روسیه ۳۰ سال پس از فروپاشی شوروی؛ از کشورگشایی تا 'حمایت از دیکتاتورها'

روسیه ۳۰ سال پس از فروپاشی شوروی؛ از کشورگشایی تا 'حمایت از دیکتاتورها'
بی بی سی فارسی
روسیه ۳۰ سال پس از فروپاشی شوروی؛ از کشورگشایی تا 'حمایت از دیکتاتورها'
  • یوسف رضا
  • روزنامه‌نگار
۸ ساعت پیش

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

ولادمیر پوتین در یک مانور نظامی

در سال ۱۹۹۱، میخائیل گورباچف سیاست‌های مداخله‌گریانه مسکو در امور داخلی همسایگان را تمام شده دانست، اما ولادیمیر پوتین راه دیگری در پیش گرفت. چرا؟

ساعت هفت و نیم شب است، شب جشن کریسمس سال ۱۹۹۱. پرچم داس و چکش، افراشته بر کاخ کرملین، را برای آخرین بار به پایین می‌کشند. میدان سرخ خالی است. نه جشنی بر پا شده است و نه اعتراضی شکل گرفته. میخائیل گورباچف سخنرانی تلویزیونی خود را به پایان می‌رساند. حقیقت را دیگر نمی‌توان کتمان کرد: «نظام تمامیت‌خواه فروپاشیده است». آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی از سمت خود استعفا می‌دهد، از سقوط بلوک شرق،‌ از تولد «دنیای جدید» و از پایان «جنگ سرد» می‌گوید: «خطر یک جنگ جهانی دیگر از بین رفته است. مسابقه تسلیحاتی ابهانه‌ای که اقتصاد ما، آگاهی جمعی ما، ارزش‌ها و اخلاقیات ما را دگرگون کرد، اکنون تمام شده است.»

دیوار برلین فرو ریخته، آلمان متحد شده و پرده آهنین در حال ذوب شدن است؛ رهبران چکسلواکی، لهستان و مجارستان، شش ماه پیش، در پراگ ملاقات کرده و از پیمان ورشو - که در جریان رویارویی شرق و غرب و در واکنش به پیمان ناتو شکل گرفته بود - خارج شده‌اند. و گورباچوف از این مسائل آگاه است.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

جشن در برلین بعد از فروپاشی شوروی

او همچنین می‌داند که در آن روزهای پایانی سال ۱۹۹۱، دیگر چیزی از اتحاد جماهیر شوروی باقی نمانده است؛ لیتوانی اولین گام را برداشته و در مارس ۱۹۹۰ اعلام استقلال کرده بود. یک ماه بعد، استونی، لتونی و گرجستان مستقل شدند. سایر جمهوری‌های شوروی، در طول سال ۱۹۹۱، راه خود را جدا کردند؛ هشتم دسامبر، روسیه، اوکراین و بلاروس - سه کشوری که در سال ۱۹۲۲ اتحاد جماهیر شوروی را تأسیس کردند - در مینسک «پیمان کشورهای مستقل مشترک‌المنافع» را امضاء و پایان «تمام فعالیت‌های نهادها و سازمان‌‌های وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق» را اعلام کردند.

فروپاشی

اگر فروپاشی سیاسی شوروی ناگهانی بود، فروپاشی اقتصادی آن مدتی بود که آغاز شده بود؛ تورم سرسام‌آور و افت شدید تولیدات صنایع کشور را به ورطه ورشکستگی‌ سوق داده بود. پرداخت حقوق‌ها به تاخیر افتاده و قیمت‌ مواد غذایی سر به فلک کشیده بود. گورباچف با یادآوری روزی که در سال ۱۹۸۵ سکان هدایت شوروی را به عهده گرفت، می‌گوید: «در آن زمان نیز مشخص بود که کشور در شرایط بدی است. در سرزمین غنی که هم نفت دارد، هم گاز و ذغال‌سنگ و فلزاتِ ارزشمند، هم مردمانی باهوش و بااستعداد [...] شرایط زندگی ما به مراتب بدتر از کشورهای توسعه‌یافته است. ما روز به‌روز بیشتر از آنها عقب می‌افتیم.»

او دلیل این عقب‌ماندگی را نظام اداری بله‌قربان‌گویی می‌داند که «جامعه را خفه کرده بود»، نظامی که خود «به خدمت به ایدئولوژی و به تحمل بارِ خوفناکِ نظامی‌گری محکوم شده بود». آخرین رهبر شوروی «نگران اما امیدوار» از سمت خود کناره‌گیری می‌کند: «نظام تمامیت‌خواه فروپاشیده، و راه برای تحولات دموکراتیک باز شده است».

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

مراسم سی سالگی فروپاشی شوروی در برلین

گورباچف «اصول صلح‌آمیز و ارزش‌های دموکراتیک» را پایه و اساس «دنیای جدید» می‌خواند که روسیه در ساخت آن نقشی کلیدی ایفا خواهد کرد: «ما درهای‌مان را به روی جهان باز کرده‌ایم، دیگر در امور داخلی دیگران مداخله نمی‌کنیم و از نیروهای نظامی‌‌مان، خارج از مرزهای کشور، استفاده نمی‌کنیم. ما اعتماد، همبستگی و احترام دیگران را جلب کرده‌ایم […] ملت‌ها و کشورها، اکنون، این آزادی را کسب کرده‌اند که سرنوشت‌ را به‌دست خود رقم بزنند.»

دنیای جدید

تصویری که گورباچف از آینده کشورش به‌دست می‌دهد با آن‌چه از روسیه امروز می‌شناسیم، فاصله دارد. ولادیمیر پوتین دو دهه است که در رأس قدرت حکومت می‌کند. مخالفان وی یکی‌ پس از دیگری حذف می‌شوند. فعالان جامعه مدنی به «دشمن ملت» و «عامل خارجی» - همان کلمات دوران شوروی - متهم، محکوم و سرکوب می‌شوند. احساسات ناسیونالیستی تهییج، تاریخ تحریف و تصویری نوستالژی امپراتوری روسیه و اتحاد جماهیر شوروی تبلیغ می‌شوند.

روسیه ولادیمیر پوتین بیشتر از رهبران اقتدارگرا حمایت می‌کند تا جریان‌های دموکراسی‌خواه. علی خامنه‌ای و بشار اسد و الکساندر لوکاشنکو از جمله متحدان او محسوب می‌شوند. مواضع پوتین به مراتب نزدیک‌تر به شی جین پینگ، رهبر چین، است تا اورزولا فن‌درلاین، رئيس کمیسیون اتحادیه اروپا.

منبع تصویر، ALEXEY DRUZHININ

توضیح تصویر،

ملاقات بشار اسد و ولادمیر پوتین در سال ۲۰۱۵

رویکرد سیاست خارجی روسیه را معمولاً تهاجمی و خصمانه توصیف می‌کنند؛ حمله نظامی به گرجستان در سال ۲۰۰۸ که در نهایت به اشغال اوستیای جنوبی و آبخازیا انجامید. مداخله نظامی در درگیری‌های داخلی اوکراین در سال ۲۰۱۴ که نتیجه آن الحاق کریمه به روسیه، ادامه تنش‌های‌ مرزی و شکست جریان دموکراسی‌خواه «میدان» بود. حمایت نظامی و دیپلماتیک از بشار اسد در سال ۲۰۱۵ که رئيس‌جمهوری سوریه امکان داد تا مخالفان را عقب براند و قدرت را حفظ کند. همچنین دفاع از لوکاشنکو در جریان انتخابات جنجالی ریاست‌جمهوری بلاروس در سال ۲۰۲۰ که موجب شد «آخرین دیکتاتور اروپا» همچنان در قدرت بماند.

  • تبلت گم شده و اسناد محرمانه؛ سرنخ‌هایی از ارتش مخفی روسیه

علاوه بر این، روسیه جنگ سایبری تمام عیاری را نیز علیه جمهوری‌های سابق شوروی، از جمله استونی و لیتوانی، به راه انداخته است و همزمان در میدان نبردی دیگر، جنگِ رسانه‌ای را پیش‌ می‌برد. در واقع، مسکو هر جا که نتوانسته است از منظر نظامی یا اقتصادی بر رقبای غربی خود چیره شود، از قدرت نرم پیشرفته خود استفاده کرده است. نمونه بارز آن را هم می‌توان در رقابت بر سر واکسن‌های کووید-۱۹ یافت؛ مقامات و رسانه‌های حکومتی همچنان می‌کوشند با زیر سوال بردن اثربخشی واکسن‌های ساخت غرب، واکسن «اسپوتنیک وی» را تحت عنوان «بهترین واکسن جهان» تبلیغ و ترویج کنند.

  • واکسن اسپوتنیک وی؛ ابزار جدید سیاست خارجی روسیه

روسیه و ناتو

اما چه شد که امید و آرزوی میخائیل گورباچف به ثمر نرسید، و ولادیمیر پوتین راه دیگری را در پیش گرفت؟ مدارکی که از مذاکرات وزرای خارجه آلمان و آمریکا در سال‌های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ منتشر شده، حاکی از آن است که کشورهای غربی، دست‌کم به‌طور شفاهی، به روس‌ها اطمینان داده بودند که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به سمت شرق گسترش نخواهد یافت.

منبع تصویر، Anadolu Agency

توضیح تصویر،

نیروهای ارتش روسیه در سوریه

با وجود این، پس از فروپاشی بلوک شرق، در حالی که روسیه در موقعیت ضعف قرار داشت و با بحران‌ اقتصادی و سیاسی بی‌سابقه‌ای دست به گریبان بود، نه تنها ناتو از فعالیت‌های خود نکاست بلکه عضویت چندین عضو سابق پیمان وروشو را نیز بپذیرفت. در حال حاضر، ده کشور که قبلاً بخشی از بلوک شرق محسوب می‌شدند، به ناتو پیوسته‌اند. گرجستان و اوکراین هم سال‌ها است که به دنبال عضویت در ناتو هستند.

  • ناتو، سه دهه تغییر کاربری و بحران هویت

ولادیمیر پوتین افزایش دامنه نفوذ غرب در جمهوری‌های سابق شوروی را «سیاستی تهدیدآمیز» می‌داند که منطقه را به بی‌ثباتی کشانده است. رئيس‌جمهوری روسیه بارها نسب به پیشروی مهره‌های غرب در مجاورت مرزهای روسیه هشدار داده است.

  • بحران روسیه و اوکراین؛ پوتین برای کاهش تنش‌‌ها خواستار تضمین امنیتی فوری از سوی غرب شد
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستبه عبارت دیگر

گفتگو با چهره‌های سیاسی، هنری و ادبی از تلویزیون فارسی بی بی سی.

برنامه ها

پایان پادکست

آرنو دوبی‌ین، مدیر مرکز پژوهشی «دیدبان روابط فرانسه و روسیه» بر این باور است که موضوع اصلی مورد مناقشه همین گسترش ناتو به کشورهایی است که مسکو «چه از منظر تاریخی چه از منظر فرهنگی بخشی از منطقه نفوذ خود می‌داند». او بحران اوکراین را نمونه بارز این مساله می‌داند: «ما با دو اصل حقوقی ناسازگار مواجه هستیم. اصل حاکمیت، به این معنی که حکومت‌ها حق دارند متحدان خود را انتخاب کنند - و این آن‌چیزی است که مقامات اوکراینی و حامیان غربی‌شان می‌گویند. و اصل تجزیه ناپذیر بودن امنیت که روس‌ها بر آن تأکید دارند، به این معنی که تأمین امنیت یک طرف نمی‌توان امنیت طرف دیگر را به خطر بیندازد.»

