جفت پوچ به نفع ابتذال: بازتولید خشونت پنهان و تبعیض ساختارمند در تولیدات ظاهرا فرهنگی ایران
هشت مرد، شش ساعت، باید در یک اتاق برای خنداندن هم دست به هرکاری بزنند. آنها از بازیگران یا دستاندکاران برنامههای کمدی دهههای اخیر هستند، جز یکی که شهرتش را وامدار اینستاگرام و بازی نوجوانانهی موسوم به «داب اسمش» است. حالا میان این مردان که ترغیب شدهاند «با نمک» باشند، هرکس بخندد بازی را باخته. دلقکها یکی یکی میبازند و میروند تا فقط یکی بماند. دلقکی که هرگز نخندیده. او برنده است. دلقکها باید پوچی و ابتذال را تا مرگ نمادین دلقکان رقیب ادامه دهند. اما این ظرفی است که در آن سوپی مسموم ولی ظاهرا خوشمزه از خشونت و تبعیض سرو میشود.
این ماجرای سریال در حال پخش «جوکر» از سرویس نمایش خانگی «فیلیمو» است. بازتولید دوبارهی ابتذال و خشونت در برنامهای که قرار است سرگرمکننده، و ترجیحا «خندهدار» باشد.
هشت مرد حاضر در رقابت و یک مثلا ناظر آنها یا از تلویزیون دولتی ایران آمدهاند یا از سینمای بازاری و خانگی. و یکنفر هم از جاییکه در برنامههای تلویزیونی ایران «فضای مجازی» خوانده میشود. یعنی بهطور خاص «اینستاگرام». او هم مرد است و البته برای تمسخر ساختههای کمدی یا سطحی فارسیزبان بیشتر خارج از ایران معروف شده. برای تمسخر شاید مهربانانه. حالا مردان باید یک نیمروز را کنار هم سر کنند و فقط باید نخندند تا چند صد میلیون جایزهی نهایی را ببرند.
انتقاد این نوشته به برنامهسازی کمدی و بازاری نیست. اینکه اصولا چنین چیزی هنر و هنرمندی است یا نه هم بحث دیگری است. شاید آرایی نزدیک به تفکرات تئودور آدورونو تلاش کند از «هنر» خواندن این ساختهها پرهیز کند. هرچند همین افکار به قرار دادن این گونه در دوگانهی «هنر فاخر» و «هنر مبتذل/سطحی» می انجامد. این نوشته فقط این برنامهی ساخته شده برای سرویس اشتراک ویدیویی داخلی ایران را مثال میزند تا رد دو مفهوم را بگیرد. ابتذال و خشونت.
ابتذال، تباهی و پوچی
ابتذال چیست؟ چیزی میتواند مبتذل باشد اما همچنان جذاب بماند؟ مگر نهاینکه ابتذال به گواهی لغتنامه برابر با «دائم به کار بردهشده و کهنه»۱ یا «ناپاک و زبون»۲ است. پس امر مبتذل نمیتواند «خندهآور»، به مفهوم «شادی آور» باشد. مگر آنامر از فرط پوچی (ابزودیتی) لبخند بیاورد و این جز لبخندی تلخ نیست. یعنی ابتذال افسارگسیخته، فقط وقتی آنقدر مبتذل است که به پوچی میرسد، و فقط آنگاه میتواند خنده (و نه شادی) بیاورد. خندهای آلوده و تلخ. برنامهی سرگرمکننده و احتمالاً پرهزینهی «جوکر» سوادیی دیگر ندارد. همانند همتایانش در فرهنگ ابتذال پرور محصولات سرگرمکنندهی بازاری.
زن در این محصولات اسماً فرهنگی (و درواقع ضدفرهنگی) یا باید کلیشهی زن نجیب مسلمان را بازی کند و شوهرداری و بچهداری کند، یا اگر اینچیزها نبود، زن هم جایی ندارد. زن در این نگاه اجازه ندارد مردان غریبه (نامحرم) را بخنداند یا به آنها بخندد.
طنز حتما کنایه دارد. طنز بسیار پیچیده است و معمولا تابوشکن و ساختارگریز است. ولی لزوماً مبتذل نیست. اما هنگامی که طنزگو نتواند به هیچ تابویی حتی نزدیک شود یا درگیر تبعیضهای جنسیتی (هیچ زنی یا غیرمردی در جمع نیست و بهطور ساختاری نباید باشد) و قومیتی (استفاده از لهجهها و گویشها محلی که شوخی تکراری برنامههای فکاهی است در «جوکر» حضور فعال دارد) باشد بهسختی دیگر طنز است. در بهترین حالت فکاهی، استهزا یا هزل است. ولی این تنها رد ابتذال در «جوکر» نیست.
«جوکر» مبتذل است چون تکرار میکند. آنقدر تکرار که تباهی حاصل میشود. مردان شرکت کننده همان تکرار جوکها و شخصیتهای پیشینشان هستند. اصلاً برای پیشینهی تکراریشان انتخاب شدهاند. قرار نیست چیز جدیدی خلق کنند. قرار است همان که پیشتر بودند باشند تا خندهای مبتذل بگیرند. یا خندهای از سر ملالت، تکرار، پوچی و آلودگی. خندهای تلخ از سر نبود یا کمبود خندهای شادیآور یا واقعی. «جوکر» ابزورد است. اما نه بهمعنای هنرمندانهی ساموئل بکتوارش. بهمعنای عریانی که در واژه «پوچ» حضور دارد. و پوچ است چون ابتذال تنها گناهش نیست. رد خشونت در آن نمایان است. نه خشونت فردی و فیزیکی، که خشونت ساختارمند و تبعیضآلود.
خشونت پنهان، تبعیض و تباهی
خشونت در «جوکر» از ابتدایش آغاز میشود. هیچ زنی در میان مردان نیست. در همان دقایق ابتدایی صدایی زنی پخش میشود. اما حتی نام یا تصویر او نمیآید. صدای زن در حد گویندهی اتوماتیک آسانسور بیاهمیت است. فقط باید چیزی را از بلندگو به دلقکهای محصور در اتاق اعلام کند. و دردآور میشود وقتی مخاطب میداند که اصولا در چنین فضایی، زنی نمیتواند و نباید باشد. صرف حضور زن در میان مردان غریبهای (بخوانید نامحرمی) که قرار است با شوخیهای سطحی و متلکهای استعاری جنسی، «خندهدار» باشند حتما از نگاه شریعتمدار سیاستگذاران فرهنگی ایران «مشکل» دارد. و فقط همین تبعیض ساختارمند رایج، اسمی غیر از خشونت ندارد. زن در این محصولات اسماً فرهنگی (و درواقع ضدفرهنگی) یا باید کلیشهی زن نجیب مسلمان را بازی کند و شوهرداری و بچهداری کند، یا اگر اینچیزها نبود، زن هم جایی ندارد. زن در این نگاه اجازه ندارد مردان غریبه (نامحرم) را بخنداند یا به آنها بخندد.
تنها مدرک اتهام خشونت در این برنامه (و اینگونه برنامهها) تنها تبعیض جنسیتی نیست. رد دیگری میتوان از خشونت گرفت و آن خشونت قومیتی است. شاید استفاده از گویشهای محلی بهتنهایی جرم نباشد که زیبا هم باشد. اما ما در فضای آلودهای نفس میکشید که از گویشها یا آدام و رسوم محلی بهکرات برای استهزا استفاده شده است. در لطیفهگوییهای فارسی این نوع خشونت سابقهی طولانی دارد. اینکه یکی از دلقکهای حاضر از ابتدا لباسی میپوشد که شاید بشود شبیه آن را در یکی از اقوام دید یا یکی دیگر از دلقکها در برنامهی انحصاری (جوکر تایم) خودش از گویشی محلی برای مسخرهبازی درآوردن استفاده میکند، میتواند متهم تکرار یک خشونت ساختارمند و پرسابقه باشد؛ تبعیض نژادی. فقط اگر میخواهی بخندانی، میتوانی مازنی (بخوانید ترکی، لر، گیلانی، یا هرچه) حرف بیزنی. در شرایط عادی فقط یک گویش مجاز است و یک پوشش. استفاده از شیوهی محلی فقط برای استهزا است. آیا این بازتولید تبعیض ساختارمند و خشونت نهادینه نیست؟
اگر پوچ است پس چه اهمیتی دارد؟
شاید کسی نقد کند که اینها چهاهیمتی دارد. این برنامه و این برنامهها فقط کمدی پوچ و بیارزشی است، فارغ از هرگونه تبعات بعدی. محصولات فرهنگی فارسیزبان، بهطور خاص سریالها و برنامههای تلویزیونی سرگرمکننده و طنزآمیز، کمتر مورد توجه جدی قرار میگیرند. این دسته از محصولات فرهنگی معمولاً کماهمیت پنداشته میشوند. این بیاهمیت انگاری گاهی دامن دستاندکاران تولید ایننوع برنامهها را هم میگیرد. اما این تولیدات حداقل یکجا اهمیت دارند و آن بازار است. از نظر مالی، فروش و تعداد مخاطبان، تردیدی نیست که این برنامههای «کم اهمیت» پنداشته شده، همیشه و در همهی جهان بسیار پررونقتر از همتایان «پراهمیت» خود هستند.
در شرایط عادی فقط یک گویش مجاز است و یک پوشش. استفاده از شیوهی محلی فقط برای استهزا است. آیا این بازتولید تبعیض ساختارمند و خشونت نهادینه نیست؟
وقتی چنین برنامههایی قرار است مخاطب فراوان داشته باشند، پس مهم است که به چهچیزی دامن میزنند و ممکن است مخاطب را ناخواسته بهچهراهی هدایت کنند. اهمیت دارد که مخاطب دستکم بداند که این برنامهی تفریحی اگر نه ترویج مستقیم که بازتولید پنهان همان نگاه زنستیز است و همان خشونت تبعیضگر و ساختارمند.
«جوکر» را اگر در بستر خودش ببینیم، هدف از این برنامه و این برنامهها بهسختی فقط همانی است که ادعا میشود. مثلا این روزها برنامهی طنز دیگری از همین سامانهی سانسورگر و ترویج دهندهی محدودیت فرهنگی در حال انتشار است. سریال کمدی «نیسان آبی» که رد پررنگ کلیشههای جنسیتی در آن نمایان است. داستان مردانی که البته همسرانی دارند. در حاشیهی داستان، که به مردان میپردازد، مخاطب میفهمند که همسران این دو مرد دو خواهرند که یکی بسیار شکاک است و دیگری نتوانسته دکتر شود و به کار تزریقات قناعت کرده. مردان نانآور خانهاند و زنان در حاشیهی داستان، تنها قرار است نقش مادری داشته باشند و دغدغههای خانهداری. «جوکر» پوچ است ولی تنها نیست. هم پیشینه داشته و هم قرار است ادامه داشته باشد.
پانویس:
۲. لغتنامهی دهخدا
این نوشته برای اشاره به بازیگران سریال درحال پخش «جوکر» از واژهی «دلقک» استفاده میکند. این واژهگزینی تعمداً انجام شده ولی قصد توهین ندارد. خود سازندگان، برنامهشان را «جوکر» نامیدهاند و در آن بخشی هم با عنوان «جوکر تایم» تدوین کردهاند که یک مرد، قرار است دیگر مردان را بخنداند. نزدیکترین واژه برای ترجمهی «جوکر» (JOKER) میتواند همان «دلقک» باشد. مهمتر اینکه این نوشته از «دلقک» بهعنوان صفت استفاده نکرده و فقط اسمی است که گویا خود سازندگان هم معادل انگلیسیاش را برای خودشان استفاده میکنند و نام برنامهشان را هم همین گذاشتهاند.
منبع خبر: رادیو زمانه
اخبار مرتبط: جفت پوچ به نفع ابتذال: بازتولید خشونت پنهان و تبعیض ساختارمند در تولیدات ظاهرا فرهنگی ایران
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران