سنتز تزاریسم و کمونیسم بر فراز خرابههای شوروی
برنامههای اصلاحی گورباچف چون پرسترویکا نیز در آن زمان جواب نداد و در نهایت وی تحت فشار از درون حزب کمونیست و جمهوریهای اقماری شوروی در وضعیتی تحمیلی و غیردلخواه پایان حیات شصت و نه ساله شوروی را اعلام کرد.
دنیا با تعجب فروپاشی از درون یک ابرقدرت بدون شلیک یک موشک و در فرایندی کاملا آرام و به دور از خشونت را به نظاره نشست. در نگاه ژرفکاوانه نطفه انقراض شوروی موقعی شکل گرفت که عدالت با نفی آزادی و در قامت یک دولت مقتدر بدون کنترل اجتماعی و انحصارات بزرگ دولتی ریلگذاری شد. در ادامه تجمیع قدرت در دست استالین، به حاشیه رفتن مناسبات حزبی و تشکیلاتی و تضعیف و تهی شدن معنای «شوراها» باعث شد تا انحطاط شوروی درمانناپذیر شود. توسعهطلبی بیش از حد و افزون بر توان اقتصادی و نظامی بویژه در دهه هفتاد میلادی نیز شوروی را آسیبپذیر کرد و فضا را برای شکسست در رقابت تسلیحاتی با آمریکا در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد مساعد ساخت.
در این سی سال دنیا روند پرفراز و نشیب را طی کرد. در ابتدا ارزیابیهای شتابزده که ناشی از غافلگیری در برابر فروپاشی غیرمنتظره شوروی بود سخن از پایان تاریخ به نفع سرمایهداری بازارمحور میکرد اما فوکویاما، تئوریسین این نگاه زود متوجه نادرستی آن شده و نظرش را پس گرفت. غیرمنتظره بودن آن اتفاق تاریخی در حدی بود که به قول «زبیگنیف برژینسکی» از سیاستمداران مطرح آمریکا در دوره جنگ سرد تا یک دهه قبل از فروپاشی دیوار برلین پیروزی برای غرب حداکثر به معنای ادغام دو آلمان با شرط موضعگیری بیطرفانه در برابر دو قطب وقت دنیا و خروج شوروی از اروپای مرکزی در کنار توافق بر سر کاهش تسلیحات و نیروهای نظامی در اروپا بود! بنابراین طبیعی بود که دولتمردان غربی و نظریهپردازان استراتژی دچار خوشبینی مفرط شده و از امتناع رقابت در سپهر جهانی سخن بگویند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
فروپاشی شوروی اگرچه در کنه خود رویدای استثنایی بود اما بی شباهت با فرجام امپراتوری روسیه تزاری و از آن بیشتر با امپراتوریهای عثمانی و هابسبورگ داشت که به سرعت قلمرو سرزمینی گسترده آنها به دولتهای کوچکتر تجزیه شد.
پسامدها و میراث دوران چهل ساله جنگ سرد، خلاء قدرت، پدید آمده اتفاقات پیشبینی نشده و سربرآوردن نیروهای تازه اجازه نداد تا یکهتازی آمریکا و جهان تک قطبی تثبیت شود. اگرچه هنوز آمریکا با فاصله قدرت اول نظامی و اقتصادی دنیا است اما ترقی چین در عرصه اقتصادی و نظامی، برخاستن دوباره روسیه و ظهور قدرتهای نوپای اقتصادی در دنیا در کنار خیزش مجدد راست افراطی و مروج فاشیسم، شکاف در ائتلاف فراآتلانتیک و تحرک تمامنشدنی گروههای اسلامگرای افراطی تداوم هژمونی آمریکا بر دنیا را متزلزل ساخته است.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
البته آمریکا بر بستر لیبرال دمکراسی و در راس رهبری جریان غرب و با تاکید بر روش حکمرانی دمکراسی و اقتصاد آزاد به دنبال مدیریت جهانی است. در داخل آمریکا نیز فضای دو قطبی شکل گرفته است. یک نگاه پوپولیستی در قالب برآمد «ترامپیسم» با کنار گذاشتن مسئولیت رهبری جهانی و رد جهانیشدن، تز «نخست آمریکا» را با تجدید مناسبات یکجانبهگرا و مناسبات تجاری مرکانتلیستی ترویج میکند. در برابر آن دیدگاه مسلط در حزب دمکرات رهبری جمعی در چارچوب ائتلاف کشورهای دموکراتیک دنیا و همراهی با چندجانبهگرایی و گلوبالیزم در عین تقابل با الگوی حکمرانی اقتدارگرای روسیه و چین را مناسب ارزیابی میکند.
پس از نشستن گرد و غبار فروپاشی شوروی امید دولتهای غربی در پیوستن روسیه به باشگاه کشورهای دمکراتیک دنیا و پیدا کردن فرجامی مشابه کشورهای آلمان و ژاپن با کنار گذاشتن تصورات امپراتوری نقش بر باد شد. قدرت گرفتن ولادیمیر پوتین، افسر سابق اطلاعاتی شوروی بعد از یلتسین اوضاع را تغییر داد. وی توانست اقتصاد پریشان و بحرانی روسیه در دهه نود را تا حدی در دهه نخست قرن بیست و یکم میلادی ترمیم کند. همچنین روسیه در عرصه سیاست خارجی را از حالت دفاعی به تدریج بیرون آورده و با فعال کردن رقابت سیاسی، ایدئولوژیک و ژئوپلتیک با غرب در موقعیت تهاجمی قرار بگیرد.
دیدار میخايیل گورباچف و رونالد ریگان، رهبران شوروی و آمریکا در ژنو در سال ۱۹۸۵
روسیه دوران پوتین تفاوتهای عمدهای با شوروی دارد. دیگر از ایدئولوژی مارکسیسم، آموزههای کاربردی و راهبردی لنین و اقتصاد متمرکز دستوری و اندیشههای الحادی و ضدمذهب در دستگاه دولت نشانی نیست. بر عکس پوتین از عناصری از اقتصاد آزاد استفاده میکند. اما انحصارات بزرگ و باندهای مافیایی در قالب الیگارشهای بانفوذ عرصههای اصلی تجارت را قبضه کردهاند. فساد سیستماتیک و گسترده در کنار خویشاوندسالاری، رانتخواری و حامیپروری یک سرمایهداری الیگارشیک و بیضابطه را بوجود آوردهاست. در ساختار سیاسی هم در ظاهر انتخابات، مجلس نمایندگی و سازوکارهای دمکراتیک وجود دارد اما ممانعت از انتخابات آزاد و منصفانه و نهادینه شدن سرکوب باعث شده تا ماهیت اقتدارگرایانه حکومت در دستکش دمکراسی صوری پوشانده شود.
در واقع روسیه نوع نمونهوار یک حکومت «اقتدارگرای لیبرال» است. پوتینیسم بر خلاف دوران شوروی در عرصه گفتمانی از مذهب و ملیت استفاده گسترده میکند. بار دیگر مسیحیت ارتدوکس به کانون هویت روسی برگشته است تا با تاکید و تحسین ناسیونالیسم روسی پیونددهنده روسیه کنونی با سامان دوران روسیه تزاری و شکوه آن دوران شود. اما پوتینیسم پیوند با شوروی را کاملا از هم نگیسخته است بلکه در تلاش است تا آرام آرام در سیاست خارجی الگوی توسعهطلبی شوروی را تکرار کرده و شبکه ارتباطات گذشته در کشورهای هدف را بازسازی کند. الحاق شبهجزیره کریمه با اتکا به قدرت نظامی و یک همهپرسی مشکلدار و هدایتشده و مداخله نظامی در سوریه برای بقای حکومت حزب بعث مهمترین اقدامات جهانی روسیه بعد از پایان دوران جنگ سرد در تقابل با غرب هستند که ویژگی کاملا متفاوتی با موقعیت روسیه بعد از فروپاشی شوروی و تصورات حاکم بر آن دوره در دنیا دارند.
البته شکنندگی اقتصاد روسیه و ارتباط آن با شبکه جهانی تجارت بازسازی مناسبات جنگ سرد را برای روسیه پر هزینه کرده است و به این علت پوتین و جریان مسلط بر قدرت در روسیه هوشمندانه تلاش میکنند تا در این ورطه نیفتند. اما در عین حال مجدانه عقب راندن غرب، دور شدن ناتو از اورآسیا و مناطق پیرامونی روسیه و طرح دوباره روسیه به عنوان قدرت جهانی در حال رشد و وارونه شدن مناسبات دنیا در عصر پساشوروی را دنبال میکند.
الگوی رفتاری پوتین نشانگر رویکرد غیرتعجیلی و مرحلهای فزاینده در رویارویی با غرب است. او در حوزه اختلافات به دیپلماسی از سر اجبار روی میآورد و بعد از خرید زمان در صورت عدم دستیابی به توافق مورد نظر منازعه را در سطحی به مراتب بزرگتر تجدید میکند.
منازعه کنونی در اوکراین نمونه خوبی برای نزدیک شدن روسیه پساشوروی به مناسبات دوره جنگ سرد و موقعیت جهانی شوروی است. روسیه میخواهد با کمک به تجزیهطلبان شرق اوکراین و تجمیع نیروی نظامی در مرزهای این کشور نفوذ از دست رفته در این منطقه سابق خود را بازسازی کند و در عین حال امتیازات بزرگی از غرب بگیرد که ناتو همکاری با کشورهایی که سابقا در حوزه نفوذ و یا سرزمینی شوروی بودند را متوقف کند.
پوتین با مانور بر روی احساسات ناسیونالیستی و بازسازی شکوه سابق روسیه و سرکوب شدید مخالفان توانسته هژمونی خود بر روسیه را تثبیت کرده و بدون نگرانی برنامه توسعه ژئوپلتیکی را جلو ببرد. دولت روسیه بر خلاف دوران جنگ سرد تنش فراینده بین چین و آمریکا را فرصتی برای خود میداند تا هم در رویارویی جهانی در کنار چین ایستاده و مانع رقابت مخرب گذشته شود؛ همچنین با توجه به اینکه الان چین رقیب اصلی آمریکا شده است از موقعیت استفاده کرده و بتواند به یک نوع توازن راهبردی در مناسبات با آمریکا دست پیدا کند. پشتوانه ذخیره ارزی ۶۱۵ میلیارد دلاری و وابستگی اروپا در تامین انرژی به روسیه تا حدی خیال پوتین را در تعقیب سیاست تقابلی با غرب آسوده کرده است.
البته اقدامات پوتین بدون ریسک هم نبوده و باعث افزایش تنش بین غرب و روسیه و در نتیجه تحمیل هزینه تحریمها بر اقتصاد روسیه شده است. ولی او و بلوک قدرت در روسیه این ریسکها را پذیرفته و به دنبال خنثیسازی فشار غرب هستند. روسیه در دوران زعامت متاخر پوتین تا جایی در رویارویی فعال با غرب پیش رفته که در انتخاباتهای ریاستجمهوری آمریکا دخالت کرده و کوشید تا دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا شود. این اقدام در سال ۲۰۱۶ جواب داد اما در ۲۰۲۰ با ناکامی مواجه شد.
ولی مستقل از نتیجه این اقدام روسیه و تلاش برای تقویت و ایجاد جریانهای همسو در کشورهای اروپایی و سرمایهگذاری سنگین در فضای مجازی برای سازماندهی افکارعمومی در مسیرهای دلخواه و انتشار مطالب کذب سیگنالهای جدی برای انتقال این پیام بود که روسیه در تلاش برای تغییر مناسبات پساجنگ سرد در دنیا است و میخواهد دوباره در جایگاه یک قدرت جهانی نقشآفرینی کند. البته دولت روسیه متوجه واقعیتها نیز تا حدی است و از اینرو خواهان سهم برابر با آمریکا در تنظیم مسائل جهانی و بخصوص مسائل امنیتی در اروپا است که از سوی غرب اقدامی آرزواندیشانه تلقی میشود.
اگر چه کاهش جمعیت، عدم افزایش هزینههای نظامی، رشد کم علمی و فناوری، فساد اقتصادی بالا، نرخ بالای مهاجرت نخبگان و بحران مزمن اقتصادی دلایل مهمی هستند که با توجه به آنها میتوان آرزوی رهبران کرملین را محال دانست اما در این خصوص نباید بزرگنمایی کرد و ناتوانی روسیه در خروج از مدار انحطاط را رفعناشدنی ارزیابی کرد.
روسیه کارتهایی برای بازی دارد که میتواند برای خروج از وضعیت ضعیف بعد از فروپاشی شوروی از آنها استفاده کرده و پیشرویهای نسبی در قرن بیست و یکم را استمرار بخشد. اقتصاد روسیه اگرچه حالت مطلوب ندارد اما در حدی است که میتواند رشد داشته باشد و مانعی برای بلندپروازیهای ژئوپلتیک ایجاد نکند. اگر قدرت خرید در نظر گرفته شود روسیه در حد کشورهای میانه اروپایی است. راهبرد جدید تجاری روسیه در افزایش مبادلات با شرق و بویژه چین میتواند موقعیت اقتصادی را بهبود بخشد. روسیه در حوزه تحقیق و توسعه در فناوریهای جدید بخصوص هوش مصنوعی هزینههای زیادی کرده است که ممکن است مزیتهایی در آینده ایجاد کند.
اما در کنار این عوامل چالشها هم جدی هستند که موفقیت پوتین را نه تنها در هالهای از ابهام برده بلکه شکست وی مشابه اقدامات شوروی در دوره خروشچف و برژنف را نیز محتمل ساخته است که باری بیش از توان نظامی و اقتصادی روسیه بر گرده کشور گذاشته و در نقطهای آن را زمین میزند. حجم بالای نارضایتی و حضور پررنگ یک اپوزیسیون دمکراسیخواه و قائل به همسویی با غرب چالش جدی درونی دولت روسیه است که ثبات و اطمینان خاطر را از آن سلب کرده و پاشنه آشیل آن است.
ازاینرو اگرچه روسیه در موقعیتی بهتر از فروپاشی شوروی قرار داشته و شبح بازسازی محدود نفوذ شوروی بر فراز آسمان کشورهای اروپایی به اهتزاز در آمده است اما هنوز فاصله روسیه پوتین با شوروی سابق زیاد است و تضمینی وجود ندارد که پیشرویهای کنونی روسیه پایدار شده و مجبور به عقبنشینی نشود.
مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
میخائیل سرگییویچ گورباچف روز ۲ مارس سال ۱۹۳۱ در روستای پریولنوی در نزدیکی استاوروپول به دنیا آمد. گورباچف در دوران جوانی و پیش از پیوستن به حزب کمونیست اتحاد شوروی، مسئول به کار انداختن و ادارهٔ ماشینهای کمباین در زمینهای کشاورزی جمعی (کلخوز) بود. او در سال ۱۹۵۰ دبیرستان را به پایان رساند.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
گورباچف در دانشگاه مسکو در رشته حقوق تحصیل کرد و در همانجا با همسر آیندهاش، رایسا آشنا شد. این دو در ماه سپتامبر سال ۱۹۵۳ ازدواج کردند. رایسا نقش بسیار مهمی در زندگی گورباچف ایفا کرد و برخلاف همسران سایر رهبران اتحاد شوروی که کمتر در انظار عمومی ظاهر میشدند، همواره در کنار او بود.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
گورباچف در ۱۹۵۲ و در سن ۲۱ سالگی به حزب کمونیست اتحاد شوروی پیوست و با طی مدارج حزبی در سال ۱۹۷۰ دبیر اول حزب در استاوروپول و پس از بازگشت به مسکو در سال ۱۹۷۹ عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست شد. او سه سال پس از مرگ برژنف و دوران کوتاه رهبری یوری آندروپوف و کنستانتین چرنینکو که به علت کهولت درگذشتند، در سال ۱۹۸۵ رهبری حزب را در دست گرفت.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
میخائیل گورباچف در سن ۵۴ سالگی به عنوان هشتمین و آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در رأس قدرت قرار گرفت. او شروع به اصلاحاتی در حزب کمونیست و اقتصاد دولتی کرد و در کنگرهٔ بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه ۱۹۸۶ این اصلاحات را در سه عنوان گلاسنوست (فضای باز - شفافیت)، پرسترویکا (اصلاح اقتصادی - بازسازی)، و اسکورین (شتاب - توسعهٔ اقتصادی) عرضه کرد.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
در فوریه ۱۹۸۸ گورباچف خروج نیروهای اتحاد شوروی از افغانستان را آغاز کرد و تا سال بعد تمام نیروهایش را بیرون کشید. اما جنگ داخلی در آن کشور ادامه یافت و نهایتاً مجاهدین افغانستان حکومت نجیبالله را که طرفدار شوروی و بلوک سوسیالیستی بود، سرنگون کردند. بین سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۹ حدود ۱۵ هزار نفر از شهروندان شوروی در این جنگ کشته شدند.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
تلاش گورباچف برای ایجاد فضای باز سیاسی بدون اینکه خود او بخواهد باعث نفوذ انواع جنبشهای ناسیونالیستی قومی و گاهی ضد روسی در جمهوریهای شوروی شد. بسیاری از این جمهوریها خواهان استقلال از مسکو شدند. این روند در دسامبر سال ۱۹۹۱ در اجلاس روسای کشورهای روسیه، بلاروس و اوکراین و سپس عضویت هشت کشور دیگر به تشکیل "کشورهای مستقل مشترک المنافع" و فروپاشی شوروی انجامید.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
