رمز و راز فروپاشی پهلوی به روایت فرشاد مومنی / از کاسبی شخصی حکومتگران و سفله پروری تا امتیازدهی به بیگانگان
فرشاد مومنی در مورد ریشههای اقتصادی سقوط حکومت پهلوی اظهار داشت: موضوعی که در این ایام گرامی و شایسته تجلیل است، اینکه باید یاد همه کسانی که با انگیزه بهتر شدن اوضاع ایران تلاشهای در حد وسع خود انجام دادند را گرامی بداریم. شخصیتهای که در مورد تاریخ اقتصادی ایران مطالعه میکنند، میدانند که مرحوم «علینقی عالیخانی» در زمره رجال اقتصادی دوره پهلوی بود که کمترین تعصب را در سخنان خود نسبت به آن دوران داشت و همیشه تلاش کرد مطالب را از منظر رویکرد منصفانه بررسی کند. باید توجه داشت که اگر توصیف یک دوره خاص اقتصادی به زیور تحلیل آراسته شود میتوان از دل آن تجویزهای برای شرایط کنونی کشور پیدا کرد.
وی ادامه داد: در دوره پهلوی نوعی مسئولیت گریزی برنامه محور در کشور ایجاد شده بود. تا زمانی که این آفت در سازه ذهنی ایرانیان وجود دارد نمیتوان امیدوار به نجات کشور باشیم و همواره در تلاطم و بیثباتی خواهیم بود.
رییس موسسه دین و اقتصاد با بیان اینکه آمریکاییها پس از فروپاشی رژیم پهلوی برخورد عالمانهای از خود نشان دادند، افزود: رژیم پهلوی یکی از اصلیترین متحدان آنها در استراتژیکترین منطقه جهان بود، از همین روی برای واکاویی و چرایی سقوط این رژیم فراخوانی را اعلام کردند تا برجستهترین ایران شناسان جهان در مورد دلیل آن پاسخ بدهند. به عبارت دیگر آنها به جای موج راه انداختن و مسئولیت گریزی، برخورد عالمانه با آن داشتند.
مومنی با بیان اینکه آمریکایی با سقوط پهلوی از دریچه دانایی وارد شدند، گفت: آنها برای فهم چرایی سقوط پهلوی پولهای هنگفتی صرف کردند و نتیجه این شد که تا به امروز آمریکاییها هیچ متحدی را در منطقه از دست ندادهاند. در واقع نتیجه تلاش ایران شناسان به تألیف عمیقترین کتاب برای شناساندن فراز و فرودهای تاریخ ایران شد. این موضوع نشان میدهد که به جای راه انداختن شعارهای زنده باد و مرده باد و حسرت خوردن با عبرت گرفتن از تاریخ و نگاه علمی میتوان برخورد کارسازانه داشت.
این کارشناس اقتصادی خاطرنشان کرد: حکومتگران بدانند هیچ تصمیم کلیدی را نباید به یکباره و ناگهانی اعلام کنند و تصمیمها باید نظاموار باشد نه نمایشی. برای مثال در حوزه اقتصاد تصمیمات باید محک چند موسسه پژوهشی مستقل و صاحب صلاحیت باشد. اگر یک تصمیم و سیاستی از سوی این موسسات صحه گذاشته شود میتوان آن را اجرا کرد. باید توجه داشت که اجرای سیاستهای ناگهانی و آمرانه راه به جای نخواهد برد و تشدیدکننده استبداد، فقر و وابستگی مستمر به خارج خواهد شد.
وی افزود: استاد علی رضاقلی از دریچه حکیم فردوسی، قوانین ثابت بر حکومتهای محکوم به شکست را از دل تاریخ استخراج کرده است. از دید حکیم فردوسی به محض اینکه ظلم و بیعدالتی موضوعیت پیدا میکند آن رژیم سقوط خواهد کرد و چنین حکومتی باقی نخواهد ماند. از همین روی عدالت اجتماعی باید سرلوحه حکومتها باشد.
این استاد دانشگاه با اشاره به اصل سفله پروری در اندیشه فردوسی، تصریح کرد: وقتی افراد غیر شایسته، مسئولیتهای کلیدی جامعه را بر عهده بگیرند آن حکومت سقوط خواهد کرد، تاریخ با هیچ حکومتی در اصول فراز و فرود خود تعارف ندارد. امام علی (ع) نیز از دریچه معرفت اسلامی همین را میگوید؛ سفلههای بیصلاحیت و چاپلوس در نهایت باعث سقوط حکومتها خواهند شد. اگر شاهان در فکر کاسبی خود باشند در نهایت سقوط خواهند کرد و باید به این اصول ثابت در تاریخ توجه کرد.
