هشتاد سالگی الکس فرگوسن: هفت ماجرای جالب راجع به اسطوره منچستر یونایتد
- اسکات مولن
- بیبیسی
منبع تصویر، SNS Group Craig Williamson
در ماه مه ۲۰۱۳، فوتبال برای همیشه تغییر کرد. وبسایت باشگاه منچستریونایتد خبری منتشر کرد که واکنش هزاران نفر را در دنیا در پی داشت. خبر کوتاه، قطعی و غمانگیز بود: "سر الکس فرگوسن بازنشسته شد."
اواخر همان ماه، سرمربی مشهور اسکاتلندی که سیزده عنوان قهرمانی لیگ را برای یونایتد به ارمغان آورده بود، برای آخرین بار این تیم را در اولدترافورد هدایت کرد تا پس از ۳۹ سال، با مربیگری خداحافظی کند.
اما داستان سر الکس فرگوسن، بهترین مربی بریتانیایی تمام ادوار، تنها محدود به موفقیتها و جامهایی نیست که با آبردین و منچستر یونایتد برده است.
بیبیسی اسکاتلند به مناسبت ۸۰ سالگی او، از زبان همکاران و بازیکنان سابقش پردههای دیگری از زندگی او را روایت میکند.
- الکس فرگوسن از خونریزی مغزیاش گفت؛ 'چند روز آفتابی دیگر را خواهم دید؟'
- هفت داستان جالب هفت سال پس از بازنشستگی الکس فرگوسن
- داستان رویایی تیم الکس فرگوسن؛ چگونه یک توپ جمعکن قهرمان اروپا شد
- فرگوسن در زندگینامهاش: بکام باید از منچستر یونایتد میرفت
- بعد از فرگوسن کجای کار منچستر یونایتد اشتباه بوده؟
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،اوون کویل و سر الکس فرگوسن در کنار زمین
'دو بطر شراب قرمز برای من کنار بگذار' - اوون کویل
بسیاری از سرمربیان درباره حمایتهای فرگوسن سخن گفتهاند. در تابستان ۲۰۰۸، اوون کویل، سرمربی برنلی، یکی از مربیانی بود که نیاز مبرم به کمک فرگوسن داشت.
او میگوید: "تازه جواز مربیگری گرفته بودم و برای مسابقات قهرمانی اروپا با جیم فلیتینگ و مارتین فرگوسن [برادر الکس فرگوسن] در سوئیس بودیم. روزی مشغول صحبت بودیم که به مارتین گفتم میتوانی لطفی کنی و به الکس زنگ بزنی؟ او بازیکنی دارد که میخواهم قبل از هر کس دیگری در موردش با الکس صحبت کنم."
او با الکس تماس گرفت، گوشی را به من داد و گفتم: "به کمکت نیاز دارم. شما کریس ایگلز را دارید و فکر میکنم او به تیم من کلاس متفاوتی خواهد داد". الکس در پاسخ گفت: "ما ۴ ژوئیه از اردو برمیگردیم و به این موضوع رسیدگی خواهیم کرد. روی حرف من حساب کن، اما تا آن زمان دیگر مزاحم من نشو."
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستبه عبارت دیگرگفتگو با چهرههای سیاسی، هنری و ادبی از تلویزیون فارسی بی بی سی.
برنامه ها
پایان پادکست
ساعت ۸:۳۰ صبح روز ۴ ژوئیه، تلفنی با هم صحبت کردیم. گفت: "تو به قولت عمل کردی اما من قصد دارم او را به تور پیشفصل در آفریقای جنوبی ببرم، به او نیاز دارم اما وقتی برگشتیم، اگر خودش تمایل داشت، آزاد است به تیم تو بیاید."
ما حتی روی یک میلیون پوند توافق کردیم و او دوباره گفت: "تا برنگشتم اذیتم نکن، همه چیز را حل خواهیم کرد."
من پیگیر بازیهای یونایتد در آفریقای جنوبی بودم. کریس بهترین گلزن تیم بود و بینهایت تلاش میکرد و من مدام فکر میکردم "او را نمیتوانم بگیرم".
بنابراین، به محض بازگشتشان، دوباره تلفن کردم و فرگوسن گفت: "آره، منتظر تماست بودم پسرم. باشد، همه چیز مطابق توافق قبلیمان." به او گفتم که نگران شده بودم، پاسخ داد: "به تو قول داده بودم اگر خودش بخواهد، به تیم تو میآید."
بعد از آن هم رفتار او با من عالی بود. وقتی در دیدار پلیآف برای صعود به لیگ برتر پیروز شدیم، پیام داد: "امسال فوقالعاده بودی، اما یادت باشد وقتی ما به دیدارتان آمدیم، دو بطر شراب قرمز خوب برای خودم و همکارانم میخواهم."
همانطور هم شد، اولین بازی خانگی ما در لیگ مقابل یونایتد بود و پیروز شدیم. با وجود این، او یک ساعت و نیم بعد از بازی با من نشست و گفتگو کرد، چه مرد باکلاسی.
من هم سر قولم ایستادم، اما چون اهل مشروب الکلی نیستم، از دارن، مسئول روابط عمومی برنلی، خواستم دو بطری شراب مرغوب برای آنها تهیه کند که همگی بعد از بازی نوشیدند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،دارن فلچر نوجوان در سال ۲۰۰۳ قراردادی چهار ساله با منچستریونایتد امضا کرد
'مادرم تلفنش را قطع کرد '''' - دارن فلچر
دارن فلچر، هافبک سابق منچستریونایتد که زیر نظر فرگوسن پنج قهرمانی در لیگ برتر و یک جام در لیگ قهرمانان اروپا به دست آورد، در گفتگویی، از درگیری شدید سرمربی یونایتد با مادرش گفت:
"من از دوازده سالگی عضو تیم پایه یونایتد بودم، اما از طرفی، نیوکاسل دومین تیم بزرگ من بود و تقریباً نزدیک بود با این تیم قرارداد ببندم. زیرا همه به من میگفتند به هافبکهای بزرگ منچستریونایتد نگاه کن، تو هرگز نمیتوانی وارد این تیم شوی، به نیوکاسل برو که به خانهات هم نزدیکتر است."
وقتی خبر به گوش سر الکس رسید، یک شب به خانه ما تلفن زد و خواهرم گوشی را برداشت و گفت: "رئیس با تو کار دارد و بسیار هم عصبانی است."
"پانزده سالم بود، رنگم مثل گچ سفید شده بود، تلفن را گرفتم. اما وقتی مادرم مرا به آن حال دید، گوشی را گرفت و چند ثانیه گوش داد. بعد گفت: دیگر با پسرم اینطور صحبت نکن و گوشی را کوبید و قطع کرد. من مبهوت مانده بودم و فکر میکردم چه اتفاقی افتاد؟"
"چند دقیقه بعد دوباره تلفن زنگ زد و این بار سر الکس با لحنی متفاوت گفت: من واقعا متاسفم، خانم فلچر. ما پسر شما را خیلی دوست داریم، من با پرواز بعدی به ادینبورگ میآیم."
"مادرم احتمالا دور و بر خانه رو نگاه کرده و فکر کرده بود کارهای زیادی برای انجام دادن دارد، بنابراین گفت: "نه نیازی نیست بیایید، خودش میآید و شما را خواهد دید."
من هم رفتم و همه چیز درست شد. این بهترین تصمیمی بود که تا به حال گرفتهام و او تأثیر مهمی بر حرفه من گذاشت.
'روانشناسی معکوس' - بیلی استارک
بیلی استارک زیر نظر فرگوسن در سنت میرن و سپس آبردین بازی کرد. او میگوید:
"در فصل ۱۹۸۵ که در نهایت با آبردین قهرمان شدیم، روزی در سلتیک پارک بازی داشتیم. آن روز من یک پنالتی را از دست دادم و سلتیک با ضربه ایستگاهی دیوی پروان، بازی را ۱-۲ برد."
هفته بعد در تمرین، سر الکس از من کنار رد شد و آرام گفت امیدوارم به قیمت از دست دادن قهرمانی تمام نشود. درست میگفت، بهای سنگینی بود. او تنها یک اشاره کوچک کرد اما در ذهنم ماندگار شد و با خودم فکر کردم ای وای."
"آیا این انگیزه مضاعفی برای من بود یا نه نمیدانم، اما آن فصل بهترین فصل من از نظر گلزنی بود و در پایان هم قهرمان لیگ شدیم. او کلی از این ایدهها و ترفندهای کوچک روانشناسی داشت و به نظر میرسید که میتواند کلمات مناسب را در زمان مناسب پیدا کند."
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،آرچی ناکس و الکس فرگوسن
'چای صبحگاهی با خانمهای رختشویخانه' - آرچی ناکس
آرچی ناکس، دستیار فرگوسن در آبردین و اولدترافورد، در سال ۱۹۸۰ سرمربی فورفار اتلتیک بود که فرگوسن با او تماس گرفت و او نتوانست پیشنهادش رد کند.
"من او را خوب نمیشناختم، روزی سر مسابقه تیم ذخیرهها آمد و خواست با من حرف بزند. او را به دفتر بردم. فقط پرسید دوست داری دستیار من در آبردین شوی؟ گفتم البته که حاضرم. پرسید کی میتوانم شروع کنم. بلافاصله گفتم فردا".
"آیا تفاوتی در او از آبردین تا یونایتد دیدم؟ نه. او خیلی بر بازیکنان جوان متمرکز بود و زیرساختهای فوتبال پایه را در اولدترافورد پیریزی کرد. او همیشه خطاب به بازیکنان پایه میگفت اگر هر یک از شما بخواهد به تیم دیگری برود، من باید مطلع باشم."
بازیکنانی چون بکام، بات، گیگز، اسکولز و برادران نویل حاصل تلاشها و جوانگرایی اوست.
"الکس همیشه پیگیر بازیکنان جوانی بود که قصد جذبشان را داشتیم یا تازه با آنها قرارداد امضا کرده بودیم. حتی آنها را به همراه والدینشان به تماشای بازی تیم و صرف ناهار و گپ زدن دعوت میکرد."
"وقتی با بکام قرارداد بستیم، او به همراه مادر، پدر و خواهرش به همه بازیهای ما در لندن میآمد و حتی شب قبل از بازی به هتل تیم آمدند."
وقتی به اولدترافورد رفتیم اولین چیزی که به من گفت، این بود که اینجا باید با همه آشنا بشویم. از خدمتکاران و خانمهایی که در دفتر کار میکنند تا کارگران آشپزخانه."
"صبح وقتی وارد باشگاه میشدیم، دو خانمی که در رختشویخانه کار میکردند قبل از رفتن به تمرین برایمان یک فنجان چای درست میکردند."
"هدف این بود که همه در موفقیت تیم سهیم باشند و همه نقش و سهم خود را خوب بازی کنند. در آبردین هم همینطور بود و او همه را میشناخت."
منبع تصویر، Getty Images
'چطوری پسرم؟' - اوله گونار سولشر
سرمربی اخیراً جدا شده منچستریونایتد، در سال ۲۰۰۷ میترسید به فرگوسن بگوید که نمیخواهد جراحی دیگری روی زانویش انجام شود و قصد بازنشستگی از فوتبال را دارد.
"داشتم [در محل تمرین] پارک میکردم که بیرون آمد و گفت چطوری پسرم؟"
پاسخ دادم: "خوب نیستم، نیاز به عمل مجدد هست و دوست ندارم این کار را انجام دهم، باید بازنشسته شوم."
فرگوسن گفت: "خب نگران نباش پسر، تو دوران فوقالعادهای داشتهای، خانوادهات خیلی باید به تو افتخار کنند، فصل آخر فوق العاده بودی. چرا مربی مهاجمان نمیشوی؟ چند هفته به خانه برو و وقتی آماده شدی برگرد."
"سه هفته استراحت کردم، برگشتم و او من را وارد کادر اصلی مربیان تیم کرد. من مربی کریستیانو (رونالدو)، وازا (وین رونی)، (کارلوس) تِوس بودم. بنابراین هر زمان که کریستیانو یا وین گل میزدند، به نوآ (پسرم) سقلمهای میزدم و میگفتم پدرت اینها را بهشان یاد داده."
منبع تصویر، Getty Images
تماس تلفنی دردسرساز - پل پارکر
فرگوسن برای بسیاری دلسوز و حامی بود اما عصبانیت و فریادهایش در رختکن هم زبانزد بود. حتی برخی به او لقب "سشوار"، داده بودند، در اشاره به سر و صدای ترسناکش در رختکن.
پل پارکر مدافع سابق یونایتد در صحبت با نشریه چهارچهاردو، یک از آن اتفاقهای خاص در بین دو نیمه را به یاد میآورد:
"جانت همسر استیو بروس برای جراحی کمر در بیمارستان بود و ما در اولدترافورد بازی داشتیم. بروس در حین بازی موبایلش را روشن گذاشت و وقتی بین دو نیمه وارد رختکن شدیم، اوضاع خوب پیش نرفت."
"در رختکن نشسته بودیم و تلفن استیو به صدا درآمد. همه در این فکر بودیم که تلفن متعلق به کیست. میدانستم که من نیستم. میدانستم که تلفن دنیس (ایروین) هم نیست چون تلفنش را روشن هم نکرده بود. از چهره پیت بزرگ (اشمایکل) هم مشخص بود که کار او نیست."
"همه ساکت بودند و با نگاه به بروس و چهرهاش و شناختی که از شخصیتاش داشتم، کاملاً مشخص بود صدای تلفن اوست."
"الکس به سمت استیو دوید و گوشی را گرفت. استیو سعی کرد بگوید همسرش در بیمارستان است. اما الکس در پاسخ گفت برایم مهم نیست همسرت در بیمارستان است* و گوشی را محکم به دیوار بالای سطل زباله کوبید و متلاشی کرد."
''''مثل پدر بود '''' - دیوید بکام
فرگوسن به دیوید بکام فرصت داد برای منچستریونایتد بازی کند.
بکام میگوید: "من قبلاً بارها گفتهام، رئیس نه تنها بزرگترین و بهترین سرمربیای است که زیر نظرش بازی کردهام، بلکه از زمانی که در سن یازده سالگی به باشگاه آمدم تا روزی که آن را ترک کردم، برایم مثل پدر بود."
"واقعاً افتخار میکنم بزرگترین مربی فوتبال هدایتم کرد و دوران حرفهای من زیر نظر او بود. بدون او هرگز به آنچه انجام دادم، نمیرسیدم."
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هشتاد سالگی الکس فرگوسن: هفت ماجرای جالب راجع به اسطوره منچستر یونایتد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران