نیم قرن سکوت!/ کیومرث امیری
خانه > slide, اندیشه و بیان > نیم قرن سکوت!/ کیومرث امیری
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۰/۱۰/۰۸
- دسته : slide,اندیشه و بیان
- لینک کوتاه :
- کد خبر : ۰۰۱۰۰۸۱۰۳۴
نیم قرن سکوت!/ کیومرث امیری
ماهنامه خط صلح – جامعهی پویا و کنشگر ایرانی که ریشه در تمدنهای بزرگ و باشکوهی در ادوار تاریخ دارد، در طول حیات خود نخبگان ارزندهی فراوانی را در خود پرورش داده و مهد تمدنهای گرانسنگی بوده. این جامعه از سوی دیگر جامعهای بوده که کنشگران و هنرمندان آن گاه و بیگاه با سرکوبهای شدید و آزار و انزوا روبهرو بودهاند.
در نگاهی گذرا به سرزمین ایران درمییابیم این کشور به دلیل برخورداری از شاعران و نویسندگان نخبه و توانا و آثار گرانبهایی که خلق کردهاند، دارای ارزش و اعتبار ویژهای در میان سایر ملل است.
در عصر کنونی و از سال ۱۳۰۰ به بعد ایران شاهد رشد و شکوفایی نویسندگان، شاعران و هنرمندان ارزندهای بوده که آثار نفیس و قابلتوجهی را خلق کردند و این روند در همهی هنرهای هفتگانهی بشری سیر پیشروندهای داشت و در این مدت دهها نویسنده، شاعر و هنرمند ارزنده ظهور کردند و صدها اثر ارزشمند خلق شد، ولی این روند پویا و روبهرشد با انقلاب ۵۷ دچار رکورد سنگین و ایستایی کمسابقهای شد.
با روی کارآمدن نظام دینی جمهوری اسلامی، نظامی که حاکمان آن همهچیز را بر وفق مراد خود میخواستند و غیر آن را بر نمیتافتند، متأسفانه جامعهی ایران از حرکتهای ادبی و هنری روز بازایستاد و تا نیم قرن بعد از آن این ایستایی و سکوت ادامه دارد و همگام با آن جامعه با نخبهکشی و روشنفکرستیزی دهشتناک و بیسابقهای روبهرو بوده. با جلوگیری از فعالیت نویسندگان، شاعران و هنرمندان مرگ و نابودی هزارها ایده و آرزو و اندیشههای ناب و تازه رقم خورد و هیچ اندیشهای اجازهی ظهور پیدا نکرد و در نطفه خفه شد و در نتیجه میدان برای کارهای سطحی فاقد ارزش مهیا شد.
در این نیم قرن جامعهی ایرانی و نخبگان آن با جهانی که آنها را فرامیخواند، همگام نشد و بسیار آرمانشهرهای ذهنی و خیالی اندیشمندان و صاحبان فکر و ایده به ویرانشهرها تبدیل و نیست و نابود شدند. نویسندهها و هنرمندان زیادی قربانی شدند و آثار فراوانی قبل از بروز در نطفه خفه شدند یا پس از تولید در ممیزیهای جوراجور از دست رفتند. موسیقی ممنوع و آلات موسیقی حرام اعلام و حدو نیم قرن سکوت در کشور حکمفرما شد.
سیری گذرا بر هنر و ادبیات در ایران اسلامی
تردیدی نیست که انسانها در نگاه به تمدنها و مردمان ادوار مختلف آنها را با دانشمندان، نخبگان، شعرا، نویسندگان و هنرمندان و بالطبع آثار ادبی و هنری آن تمدنها میشناسند و قضاوت میکنند.
این واقعیت را نمیتوان از نظر دور داشت که سرزمین باستانی و هنرپرور ایران در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود همیشه مهد نخبگان، نویسندگان، شعرا و هنرمندان نامداری بوده که آثار گرانبهایی را در حوزههای گوناگون ادبی و هنری خلق کرده و برای ایرانیان و بشریت به یادگار گذاشتهاند.
متأسفانه این واقعیت تلخ را هم نمیتوان نادیده گرفت که این آب و خاک در طول تاریخ طولانیاش همیشه با جریانهای مخرب و مستمر نخبهکشی و روشنفکرستیزی روبهرو بوده. در طول تاریخ هزارانسالهی ایران جریانهایی وجود داشته که در برهههایی از تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور مترصد اذیت و آزار و شلاق و زندان و نفی و نابودی نخبگان و روشنفکران و آثار و اندیشههای آنان بوده که در طول تاریخ کمابیش استمرار داشته و خساراتهای مادی و معنوی فراوان برای مردمان این سرزمین کهن و برای بشریت بر جای نهاده.
به دنبال این جریان پیوستهی تاریخی در نیم قرن گذشته با روی کارآمدن نظام جمهوری اسلامی رویکرد حاکمان نظام نسبت به نویسندگان و هنرمندان و آثارشان نهتنها رویکرد قابلقبولی نبوده و نیست، بلکه جریان مستمر تازهای بوده که کمترین همخوانی با اندیشههای انسان امروز نداشته و ندارد و معلوم شد حکومت اسلامی بنا به نوع ایدئوژی مذهبی و نگاه حاکمان آن به جامعه و انسان هیچگونه سر آشتی و پذیرش روشنفکران و هنرمندان و آثار آنها را نداشته و حضور دگراندیشان و نواندیشان غیرمذهبی را به هیچوجه برنمیتابد و به این ترتیب از همان ابتدای روی کارآمدن سر ناسازگاری با این قشر گذاشت. به این دلیل بسیاری از نخبگان، نویسندگان و هنرمندان سرشناس و دگراندیش کشور را ترک کردند. عدهای زندانی شدند و برخی اموالشان مصادره شد. با وجود همهی این سختگیریها عدهای که امیدوار بودند اوضاع از اینمنوال عبور خواهد کرد و بهبود خواهد یافت، در کشور ماندند. این گروه همهی سختیها را به جان خریدند و ماندن در خاک وطن را ترجیح دادند و در کشور ماندگار شدند تا به کارشان ادامه بدهند، ولی متأسفانه حاکمیت تنها به زندانیکردن وجلوگیری از انتشار آثار آنها به طرق مختلف اکتفا نکرد و آنها را به اشکال گوناگون مورد اذیت و آزار قرار داد و به انحای مختلف مانع از کار و تلاششان شد و اجازهی هر نوع فعالیتی را از آنها سلب کرد.
مشکل بزرگ دیگری که نویسندگان و هنرمندان در جمهوری اسلامی طی این سالها آن را تجربه کردند، جریان دردناک و رنجآور موسوم به قتلهای زنجیرهای بود که تعداد زیادی از نخبگان و نویسندگان و شاعران سرشناس کشور، از جمله حمید حاجیزاده به همراه کودک نهسالهاش کارون، سعیدی سیرجانی، محمد مختاری، جعفر پوینده و تعداد دیگری از نویسندگان و شعرا و هنرمندان به کام مرگ فرستاده شدند. این عده و گروه دیگری از نخبگان کشور ربوده شده و پس از شکنجه و آزار از جانب کسانی که در سازمان اطلاعات و امنیت کشور مشغول فعالیت بودند، کشته شدند. این قاتلان که نظام بعدها از آنها با عنوان افراد خودسر یاد کرد، نخبگان را ربودند و پس از آزار و شکنجه آنها را با شکل فجیعی به قتل رسانده بودند.
