حضرت زینب (س)؛ از پرستاری تا فریاد ظلم ستیزی در کربلا

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت زینب کبرى (سلام الله علیها) سومین فرزند و دختر بزرگ خانه امام علی (ع) و فاطمه (س) و یکی از شخصیت‌های بی نظیر و مؤثر عالم اسلام است که در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى (پس از صلح حدیبیه و دو سال بعد از ولادت امام حسین (ع)) در محلّه بنى هاشم شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشودند.

حضرت زینب (س)، در دوره‌ی کودکی خویش از وجود پربار رسول اکرم (ص) بهره برد و از چشمه‌ی معرفت ایشان سیراب شد تا بتواند مشق صبر و استقامت را در دفتر هستی بنگارد.

پس از چندی پیامبر اکرم (ص) رحلت فرمودند و این اسوه صبر و پایداری، نخستین غم هجران را در هنگامه‌ی کودکی تجربه کرد.

حضرت زینب (س) پس از چند ماه حضرت فاطمه (س) را از دست دادند و در این روز‌های پر فراز و نشیب تنها با بردباری توانستند تسکین‌دهنده آلام خاندان خویش شوند. ایشان در مسجد با بیان سخنان حضرت فاطمه (س) به دفاع از اهل بیت (ع) پرداخت و ماجرای فدک را روایت کردند.

ایشان در کنار پدر، رشد و پرورش یافتند و به مدت ۳۵ سال از آموزه‌های ایشان درس استقامت و ایثار را فرا گرفتند، اما دشمنان خاندان اهل بیت (ع) که حضور امام (ع) را مانعی برای رسیدن به اهداف خود می‌دیدند، امام علی (ع) را به شهادت رساندند و حضرت زینب (س) در این زمان رسالت سنگین مبارزه با دشمنان اسلام را بر عهده گرفتند.

حضرت زینب (س) در زمان امامت برادرش امام مجتبی (ع) شاهد بی‌وفایی مردم آن روزگار، توطئه‌های حساب شده دشمنان و تبلیغات گسترده و دقیق معاویه بودند و در واقعه کربلا حضور چشمگیری داشتند و شاهد شهادت خاندان اهل بیت (ع) و برادرشان امام حسین (ع) بودند.

اما حضرت زینب (س) هرگز در برابر سختی‌ها تسلیم نشدند و با استواری زیبنده‌ای، رسالت خویش را که نشر واقعه عاشورا بود، در میان توفان حوادث به انجام رساندند و با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان هم‌چنین فریب‌خوردگان زمان، آن چنان از قیام امام حسین (ع) دفاع کردند که ‏تا قیام رستاخیز، نام ایشان همواره زنده و جاودانه است.

برای حضرت زینب (س) القابی ذکر شده است، از جمله صدیقه الکبری، العصمة الصغری، ولیّه الله العظمی، ناموس الکبری، الرّاضیه بالقدر والقضا، امینة الله، عالمة غیر معلّمه، فهمة غیر مفهمّه، محبوبة المصطفی، قرة عین المرتضی، نائبة الزهرا، شقیقة الحسن المجتبی، شریکة الحسین سید الشهداء، زاهده، فاضله، عاقله، کاملة، عاملة، عابده، محدثه، مخبرة موثقه، مظلومه وحیده، عقیله القریش، الباکیه الفصیحة والبلیغه والشّجاعة، عقیله خدا الرسالة، رضیعة ثدی الولایه.

حضرت زینب (س) در سن ۱۳ سالگی پس از خواستگاری عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، به ازدواج او در آمدند و صاحب ۴ فرزند، به نام‌های جعفر، عون، محمّد و امّ کلثوم شدند.

"عبدالله بن جعفر" انسانی با ایمان و شیفته امام حسین (ع) بود و زمانی که حضرت قصد کوفه کردند. از "عمرو بن سعید اشرق" والی مکه برای امام (ع) امان نامه گرفت. ولی امام حسین (ع) آن امان نامه را نپذیرفتند و نیز "عبدالله بن جعفر" به حضرت زینب اذن داد که همراه برادرش حسین (ع) باشند؛ و به فرزندانش "محمد" و "عون" نیز سفارش کرد که یار و یاور دایی خود یعنی حسین (ع) باشند؛ و آن‌ها در کربلا در روز عاشورا در رکاب سید الشهداء به شهادت رسیدند.

وقتی خبر شهادت "محمد" و "عون" به "عبدالله بن جعفر" رسید، رو به همنشینان خویش کردند و گفتند: خدای عزوجل را در هر مصیبتی حتی بر قتل حسین (ع) حمد و سپاس می‌گویم، اگر با دستهایم با حسین (ع) مواسات و همدردی و یاری نکرده‌ام لااقل دو فرزندم با او مواسات و یاری نموده‌اند. والله اگر نزدش حاضر بودم، دوست می‌داشتم از او جدا نشوم تا در رکابش کشته شوم! به خدا چیزی که مرا وادار می‌کند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبت شان را بر خود آسان سازم اینست که آن دو در حال پایداری و یاری برادر و عموزاده‌ام حسین (ع) از دست رفته‌اند.

امام سجاد (ع) می‌فرمایند: آن شبی که پدرم فردایش کشته شد. عمه‌ام زینب نزد من بودند و از من پرستاری می‌کردند. پدرم با یارانش در خیمۀ پدرم از ما فاصله گرفته بودند؛ در این هنگام پدرم این اشعار را می‌خواند:

یا دهر افّ لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل

من صاحب او طالب قتیل والدهر لایقنع بالبدیل

وانما الامر الی الجلیل وکلّ حیّ سالک سبیلی

من فهمیدم و متوجه منظورش شدم. بغض گلویم را گرفت، ولی اشکم را نگه داشتم و ساکت شدم، اما عمه‌ام زینب (س) نتوانستند خودشان را کنترل کنند. به سوی برادرشان حسین (ع) رفتند، گفت:‌ای وای، ای کاش مرگ زندگی را از من می‌گرفت، یک روز مادرم فاطمه (س) از دنیا رفت، بعد پدرم علی (ع) و بعد برادرم حسن (ع) تنها تو مانده‌ای ای جانشین گذشتگان؛ حسین (ع) نگاهی به خواهرشان کردند و فرمودند: خواهرم! شیطان شکیبایی و بردباری‌ات را نگیرد.

بعد از شهادت یاران و اصحاب امام حسین (ع) آن حضرت تنها و بدون یاور آماده جهاد و دفاع شدند. آنگاه "شمر بن ذی الجوشن" با تعدادی از مردان جنگی به سوی امام حسین (ع) آمد که "سنان بن اسد نخعی" و "خولی بن یزید اصبحی" در میانشان بودند و حضرت را احاطه کردند و "عمر بن سعد" به حسین (ع) نزدیک شده بود. در این هنگام حضرت زینب (س) از خیمه بیرون آمدند و گفتند: آی "عمر بن سعد" آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نظاره می‌کنی؟

بعد از حادثه عاشورا "عمر بن سعد" آن روز و فردایش در کربلا ماند، سپس به لشکریانش امر به بازگشت کرد؛ و دستور داد دختران و خواهران امام حسین (ع) و بچه‌هایی که بودند و علی بن الحسین را با همان حال بیماری برداشته و با خود ببرند. وقتی زینب (س) از کنار قتلگاه برادرشان می‌گذشتند می‌گفتند: یا محمداه! یا محمداه! هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء. یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتّله تسفی علی‌ها الصّبا!

«یا محمداه! یا محمداه! این همان حسین است زیر آسمان قرار گرفته و به خاک و خون آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است. یا محمداه! دخترانت اسیر گردیده، فرزندانت کشته شده‌اند، باد صبا گرد و غبارش را بر آنان می‌گستراند!»

پس از آنکه اسرا را به کوفه بردند، حضرت زینب (س) خطبه‌ای ایراد کردند که همه انگشت به دهان ماندند و گریه و زاری از مردم بلند شد و نیز در مجلس "ابن زیاد" چنان سخن برآوردند که "ابن زیاد" غضبناک و خشمگین و درمانده شد. بعد از آن اسرا را به شام به نزد "یزید بن معاویه" بردند و در آنجا نیز افشاگری و حق گویی زینب (س) عَنان کار را از دست یزید گرفت تا اینکه "یزید" اسرا را همراه "نعمان بن بشیر" روانه مدینه کرد.

بعد از مراجعت زینب (س) از شام به مدینه به برپایی عزا بر شهدای کربلا پرداخت. در همین ایام "عبدالله بن زبیر" در مکه قیام کرد و مردم را به گرفتن انتقام خون حسین (ع) ترغیب کرد. هر چند این اقدام وی بهانه‌ای برای رسیدن به اهداف خویش بود، حضرت زینب (س) در مدینه خطبه خواندند و مردم را برای قیام و گرفتن خون حسین (ع) فرا خواندند.

"عمرو بن سعید اشرق" والی مدینه نامه‌ای به "یزید" نوشت و او را از ماجرا با خبر کرد. "یزید" در جواب نامه وی نوشت بین زینب (س) و مردم مدینه فاصله بیانداز؛ پس به حضرت زینب (س) امر کرد که از مدینه بیرون و به هر کجا می‌خواهد برود. پس حضرت زینب (س) از روی کراهت در اواخر ماه ذی الحجه سال ۶۱ هـ همراه با دختران امام حسین (ع) (فاطمه و سکینه) بیرون رفتند و بر اساس اختلاف روایات به سمت مصر یا شام رفتند و بعد از گذشت یک سال در ماه رجب سال ۶۲ هـق دارفانی را وداع گفتند و به دیدار معبود شتافتند.

سالروز ولادت حضرت زینب (س) در تقویم ایران «روز پرستار» نام گرفت تا فرصت مغتنمی باشد برای قدردانی از پرستارانی که لحظه‌های زندگی خویش را با صبر، حوصله و تحمل سختی‌های بسیار برای خدمت به انسان‌های نیازمند سپری می‌کنند. پرستاری به معنای کمک به فرد بیمار برای انجام دادن آن دسته از فعالیت‌هایی است که سبب حفظ و ارتقای سلامت می‌شود به صورتی که اگر فرد توانایی، اراده و آگاهی لازم را داشت، می‌توانست آن فعالیت‌ها را بدون کمک انجام دهد.

انتهای پیام/

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: حضرت زینب (س)؛ از پرستاری تا فریاد ظلم ستیزی در کربلا