به گفته آرنو دوبی‌ین «باید از این اصول ناسازگار عبور کرد و با اتکاء به گفت‌و‌گوهای سازنده مبتنی بر سیاست‌های واقع‌گرایانه، یا همان رئال پولتیک» از این بن‌بست که «قربانی اصلی آن اوکراینی‌ها هستند» رهایی یافت: «مساله شخص پوتین نیست، هر رهبر دیگری هم که در مسکو سرکار بود، حضور ناتو در مرزهای روسیه را نمی‌پذیرفت. روس‌ها این مساله را، به درست یا به غلط، بخشی از منافع حیاتی خود می‌دانند.»

منبع تصویر، Getty Images

دیانا گالیِوا، استاد دانشگاه آکسفورد و کارشناس روسیه، می‌گوید: «روس‌ها نقاط قوت و ضعف خود را می‌دانند و به نظر من، سیاست خارجی خود را عمل‌گرایانه و با توجه به نگرانی‌های امنیتی و حیاتی‌شان تعریف کرده‌اند.» او سپس می‌افزاید: «خواسته‌های مسکو مشخص است؛ در فهرستی که مقامات روسی در اواسط دسامبر به ایالات متحده و ناتو ارايه کرده‌اند، آمده است که طرح پیوستن اوکراین به ناتو باید منحل شود و جلوی استقرار موشک‌های میان‌برد و کوتاه‌برد در نزدیکی مرزها اتحادیه اروپا و روسیه نیز گرفته شود.»

به باور خانم گالیوا، موضع مسکو در قبال ناتو همواره از سیاست تهدید و تحبیب پیروی کرده است: «روسیه همزمان با ابراز علاقه به گفت‌وگو از اهرم فشار هم استفاده می‌کنند؛ در همان اواسط دسامبر، خبر رسید که تحویل گاز طبیعی روسیه به آلمان از طریق خط لوله یامال-اروپا به شدت کاهش یافته است. اقدامی که بی‌تردید بازار انرژی اروپا را که با شروع فصل زمستان در مضیقه است، بیشتر تحت فشار قرار می‌دهد. روسیه با «هویج و چماق» می‌خواهد به طرف‌های غربی بفهماند که تمامیت ارضی و امنیت کشور موضوعات قابل مذاکره نیستند.»

آرنو دوبی‌ین یادآور می‌شود که از همان سال‌های نخستین فروپاشی شوروی، بسیاری از کارشناسان مسائل روسیه نسبت به عواقب حضور ناتو در اروپای شرقی هشدار داده بودند: «جُرج کانن به بهترین نحو ممکن این مساله را تشریح کرده - و نمی‌توان گفت که این دیپلمات ارشد آمریکایی هوادار روسیه بوده است. کانن در سال ۱۹۴۷ از جمله مدافعان ناتو و سیاست «سد نفوذ» در برابر شوروی بود، اما در سال ۱۹۹۷ گسترش ناتو را «اشتباهی ویران‌گر» خواند.

کانن در مطلبی که در پنجم فوریه ۱۹۹۷ در روزنامه نیویورک تایمز چاپ شد، می‌نویسد: «گسترش ناتو آتش ناسیونالیسم و احساسات ضد غربی را تندتر،‌ و پیشرفت جریان‌های دموکراسی‌خواه در روسیه را کُندتر خواهد کرد، و عملاً باعث خواهد شد که بار دیگر فضای جنگ سرد بر روابط شرق و غرب حاکم شود».

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: روسیه ۳۰ سال پس از فروپاشی شوروی؛ از کشورگشایی تا 'حمایت از دیکتاتورها'