وی با اشاره به مواضع جهانگیر آموزگار به عنوان متعصبترین کارشناس دوره پهلوی، گفت: آموزگار در دو کتاب "فراز و فرود دودمان پهلوی" و " اقتصاد ایران در جمهوری اسلامی" از یک منطق رفتاری سخن میگوید؛ اینکه رقابت مخرب در چارچوب نظام استبدادی باعث شد حکومتگران و دستگاههای حکومتی صرف نظر از مصالح ملی به فکر تصاحب هر چه بیشتر ارز و ریال باشند. همچنین مرحوم علینقلی عالیخانی ( وزیر اقتصاد از بهمن ۱۳۴۱ تا مرداد ۱۳۴۸ ) به خوبی شرح میدهد که رانت چگونه سقوط رژیم پهلوی را فراهم کرد و نابرابریهای وحشتناک و حس نفرت عمومی را در مردم تشدید کرد.
مومنی تصریح کرد: در زمان پهلوی پس از شوک اول نفتی به این نتیجه رسیدند که برای برنامه ششم توسعه حداقل نیازهای ارزی را مشخص کنند. از سازمان برنامه خواسته شد که کمترین میزان ارز برای برنامه پنج ساله ششم ارائه شود و از سویی از شرکت نفت نیز خواسته شد خوشبینانهترین درآمد ارزی را در این مدت اعلام کند. سقف درآمد انتظاری در برنامه ششم ۱۳۰ میلیارد دلار بود اما کف نیاز برای ۵ سال توسط دستگاهها برای ۵ سال ۵۰۰ میلیارد دلار اعلام شد.
وی افزود: بنابراین این مشکل به وجود آمد که شکاف بین ۱۳۰ و ۵۰۰ میلیارد دلار چگونه مدیریت شود. در همین بین نامهای از دفتر مخصوص محمدرضا شاه ارسال و در آن ۲۱ پروژه دارای اولویت اعلام و گفته شد که ابتدا برای این ۲۱ پروژه ارز تخصیص داده شود و سپس از باقیمانده ارز به بقیه دستگاهها اختصاص دهید. وقتی ارزبری این ۲۱ پروژه را بررسی کردند دیدند که هزینه تنها ۷ پروژه آن فراتر از ۱۳۰ میلیارد دلار است. وقتی این موضوع را به اطلاع شاه رساندند، ایشان دستور انحلال سازمان برنامه و بودجه را داد. گفتند. حالا این پرسش وجود داشت که چگونه این موضوع را برای دستگاهها و مردم توجیه کنیم؟ شاه گفت مسئله روشن است، ما زمانی به برنامه نیاز داریم که کمبود ارز وجود داشته باشد و در دوران وفور درآمد ارزی نیازی به برنامه نداریم. درحالی که مسائلی مانند بیماری هلندی نشان داده بود که اتفاقا در زمان افزایش درآمدهای ارزی، نیاز بیشتری به سازمان برنامه وجود دارد.
وی ادامه داد: با قید بلاتشبیه؛ جمهوری اسلامی بین سالهای ۹۴ تا ۹۶ با انبوه دلارهای آزاد شده روبرو شد اما چون برنامهمحوری و شفافیت پیش گرفته نشد این پولها دود و جز پروندههای فساد و مشکلات عایدی دیگری نداشت. بنابراین باید به تاریخ به عنوان آینه عبرت نگاه کرد؛ اگر گشایشهای برجامی و آزاد شدن پولهای بلوکه شده محقق شود، آیا میخواهیم دوباره تابع صلاحدیدهای شخصی باشیم و با عدم شفافیت این فرصت را نابود کنیم، یا از تاریخ درس عبرت بگیریم؟ هزینه بدون شفافیت و بدون برنامه منابع ارزی و یا چاق کردن افراد سرنوشت محتوم ما نیست، میتوانیم از مسیرهای خردورزانه استفاده کنیم و التماس صندوق بینالمللی پول را نکنیم.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: حق کشوری که دوره درآمد نفتی هر بشکه ۱۴۰ دلار را گذرانده این نیست که نتواند حق عضویت سازمان ملل را پرداخت کند. هر حکومتی که بخواهد کشور را عالمانه اداره کند، مخزنالاسراری گرانبهاتر از تاریخ ندارد. به جای دل بستن به کمکها با طمع قدرتهای خارجی، میتوانیم به تاریخ مراجعه کنیم. قله کارآمدی مراجعه به تاریخ را میتوانیم در کتاب مانند «ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصاد» اثر داگلاس نورث ببینیم.
وی خاطرنشان کرد: در دوره پهلوی به جای پرداخت به اشکالات موجود در شیوههای اداره کشور، ادعا شد که اگر افراد تغییر کنند، شرایط بهتر میشود. اگر از تاریخ درس بگیریم هنوز راه نجات کشور وجود دارد.
این اقتصاددانان با بیان اینکه با موانعی در سازههای ذهنی حکومتگران و عوام مواجه هستیم، اظهار داشت: برای نمونه مرحوم آخوند خراسانی میگفتند که در انقلاب مشروطه هرچه گفتیم، پاسخ دادند که شما طرفدار روسها و انگلیسها هستند. در حال حاضر نیز وقتی میگوییم قرارداد چین را شفاف کنید، پایخ میدهند که دلتان برای آمریکا تنگ شده است. باید توجه داشت که ایران ملک هیچ گروهی نیست، بلکه میخواهیم کمک کنیم که شما برقرار بمانید. کشور چندبار باید از چاپلوسیها گزند ببیند که بفهمیم راه نجات ما چاپلوسی نیست، بلکه راه علمی است. شهید بهشتی میگوید در مورد دشمنان هم نباید از مسیر انصاف خارج شویم، این چه رویکردی است که حتی دوستان را هم مورد حمله قرار میدهند؟
وی افزود: ذخایر دانایی دانش میآموزد که توزیع مصرف و درآمد از توزیع ثروت عادلانهتر است یعنی یک حکومت باید تمرکز خود را روی توزیع مصرف قرار دهد. چرا در لایحه بودجه ۱۴۰۱ دقیقا برعکس این عمل شده است و شاهد تخفیفهای نامتعارف مالیات بر ثروت و افزایش مالیات بر مصرف هستیم؟
رییس موسسه دین و اقتصاد تصریح کرد: موضوع مهم دیگر احساس فساد است. آیا دستگاههای مسئول شهامت بررسی این را دارند که چرا در ده سال گذشته شاهد سقوط در قهقرای فساد هستیم؟ چرا سهلگیری میشود؟ چرا از تاریخ درس نمیگیریم که به جای تمرکز روی فاسدها باید روی ساختار فسادزا تمرکز شود؟ چرا با وجود آنکه در چند سال اخیر ۱۵ کتاب در این مورد به چاپ رسیده هنوز شاهد برخورد شخصمحور با موضوع فساد هستیم؟
این کارشناس اقتصادی متذکر شد: مورد مهم دیگر در تضعیف حس ملی، سفلهگزینی در مناصب است. اهل خرد باید مسئولانی که افراد فاقد تخصص را برمیگزینند آموزش دهند که این رویه به ضرر کشور است.
وی ادامه داد: یکی دیگر از موارد آسیبزا بر اداره کشور، کاسبی شخصی حکومتگران است. چرا در این مورد سختگیری نمیشود؟ دکتر مصدق در سال ۱۹۲۰ نطقی داشتند که در آن گفتند رضاشاه در سال ۱۳۰۴ پادشاه شد و اگر مبنای سنجش را به تهران آمدن او بگذاریم و تمام این مدت به او حقوق پادشاهی داده شده باشد و فرض کنیم که در تمام این مدت رضاشاه و خانوادهاش مهمان مردم ایران بودهاند، باید مقدار مشخصی دارایی داشته باشد اما دارایی او چند هزار برابر این مقدار است. با همین فرمول باید داراییهای حکومتگران بررسی شود و اگر میخواهند کاسبی شخصی کنند بهتر است استعداد خود را در همان مسیر کاسبی پیش بگیرند و کشور را از اینگونه مسائل نجات دهند.
مومنی گفت: مسئله بعدی رقابت مخرب رانتمحور است. برآیند همه این مسائل حس ملی را تخریب میکند. موضوع دیگر طفره حکومت از امور حاکمیتی مانند تغذیه، مسکن، آموزش، سلامت، امنیت و... مردم بوده که همه در بودجه مشخص است. چرا نهادهای نظارتی هشدار نمیدهند که نسبت بودجه عمومی به تولید ناخالص داخلی به یکسوم دوران جنگ رسیده اما نسبت بودجه جنگی افزایش یافته است؟ در دوران جنگ بیشترین مسئولیتشناسی در این موارد وجود داشت. چرا به این مسائل حیاتی توجه نمیشود؟ مجموعه این خطاها نیرومحرکه از بین بردن حس ملی است.
وی افزود: در اسنادی که توسط خود حکومتگران دوران پهلوی منتشر شد آمده است؛ زمانی ما دانستیم شکست خوردهایم که همسر سپهبد قرهباغی نیز در تظاهرات شرکت کرد. اعلم میگوید در یک ماه آخر حکومت پهلوی، مشروعیت رژیم بین ۷۵ درصد درباریان فروریخته بود. چرا از تاریخ عبرت نمیگیرید؟ چرا این بحثها جای زنده بادها و مردهبادها را نمیگیرد؟
این استاد دانشگاه تصریح کرد: چرا انصاف به خرج نمیدهیم تا اگر کار خوبی هم در دوران پهلوی انجام شده به آن اشاره کنیم و بعد بپرسیم چرا علی رغم آنها این رژیم باقی نماند؟ در پایان دهه ۴۰ که گفته میشود دوران طلایی اقتصادی است، سازمان برنامه گزارشی تهیه و اشاره میکند که رژیم فرو خواهد ریخت. اصلاحات ارضی، شریک کردن کارگران در سود کارخانه، سهامدار کردن و مشارکت کارگران در کارخانه اقداماتی عدالتخواهانه بوده اما چرا در سال ۴۸ مرکز آمار ایران گزارشی تهیه و هشدار میدهد که ضریب جینی از ۰.۵ عبور کرده و در آستانه فروپاشی اجتماعی هستیم؟ گردش نیروهای مبارز به سمت اقدامات مسلحانه نیز در همین بازه بوده است. بنابراین پرسش اصلی این است که چرا علیرغم آن اصلاحات، کارکرد آنها در افزایش نابرابری بوده است؟
وی با بیان اینکه موضوع مهم این است که وقتی حکومتی پشتوانه مردمی ندارد به تسخیر رانتجوها و غیرمولدها درمیآید، ادامه داد: حسین بشیریه در کتاب «از بحران تا فروپاشی» یکی از کانالهای اصلی فروپاشی را وقتی میداند که حکومتی به مردم پشت کند و به تسخیر گروههای پرنفوذ رانتی درمیآید. اگر حکومتی به این مسائل حساس است باید تصمیمگیریها در مواردی مانند بورس، بانک مرکزی و خزانهداری را زیرنظر قرار دهد. از نمایندگان مجلس میخواهم که برای بررسی لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ روی این مسائل متمرکز شوند با این نشانههای نگرانکننده، پادزهر را پیش از مرگ سهراب به قوه مجریه برسانند.
مومنی با تاکید بر اهمیت سیاست موازنه منفی در مواجهه با قدرتهای خارجی گفت: هر حکومتی وقتی دچار بحران میشود دو خطر رقبای داخلی و قدرتهای بیرونی را پیشرو دارد. به لحاظ تاریخی راه حل اندیشهای در ایران معاصر در پایمردی افرادی مانند دکتر مصدق و آیتالله مدرس در موازنه منفی یا موازنه عدمی در مقابل قدرتهای خارجی بوده که بر اساس تجربه قاجار است. از همین روی اگر حکومت میخواهد با چین و روسیه قرارداد ببندد نیاز به شفافیت دارد، من از حکومتگران میخواهم که کتاب یرواند آبراهامیان با عنوان «ایران بین دو انقلاب» را بخوانند، چه تجربههایی وجود داشت که چهرههایی مانند دکتر مصدق و آیتالله مدرس سیاست موازنه منفی را پیش گرفتند. آیا برای کسانی که فکر میکنند به قدرتهای خارجی امتیاز بدهند یا به عبارتی غمانگیز منافع خود را به منافع آنها گره بزنند، به قدر کافی در سیاست موازنه مثبت شاه عبرت وجود ندارد؟ بطوریکه وقتی دیدند هزینه حمایت از شاه بیش از منافعش است، دیگر به داد او نرسیدند؟
وی اضافه کرد: سه نکته مهم از دیدگاه دکتر مصدق مطرح میشود اول اینکه بزرگترین اشتباه شاهان قاجار این است که فکر کردند روسیه و انگلیس را با دادن امتیازات نرم کنند. این کار مانند این است که شخصی فکر کند اگر یک دست او قطع شده با قطع دست دیگر میتواند به تعادل برسد. اینکه به حکومتهای دیگر امتیاز غیرمتعارف داده شود مانند این است که دست ابزارهای حکومت را قطع کنیم. بنابراین سیاست موازنه مثبت تنها اشتهای غارتگرانه قدرتها را افزایش میدهد. مورد دیگر اینکه رضاشاه در سال ۱۹۳۳ با ژست فریبکارانه امتیازاتی را تمدید کرد ولی زنده ماند و دید که همانها که او را به این کار تشویق میکردند نقش اصلی را در بیرون راندن او داشتند.
مومنی همچنین خاطرنشان ساخت: سیاست موازنه منفی به معنای انزواجویی نیست بلکه به این معنا است که مقدرات خود را در اختیار آنها قرار ندهیم. با این دید جنگ را شرافتمندانه پشت سر گذاشتیم. اگر از پهلوی عبرت بگیریم، میتوانیم با کمترین هزینه و بیشترین دستاورد از عهده اداره جامعه بربیاییم.
21219
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: گفتوگوی وزیر خارجه آمریکا با همتایان اروپایی؛ ورود نظامیان آمریکایی به اروپا در میانه تنش روسیه و اوکراین
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران