برخی جریانات سیاسی وقتی پای فساد در میان باشد بی‌خیال مکتب حاج قاسم می‌شوند / لزوم اخراج نظامی، فرهنگی و اقتصادی آمریکا از منطقه

برخی جریانات سیاسی وقتی پای فساد در میان باشد بی‌خیال مکتب حاج قاسم می‌شوند / لزوم اخراج نظامی، فرهنگی و اقتصادی آمریکا از منطقه
خبرگزاری دانشجو

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، در آستانه دومین سالگرد شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه به جرات می‌توان گفت که گرفتن انتقام سخت از عاملین و آمرین این جنایت ناجوانمردانه اصلی‌ترین مطالبه ملت ایران، کشور‌های محور مقاومت و تمام ملت‌های زخم خورده از سیاست‌های استکبار جهانی به سردمداری آمریکا محسوب می‌شود.

بدون شک زمانی که موضوع اخراج آمریکا از منطقه از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان راهبرد جمهوری اسلامی برای گرفتن انتقام سخت مطرح شد شاید تحقق این راهبرد در دستگاه محاسباتی بسیاری از تحلیل گران و کارشناسان نظامی و امنیتی قابل تحقق نبود؛ اما امروز بعد از گذشت دو سال از ترور سردار سلیمانی شاهد اخراج بخش عمده‌ای از نیرو‌های آمریکایی در کشور‌های منطقه از جمله افغانستان و عراق بوده ایم. به هر روی روند اخراج آمریکا از منطقه آغاز شده، ولی مسئله‌ای که نباید از غافل شویم این است که آمریکایی‌ها تلاش خواهند کرد تا نه تنها خروج نیرو‌های خود را به تاخیر بیندازند بلکه این خروج نیز با توجه به اوضاع اقتصادی و سیاسی نابسامان کشور‌های تحت اشغال به مانند آنچه که در افغانستان اتفاق افتاد تهدید زا باشد.

بر کسی پوشیده نیست که سردار دل‌ها جان خود را در مسیر نجات ملت‌های مظلوم منطقه از چنگال تروریسم و اخراج آمریکا از منطقه در طبق اخلاص گذاشت و در این راستا نیز توانست کشور‌های محور مقاومت را با توجه به ویژگی‌های شخصیتی که از آن‌ها برخوردار بود به همدیگر پیوند بدهد و این اتفاق بزرگی است که می‌تواند گرفتن انتقام سخت از آمریکا را سرعت ببخشد.

با این اوصاف خبرگزاری دانشجو، به منظور بررسی ابعاد و ویژگی‌های شخصیتی سپهبد شهید قاسم سلیمانی و اقدامات صورت گرفته در راستای گرفتن انتقام سخت و اخراج آمریکا از منطقه با محمد اسکندری، دبیر اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی و محمد مهدی صادقی، مسئول بین الملل و امور خارجی سازمان بسیج دانشجویی به گفتگو پرداخته که در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید.

دانشجو: در آستانه سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی به نظر شما مهم‌ترین رویکردی که ایشان را از دیگران متمایز می‌ساخت، چه بود؟

اسکندری: تفاوت عمده‌ای که بین شهید سلیمانی و سایر فرماندهان نظامی وجود دارد این است که شهید سلیمانی به معنای واقعی کلمه یک سیاستمدار بود به این معنا که لایه اول شخصیتی او یک لایه سیاسی و بعد از آن یک شخصیت امنیتی بوده است. شهید سلیمانی برای پیشبرد پروژه جمهوری اسلامی در منطقه راهبرد‌هایی را متناسب با این پروژه طراحی کرده بود و متناسب با آن از همه بازیگران و کنشگران در عرصه بین المللی و داخلی استفاده می‌کرد و این تعامل خوب و برجسته نشان دهنده سیاستمدار بودن ایشان است. مضاف بر این جنبه شخصیتی شهید سلیمانی یعنی سعه صدرشان هنرمندی خاصی به رفتار سیاسی اش داده است. مثلا سردار سلیمانی در مواجهه با دختر‌های بد حجاب سعه صدر قابل توجهی از خود نشان داده است.

یکی دیگر از تمایز‌های اصلی شهید سلیمانی در تمایز جایگاه هاست. شهید سلیمانی دارای یک جایگاه ملی و فراجناحی بوده و دارای یک پروژه بین المللی است و در مجموع یک شخصیت پدرانه در عرصه سیاست ایران محسوب می‌شود؛ بنابراین خیلی طبیعی است که باید از یک نحوه تعامل خاصی با مسئولان وقت جمهوری اسلامی اعم از حسن روحانی و علی لاریجانی برخوردار باشد. در واقع اقتضای این جایگاه این نحوه رفتار را هم می‌طلبد. با این وجود دعوایی که در چند وقت اخیر به وجود آمد دلیلش این بود که به این جایگاه توجه نمی‌شد و این در حالی است که هر کس هم در این جایگاه قرار بگیرد باید به مانند شهید سلیمانی رفتار کند.

تفاوتی که بین جایگاه راهبردی شهید سلیمانی و دیگر جایگاه‌ها وجود دارد این است که جایگاه او یک راهبرد را در تعامل با نیرو‌های سیاسی می‌طلبید؛ البته سعه صدر شهید سلیمانی یک ویژگی شخصی است و دیگر نمی‌توان با آن کاری کرد.

صادقی: اکثر افرادی که با شهید سلیمانی ارتباط داشتند قائل به این بوده اند که او اصول و خطوط قرمز مشخصی داشته و هیچ گاه از آن‌ها تخطی نمی‌کرده است؛ البته در سخنرانی‌ها و وصیت نامه شهید سلیمانی نیز به این اصول اشاره شده؛ مثلا دین، امام خمینی، رهبر معظم انقلاب و انقلاب جزو اصول شهید سلیمانی بودند و او تمام اقدامات و موضع گیری‌های خود را در چاچوب این اصول انجام می‌داده است.

دانشجو: مسئله‌ای که در چند مدت اخیر توسط برخی مطرح شد این بود که حاج قاسم نیروی سیاسی نبود و وظیفه ایشان در منطقه و خارج از فضای صرف سیاسی تعریف میشد. اصولاً چقدر این مسئله را درست میدانید و شخصیت حقوقی حاج قاسم بدون پرداخت متعصبانه صرف به این مسئله، را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اسکندری: در داخل کشور برخی چهره‌ها و جریانات وجود دارند که خود را سینه چاک شهید سلیمانی می‌دانند، اما به دلیل عدم شناخت از جایگاه ایشان می‌بینیم که از این جریانات رفتار‌های متناقضی سر می‌زند به این صورت که یک بخش از مکتب شهید سلیمانی را آنجا که می‌خواهند برای لیست انتخاباتی خود استفاده کنند سر دست می‌گیرند و یا برای اینکه از سرمایه اجتماعی شهید سلیمانی کسب آبرو کنند فیلم گریه فلان سردار در رسای سردار سلیمانی را منتشر می‌کنند و یا حتی برای منکوب کردن جریان نقد هم از این ابزار‌ها استفاده می‌کنند، ولی همین جریانات خود دارای یک رفتار خود متناقض هستند.

وقتی مکتب شهید سلیمانی را نگاه می‌کنیم یکی از بخش‌هایی که می‌توان به آن استناد کرد وصیت نامه ایشان است؛ مثلا بخشی از وصیت نامه شهید سلیمانی خطاب به مسئولین و در رابطه با فساد و اشرافیت است با این وجود سوال این است که برخی جریانات چطور از شهید سلیمانی به نفع جریان خود استفاده سیاسی می‌کنند؛ اما آنجا که پای مبارزه با فساد، تبعیض و اشرافیت در میان است و اگر جریان آن‌ها هم ذی نفع باشد به جای اینکه با استناد به مکتب شهید سلیمانی یقه جریان خود را هم بگیرند بی خیال مکتب ایشان می‌شوند و این رفتار متناقضی است که وجود دارد.

شهید سلیمانی در بخش دیگری از وصیت نامه خود آورده که جمهوری اسلامی حرم است با این وجود برخی جریانات این جمله را سر دست می‌گیرند تا جریان نقد را تحت فشار قرار بدهند و دوگانه‌های را که در گذشته می‌ساختند در این رابطه هم بسازند و به نوعی با ابزار‌های رسانه‌ای قوی که در اختیار دارند فضا را به نفع خود تحریف کنند؛ ولی از آن طرف توجه نمی‌کنند که شهید سلیمانی گفته است که این حرم نباید بیفتد، چون اگر حرم جمهوری اسلامی بیفتد بقیه حرم‌ها هم می‌افتند. به هر روی جمهوری اسلامی امروز نیازمند یک جریان نقد است تا آرمان‌های آن را سر دست بگیرد و وضع موجود را نقد کند. با این اوصاف از الزمات ما برای اینکه حرم جمهوری اسلامی بماند این است که یک جریان نقد داشته باشیم، چون نمی‌شود که ما همواره فساد فلان آقا را با چفیه در املاک نجومی و هولدینگ یاس و فلان جا ماله بکشیم.

خیلی‌ها در جمهوری اسلامی یک شخص هستند و بوده و نبود آن‌ها هم هیچ فرقی نمی‌کند، ولی شهید سلیمانی یک شخصیت است با این وجود ترامپ شهید سلیمانی را به عنوان یک شخص به شهادت رساند؛ اما شخصیت شهید سلیمانی را جریان تحریف دارد، می‌زند. آنچه که امروز در رابطه با مسئله شهید سلیمانی با آن مواجه هستیم این است که شهید سلیمانی در صحنه سیاست آن قدر متمایز و بزرگ بوده که هر کس را به هوس می‌اندازد تا به شخصیت او چنگ بیندازد و از این شخصیت به نفع جریان سیاسی خود استفاده کند. در مجموع آنچه که بنده می‌خواهم بگویم این است که شهید سلیمانی ناجوانمردانه توسط ترامپ به قتل رسید، اما قتل شخصیت شهید سلیمانی را خیلی‌ها همین امروز و حتی با برند حزب اللهی انجام می‌دهند.

نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که تفاوت جایگاه اقتضاء می‌کند که تعاملات متناسب با هر جایگاهی باشند؛ مثلا جایگاه ریاست جمهوری، ریاست مجلس و یا یک جایگاه امنیتی- نظامی هر کدام اقتضائات و خطوط قرمز خود را دارند، ولی نکته‌ای که وجود دارد این است که ما نمی‌توانیم هر رفتار شهید سلیمانی را با راهبرد جایگاهی او فهم کنیم؛ مثلا در رابطه با پیام شهید سلیمانی خطاب به آقای روحانی آن اغراقی که در این پیام صورت می‌گیرد واقعا محل سوال است و باید پرسید که آیا این حد از اغراق لازم بوده یا نه؟ شهید سلیمانی به ما می‌گوید که من یک سیاستمدارم و یک طرحی دارم و متناسب با آن از بقیه نیرو‌ها استفاده می‌کنم و از قضا این نیرو‌ها از هاشمی رفسنجانی گرفته تا روحانی خودشان هم در عرصه سیاست، سیاستمدار هستند پس در اینجا یک رابطه رفت و برگشتی وجود دارد و نقطه نقد هم همین جاست که این رابطه رفت و برگشتی تا کجا توانسته برای جریان انقلاب صرفه داشته باشد. موضوع دیگر حضور شهید سلیمانی در میتینگ آقای لاریجانی است که باید پرسید حضور ایشان در این میتینگ چه توجیهی داشت؟ در اینجا نقدی که وارد می‌شود این است که شهید سلیمانی یک شخص ملی و فراجناحی بوده، اما این شخصیت ملی در خدمت یک جریانی قرار گرفته که می‌خواهد از آن استفاده کند. با این توضیحات بنده می‌خواهم بگویم که همه رفتار‌های شهید سلیمانی را نمی‌شود با مسئله راهبردی که در مورد آن صحبت کردم توجیه و تحلیل کرد. چون برخی از این رفتار‌ها به تیپ شخصیتی و گرایش سیاسی شهید سلیمانی برمی گردد؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت آن ذهنیتی که دانشجویان حزب اللهی نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی و جریان او دارند شهید سلیمانی ندارد و این نکته بدی هم نیست، ولی در اینجا اختلاف نظر وجود دارد. با این اوصاف نمی‌توان همه رفتار‌های شهید سلیمانی را با ارجاع به مسئله جایگاه توجیه و تحلیل کرد.

شهید سلیمانی چهره اصلی امنیت ملی کشور بوده و می‌توان در بعد معنوی، فهم مسائل منطقه و مصلحت‌هایی که وجود دارد، بعد نظامی و امنیتی و یا در حوزه رفتار شخصیتی از سعه صدر او الگو گرفت؛ اما سوال این است که یک دانشجو که جایگاه او مطالبه گری از مسئولان است و فارغ از مسائل جناحی باید به مطالبه گری از همه مسئولان بپردازد شهید سلیمانی چگونه می‌تواند الگوی او در زمینه مطالبه گری باشد؟ بنده از این حیث مقداری بحث دارم و معتقدم نمی‌شود، چون شهید سلیمانی این وجوه را ندارند.

صادقی: اخیرا شاهد طرح موضوعاتی از سوی یکی از افراد منتسب به جریان عدالتخواهی در مورد شهید سلیمانی بودیم که پاسخ آقای اسکندری به این فرد مبنی بر اینکه ما نمی‌توانیم شهید سلیمانی را مثلا با یک نماینده مجلس مقایسه کنیم پاسخ خوبی است؛ چرا که ما باید هر کسی را با توجه به شرایطی که دارد تحلیل کنیم. با این وجود وقتی که یک شخص که جز نفرات موثر یک تشکیلات است و چنین تحلیلی را ارائه می‌دهد خب این تحلیل نشان دهنده معیوب بودن دستگاه تحلیلی آن فرد است؛ چون اگر ما بخواهیم به مواضع سیاسی شهید سلیمانی نقد کنیم اتفاقا نمی‌توانیم روی این موضوع که چرا شهید سلیمانی گفته من دست آقای روحانی را به خاطر مواضعش علیه اسرائیل می‌بوسم دست بگذاریم.

شهید سلیمانی زمانی گفت که من دست آقای روحانی را می‌بوسم که رئیس جمهور وقت در مقابل آمریکایی‌ها و غربی‌ها مواضع انقلابی، عزتمندانه و محکمی نداشت؛ اتفاقا درایت و تدبیری که رهبر معظم انقلاب از آن‌ها به عنوان ویژگی‌های شهید سلیمانی نام می‌برد در این رابطه خود را نشان می‌دهد، چون موضع سیاسی آقای روحانی در حوزه سیاست خارجی معلوم بود، ولی در جایی که یک موضعی را می‌گیرد که نزدیک به موضع انقلاب اسلامی است شهید سلیمانی در اینجا دست او را می‌گیرد و می‌گوید اتفاقا این نکته‌ای که شما گفته اید نکته خیلی خوبی است و من دست شما را می‌بوسم و تماما در خدمت شما هستم. معتقدم متن پیام شهید سلیمانی خطاب به آقای روحانی خیلی دقیق بوده است.

اگر ما شرایط و فضای پیشینی شهید سلیمانی را در نظر بگیریم طبیعتا نمی‌توانیم از او توقع داشته باشیم تا در مورد برخی مسائل داخلی مواضع خاصی را اتخاذ کند. اتفاقا یکی از ویژگی‌های شهید سلیمانی این بود که خط قرمز او در مسائل داخلی هم منافع جمهوری اسلامی بوده است؛ چون ما با شخصی مواجه بوده ایم که جزو مهمترین مسئولان تامین امنیت جمهوری اسلامی بوده و نمی‌توانسته است امنیت ملی جمهوری اسلامی را در دعوا‌های داخلی، حزبی و جناحی به یک بازیچه تبدیل کند. به همین جهت اگر کسی مواضع شهید سلیمانی را مطالعه کند متوجه خواهد شد که او با چه درایت، تدبیر و اقدام حکیمانه‌ای در موضوعات مختلف از جمله مسائل سیاسی اعم از سیاست خارجی و برجام به موضع گیری دقیق پرداخته و امنیت ملی جمهوری اسلامی و منافع انقلاب اسلامی را به عنوان خطوط قرمز خود مد نظر قرار داده است.

اگر روی وصیت نامه شهید سلیمانی تامل شود مشخص است که تنظیم نظام فکری چنین شخصیتی با، ولی صورت گرفته چرا که این نظام فکری در موضع گیری ها، اقدامات و تمام ساحات زندگی شخصی و حتی فضای کاری شهید سلیمانی مشخص است.

قطعا مطالعه شخصیت و مواضع شهید سلیمانی خیلی جای کار دارد و خیلی موضوعات هم وجود دارند که مثلا در فلان قائله نقش شهید سلیمانی چه بوده و چه کرده؛ منتهی عرض اصلی بنده این است که موضوع مطرح شده توسط یکی از دوستان عدالتخواه واقعا نشان دهنده این است که ما دنبال یک دستاویز برای نقد کردن شهید سلیمانی هستیم، چون نقد مطرح شده جز معدود مواضعی بود که هیچ جوره نمی‌توان آن را دستاویز قرار داد تا بگوییم مواضع سیاسی شهید سلیمانی قابل الگو برداری نیست. ما منکر این نیستیم که نباید مواضع شخصیت‌هایی مانند رهبر انقلاب و یا شهید سلیمانی را نقد و مطالعه نکرد، اما این نقد و مطالعه باید در فضایی شکل بگیرد که بدون پیش داوری قبلی باشد و از طرفی مطالعه باید دقیق صورت بگیرد.

نکته دیگر این است که وقتی رهبر معظم انقلاب می‌گویند «مکتب حاج قاسم» پس می‌توان از شهید سلیمانی هم مطالبه گری و هم سایر شئون و مدل‌های فعالیت را چه در ساحت شخصی و سبک زندگی و چه در ساحت کاری و فعالیت‌های اجتماعی الگوبرداری کرد؛ منتهی این الگوبرداری نیازمند مطالعه دقیق است چرا که ما نمی‌توانیم با یک قرائت، برداشت و روایت ناقص که آن را در مورد شهید سلیمانی شنیده ایم بر این اساس بگوییم که شهید سلیمانی در فلان موضوع اشتباه کرد و موضع او درست نبوده است.

برای هر موضوعی یک مرجع وجود دارد و طبعا در هر موضوع و مرجعی هم یک سری نقاط قوت جاری و ساری است؛ مثلا ممکن است که ما یک شخصیتی را مطالعه کنیم که تدبیر او در مواضع سیاسی نقطه قوت خوبی است، ولی ممکن است شخص دیگری را مورد مطالعه قرار دهیم که در حوزه اقتصادی انسان توانمندی است، ولی در حوزه سیاسی ممکن است ضعیف‌تر باشد؛ لذا این یک موضوع طبیعی است. با این وجود در رابطه با شهید سلیمانی نیز ما با شخصیتی مواجه هستیم که جزو مهمترین مسئولان در پرونده نفوذ منطقه‌ای ایران و جزو مهمترین مسئولان تامین امنیت جمهوری اسلامی است پس طبعا موضع گیری و کنشگری او در مورد موضوعات سیاسی باید ناظر بر این فضا باید باشد تا به آن ماموریت مهمتر لطمه نزند؛ لذا اگر ما با همین نگاه به موضوع نگاه کنیم همین کنشگری‌ها و روایتی که از شخصیت شهید سلیمانی وجود دارد خصوصا مواضع سیاسی اشان خیلی دقیق است و تا آنجایی که امکان اتخاذ مواع کافی وجود داشته شهید سلیمانی از این ظرفیت استفاده کرده است؛ منتهی در جا‌هایی ممکن است موضوعات سیاسی مطرح شود و بگوییم که چرا شهید سلیمانی در این موضوعات ورود پیدا نکرده و این در حالی است که در این رابطه مصادیقی وجود دارد که اگر شخصیتی مانند شهید سلیمانی به آن‌ها ورود پیدا می‌کرد آن ماموریت اصلی خدشه دار می‌شد؛ بنابراین بحث تفرقه و از بین بردن وحدت ملی بین مردم جزو موضوعات مهمی است که طبعیتا یک چنین فردی که چنین ماموریتی را بر عهده دارد باید به آن پایبند باشد؛ با این اوصاف امروز شاهدیم که شهید سلیمانی با مجموعه‌ای از کنشگری‌ها و موضع گیری‌هایی که داشته به چهره‌ای تبدیل شده که حتی پس از شهادتش هم طیف‌های مختلف مردم به تمجید و تکریم این شخصیت می‌پردازند.

همانطور که پیشتر هم اشاره شد ما می‌توانیم شخصیت و مواضع شهید سلیمانی را دقیق و بدون هر گونه پیش داوری بررسی کنیم از این رو ممکن است پس از این مطالعه در جا‌هایی ابهامی وجود داشته باشد و نیاز به سوال و مطالعه بیشتر احساس شود.

اسکندری: بنده با این بخش از اظهارات آقای صادقی که گفت ما با مرجع‌هایی مواجه هستیم که ممکن است در یک حوزه‌ای از نقاط قوت بیشتری برخوردار باشند و در حوزه‌های دیگر قوت و قدرت آن‌ها پایین‌تر باشد موافقم، اما بحث بنده این است که مثلا امام خمینی و امام موسی صدر، چون در عرصه حرکت اجتماعی با مردم کار کرده اند می‌توانند در این عرصه الگو باشند، اما آیا شهید سلیمانی نیز می‌تواند در چنین عرصه‌ای الگو باشد؟ نظر بنده این است که نمی‌شود، اما آقای صادقی معتقد است که شهید سلیمانی در رابطه با مسائل مطالبه گری هم می‌تواند الگو باشد، اما سوال من این است که چگونه می‌شود؟

صادقی: در رابطه با مثال آقای اسکندری در مورد امام موسی باید بگویم که امروز در لبنان اختلاف، ابهام و شبه جدی بین طیف‌هایی که یک زمانی جزو طرفداران جدی امام موسی صدر بوده اند وجود دارد و به نوعی می‌توان گفت که این طیف‌ها امروز از موضع خود تغییر نظر داده اند و این موضوع هم به این برمی گردد که ما باید مطالعه دقیقی نسبت به شخصیتی که می‌خواهیم در مورد او صحبت کنیم و مواضع او را بشناسیم، داشته باشیم. سید موسی صدر همین امروز هم در لبنان مورد تکریم و تجلیل است، اما ابهامی که وجود دارد این است که آیا مدل او در لبنان مطلوب و قابل استفاده برای شرایط فعلی نیز هست یا نه؟ در مورد شهید سلیمانی هم نکته بنده همین است بحثی که وجود دارد این است که ما در مورد شهید سلیمانی یک موضوع و یک نقطه را مثلا حمایت از آقای فلانی را برجسته می‌کنیم و این در حالی است که ما باید ببینیم این حمایت در چه بستری اتفاق افتاده است. در این رابطه تحولات زمان قطعا موثر است مثلا یک زمانی ممکن است یک فرمانده نظامی با ورود به یک مسئله سیاسی آن را حل کند و قائله را خاتمه بدهد، اما یک وقت ممکن است همان فرمانده نظامی به خاطر شرایط زمانی و ویژگی تحولات و وضعیت خاص آن دوره به یک مسئله سیاسی ورود پیدا کند، اما وضعیت بدتر شود با این وجود ما آنقدر نمی‌توانیم کلی بگوییم که اگر سردار سلیمانی در فلان موضوع حمایتی انجام داده اشتباه کرده است.

عرض بنده این است که باید یک مطالعه دقیق نسبت به ابعاد مختلف شهید سلیمانی صورت بگیرد؛ منتهی طی این مدتی هم که از شهادت ایشان می‌گذرد این اتفاق خیلی نیفتاده است؛ بنابراین مباحثی هم که طی این روز‌ها مطرح شد ناشی از عدم روایت شهید سلیمانی است و طبعا وقتی این روایت از سوی جبهه انقلاب صورت نگیرد هر کسی و هر مجموعه‌ای که بخواهد روایت‌های خود را مطرح می‌کند و حتی دشمن هم در خیلی از مقاطع به خاطر عدم روایت ما آمد و روایت خود را مطرح کرد. با این توضیحات ضرورت دارد تا ابعاد مختلف شهید سلیمانی روایت شود تا هر کسی که یک تحلیل و روایت را مطرح می‌کند روایت او ناظر به روایت اصلی باشد که از شهید سلیمانی مبتنی بر مستندات ارائه شده است.

دانشجو: مسئله‌ای که بعد از شهادت حاج قاسم بسیار مطرح شد، بحث انتقام سخت بود که ابتدا توسط رهبری مطرح شد و بعد از آن نیز تا به امروز تعابیر مختلفی از این انتقام سخت شده است. به نظر شما آیا اصل این انتقام سخت و واکنش به آمریکا اتفاق افتاده است یا نه و یا این انتقام باید به چه نحو اتفاق بیفتد؟

صادقی: در پی شهادت سردار سلیمانی و ابو مهدی المهندس مواضع مختلفی از سوی جهان اسلام و محور مقاومت درباره انتقام سخت که دارای پشتوانه منطقی و استراتژیک است، مطرح شد؛ منتهی ما به عنوان جریان دانشجویی مسلمان و انقلابی محور انتقام سخت را بیانات رهبر معظم انقلاب می‌دانیم. با این وجود بعد از آنکه رهبری بر گرفتن انتقام سخت تاکید کردند فضا به این سمت رفت که این انتقام سخت چیست؟ در این رابطه سید حسن نصرالله از جمله افرادی بود که با بیان مواضع دقیق دکترین قصاص عادلانه و اخراج آمریکایی‌ها از منطقه را مطرح کرد و این موضوعی است که از طرف رهبر انقلاب هم مطرح شد و به عنوان یک دستورالعمل کلی مورد پیگیری قرار گرفت؛ لذا معیار و شاخص جریان دانشجویی برای گرفتن انتقام سخت همین مواضع صریح رهبری است؛ پس اگر هر کسی بخواهد در این زمینه یک تحلیل و تفسیر ارائه کند حداقل برای ما مرجعیت و مشروعیت ندارد.

تحولاتی که بعد از ترور شهید سلیمانی اتفاق افتاد نشان دهنده این است که مجموعه محور مقاومت در حال حرکت به سمت هدف کلی اخراج آمریکایی‌ها از منطقه بوده و اقدامات نظامی و حملاتی هم که طی این مدت علیه پایگاه‌های نظامی و کاروان‌های لجستیکی و رزمی آمریکا در عراق، افغانستان و سوریه صورت می‌گرفت گواه این مدعاست. در رابطه با حمله موشکی به پایگاه نظامی عین الاسد نیز رهبر معظم انقلاب فرمودند این انتقام نیست آمریکایی‌ها فقط یک سیلی خوردند. نباید به این سیلی‌ها راضی شد. البته اقدامی که در عین الاسد اتفاق افتاد از جهت راهبردی اقدامی به مراتب مهم، موثر، دارای اهمیت و قابل مطالعه بود، چون ما رسما علیه یکی از مهمترین و بزرگترین پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه اقدام نظامی انجام دادیم و مسئولیت آن را هم پذیرفتیم، اما در مقابل آمریکایی‌ها نتوانستند هیچ کاری بکنند.

یکی از ضعف‌های که در رابطه با حمله موشکی به بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه شاهد آن بودیم این بود که پیوست‌های رسانه‌ای راجع به این موضوع وجود نداشت به این صورت که رسانه‌های جریان انقلاب اسلامی باید به تبیین و تشریح اهمیت حمله موشکی به این پایگاه نظامی می‌پرداختند، اما این اتفاق به دلیل عدم احساس مسئولیت جریان نخبگانی که باید رهبری جریان عمومی جامعه را بر عهده بگیرد، نیفتاد.

واقعیت این است که بعد از حمله نظامی به پایگاه عین الاسد سرعت روند تحولات افزایش پیدا کرد و به همین جهت ما نمی‌توانیم بگوییم انتقام سخت اتفاق نیفتاده و یا انتقام سخت همان حمله نظامی به عین الاسد بود و تمام شد. نه طبق همان دستوری که رهبر انقلاب فرمودند انتقام سخت بعد از ترور شهید سلیمانی شروع شده و اولین گام آن هم اخراج آمریکایی‌ها از منطقه بوده و اگر این فضا را هم رصد کنیم کاملا مشخص است که مجموعه محور مقاومت در حال حرکت به سمت ایجاد موازنه قدرت در منطقه و تحقق هدف اخراج آمریکایی‌ها از منطقه بوده است.

بعد از ترور شهید سلیمانی گروه‌های مقاومت متعدد به منطقه سبز آمریکایی‌ها در بغداد حمله می‌کردند و مسئولیت این حملات موشکی را نیز بر عهده می‌گرفتند و این در حالی است که تا پیش از این اینگونه نبوده پس می‌توان گفت که ترور شهید سلیمانی به گروه‌های مقاومت برای اقدام علیه اشغال گری‌های آمریکایی‌ها جسارت داد و ما این اقدام را در سوریه، عراق و افغانستان شاهد بودیم به گونه‌ای که نیرو‌های این کشور به طور کامل از افغانستان خارج شدند.

آمریکایی‌ها در شرایطی از افغانستان خارج شدند که تا پیش از آن هیچ کارشناس و تحلیل گری پیش بینی نکرده بود که نیرو‌های نظامی این کشور به طور کامل افغانستان را تخلیه می‌کنند و قالب تحلیل‌ها نیز مبتنی بر این بود که آمریکایی‌ها نیرو‌های خود را کاهش خواهند داد، اما به طور کامل از افغانستان خارج شدند و انشاء الله از عراق و سایر کشور‌های منطقه هم اخراج خواهند شد.

نکته مهم و قابل توجه این است که ابعاد اخراج آمریکایی‌ها از منطقه صرفا شامل بعد نظامی نمی‌شود با این وجود اگر ما اخراج آمریکا از منطقه را صرفا به بعد نظامی محدود کنیم واقعا جفا کرده ایم و این به معنای نفهمیدن دستور رهبر معظم انقلاب برای اخراج این کشور از منطقه است. در کنار اخراج نظامی آمریکا از منطقه اخراج اقتصادی و فرهنگی این کشور نیز مهم است، چون اخراج اقتصادی این کشور موجب می‌شود تا بلایی که امروز بر سر سوریه آمده دیگر بر سرش نیاید و تحریم‌های اقتصادی که آمریکایی‌ها با استفاده از آن‌ها روزبه روز علیه لبنان و سوریه به کار می‌گیرند از کار بیفتند.

طبق سندی که توسط بایدن منتشر شده آمریکایی‌ها باید طی روز‌های آینده نیز از عراق خارج شوند، ولی این به معنای اخراج آمریکایی‌ها از عراق نیست، چون آن‌ها دانشگاه آمریکایی عراق را در بغداد تاسیس کرده اند و این در حالی است که اخراج فرهنگی آمریکا از منطقه هم مهم است و بخشی از استراتژی اخراج این کشور از منطقه به شمار می‌رود که باید به طور کامل محقق شود؛ لذا طبعا نمی‌شود گفت که با خروج نظامی از یک کشور اخراج آمریکایی‌ها صورت گرفته است.

اسکندری: تا پیش از حمله به پایگاه نظامی عین الاسد ما یک حمله نظامی دیگر با فرماندهی شهید نادر مهدوی علیه آمریکایی انجام دادیم و مسئولیت آن را هم پذیرفتیم؛ اما این حمله خیلی محدودتر از حمله نظامی به پایگاه عین الاسد بوده اگر چه در جایگاه خود خیلی بزرگ بوده است، ولی اصلا با موضوع ترور شهید سلیمانی و حمله به عین الاسد قابل مقایسه نیست. به هر روی بنده نمی‌دانم، ولی حس می‌کنم که تاکنون هیچ کشوری به غیر از جمهوری اسلامی جرات حمله به پایگاه نظامی عین الاسد را نداشته است؛ البته در این رابطه نیز همان نکته که در رابطه با عدم تبیین و جریان تحریف گفته شد مشهود است؛ چرا که ابعاد مختلف این حمله نیز به خوبی تبیین نشد.

یکی از ضعف‌های ما این است که در رقابت با رقبای خود خیلی روی اثر گذاری فرهنگی در منطقه کار نکرده ایم و این حتی یکی از نقد‌هایی است که به شهید سلیمانی مطرح می‌شده و حتی رهبر معظم انقلاب نیز در جریان این نقد‌ها بوده اند. به هر روی امروز ترکیه کشوری است که اثرگذاری فرهنگی خیلی بهتری در منطقه داشته است.

در جریان شهادت سردار سلیمانی آحاد مختلف جامعه در فضای اجتماعی احساس می‌کردند که به عنوان منتقم خون حاج قاسم انگار در گرفتن انتقام سخت از آمریکا نقش دارند و صرفا گرفتن این انتقام بعد امنیتی و نظامی ندارد به این معنا که صرفا نیروی قدس سپاه بخواهد چند عملیات نظامی علیه آمریکا انجام بدهد؛ البته اگر بنده به فرمانده سپاه دسترسی پیدا کنم حتما به او خواهم گفت که ترامپ و آقای مکنزی هنوز دارند راست راست برای خودشان می‌چرخند و این در حالی است که انتظارات از شما بالاست.

گرفتن انتقام از آمریکا ادبیات و فهم خاص خود را می‌طلبد؛ مثلا رهبر معظم انقلاب چند وقت پیش خطاب به مسئولین گفتند که بهترین راه مبارزه با آمریکا خدمت به مردم است؛ البته بنده نمی‌خواهم مبارزه با آمریکا را به خدمت به مردم تقلیل بدهم بلکه می‌خواهم بگویم که به تعبیر رهبر انقلاب مبارزه با آمریکا یک گستره و پهنه بزرگی دارد که خیلی از وجوه جامعه و تمام شئون رفتاری ما را اعم از حوزه فردی، اجتماعی، سیاسی و حکمرانی در برمی گیرد. نکته دیگر اینکه وقتی در حوزه گفتمانی در مورد انتقام بحث می‌کنیم صرفا اینطور نیست که نیروی قدس در این رابطه مسئولیت داشته باشد؛ بلکه ما هم مسئولیت داریم و باید به پیوست‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی انتقام سخت هم توجه داشته باشیم اگر چه از نیروی قدس هم انتظار داریم که برای گرفتن انتقام کار‌های ویژه‌ای را انجام بدهد.

واقعیت این است که ما خودمان هم انتظار نداشتیم که مردم در تشیع پیکر شهید سلیمانی به صورت میلیونی حضور پیدا کنند، چون شهید سلیمانی به عنوان کسی که پروژه منطقه‌ای جمهوری اسلامی را در دست داشت تا دیروز از رسانه‌های خودی فحش می‌خورد و شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران مطرح می‌شد. معتقدم دلیلی که باعث شد تا مردم در تشیع پیکر شهید سلیمانی به صورت میلیونی حضور پیدا کنند این بود که شهید سلیمانی برای آن‌ها باورپذیر شد، چون مردم دیدند که شهید سلیمانی آرمانی داشته و برخلاف بسیاری از مسئولین که حاضر نیستند به دفاع از آرمان‌ها بپردازند و یا حتی به قانون عمل کنند از عزیزترین داشته‌های خود گذشته است. به هر روی متاسفانه ما از فضا و روحیه ضد آمریکایی که بعد از شرایط برجام و ترور شهید سلیمانی به وجود آمد استفاده نکردیم و احتمالا مراسم سالگرد ایشان نیز به مانند ۲۲ بهمن و ۹ دی یک جنبه نمادین پیدا کند. در مجموع بنده معتقدم که ما باید در لایه‌های اجتماعی یک عرصه بزرگتر را برای بحث انتقام در نظر بگیریم تا هر کسی خود را در گرفتن انتقام خون شهید سلیمانی سهیم بداند.

دانشجو: به طور کلی عملکرد و ادامه راه حاج قاسم و نیرو‌های مقاومت در منطقه به چه نحو هست و امروزه سپاه قدس و همپیمانان آن در منطقه چه کار‌های مثبتی خصوصا در مواجهه با آمریکا و صهیونیسم داشته‌اند؟

صادقی: تحلیل بنده به عنوان یک کنشگر این است که روند اتفاقات به سمتی بوده که انتقام سخت محقق شود به گونه‌ای که می‌توان گفت تا به امروز انتقام سخت و افزایش هزینه‌های حضور آمریکا در منطقه به طور جدی در دستور کار جبهه مقاومت بوده و این سیاست کشور به کشور پیش خواهد رفت تا در نهایت شاهد اخراج آمریکا در عرصه نظامی و دیگر عرصه‌ها باشیم؛ البته اقداماتی که تاکنون انجام شده بیشتر در سطوح نظامی بوده، چون مسئولیت این پرونده به دستگاهی مانند نیروی قدس محول شده و نیروی قدس نیز در سطح نظامی به عالی‌ترین شکل ممکن وظیفه خود را انجام می‌دهد. با این وجود نیاز است تا تشکل‌های مردمی و دانشجویی انقلاب اسلامی هم پای کار بیایند و نسبت به این موضوع احساس مسئولیت کنند و پیوست‌های خود را به این عرصه بیفزایند.

اسکندری: بعد از ترور شهید سلیمانی برخی عملیات‌های نظامی علیه نیرو‌های آمریکایی صورت گرفته، اما احساس بنده این است که بعد از شهید سلیمانی یک حس محافظه کاری و مصلحت اندیشی شکل گرفته است و بعضا هم که با بنده با بچه‌های نیروی قدس برخورد می‌کنم چنین حسی پیدا می‌کنم؛ البته شاید یک مقداری هم باید حق داد، چون مسائل در غرب آسیا آنقدر سریع و پیچیده رقم می‌خورند که نمی‌شود انتظار خاصی داشت.

نکته‌ای که وجود دارد این است که ما مسئله انتقام سخت را فقط نباید در بعد نظامی آن ببینیم بلکه باید وجوه دیگر این انتقام را نیز مد نظر قرار دهیم و این در حالی است که نه تنها جامعه بلکه حتی امت حزب الله هم نسبت به خیلی از مسائل خیلی بی حس شده است؛ مثلا در همین یکی دو هفته اخیر ۲ پیام مهم سیاسی با موضوع عادی سازی روابط با اسرائیل در ترکیه و امارت مطرح شد، اما انگار عادی سازی روابط با اسرائیل هم برای امت حزب الله عادی شده تا جایی که کشور‌های منطقه بروند و این سیاست را در پی بگیرند. در مجموع بنده می‌خواهم بگویم که متاسفانه فضای ضد استکباری که این همه برای آن قبل و بعد از انقلاب هزینه داده ایم دارد از بین می‌رود تا جایی که ما حتی از روحیه ضد آمریکایی شهید سلیمانی برای احیاء این روحیه استفاده نکردیم.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: برخی جریانات سیاسی وقتی پای فساد در میان باشد بی‌خیال مکتب حاج قاسم می‌شوند / لزوم اخراج نظامی، فرهنگی و اقتصادی آمریکا از منطقه