کتاب یا داروی تجویزی؟ / نگاهی به عملکرد والدین در خرید کتاب کودک

کتاب یا داروی تجویزی؟ / نگاهی به عملکرد والدین در خرید کتاب کودک
خبرگزاری دانشجو

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ نرگس مهراجی؛ تقریبا این صحنه در مترو برایم غیر عادی بود. میخواستم با موبایل از آن‌ها عکس بگیرم، اما گفتم شاید کار درستی نباشد از بچه‌های مردم بی اجازه عکس بگیرم. میان تمام روزمرگی‌ها و غفلت ما از اتفاقات کوچک و ساده دوربرمان گاهی دیدن صحنه کوچک، تاثیر گذاری اش از هزاران کار فرهنگی سفارشی دیگر بیشتر است. دارم از مادر و دو فرزندی صحبت می‌کنم که فارغ از فضای شلوغ مترو نشسته‌اند و هر کدامشان کتابی می‌خوانند. شاید مواجه شدن با کتابخوانی بزرگسالان در مترو چیز عجیبی نباشد که البته در کشور ما هست، اما دیدن دو دختر بچه حدودا هفت هشت ساله که به صفحات کتاب میخکوب شده‌اند، چیز عجیبی است و البته لذت بخش. همین قاب کوچک یعنی بچه‌ها آیینه رفتار والدین‌اند. عملکرد خانواده در حوزه ترویج کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان یکی از موضوعاتی است که درباره آن حرف‌های زیادی هنوز گفته نشده. این که اساسا کتاب را به عنوان چه کالایی می‌شناسند و چه انتظاری از آن دارند؟ برای اینکه بدانیم اوضاع از چه قرار است به سراغ چند کتابفروش حرفه‌ای رفتیم که از ادبیات کودک و وضلیت فعلی آثار این حوزه می‌دانند و با در محیط کتابفروشی با خانواده‌ها سر و کار دارند. عاطفه اسلام زاده یکی از مروجان و تسهیل گران شناخته شده مطالعه برای کودکان و نوجوانان است. مدتی کتابدار مدرسه ابتدایی در تهران بوده و چند سالی است همراه همسرش در شهرشان یعنی شهرستان لار کتابفروشی را دایر کرده‌اند و حالا بخش وسیعی از زندگی‌شان با کتاب‌ها و بچه‌ها می‌گذرد.