به دنبال نفی نویسندگان و هنرمندان در واقعهی دیگری که باعث ناامیدی بیش از پیش فرهیختگان کشور شد، بیستودو نفر از سرشناسترین نویسندگان و شعرای کشور که طی یک برنامهی از پیش طراحیشده به صورت دستهجمعی عازم کشور ارمنستان بودند، از سقوط عمدی اتوبوس حاملشان ــکه باید در آن تصادف ساختگی همگی کشته میشدندــ به طور معجزهآسایی نجات پیدا کردند و به این ترتیب بر این گروه معلوم شد که این وطن جایی برای ماندن و فعالیت آنها ندارد و یکی پس از دیگر برخلاف میل باطنیشان جلای وطن کردند و به ملل دیگر پناهنده شدند یا دست از فعالیت فرهنگی و هنری کشیدند و ناچار به انزوا و سکوت پناه بردند. این جریان نهتنها در خصوص شعرا و نویسندگان، بلکه دربارهی تمامی کسانی که دستی در هنر و ادبیات و موسیقی و هنرهای دیگر داشتند، به اشکال مختلف و آشکار و پنهان به اجرا در آمد. در این رابطه معلوم شد نظام جمهوری اسلامی بر اساس عقیدهی دینیاش همهچیز را دینی و اسلامی میخواهد و هیچ تفکر و اثر ادبی و هنری غیردینی را برنمیتابد و به شدت با آن مخالف است و برخورد سخت میکند. بعضی از علمای دین فتوای حرامبودن موسیقی و آلات موسیقی را از همان ابتدای روی کارآمدن جمهوری اسلامی صادر کردند و به دنبال آن هیچکدام از هنرمندان اجازه و جرئت نگهداری و داشتن یا حمل هیچ ساز و آلات موسیقی یا اجرای برنامههای موسیقی را نداشتند.
در این رابطه متأسفانه بسیاری از هنرمندان به خاطر کشف یک آلت موسیقی نزدشان آلات موسیقیشان مصادره و نابود شد و خودشان مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و زندانی شدند.
حکایتی تلخ از یک داستان واقعی
در یکی از دهستانهای کرمانشاه گروهی زندگی میکردند که کار اصلیشان نوازندگی برای روستائیان بود. آنها که از راه نوازندگی امرارمعاش میکردند، در ساخت و پرداخت بسیاری از وسایل زندگی روستاییان تبحر خاصی داشتند و کلیهی آلات موسیقی چون سُرنا و دهل و دوزلهی مورد نیازشان را نیز خودشان میساختتد. کار این عده برگزاری مراسم سنتی سوگ و عزا و جشن و عروسیهای مردم منطقه با سرنا و دهل بود که رسم و رسوم هزارانسالهی اهالی را تشکیل میداد. این نوازندگان هنر خودشان را نسل به نسل انتقال میدادند و سالهای طولانی بود که به این شکل امرارمعاش میکردند و مردم در تمامی مراسم شاد و عزا آنها را برای نواختن سرنا و دهل و برگزاری مراسم دعوت میکردند و به آنها دستمزد میپراختند.
آنها که سالیانسال بود در چند روستای حوالی شهر کرمانشاه زندگی میکردند، زمانی که با مقررات سخت و جدید حاکمیت اسلامی با موسیقی و ساز و آواز روبهرو و متوجه شدند حق ندارند به هیچ عنوان از هنرشان استفاده کنند، دستهجمعی تصمیم گرفتند همهی آلات موسیقیای را که داشتند، نیست و نابود کنند و نوازندگی را برای همیشه کنار بگذارند. آنها در یک شب تلخ پاییزی همهی آلات موسیقیشان را شامل دهها سرنای ناب، دهل، دوزله و تنبور را که سالیانسال با آنها زندگی کرده بودند، یکجا روی هم تلنبار کردند و کوهی از آلات موسیقی را به آتش کشیدند و زن و مرد و کودک گریان و اشکریزان ساعتها به نظارهی سوختن سازهایشان نشستد.
تنها از آن میان پیرمردی که سرنایش را خیلی دوست داشت و به آن انس و الفتی خاص پیدا کرده بود، تن به تصمیم گروه نداد و سرنای خود را برداشته و شبانه از روستا فرار کرد. این عده از آن پس برای همیشه با موسیقی وداع کردند.
نگاهی گذرا به وضعیت کنونی ادبیات داستانی در سایهی جمهوری اسلامی ایران
در دنیای مدرن امروز و در حوزهی ادبیات داستانی با پدیدهای به نام داستان کوتاه یا نوول روبهرو میشویم که برای نخستین بار در قرن نوزدهم در اروپا شکل گرفت و پدید آمد و محمدعلی جمالزاده در سال ۱۳۰۰ ه. ش با مجموعه داستانهای کوتاه یکی بود، یکی نبود این سبک از داستاننویسی را در ایران رواج داد.
طولی نکشید که نویسندگان بسیاری در ایران پا به عرصهی ظهور گذاشتند و آثار فراوان و ارزشمندی در حوزهی ادبیات داستانی خلق و منتشر کردند.
این آثار با استقبال زیاد مخاطبان روبهرو شد و اثرات خوبی بر آگاهی و دانش قشر وسیعی از جامعه باقی گذاشت و روزبهروز هم بر تعداد نویسندگان این سبک از قصهنویسی در ایران افزوده شده و این عده آثار ماندگاری را خلق کردند که میتوان گفت از حیث کمی و کیفی در ایران بیسابقه بود و مخاطبان این آثار نیز روزبهروز افزایش یافت.
صدها و بلکه هزاران اثر در قالب مجموعه داستانهای کوتاه و یا رمان در قالب و سبک رئالیستی و رمانتیک و غیره به قلم دهها نویسنده که آثارشان بانی شهرتشان نیز بود، خلق شد.
صادق هدایت، محمود دولتآبادی، علیاشرف دردیشیان، صمد بهرنگی، سیمین دانشور، احمد محمود، علیمحمد افغانی، بزرگ علوی، رسول پرویزی و دهها نویسندهی دیگر از دستهی نویسندگانی بودند که هر کدام با خلق چندین اثر جایگاه ویژهای در کشور پیدا کردند. در این دوران مجلات گوناگونی نیز منتشر شدند که در معرفی و نقد این داستانها نقش بهسزایی داشتند و به این ترتیب قصهنویسی در این برههی تاریخی کشور جایگاه ویژهای پیدا و جوانان زیادی را به مسیر کتابخوانی و مطالعه هدایت کرد. این آثار در قیاس با ادبیات داستانی در جهان از نمرهی خوبی برخوردار بودند و به همین دلیل بسیاری از این آثار به زبانهای زندهی دنیا ترجمه شدند و ادبیات داستانی ایران جایگاهی ویژه در حوزهی ادبیات داستانی در جهان پیدا کرد.
صادق هدایت با مجموعه قصههای سگ ولگرد، سه قطره خون، علویه خانم و بوف کور که از شاهکارهای ادبیات داستانی به حساب میآید، توانست گام بزرگی در این حوزه بردارد.
محمود دولتآبادی با خلق دهها اثر در زمینهی داستان کوتاه همچون آوسنهی بابا سبحان، لایههای بیابانی، سفر، سلوک، جای خالی سلوچ و غیره در پایان به رماننویسی روی آورد و با خلق رمان دهجلدی کلیدر شاهکاری ادبی را در ایران خلق کرد؛ اثری که بارها و بارها صحبت از اختصاص جایزهی ادبی نوبل به ان به میان آمد. رمان کلیدر به بخشی از مبارزات دهقانی برای رهایی از ستم فئودالها در آن برههی خاص زمانی میپردازد و این برهه از تاریخ ایران را با داستانی واقعی از سه برادر در خراسان در قالب یک رمان بلند رئالیستی به زیبایی به تصویر میکشد. آثار صمد بهرنگی چون ماهی سیاه کوچولو و رمان بلند همسایههای احمد محمود، رمان دهجلدی سالهای ابری علیاشرف درویشیان و دهها قصهی کوتاه از او چون از این ولایت، ابشوران و غیره آثاریاند که ماندگارند. منصور یاقوتی با آثاری چون چراغی بر فراز مادیانکوه و تعداد زیادی قصهی کوتاه در کنار دهها نویسندهی دیگر در طول این سالها خدمات بزرگی را به فرهنگ و ادبیات ایران ارائه دادند.
در کنار دیگر شگردهای نظام دینی جمهوری اسلامی در نفی این دست ادبیات کار حجتالاسلام مرتضی مطهری، از طلاب حوزهی علمیهی قم قابلتوجه است. مطهری با نوشتن و انتشار مجموعه داستانهایی با نظر و محتوای کاملا دینی تحت عنوان داستان راستان تلاش کرد افکار نویسندگان را به آن سمت سوق بدهد و آن سبک از قصهنویسی را با آرم دینی و اسلامی جایگزین سبک رایج داستاننویسی کند، ولی موفق نشد و جالب اینکه حتی یک مورد پیروی از سبک داستاننویسی او اتفاق نیافتد .
نگاهی کوتاه به سرنوشت کتاب در ایران از گذشته تا کنون
نگاهی به تاریخ ایرانیان و سرزمین رمزآلود ایران از زمانهای دور و دراز تا کنون گویای این واقعیت است که ایرانیان همیشه و در همهحال اهمیت و ارزش فوقالعادهای برای هنر و ادبیات و آنچه که امروز با عنوان هنرهای هفتگانهی بشری شناخته شده، قائل بوده و در طول زمان نویسندگان و هنرمندان چیرهدست و کمنظیری در جامعهی ایران ظهور پیدا کرده و آثار بکر و ماندگاری خلق کردهاند و بعضاً جان خود را بر سر خلق آثار و آرمان و اندیشههایشان گذاشتهاند. این روند در طول قرنهای طولانی با کم و کاستیها به طور مستمر ادامه داشته.
در این سالها با روی کارآمدن نظام عقیدتیــسیاسی جمهوری اسلامی این روند تاریخی فرهنگی و هنری در همهی ابعاد با مشکلات تازه و بزرگی روبهرو شد؛ به طوری که کشور با رکورد و تعطیلی کمسابقهای در کلیهی حوزههای هنرهای هفتگامه بشری روبهرو شد و همهچیز رو به افول نهاد و طی نیم قرن همهی هنرها اعم از ادبیات، موسیقی، مجسمهسازی، تئاتر، سینما، رقص و غیره صدمات و خسارات جبرانناپذیری متحمل و برخی از آنها به طور کلی به فراموشی سپرده شدند؛ تا جایی که در طول این مدت نه نویسندهی بلندآوازه و شناختهشدهای در کشور اجازه و فرصت ظهور پیدا کرد و نه اثر ماندگاری خلق شد و هنر و ادبیات در همهی حوزهها دچار نقصان و ناکامی یا نابودی شدند .
نوستالژی یک رنج فرهنگی–تاریخی
گذری بر تاریخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری ایران از قرنهای قبل و پیش از یورش اعراب به این سرزمین گویای آن است که در ایران کتابخانههای قابلتوجهی با برخورداری از آثار فراوان ارزشمندی از ادبیات کلاسیک گرفته تا نمادهایی از هنر و ادبیات وجود داشته. این آثار گذشته از قبیل تنسرنامه، خدایگاننامه، رزمنامه، کلیله و دمنه، هزارسخن که بعدها از روی آن گرتهبرداری شد و با نام داستانهای هزارویک شب و زیر عنوان ادبیات عرب عرضه و معرفی شد، تنها بخش بسیار کوچکی از صدها و بلکه هزارها آثاری بودند که روی سفال، پوست حیوانات، پاپیروس و روی سنگ نوشته و در اماکن مخصوص یا در کتابخانههای آن روزگاران نگهداری میشدند و به غیر از آنها کتیبهها و سنگنبشتههای زیادی چون سنگنبشتههای تخت جمشید، سنگنبشتهی بیستون در کرمانشاه و غیره نیز از جمله آثاری بودند که در حوزهی ادبیات مکتوب و دانش بومی و فرهنگ شفاهی و کتبی این سرزمین به دست نخبگان و دانشمندان ایرانی خلق شد و برای ایرانیان کالایی معنوی و مادی ارزشمندی محسوب میشدند.
متأسفانه با حملهی یونانیها و سپس اعراب به ایران این آثار سوزانده شدند و به کلی از میان رفتند. در آن میان غیرت و همت برخی دانشمندان، شعرا و نویسندگان وطندوست ایرانی پس از اشغال ایران به دست اعراب که در حفظ بعضی از این آثار تا اعطای جان خود تلاش کردند، حیرتآور و ستودنی است.
ابن مقفع، این دانشمند و ادیب میهنپرست ایرانیالاصل که پدرش از اهالی تلخستان بود و به عنوان اسیر به بصره برده شده بود، در اوایل قرن دوم هجری دست به کاری زد که جانش را گرفت. از آنجایی که اعراب مهاجم تمامی آثار فرهنگی و هنری ایرانیان مغلوب را تا آنجایی که دستشان رسیده بود، تخریب و نابود کرده بودند تا برای همیشه به باد فراموشی سپرده شوند، ابن مقفع برای حفظ تعدادی از آن آثار مرجع ایرانی چون تنسرنامه و کلیله و دمنه این آثار را از زبان پهلوی به عربی برگرداند تا اصالت و متن و پیام آن دانشها از بین نرود و نیز از دستبرد اعراب نجات یابد و فراموش نشود. لازم به ذکر است اعراب مهاجم تکلم و نوشتن به زبانی غیر زبان عربی را ممنوع کرده بودند و به شدت با آن برخورد میکردند. او در مدت کوتاهی آثار فراوانی از این دست را نجات داد، ولی متأسفانه جاسوسان این حرکت ابن مقفع را به خلیفه گزارش کردند و خلیفه دستور داد این انسان فاضل و وطنپرست را به وضع هولناکی مثله کنند و استخوانهایش را در آتش سوزاندند.
بشار ابن برد، شاعر نابینای ایرانیالاصلِ دیگر فرهیختهای بود که با اشعارش دانش و فرهنگ ایرانیان را در برابر اعراب در آن روزگاران میستود و خلیفه را هجو میکرد و او نیز به غضب خلیفه گرفتار شد و برای این کارش آنقدر او را در ملاءعام شلاق زدند تا زیر ضربات شلاق جان داد و به این ترتیب در سالهای بعد دانشمندان بسیار دیگری چون زکریای رازی و غیره به جرم پرداختن به علوم طبیعه و ادبیات و شعر و موسیقی و غیره به دست خلفا و حاکمان وقت کشته و از میان برداشته شدند. به طور کلی این گروه از نخبگان و فرهیختگان همیشه مورد غضب حکام و دستنشاندگان آنها بوده و در فقر و فلاکت زیسته و زندانی بوده و بسیاری از آنها کشته شدهاند.
از آنجایی که ایرانیان در طول تاریخ از نبوغ بالایی برخوردار بوده و علاقهی وافری به موسیقی، هنر و ادبیات و به دانش بشری در قالب هنرهای هفتگانهی شناختهشدهی امروزی داشتهاند، تلاش کردهاند با خلق آثاری ــکه بسیاری از این آثار مانند افسانهها، تمثیل و زبانزدها و غیره امروزه در قالب دانش بومی و فرهنگ شفاهی کماکان باقی مانده و سینه به سینه حفظ شدهاندــ وظیفهی خود را در قبال جامعهیشان به راستی و درستی و در هر شرایطی به نیکی انجام دادهاند.
مطالب مرتـبط
- صدوبیست و هشتمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوبیست و هفتمین شماره ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوبیست و ششمین شماره ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوبیست و پنجمین شمارهی ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صد و بیستوچهارمین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد
برچسب ها: ادبیات داستانی خط صلح خط صلح 128 کیومرث امیری ماهنامه خط صلح نابودی ادبیات داستانی نابودی موسیقی
بدون نظر
نظر بگذارید
منبع خبر: هرانا
اخبار مرتبط: نیم قرن سکوت!/ کیومرث امیری
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران