دادگاه حمید نوری؛ تجدید عهد ایرج مصداقی با سیامک طوبایی تا طلوع‌ انگور - Gooya News

دادگاه حمید نوری؛ تجدید عهد ایرج مصداقی با سیامک طوبایی تا طلوع‌ انگور - Gooya News
گویا

ایران وایر - پاییز ۱۴۰۰ است و بیش از چهارماه از محاکمه «حمید نوری» یا همان «عباسی»، دادیار زندان گوهردشت در زمان کشتار ۶۷ می‌گذرد. او در پاییز ۲۰۱۹ طبق برنامه‌ای که «ایرج مصداقی» بانی آن بود، در سوئد بازداشت شد و تا هنوز، در حبس به سر می‌برد. نوری [عباسی] در چند جلسه، دفاعیات خود را ارائه داده است و حالا شهادت‌ها و شکایت‌ها پی گرفته می‌شود. از ابتدای برگزاری دادگاه او پرونده‌ای را ورق زده‌ایم که از جان‌به‌دربرده‌های آن قتل‌‌عام است؛ یعنی «سیامک طوبایی» که حالا نیست تا مقابل دادگاه شهادت دهد که چه جنایتی بر هزاران انسان از جمله خودش روا داشته‌اند. او ناپدید شد و مثل ده‌ها زندانی دیگر اثری از او نیست.

سیامک از جمله زندانیانی بود که در تور اطلاعات قرار داشت، از زندان به مرخصی رفت، از دست ماموران فرار کرد؛ اما دستگیر شد. به روایت زندانیان سابق از جمله «ایرج مصداقی»، فعال حقوق بشر او را هم مثل ده‌ها نفر دیگر، کشتند. همزمان با دادگاه حمید نوری ما در «ایران‌وایر» از آنچه در این سال‌ها بر سر خانواده سیامک آمده، می‌گوییم.

در مقاله اول از سیامک طوبایی گفتیم؛ پسری که در سال ۱۳۶۰ وقتی ۱۸ ساله بود، دستگیر شد. مقاله دوم پای صحبت‌های «نازیلا» خواهر سیامک نشسته‌ایم که دادگاه را دنبال می‌کند و دست‌نوشته‌ها و آثاری از او را که در زندان ساخته بود، منتشر کردیم. مقاله سوم را نازیلا نوشته‌ است که ایرج مصداقی و سیامک طوبایی، پیش از آن‌که چهره همدیگر را ببینند و در زندان هم‌اتاقی شوند،‌ از طریق مورس یکدیگر را پیدا می‌کنند.
در این مقاله، هم‌گام با ایرج مصداقی، نقشه یک فرار از زندان را مرور می‌کنیم.


***

«وقتی به تو می‌گویند که من در زندان نیستم باور مکن!

باید روزی این را اعتراف کنند!

وقتی به تو می‌گویند که من آزاد شده‌ام باور مکن!

روزی باید اعتراف کنند که دروغ گفته‌اند!»

[«وصیت‌نامه» شعر از آریل دورفمان - صفحه ۱۹۵ کتاب «تا طلوع انگور»، ایرج مصداقی]

این شعر را «ایرج مصداقی» در جلد چهارم کتابش نوشته است؛ همان بخش که باید به خانواده‌های بسیاری از جمله «سیامک طوبایی» می‌فهماندند که فرزندانشان دیگر وجود ندارند. ده‌ها نفر را به اسم مرخصی از زندان بیرون داده بودند، در حالی‌که آن‌ها در تور اطلاعات بودند؛ دستگیر و ناپدید شدند. خانواده‌های آن‌ها بیش از سی سال است که حتی آرام‌گاهی برای عزاداری ندارند و فرزندانشان را گم کرده‌اند. آن‌ها جان به‌دربرده‌های اعدام ۶۷ بودند، اما قرار حکومت بر دستگیری و ناپدیدسازی‌ ایشان بود و تحمیل یک عمر بی‌قراری خانواده‌های‌ آنان.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

در یکی از مراسم‌های حاشیه دادگاه حمید نوری بود که ایرج مصداقی سخنرانی داشت. در آن سخنرانی با یادی از «سیامک طوبایی» گفت که نقشه فرار را آن‌ها با هم کشیده بودند. همین جمله باعث شد به دنبال جزییات بیشتر نقشه فرار باشیم و یک قدم از روایت‌های مصداقی در کتاب‌هایش فراتر بگذاریم. بخش‌هایی از این گزارش در گفت‌وگو با ایرج مصداقی‌ است و بخش‌هایی از آن ارجاع به کتاب «تا طلوع انگور» که نام سیامک طوبایی در آن بارها تکرار شده است؛ زندانی سیاسی که مصداقی با او در آن کشتار خونین آشنا شد و با یکدیگر هم‌اتاقی شدند و بعدتر، در کتاب از او به عنوان «تکیه‌گاه» یاد شده است. همان‌جا که نوشت: «هرگاه فرصتی می‌یافتم، با سیامک طوبایی قدم می‌زدم و درد دل می‌کردم.» یا وقتی نوشت که هم او تکیه‌گاه سیامک بود و هم انگار سیامک تکیه‌گاهش بود.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: دادگاه حمید نوری؛ تجدید عهد ایرج مصداقی با سیامک طوبایی تا طلوع‌ انگور - Gooya News