چالش اول: چرا کتاب‌ها اینقدر گران‌اند؟
به طور نگاه ما ایرانی‌ها به مقوله قیمت کتاب از چند جهت قابل بررسی است. مهم‌تر از همه این که ما در ایران عادت نداشته ایم کتاب را به عنوان یک کالای بهادار و گران به رسمت بشناسیم و تا سال‌ها کتاب از نظر ما کالای ارزان بود. در حالی که در بسیاری از کشور‌ها تیراژ کتاب‌ها گاهی خیلی پایین‌تر از کشور ماست و کتاب یک کالای نسبتا گران برای آن‌ها محسوب می‌شود حتی اگر با مشکل کاغذ مواجه نباشند.
سال ۱۳۹۵ بود که عاطفه اسلام زاده و همسرش کتابفروشی را در شهرستان تاسیس کردند و آن روز‌های اول با این مسئله روبرو بودند که اصلا چگونه کتاب را در جایگاه یک کالا معرفی کنند. او ماجرا را این گونه روایت می‌کند:«خانواده‌ها در شهر‌های کوچک کتاب‌هایی را در بازار دیده بودند که به اصطلاحی سوپر مارکتی، بی کیفیت و بی‌هویت تلقی می‌شد و قیمت‌های مناسبی هم داشتند. از طرفی دیگر از آنجایی که پیشینه فرهنگی و تاریخی کشور ما به گونه‌ای بوده که کاغذ همیشه ارزان بوده، کتاب هم از نظر اکثر ما انسان‌ها شی ارزان باید باشد و خلاف ان را نمی‌پذیریم. به همین خاطر والدین وقتی با کتاب‌هایی مواجهه می‌شوند که تصاویر خوش رنگ و لعابی دارند و قیمت آن‌ها بالاتر از انتظار آن‌هاست، نمی‌پسندند و از خرید منصرف می‌شوند. ما باید تلاش می‌کردیم این باور را به مخاطبان القا کنیم که دقیقا چنین آثار باکیفیت همان کالایی است که به عنوان کتاب مناسب کودک و نوجوان شناخته میشود و کتاب‌های زرد و سوپر مارکتی اصلا کتاب به حساب نمی‌آیند. والدین همیشه این سوال را مطرح می‌کردند که چرا کتاب کودک اینقدر گران است.»
از سال ۹۵ پنج سال گذشته، و شاید دیدگاه خانواده‌ها به کتاب تغییر کرده باشد. عاطفه اسلام زده، اما این موضوع را به گونه‌ای دیگر برایمان تحلیل می‌کند:«اکنون چالش خانواده‌ها با قیمت بالای کتاب‌ها به خاطر افزایش تنوع و رونق بازار کتاب‌های کودک و نوجوان، شکل‌گیری فروشگاه‌های اینترنتی کتاب و فروش بی‌واسطه ناشران، اندکی برطرف شده و این نکته که کتاب به مثابه کالایی که به هزینه نیاز دارد در شهرستان‌ها تا حدودی نهادینه شده. دیگر کتاب از نظرشان شیء همیشه ارزان نیست. اما در شش ماه اخیر میانگین قیمت کتاب کودک افزایش یافته و حدودا به ۳۰ هزار تومان رسیده و مجددا این چالش برای کتابفروشی‌ها از سوی خانواده مطرح شده است.

من در جایگاه کتابفروش وقتی می‌بینم خانواده‌ها چهار تا کتاب پای صندوق می‌آورند و هزینه آن‌ها رقم سرسام آوری می‌شود کمی شرمنده می‌شوم و این احساس دقیقا ریشه در همان باور دارد که کتاب را شیء گرانی نمی‌دانیم. اگرچه شرایط اقتصادی بی‌تاثیر نیست. اولویت‌های زندگی مدام در حال تغییر است و بسیاری از اوقات کالای فرهنگی جایگاهی ندارد. هر چند کتاب خوب ارزان قیمت در حوزه کودک و نوجوان در بازار موجود است کتاب‌هایی که از سوی نشر‌های دولتی منتشر می‌شوند، اما نیاز به معرفی دارند. در کنار این‌ها برخی از ناشران این حوزه استاندارد‌های تصویرگری و نشر کتاب را افزایش دادند که به نسبت قیمت کتاب‌ها بالا رفت.»

 


چالش دوم: کتاب به مثابه قرص و دارو
انگار کتاب‌ها محملی شده‌اند برای بیان ارزش‌ها و مهارت‌های زندگی. بسیاری از اوقات خانواده‌ها کتاب را به عنوان دارویی تجویزی به رسمیت می‌شناسند و گمان می‌کنند همه چیز باید به کودکان آموزش داده شود. ورود بیش‌ازاندازه برخی ناشران به حوزه مهارت‌های زندگی به این جریان دامن زده. البته این دسته از کتاب‌ها ارزشمندند، اما این ماجرا به عنوان جریان غالب کتاب کودک و نوجوان شناخته شده و کتاب‌ها در خدمت اهداف آموزشی والدین تعریف می‌شوند.
از طرفی دیگر به گفته بسیاری از کتابفروش‌های کودک کتاب‌های ادبی به عنوان کارآمدترین وجه دسته بندی کتاب‌ها میان والدین متقاضی آنچنانی ندارد و این ماجرا به خاطر جریان غالب کتاب‌های آموزشی است. پدر و مادر‌ها در کتابفروشی‌ها بیشتر دنبال کتاب‌های کار و حل تمرین‌اند تا قصه و داستان.
عاطفه اسلام‌زاده مروج و کتابفروش این حوزه مصادیق این نوع نگاه به کتاب را برایمان توضیح می‌دهد و می‌گوید:«گاهی اوقات خانواده برای جزنی‌ترین مشکلات فرزندشان دنبال کتاب می‌گردند. از بی‌قراری خواب شبانه گرفته تا اعتماد به نفس و ترک عادات نامناسب. کتاب‌هایی در زمینه کنترل خشم، ترس و مراقبت‌های جنسی بیش‌ترین طرفدار را میان پدر و مادر‌ها دارد و پرسش آن‌ها از ما نشان می‌دهد در جامعه و خانواده حساسیت بسیاری نسبت به این مسائل وجود دارد. این موضوع به آسیب شناسی نیاز دارد. چراکه ما دائما باید این باور را به والدین القا کنیم که کتاب یک داروی تجویزی نیست، اما می‌تواند تسهیل گر فرایند‌ها باشد. یعنی اگر کودک شما یا یک بحران دست و پنجه نرم می‌کند کتاب‌ها می‌توانند کمک کنند تا راحت‌تر آن دوران را پشت سر بگذارند، اما درمان قطعی آن مشکل نیست. قرار نیست با یک یا چند جلد کتاب مسئله کودک و والدین را رفع شود. خیلی از مشکلات به‌گونه‌ای است که همه‌گیر است تمام کودکان با آن‌ها مواجه می‌شوند و پدر و مادر‌ها می‌توانند با پذیرش و خلاقیت، به‌همراه کودشان از این مراحل عبور کنند. کاربرد کتاب‌ها برای خانواده‌ها واضح و مبرهن نیست و حتی صنعت نشر کودک و نوجوان هم مسیر را به بیراهه کشانده و نتیجه آن شده بازار کتاب کودکی که پر است از اثار ترجمه در موضوع مهارت‌های زندگی. بسیاری از این آثار مسقیما به این مسائل می‌پردازند و به سراغ راهکار‌ها رفته حتی بسیاری از آن‌ها برای سنین پایین مثل ۲ تا ۴ سال به فروش میرود که مناسب این گروه سنی نیست. مطالعه کتاب‌هایی با موضوع مهارت‌های فردی به خصوص کنترل خشم که به طور صریح نوشته شده و تکنیک محورند، کمک کننده و راه حل به حساب نمی‌آیند. بسیاری از اوقات والدین از این کتاب‌ها ناراضی‌اند و می‌گویند در رفع مشکل به آن‌ها کمکی نکرده. اما انتشار این آثار از سوی ناشران همچنان ادامه دارد. ریشه این مسئله در نااگاهی والدین از ماهیت کتاب کودک است. این که کتاب را ابزاری صرف برای اموزش می‌دانند و از طرفی دیگر هم ناشران به کتاب‌های غیرحرفه‌ای در این زمینه اکتفا کرده اند.»
یکی از چالش‌های ما با والدین اختلاف دیدگاه در مسایل تربیتی است و یا حتی گاهی اوقات ساده انگاری نسبت تربیت کودک است این که گمان می‌کنند با حضور کتاب برخی مشکلات درمان میشوند و برای همیشه ناپدید می‌شوند. درباره کتاب‌هایی با موضوع مراقبت‌های جنسی اوضاع دشوارتر است. در حال حاضر دو رویکرد نسبت به این جریان وجود دارد. رویکرد اول می‌گوید تربیت جنسی شامل یک سری گزینه‌های خیلی روشن است و با آموزش‌های مستقیم که بسیار خطرناک است انگار که همه آدم‌ها باید به یک گونه رفتار کنند. رویکرد دیگر مراقبتی است و درنظر دارد لازم نیست که مستقیما درباره همه مسائل با کودکان صحبت کنید. حفظ حریم‌ها در محیط خانواده، کودک را به سمتی هدایت می‌کند که تا حدود هفت سالگی متوجه برخی مسائل خواهد شد و به آموزش مستقیم در کتاب‌ها نیازی نیست. متاسفانه ۹۰ درصد کتاب‌های این حوزه با توجه به رویکرد اول نوشته شده‌اند.

 


چالش سوم: تلاش برای تربیت کودکانی باهوش‌تر
عاطفه اسلام زاده می‌گوید یکی از پرطرفدارترین بخش‌های کتاب فروشی کتاب‌های زیر سه سال است. بیشتر والدین کودکان زیر سه سال برای فرزندان نوزاد و نوپای خود دنبال کتاب هستند. انگار والدین جوان‌تر و نسل جدید دوست دارند از کودکانشان آدم‌هایی موفق‌تر و باهوش‌تر از خودشان بسازند. از طرفی از سوی ناشران نیز برای این گروه سنی کتاب‌های بسیاری منتشر شده. از نگاه کلی شاید یک جریان خوب و مفید به نظر برسد، اما به بیراهه کشیده شده و مانعی در مقابل ارتباط طبیعی والدین و فرزندان به حساب می‌آید و انتظارات فراواقع، خاص و عجیبی را در والدین درباره کتاب به وجود آورده.
از باب نمونه ما مراجعاتی داریم که برای کودک دوماهه دنبال کتابی می‌گردند که مقابل چشمش قرار دهند. این نشان می‌دهد با جریان کتابخوانی آشنا نیستند و ما باید آن‌ها را قانع کنیم که کودک دو ماهه شما به کتاب نیازی ندارد. در حالی که مسیر درست ان است که کتاب به عنوان یک کالای محبوب برای کودک و نوزاد مثل اسباب بازی جا بیفتد.

 


چالش چهارم: چک‌ و چانه برای تخفیف
و، اما یکی از مشکلات اساسی تمام کتابفروش‌ها مسئله تخفیف است. عاطفه اسلام‌زاده هم این موضوع را یک‌مشکل اساسی می‌داند و می‌گوید:«بیش از هشتاد درصد مخاطبان به هنگام خرید کتاب از ما در خواست تخفیف دارند. کتاب به عنوان کالایی است که انگار ارزش خودش را ندارد. این درخواست چند علت دارد نخست انکه انتظار ندارند قیمت یک کتاب انقدر بالا باشد. موضوع دوم نوع نگاه به کتاب است. کتاب اکنون یک کالای تجاری است تا ارزشمند. در شهر‌های کوچک این جریان به خاطر وجود شبکه‌های توزیع قاچاق کتاب کودک و نوجوان پررنگ‌تر است کتاب‌هایی که از نظر ارزش ترجمه و هویت در سطح نامطلوبی قرار دارند با تخفیف به مخاطبان عرضه می‌شود.»
وجود این جریان و فروشگاه‌های همواره تخفیف کتاب این پیام را به مخاطب می‌دهد که کتاب کالایی است مثل باقی کالا‌ها و ارزش آن را برای مخاطبان کاهش می‌دهد. فروشگاه‌های اینترنتی کتاب و سایت‌های انتشارات گوناگون با برگزاری هر طرح تخفیفی، یک دور کتابفروشی‌ها را از چرخه خرید و فروش کتاب حذف می‌کنند. کتابفروشی‌ها سال‌ها به عنوان سنگر اصلی معرفی کتاب شناخته می‌شدند و عجیب است که ناشران با فروش بی اسطه اینگونه کتابفروشی‌ها را به نابودی کشانده‌اند.

 


انگار که کتاب علاجی باشد برای همه مشکلات بچه‌ها که برای آن تخفیف می‌خواهند و چانه می‌زنند. کتاب‌های ادبیات، قصه‌ها و داستان‌ها میان انبوهی از کتاب‌های آموزشی و مهارت محور گم شده‌اند و به دست مخاطبان کودک نمی‌رسد. این‌ها مهم‌ترین مشکلاتی است که کتابفروش‌ها با آن روبرویند و این نگاه غلط به کتاب در برخی والدین همچنان پابرجاست.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: کتاب یا داروی تجویزی؟ / نگاهی به عملکرد والدین در خرید کتاب کودک