته بارها رهبر جمهوری اسلامی نسبت به پخش مکرر موسیقی از صداوسیما به مدیران رسانه ملی اعتراض داشته است.»

شاید همین حساسیت‌ها سبب شده باشد که در دولت ابراهیم رئیسی، بار دیگر ماجرای ممنوعیت آلات و ادوات موسیقی و واردات آن به ایران مطرح شود. طی روزهای گذشته مهدی میراشرفی، معاون وزیر اقتصاد و رئیس گمرک ایران، طی گفت‌وگویی اعلام کرد: «۱۱ کانتینر آلات موسیقی در یکی از گمرکات مرزی کشور توقیف شده است.»

البته میراشرفی این توقیف را به بحث قوانین مرتبط با واردات کالاها به کشور در شرایط اقتصادی کنونی مرتبط دانسته بود. اما همین خبر فرصتی بود تا مشخص شود که از چند ماه قبل واردات هرگونه ساز به کشور ممنوع شده است.

این مسئله وقتی نگران‌کننده می‌شود که بدانیم وزیر فعلی ارشاد نسبت به افزایش موسسه‌هایی که دوره‌های مختلف هنری (از جمله موسیقی) ارائه می‌دهند هشدار داده است. در ماه‌های اخیر بحث جلوگیری از گسترده شدن کلاس‌های موسیقی، برخورد با استودیوهای ضبط موسیقی، برخورد با خوانندگان زیرزمینی و نیز ممنوعیت برگزاری کنسرت‌ها در ایران افزایش داشته است.

به نظر می‌رسد که آنچه در فیلم‌هایی از قبیل «نهنگ عنبر» موجب خنده نسل‌های جوان‌تر بود و برای قدیمی‌تر یادآور خاطراتی کم‌رنگ شده، حالا به شکلی جدی احتمال تکرار آن وجود دارد. هرچند اهالی موسیقی معتقدند این قطار دیگر به عقب برنخواهد گشت، می‌توان در صدای آن‌ها ترس بازگشت به دوران ممنوعیت حمل ادوات و آلات موسیقی را حس کرد؛ دورانی که برخی از چهره‌های تندرو از قبیل علم‌الهدی، امام‌جمعه مشهد و پدر همسر رئیس دولت، همواره خواستار تکرار آن هستند. حال باید دید این طیف تا چه میزان به دنبال احیای روزهای سیاه دهه ۶۰ برای موسیقی هستند، و تا چه حد توان پیش بردن آن هدف را خواهند داشت.

منبع: داریوش معمار - ایندیپندنت ‌فارسی 


فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران

منبع خبر: پیک ایران

اخبار مرتبط: نگاه جمهوری اسلامی ایران به موسیقی؛ آزاد اما نااهل