تندروهایی که در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند با هرگونه روندی که امکان داشت به تجزیه شوروی بیانجامد، مخالف بودند. با نزدیک شدن امکان امضای معاهده جدید، نیروهای تندرو با کودتایی تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند. او سه روز را (۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در حبس خانگی در یک ویلا در کریمه گذراند و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
در مسائل بینالمللی گورباچف سعی در افزایش ارتباطات و تعامل با غرب داشت. او با بسیاری از رهبران غربی همچون مارگارت تاچر، هلموت کهل صدر اعظم وقت آلمان غربی، و رونالد ریگان (رئیسجمهور وقت آمریکا) روابط خوبی برقرار کرد. دوستی نزدیک هلموت کهل، وگورباچف در سفر سال ۱۹۸۵ او به روسیه برای شرکت در مراسم خاکسپاری چرنیکنو (عکس) آغاز شد.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
در ۱۱ اکتبر ۱۹۸۶ گورباچف و ریگان در ریکیاویک، پایتخت ایسلند دیدار کردند تا در مورد کاهش سلاحهای هستهای میانبرد در اروپا مذاکره کنند. این نهایتاً به امضای معاهدهٔ نیروهای هستهای میانبرد (آی ان اف) در ۱۹۸۷ انجامید. تلاشهای گورباچف برای پایان دادن به جنگ سرد باعث شد تا به او در سال ۱۹۹۰ جایزه نوبل صلح اعطا شود.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
در پاییز سال ۱۹۸۹ گورباچف در سفر خود به جمهوری دمکراتیک آلمان که به مناسبت چهلمین سالگرد تاسیس آن صورت گرفت، سیاست پرسترویکای خود را برای اریک هونکر و دیگر رهبران آلمان شرقی سابق تشریح کرد. در همین دیدار هم بود که گورباچف جمله معروف "آنکه دیر از راه برسد، زندگی مجازاتش میکند" را بیان کرد.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
در پایان سال ۱۹۸۹ دیوار برلین فرو ریخت و روند وحدت دو آلمان آغاز شد. در ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۹۰ در مسکو قرارداد وحدت آلمان ۲ + ۴ شامل کشورهای آلمان غربی و شرقی به اضافه قدرتهای پیروز در جنگ دوم شامل آمریکا، شوروی، بریتانیا و فرانسه به امضا رسید.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
گورباچف پس از بازگشت به قدرت دریافت که نه نهادهای قدرت در اتحادیه کشورهای مشترک المنافع و نه روسیه به فرمانهای او عمل نمیکنند و عملا بوریس یلتسین قدرت را به دست گرفته است. از سوی دیگر گورباچف مجبور شد بسیاری از اعضای دفتر سیاسی را اخراج و افراد "گروه هشت" که شامل هشت نفر از رهبران کودتا بودند را دستگیر کند. نهایتا گورباچف در روز ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ استعفا داد.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
گورباچف پس از استعفا چند سالی با همسرش در ویلایی در کنار دریاچه "تگرن" در نزدیکی مونیخ زندگی کرد. رایسا، همسر او در روز ۲۰ سپتامبر سال ۱۹۹۹ در کلینک مونیخ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
میخائل گورباچف مهمانی است که مردم آلمان او را بسیار دوست دارند و "گوربی" خطابش میکنند. او در سالهای گذشته بارها در زمینه روابط دو کشور آلمان و روسیه به طرفین مشاوره داده و در نشستهای دولتهای آنگلا مرکل و ولادیمیر پوتین نیز حضور داشته است.
-
میخائیل گورباچف؛ ۹۰ سالگی آقای گلاسنوست
بسیاری در غرب گورباچف را بهخاطر پایان جنگ سرد ستایش میکنند. حالا اثر دستان او در "ایست بازرسی چارلی"، جایی که زمانی گذرگاه برلین شرقی و غربی و نقطه تماس نیروهای متخاصم روسی و آمریکایی بود به ثبت رسیده است. او اما زمانی در روسیه بخاطر فروپاشی شوروی و مصائب اقتصادی آن از محبوبیت کمی برخوردار بود. نسل جوان اما از اهداف پرسترویکای گورباچف و آزادیهای حاصل از آن خشنود است.
نویسنده: محمود صالحی
منبع خبر: صدای آلمان
اخبار مرتبط: سنتز تزاریسم و کمونیسم بر فراز خرابههای شوروی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران