مناسبات ما با دموکراسی و اقتدارگرایی، اصغر جیلو - Gooya News

مقدمه

زمانی کارل مارکس نوشت که آنچه وی از سوسیالیسم می‌گوید، به دور از خیالپرستی‌های ارتجاعی سوسیالیستها‌ی تخیلی است، چون بر اساس علم بنا شده است. اما، تاریخ درمسیری خلاف نظریات وی پبش رفت و معلوم شد نظریه "سوسیالیسم علمی" او نیز مشابه تئوریهای متقدمان وی، عمیقا خیال پرستانه بوده است.
ظاهرا همه انسان‌ها، از خصیصه ممتازی به نام "حس تشخیص بدیهیات" برخوردار‌اند (Common Sense) که در تنظیم واکنش آنان، در برابر عوامل بیرونی و جهت یابی صحیح نقش ایفا میکند. این حس میتواند تحت تاثیر عوامل متعدد غیربیولوژیک، همچون پروپاگاندا، اطلاعات نادرست و ایدئولوژیهای تام گرا تضغیف شده و یا حتی از کار بیفتد. تجربه شوروی و فروپاشی آن، که قاطع ترین دلیل بر ورشکستگی قطعی نظریه" سوسیالیسم علمی" در دهه پایانی قرن بیستم بود، بخشی از پیروان "سوسیالیسم علمی" را از دگمهای پیشین رهانید و پنجره‌ای در مقابل آنها برای باز اندیشی گشود، اما آن "Common Sense " در بخش عمده‌ای از رهبری و کادرهای حزب توده ایران مطلقا کارگر نیفتاد. در طیف گسترده دیگری که اصطلاحا چپ نو و بخش بزرگی از منسوبین"فدایی" را شامل میشد، آن فروپاشی، موجباتی را برای تامل و تعمق فراهم کرد، اما این درنگ برای "تشخیص بدیهیات" چندان به عمق نرفت و برخی از دگمهای بنیادین پیشین، به تدریج تحت عنوانها و مضامین به ظاهر نو، دوباره سازی شدند. ره آورد نهایی این تحرک نسبی فکری در این بخش، تناقضات نظری پنهان و آشکار متعددی بود که تا به امروز ادامه یافته و بعد از سالیان طولانی، هنوز هم اراده‌ای جدی برای رهایی از آن‌ها شکل نگرفته است.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: مناسبات ما با دموکراسی و اقتدارگرایی، اصغر جیلو - Gooya News