تصمیم خطرناک دولت رئیسی برای معیشت مردم| افزایش ۶۲ درصدی مالیات

آفتاب‌‌نیوز :

حشمت‌الله فلاحت پیشه تصریح کرد که اگر برجام احیا شود، ایران به تعهدات هسته‌ای خود بازگردد و حساسیت جامعه جهانی در این رابطه صفر شود و در این فضای مثبت اقدامی خرابکارانه و تروریستی از سوی رژیم غاصب صهیونیستی شکل بگیرد دیگر ایران مجاز خواهد بود به شدیدترین نحو ممکن و در هر جغرافیایی از خاک اشغال شده پاسخ لازم را بدهد.

بخش از اظهارات فلاحت پیشه را در ادامه می خوانید:

*لزوماً خروج عربستان سعودی از انزوای دیپلماتیک نمی تواند به معنای تلاش برای انزوای جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان قلمداد شود. اگرچه بر اساس آنچه که عنوان داشتید قطعاً می‌توان این برآورد را داشت که شکل‌گیری تحولات و تحرکات منطقه‌ای طی این هفته ها و روزهای اخیر می‌تواند تلاشی برای انزوای ایران تلقی شود. اما نکته اینجاست که انزوای ایران، نه در دست کشورهای منطقه و جهان، بلکه به واسطه اقدامات نسنجیده و تصمیمات غلط خود جمهوری اسلامی ایران طی سال‌های اخیر است. واقعیت امر این است که ما اکنون در یک برهه زمانی پیچیده، پربسامد، پرتنش و پر از تحولات سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و ... زیست می کنیم. خاورمیانه اکنون کانون این مسئله است که توجه محافل رسانه ای را به خود جلب کرده است. اما برخی از کشورها در این دوره و برهه پیچیده، پربسامد و پر تنش سعی می کنند چهره خود را در اتفاقات گوناگون تطهیر کنند تا دوباره به روند عادی استفاده از فرصت های سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و ... در منطقه و جهان بازگردند. عربستان سعودی هم بی‌شک از جمله این کشورهاست. به هر حال در دنیای امروز بسیاری از فرصت هایی که نصیب عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، کویت، عمان، ترکیه و ... می شود، فرصت هایی است که از محل تنش های شکل گرفته در بین دیگر کشورها به وجود آمده است. برای مثال هیچ کشوری به اندازه ایران تا به این حد مورد ربایش فرصت ها توسط همسایگان و کشورهای پیرامونی قرار نگرفته است. دلیلش این است که ایران اگر چه با بحران های مختلفی دست و پنجه نرم می‌کند، اما تهران به جای اینکه مانند ریاض، ابوظبی، دوحه و آنکارا این بحران‌ها را حل کند، روز به روز این بحران‌ها را پیچیده تر و بغرنج تر می کند و در عین حال بحران‌های دیگری به بحران‌های فعلی اضافه می‌کند. لذا دیپلماسی ایرانی کارنامه موفقی در طول این سال‌ها نداشته است. یعنی عملکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه قابل دفاع نیست. برای مثال شما به قتل جمال خاشقچی و تبعات مخرب آن بر سیستم و ساختار سیاسی عربستان سعودی و شخص محمد بن سلمان که به آن اشاره کردید نگاه کنید. ببینید این قتل تا چه اندازه‌ باعث انزوای دیپلماتیک ولیعهد سعودی شد. به هر حال این قتل سر و صدای بسیار زیادی در محافل سیاسی، اندیشکده ها و در سطح رسانه های مختلف منطقه و جهان و هم چنین در میان افکار عمومی ایجاد کرد. در این بین ترکیه نیز، هم با هدف انتقام گیری از سیاست های عربستان سعودی به دلیل فشار بر قطر به عنوان هم پیمان ترکیه و همچنین برای تطهیر خود به عنوان کشوری که مقید به آرمان های حقوق بشری است سعی کرد به ابعاد قتل جمال خاشقچی دامن بزند تا موج سواری سیاسی و دیپلماتیک جدی علیه بن سلمان و ریاض شکل بگیرد. اما با تمام این احوالات ما شاهد بودیم که بعد از گذشت این مدت، عربستان سعودی توانست با یک مدیریت هوشمند عملاً به بازآفرینی نفوذ خود در منطقه و جهان دست بزند و به قول شما از انزوای دیپلماتیک خارج شود. به هر حال نقش عربستان سعودی در انفجار ۱۱ سپتامبر یا قتل جمال خاشقچی، نقش این کشور در حمایت و هدایت گروه های تروریستی و افراطی در غرب آسیا و دیگر کشورهای جهان و ...، جزء مسائل و حواشی است که همواره دامن عربستان سعودی را گرفته و تبعات مخرب دیپلماتیکی برای این کشور به دنبال داشته است، اما با این حال می‌بینیم که عربستان سعودی از چنان انعطافی برخوردار است که توان باز آفرینی نفوذ و خروج از انزوای دیپلماتیک را دارد. یعنی عربستان بر خلاف ایران به جای آنکه بحران را پیچیده تر و بغرنج تر کند و یا بحرانی در کنار بحران فعلی بیافریند سعی می‌کند از این بحران ها به عنوان فرصت استفاده کند. به معنای دقیق کلمه عربستان سعودی و بیشتر کشورهای منطقه همواره تلاش دارند که این بحران ها به محل، بستر و فضایی برای ربایش فرصت ها توسط دیگر کشورها بدل نشود. اگر شما به شاخص های رشد و توسعه اقتصادی، تجاری، سیاسی و دیپلماتیک عربستان نگاه کنید می بینید که عربستان بحران را حل می کند، به دنبال تعمیق بحران و خلق بحران بر روی بحران نیست.

*اساساً مسئله انزوای دیپلماتیک و دور خوردن یا نخوردن هر کشوری به تصمیمات و سیاست های آن کشور باز می‌گردد. من در پاسخ به سوال نخست شما اشاره کردم که خروج بن سلمان و عربستان سعودی از انزوای دیپلماتیک لزوما نمی‌تواند به معنای انزوای ایران تلقی شود، همچنانی که من معتقدم تحرکات امارات متحده عربی و سفر کسانی چون امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه و فروش جنگنده های رافال یا سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی لزوما به معنای دور زدن ایران توسط ابوظبی نیست. زمانی ایران در انزوای دیپلماتیک قرار می گیرد و یا توسط دیگر کشورها مورد ربایش فرصت‌ها قرار می گیرد و به قول شما دور می خورد، آن زمانی است که تهران با تصمیمات غلط و فرصت‌سوزی های مداوم عملاً بستر و فضای لازم برای انزوای دیپلماتیک و ربایش فرصت‌ها را به دیگر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای می‌دهد. ما نباید هیچگاه گله و انتقادی به عملکرد عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، کویت، عمان، ترکیه و دیگر کشورهای همسایه خود داشته باشیم. آنها در راستای منافع ملی و بر اساس امنیت ملی خود عمل می‌کنند. اساسا هیچ کشوری در جهان بر اساس منافع دیگر کشورها عمل نمی‌کند. پس اینجا اگر انتقادی وجود دارد مطمئناً باید سیبل آن را به سمت سیاست های غلط تهران نشانه رفت. چرا که واقعیت امر آن است که خود تهران با تصمیمات غلط در طی چهار دهه گذشته عملا این فضا را برای ربایش فرصت ها به دیگر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای داده است، چون هنوز یاد نگرفته است که به جای تداوم و تشدید بحران آفرینی و ایجاد بحران بر روی بحران آنها را حل کند. ما کماکان شاهد تصمیمات غلط و پرهزینه هستیم، هم چنانی که همین سه شنبه تهران یک تصمیم پرهزینه مانند چهار دهه گذشته گرفت.

*برداشت من از تصمیم پرهزینه از این نظر است که ایران برای چنین توافقی باید کلی هزینه بدهد بعد سر عقل بیاید. چون درست زمانی که پای پرونده فعالیت های هسته ای ایران، برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ در همین سه شنبه هفته جاری به شورای امنیت سازمان ملل باز شد و اعضای دائم این شورا نگرانی جدی از تداوم اقدامات کاهش تعهدات هسته‌ای ایران مطرح کردند تصمیم به همکاری با آژانس گرفتند. یعنی زمانی که دوباره شمشیر شورای امنیت بر سر ایران و موضوع هسته ای قرار گرفت آن زمان بود که ایران تصمیم به همکاری به اصطلاح داوطلبانه با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گرفت. قطعاً این همکاری داوطلبانه نبود، بلکه دولت رئیسی زمانی ‌که دید پای شورای امنیت سازمان ملل به مسئله باز شده است احساس نگرانی جدی در خصوص تداوم اقدامات کاهش تعهدات برجامی کرد، لذا سعی شد به اصطلاح ذیل همکاری داوطلبانه با آژانس، مسئله را مدیریت کند. یعنی دولت رئیسی و جریان حامی وی با یک برداشت، ارزیابی و تصور غلط بر این باور بودند که تداوم و تشدید اقدامات کاهش تعهدات برجامی، کاهش همکاری ها با آژانس، افزایش سطح غنی سازی و ... می‌تواند اهرم فشاری بر ۱+۴ و آمریکا در وین باشد. اما زمانی که طرف های مقابل پای شورای امنیت را به مسئله باز کردند این ایران بود که عقب نشینی کرد. پس چه نیازی به اتخاذ این میزان از تصمیمات پرهزینه است. تهران در همان ابتدا با کمترین هزینه و بدون ایجاد حساسیت جهانی می توانست مسئله را مدیریت کند تا به یک نقطه بحرانی و پرهزینه در سایه کشیده ‌شدن پای شورای امنیت به مسئله نرسیم.

*(پس شما صراحتاً معتقدید که دولت رئیسی و جمهوری اسلامی ایران از ترس شورای امنیت، توافق جدید با آژانس را رقم زد؟)من اسم این را ترس نمی‌گذارم. اما زمانی که پای شورای امنیت به مسئله باز شد نگرانی از بابت تبعات ورود شورای امنیت به مسئله باعث شد که ایران در رفتار خود با آژانس تجدید نظر کند. ولی مسئله‌ای که من روی آن تمرکز و به آن نقد دارم این است که چرا باید کار به اینجا کشیده بشود؟ چرا ما باید با یک تصمیم پرهزینه مواجه باشیم که نهایتاً پای شورای امنیت به مسئله باز شود؟ در این رابطه اگر به موضوع مصاحبه شما بازگردم و این رفتارها و تصمیم های پرهزینه تهران را با عربستان سعودی و شخص بن سلمان مقایسه کنم می‌بینید که ولیعهد سعودی با قتل جمال خاشقچی، آن هم به آن طرز فجیع که اگر نگویم در سال های اخیر چنین جنایتی بی سابقه است، قطعاً کم سابقه است، نه تنها بحران مربوطه را مدیریت کرد، بلکه در ادامه این تهدیدها و برخی بحران‌ها را به فرصت بدل نمود. در صورتی که تاخیرهای مکرر برای احیای برجام و فرصت سوزی های دولت جدید در وین سبب شده است که ما با تصمیمات پرهزینه و بحران آفرینی عملاً به اینجا برسیم که بازیگران جدیدی مانند شورای امنیت پای خود را به مسئله باز کنند. یعنی نه تنها با این تصمیمات پر هزینه، بحران را حل نکرده ایم، بلکه بحران را پیچیده‌تر کردیم و در ادامه بحران بر روی بحران گذاشتیم. در کنار آن نباید بازیگران مخربی چون رژیم صهیونیستی و کشورهای حاشیه خلیج فارس را هم از نظر دور داشت؛ بازیگرانی که اکنون یک حوزه منافع مشترک در برابر ایران برای خود تعریف کرده اند. همانگونه که بارها در مصاحبه با شما عنوان داشتم برجام تنها دو طرف اصلی دولتی، یعنی ایران و ایالات متحده آمریکا و یک طرف سازمانی به نام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دارد. همه بازیگران فعلی دخیل در پرونده فعالیت‌های هسته‌ای و مذاکرات از تروئیکای اروپایی تا روسیه، چین، شورای امنیت، رژیم صهیونیستی، کشورهای حاشیه خلیج فارس و ... را فقط و فقط تصمیمات پرهزینه و واکنش های اشتباه جمهوری اسلامی ایران به مسئله کشاند. متاسفانه اکنون کار به جایی رسیده است که جمهوری اسلامی ایران حتی دشمنی آمریکا را هم به رسمیت نمی شناسد. اینجاست که شاهد بحران آفرینی و ایجاد بحران روی بحران، آن هم در شرایط خطیر و حساس فعلی هستیم. من معتقدم اصلی‌ترین و جدی ترین دشمن ایران فقط آمریکاست، اما متاسفانه ایران به جای مدیریت مسئله و کاهش بحران فقط با تصمیمات پرهزینه و اشتباه خود در سایه ایجاد تابوی مذاکره با آمریکا و عدم تنش زدایی با این کشور سبب شده است که اکنون شاهد تعمیق بحران و بحران آفرینی در کنار بحران های دیگر باشیم. البته قطعا این مسئله به عنوان دستور کار ثابت از طرف برخی جریان های داخلی تعریف شده است که از تداوم و تشدید تنش ایران و آمریکا سود و منفعت اقتصادی و تجاری می‌برند. نباید فراموش کرد که به هر حال بخشی از بدنه جریان های داخلی علاوه بر استمرار قدرت طلبی در سایه شعار استکبارستیزی، منافع کلان اقتصادی هم از تشدید سیاست فشار حداکثری و عدم لغو تحریم ها متوجه خود کرده اند. اکنون حتی کار به جایی رسیده که روسیه هم در کناره این کشورها و بازیگران علیه ایران قرار گرفته است.افزایش حساسیت تسای کرج و دوربین‌های آژانس قطعاً در سایه خرابکاری رژیم صهیونیستی بود. لذا اگر خرابکاری دیگری از طرف صهیونیست ها شکل بگیرد دیگر روابط ایران و آژانس قابل احیا نخواهد بود. این نکته ای است که آمریکایی‌ها و خود آژانس باید به آن توجه کنند. من بارها در مصاحبه با شما و دیگر رسانه‌ها عنوان داشته‌ام که رژیم صهیونیستی نقش یک عامل آشوب ساز را ایفا می کند. اما در عین حال من معتقدم اقدام دولت رئیسی در تأخیر آغاز مذاکرات وین و همچنین فرصت سوزی ها در این مذاکرات باعث افزایش حساسیت ها شده است.

*ما اگر برجام را احیا کنیم و تحریم‌ها لغو شود. یعنی ۱+۴ و آمریکایی‌ها و در کل جامعه جهانی و شورای امنیت دیگر حساسیتی روی پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران ندارند. اینجاست که رژیم غاصب صهیونیستی تنها می ماند. اگر هم در این تنهایی و انزوا بخواهد اقدامی امنیتی و یا نظامی علیه تاسیسات و فعالیت‌های هسته‌ای ایران و یا دانشمندان ما انجام دهد با اجماع جهانی روبه رو خواهد شد. یعنی احیای برجام، رژیم‌صهیونیستی را در برابر جامعه جهانی قرار می دهد. اما متاسفانه دولت رئیسی با فرصت سوزی و تأخیرهای مداوم، نه تنها برجام را احیا نمی‌کند، بلکه در آن سو با تداوم اقدامات کاهش تعهدات هسته‌ای، ابهام در فعالیت‌های خود، کاهش همکاری‌ها با آژانس و ... به شکل بسیار جدی فرصت ها را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار می دهد تا اقدامات خرابکارانه خود را انجام دهد و در آن سو شاهد محکومیت و حتی حمایت اروپایی ها آمریکا و آژانس هستیم. پس با این شیوه فقط فرصت ها را به صهیونیست ها می دهیم به گونه ای که اگر در ادامه اقدامات خرابکارانه دیگری در دستور کار قرار دهد منجر به یک جنگ مدیریت ناشده می شود که ایران تنها خواهد بود. چون اکنون به دلیل عدم احیای برجام، جامعه جهانی که روسیه و چین را هم شامل می شود حساسیت جدی روی پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران دارند.

*بودجه ۱۴۰۱ به عنوان اولین بودجه دولت سید ابراهیم رئیسی.. نه تنها یک بودجه ضد تحریمی و انقباضی نیست، بلکه باعث تورم و فشار مضاعف بر مردم خواهد شد. قطعاً این بودجه با این اعداد و ارقام هیچگاه عملیاتی نمی‌شود. دلیلش کاملا واضح است. افزایش ۶۲ درصدی مالیات در بودجه ۱۴۰۱ یکی از خطرناک ترین تصمیمات دولت رئیسی در حوزه اقتصادی و معیشتی، آن هم در شرایط بحرانی کنونی کشور است. در دنیای امروز هیچ کشوری، تاکید می کنم در دنیای امروز هیچ کشوری به اندازه ایران اقدام به افزایش ۶۲ درصدی مالیات در بودجه خود نکرده است، آن هم «مالیات بر دارایی». واقعیت آن است که مالیات متعلق به دوران رونق اقتصادی است. ضمن اینکه مالیات باید از «درآمدها» گرفته شود، نه دارایی و اموال مردم. در صورتی که اکنون دولت رئیسی برای بودجه ۱۴۰۱ مالیات بر دارایی های مردم را به عنوان منبع اصلی بودجه خود قرار داده است. این را به صراحت در مصاحبه با شما عنوان می‌کنم دولت رئیسی با مالیات بر دارایی های مردم رسماً دست به سرقت اموال ایرانی ها زده است. مال مردم ایران جزو دارایی‌های آنهاست. دولت حق دست‌اندازی به آن را ندارد، آن هم در نظام دینی و اسلامی ایران. لذا قطعاً باید درخصوص شرعی بودن و حلال بودن این درآمد مالیاتی دولت سید ابراهیم رئیسی برای ۱۴۰۱ در سایه افزایش ۶۲ درصدی مالیات بر دارایی‌های مردم نظر علما و مراجع گرفته شود. چون زمانی که مردم در مضیقه اقتصادی هستند و به واسطه سیاست‌های فشار حداکثری و تحریم های آمریکا در بحران و فشار به سر می برند مالیات بر دارایی ها و اموال مردم چه معنایی می دهد؟ مالیات بر درآمد معنا پیدا می کند، آن هم در شرایط رونق اقتصادی. اما دولت با شعارهای پرطمطراق، نه تنها رونقی در اقتصاد برای امسال و سال بعد ایجاد نکرده، بلکه مدام بر تورم و رکود اقتصادی دامن زده است. حالا هم که در یک زیاده خواهی سعی می‌کند بودجه‌های عجیب و غریب نهادهای دولتی و انتصابی را از جیب مردم پرداخت کند. اکنون که مردم در این شرایط بحرانی اقتصادی فکر و ذکرشان حفظ دارایی ها و اموال خود است و دولت هم کمکی به حفظ و افزایش دارایی های آنها نکرده است، کما اینکه در بورس، بانک ها و موسسات اعتباری شاهد سرقت اموال مردم بوده ایم از آن سو دولت رسماً به فکر دزدیدن همین تتمه اموال باقی مانده مردم در سال ۱۴۰۱ تحت عنوان مالیات بر دارایی است. این فقط و فقط ظلم به مردم است و لاغیر. نکته مهم دیگر اینجاست که مردم تمام کشورهای دنیا روی هزینه کرد مالیات های خود حساس هستند. یعنی افکار عمومی باید بدانند که این مالیات ها توسط دولت در چه مسیری هزینه شده است. درست در زمانی که مردم ایران به واسطه سیاست فشار حداکثری آمریکا و تحریم ها در بحران اقتصادی و معیشتی به سر می‌برند و دولت هم کمکی به حل بحران نکرده و اتفاقاً فشار را بیشتر کرده است. در کنارش یارانه ها افزایش پیدا نکرده است و قرار است بخشی از یارانه بگیران در سال آینده هم حذف شوند ما شاهد افزایش ۶۲ درصدی مالیات ها در سال آینده، آن هم نه مالیات بر درآمد، بلکه مالیات بر دارایی ها و اموال هستیم. پس اینجا یک سوال به حق از طرف افکار عمومی و مردم ایران به وجود می‌آید که این میزان از درآمد، آن هم به واسطه سرقت و دزدی از جیب مردم در کجا هزینه می شود؟ یعنی این هزینه ای که قطعاً با مخالفت و نارضایتی مردم به دست خواهد آمد و باید در خصوص حلال بودن این درآمد دولت شک کرد، کجا صرف خواهد شد؟ زمانی که ما در مجلس مسئله تصویب لوایح باقیمانده FATF را پیگیری می کردیم برای این روزها بود که مشخص کند در شرایطی که ما شاهد شفافیت مالی و اداری در کشور نیستیم و به موازات این همه رانت، تبعیض و فساد در کشور هم موج می زند درآمدهای دولت کجا صرف می شود؟ پیوستن به FATF، حداقل این مسئله را برای مردم روشن می‌کرد که پول های گرفته شده از جیب مردم کجا هزینه می شود؟ آیا در داخل هزینه می شود یا خارج؟ در داخل کشور صرف چه اموری و به چه نهادهایی داده می شود؟ در خارج کجاها هزینه می‌شود؟ و ...؛ اینها واقعیاتی است که امروز متاسفانه در کشور وجود دارند و کسی هم پاسخگو نیست. سیستم فقط طلبکار است و گویا این مردم ایران هستند که باید همیشه بدهکار باشند و تاوان بدهند. لذا من معتقدم بسیاری از اعداد و ارقام عجیب و غریب در بودجه ۱۴۰۱ که قطعاً عملیاتی هم نمی شود به دلیل همان تصمیمات پرهزینه و اشتباهات ما در سیاست خارجی طی این سال‌هاست. دولت و حاکمیت به جای حل بحران و ارائه راهکار برای جذب سرمایه های بین المللی متاسفانه است با تصمیمات پرهزینه و اشتباهات مکرر خود و بحران آفرینی روی بحران های فعلی سبب شده است که اقتصاد و تجارت بین المللی ایران عملا تعطیل شود. اما نکته دردآورتر اینجاست که هزینه و تاوان این تصمیمات اشتباه جمهوری اسلامی ایران را باید مردم بدهند. یعنی اکنون جمهوری اسلامی ایران، نه تنها با اشتباهات خود عملاً منابع درآمد خود را برای بهبود وضع مردم بسته است، بلکه به جای حل بحران سعی دارد هزینه این اشتباهات و تصمیمات را از جیب مردم بگیرد.

*مسئله مهم اینجاست که متاسفانه هزینه و تاوان تصمیمات اشتباه دولت و سیستم را مردم می دهند. مردم اساساً با مسئله مقاومت و تقابل با زیاده‌خواهی‌های ایالات متحده آمریکا و هر کشور دیگری مشکلی ندارد، کما اینکه مردم همین ایران در سال های تجاوز رژیم بعث عراق از جان و مال خود برای تقابل و مقاومت گذشتند. اما الان نکته اینجاست که مقاومت فعلی مد نظر دولت و حاکمیت مطابق با رضایت و خواست مردم نیست. مضافا این مردم هستند که باید تاوان و هزینه‌های این مقاومت را پرداخت کنند. در حالی که رانت، سود و درآمد تحریم ها فقط متعلق به جریان و طبقه خاصی از قدرت تحت عنوان دلواپسان، کاسبان تحریم و ... است. قطعاً این شرایط برای هیچ کس قابل توجیه و قابل ادامه نیست. یعنی این مقاومت برای مردم قابل قبول نیست. زمانی که دولت رسماً با سرقت اموال مردم هزینه مقاومت خود را از جیب مردم در می آورد بی شک ما با اعتراض مردم مواجه خواهیم بود. پس باید این سوال به حق پاسخ داده شود که اولا این درآمدها حلال و شرعی است؟ مهمتر اینکه این درآمدها در کجا در داخل و خارج از کشور هزینه می‌شود؟ در حالی که باید این هزینه ها برای پوشش آرمان های عدالت طلبانه صرف شود. در اقتصاد کینزی، دولت ها با افزایش مالیات بر درآمد، تاکید می کنم افزایش مالیات بر درآمد، نه مالیات بر دارایی و اموال سعی می کند بخشی از جامعه که زیر خط فقر است را تقویت کند که همین هم در کشور ما اجرایی نمی شود. در شرایطی که هر روز، تاکید می کنم هر روز بخشی از جامعه به زیر خط فقر می رود و دولت هم کمکی به آنها نمی‌کند اتفاقاً در بودجه سال آینده، دولت با سرقت اموال مردم تحت عنوان مالیات بر دارایی بقیه جامعه را هم زیر خط فقر می برد. یعنی دولت به جای آنکه با استقراض و دیگر منابع درآمدی به فکر رفاه نسبی مردم باشد اتفاقاً به دنبال سرقت اموال مردم است. یعنی بودجه ای که به نام بودجه مقاومتی بسته می‌شود، فقط فشار بر مردم است. چون مردم باید تاوان این مقاومت را بدهند. در حالی که در آن سو سفرهای خارجی پر هزینه، سمینارها، کنفرانس ها، بودجه نهادها، سازمان ها، ارگان ها، حقوق های نجومی و کلان، هزینه ماشین های لوکس ضد ترور، بادیگاردها، محافظان و ... روز به روز گسترش پیدا می‌کند. پس این مقاومت اکنون به رضایت مردم نیست. در صورتی که ما در سال‌های جنگ تحمیلی دیدیم مردم با رضایت از جان و مال خود برای مقاومت گذشتند. نکته جالب توجه دیگر اینجاست که این پول از جیب مردم برداشته می شود، اما صرف مقابله با فقر و مشکلات معیشتی نمی‌شود. چون قرار نیست یارانه ها تغییر پیدا کند. یعنی حتی همان تغییری که دولت رئیسی وعده آن را داده بود هم قرار است با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و هزینه کرد بخشی از آن به یارانه ها تحقق پیدا کند که من معتقدم آن هم عملیاتی نمی شود. ضمن اینکه همین حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی هم در این وضعیت بغرنج به نظر من کار بسیار خطرناک و پرریسکی است. چون این بودجه از نظر شفافیت هزینه‌کرد قابل دفاع نیست و شفافیت عملکرد نهادها هم وجود ندارد. لذا در این شرایط انتظار بود دولت با پیشرفت محسوس در مذاکرات و حصول یک توافق نسبی بستر و زمینه را برای بهبود نسبی و موقت وضعیت اقتصادی و معیشتی جامعه فراهم می‌کرد تا حداقل نوعی ثبات اقتصادی در کشور شکل بگیرد.

عدم پذیرش رژیم صهیونیستی از جمله نکاتی است که در راهبرد جمهوری اسلامی ایران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه قابل تغییر نیست. نتیجه تصمیمات پرهزینه و اشتباه ما در این سال‌ها باعث شده است که محور عربی در کنار محور عبری قرار بگیرد. اکنون که این رژیم با کشورهای حاشیه خلیج فارس رابطه برقرار کرده است. با این وجود شک نکنید مهره های امنیتی و اطلاعاتی آنها زودتر از مهره‌های دیپلماتیک و اقتصادی در بحرین، عمان و امارات حضور پیدا کرده‌اند. این یک واقعیت است. باز هم تکرار می‌کنم رژیم صهیونیستی یک عامل آشوب ساز است و من معتقدم آشوب سازترین بازیگر در پرونده های متعدد ایران از پرونده فعالیت‌های هسته‌ای تا توان موشکی، نفوذ منطقه‌ای و ...، فقط و فقط رژیم صهیونیستی است. درست است که من در طول این مصاحبه و در کل منتقد سیاست های پرهزینه جمهوری اسلامی ایران هستم، ولی با این وجود رژیم صهیونیستی به عنوان عامل آشوب ساز قطعاً در منطقه به دنبال تفرقه و آشوب سازی خواهد بود و در این بین بازندگان اصلی کشورهایی است که با این رژیم وارد رابطه دیپلماتیک شده اند. چون اگر در آینده اقدامی از سوی رژیم صهیونیستی برای خرابکاری و یا ترور در ایران شکل بگیرد باید با شدیدترین شکل ممکن به آن پاسخ داده شود، البته منوط به آن که برجام احیا شود. در این صورت دیگر ایران مجاز است تا خود تل‌آویو را مورد هدف قرار دهد. در گذشته تعلل هایی در این رابطه شکل گرفت. چون واقعاً تاخیر و تعلل در احیای برجام این فرصت را به رژیم‌صهیونیستی داده و خواهد داد و به همان میزان هم توان پاسخ گویی متقابل ما را محدود کرده است. لذا اگر بر جام احیا شود، ایران به تعهدات هسته‌ای خود بازگردد و حساسیت جامعه جهانی در این رابطه صفر شود و در این فضای مثبت اقدامی خرابکارانه و تروریستی از سوی رژیم غاصب صهیونیستی شکل بگیرد دیگر ایران مجاز خواهد بود به شدیدترین نحو ممکن و در هر جغرافیایی از خاک اشغال شده پاسخ لازم را بدهد. اما چه کنیم که فعلا عدم احیای برجام دست جمهوری اسلامی ایران را در پاسخگویی به اقدامات رژیم صهیونیستی بسته است.

منبع خبر: آفتاب

اخبار مرتبط: تصمیم خطرناک دولت رئیسی برای معیشت مردم| افزایش ۶۲ درصدی مالیات