چمدان: به جایی رسیدم که از فارسی حرفزدن خجالت میکشیدم
- امیر پیام
- بیبیسی
کورش والانژاد، میهمان قسمت ششم، معتقد است باید طنزهای ریزی (Insider Jokes) که در برخی سکانسهای این فصل عمدا یا بدون اختیار گنجانده شده است را برای بینندگان توضیح داد.
مانند صدای اره برقی و هواپیما در هنگام ضبط چمدان کورش که همزمان با صحبت ما بر سر سازمان سیا بود یا کلید پریز خانه او. و یا چرخش دوربین روی صورت آلیشیا افشار، تصویربردار ایرانی-ژاپنی در هنگام ضبط چمدان تهران که ناخواسته با صحبت ما درباره فارسی حرفنزدن نسل دوم و سوم مهاجران ایرانی روی داد.
اما بعضی از این طنزهای تصویری نه در هنگام فیلمبرداری بلکه در میان تصاویر آرشیوی که میهمانان به ما داده بودند وجود داشت و برای نمایش دادن یا ندادن آنها خیلی هم اختیار عمل نداشتیم.
برای مثال، در چمدان آناهیتا، تصاویر آرشیوی شب یلدای سال ۱۳۷۹ در خانه عبدالحسین اسکندری که در آن تصاویر موزیک-ویدیو لسآنجلسی روی صفحه تلویزیون دیده میشود. یا تصاویر مربوط به تظاهرات اعتراضی زنان به مناسبت روز جهانی زن در ۸ مارس سال ۱۳۵۷ که در چمدان امیر سلطانی پخش شد و چند روز بعد یکی از دختران نوجوانی که در آن تظاهرات بود تماس گرفت و سراغ آن ویدیو آرشیوی را گرفت.
در چمدان سپیده احمدی هم یکی از این طنزهای تصویری وجود دارد. در عکسی که از مراسم حنابندان سپیده و کینگزلی در دقیقه ۵ و ثانیه ۵۳ میبینید بالای سر آنها یک تابلو نقرهکاری سیمرغ دیده میشود. این که چرا آن تابلو آنجاست و چه طور سیمرغ به این عکس معنا و مفهوم دیگری میدهد را نه ما قبل از تدوین و نه احتمالا خانواده احمدی در هنگام چیدن صندلی عروس و داماد مد نظر داشتند.
تنها چمدانی که نه در تصاویر تولیدی ما و نه در تصاویر آرشیوی میهمان آن هنوز طنز ریز و مغفولی پیدا نشده، چمدان تاتیانا است. به جای آن طنزهای صوتی و گفتاری در آن زیاد است. یکی از آنها هنگامی است که تاتیانا از دوران نوجوانی خود میگوید و این که چه طور وقتی در شبکههای اجتماعی میخواسته عکسی از خود منتشر کند تلاش میکرده رنگ پوست خود را روشنتر جلوه دهد. برای نخستین بار بود که تاریخچه زندگی یک میهمان چمدان به عصر بعد از ظهور شبکههای اجتماعی مربوط بود و حضور در متاورس و شبکههای اجتماعی برای او نه تجربهای متاخر - مانند زندگی خودم - که بخشی از جهانی بود که تاتیانا در آن قد کشیده بود.
منبع تصویر، tatiahnamalih@
توضیح تصویر،تاتیانا متولد و بزرگ شده منطقه اورنج کانتی در جنوب کالیفرنیا است که میزبان جامعه بزرگی از ایرانیان مقیم آمریکاست
تاتیانا ملیحه چیرشان، دانشجوی حقوق، طراح مد و فعال مدنی مقیم لسآنجلس، جوانترین میهمان ۵ فصل گذشته چمدان است و در حقیقت نخستین میهمانی است که به نمایندگی از نسل سوم مهاجران ایرانی با او گفتگو کردم.
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی
برنامه ها
پایان پادکست
مادر تاتیانا، سپیده، در کودکی به همراه والدینش به آمریکا آمده و میشود حدس زد که دو-سه دهه پیش هنگامی که با پدر تاتیانا آشنا شد، همچون ماجرای آشنایی پدر و مادر تهران، یا پدر و مادر بیانکا، چه طور به علت ازدواج با یک آمریکایی-آفریقاییتبار شاهد تبعیض و قضاوتهای جامعه ایرانی و آمریکایی بوده است.
شاید برای دانستن این تبعیضها نیازی به حدس و گمان هم نباشد چرا که تاتیانا در بخشی از گفتگو به بازخوردهایی از سوی همکلاسیهای دوران راهنمایی و دبیرستان خود اشاره کرد که باورش سخت بود.
«یک بار با همکلاسی ایرانی خودم در حال قدم زدن در خیابان بودیم که به من نگاه کرد و با لحنی تحسینبرانگیز گفت 'تو بسیار بهتر از آن چیزی هستی که من درباره سیاهپوستان تصور میکردم '. به گمان خودش داشت مرا تحسین میکرد اما متوجه نبود که چه طور عقاید نژادپرستانه خود را عریان کرده است. حتی وقتی ناراحتی من را دید سعی کرد با اصرار بر این که قصد محبتآمیزی داشته، بر همان نگرش که همه اعضای یک قوم یا یک نژاد و ملیت را در یک طبقهبندی میبیند و قضاوت میکند، تاکید میکرد.»
همین فشارهای گروه همسالان بود که تاتیانا میگوید در دوران مدرسه او را از هویت ایرانی و آفریقاییتبار خود «زده» کرده بود و این نارضایتی به حدی رسیده بود که از مادرش خواسته بود جلوی دیگران با او فارسی حرف نزند.
اتفاقا یکی دیگر از طنزهای باریک صوتی در چمدان تاتیانا همین لحظه مصاحبه بود که به قول یاری رهنما، تدوینگر، لحن صدای من که از تاتیانا پرسیدم «چرا فارسی حرفزدن برایت خجالتآور شده بود؟» (اینجا ببینید) تا حدودی جدی و عصبانی شنیده میشود. شاید چنین لحنی ناشی از آن بود که وقتی تاتیانا از این تجربههای دوران نوجوانی خود میگفت، بیاختیار در ذهنم نگران دوران نوجوانی دخترم شده بودم که چندان دور نیست.
نسخه کامل چمدان سپیده و تاتیانا را از طریق لینک زیر تماشا کنید:
- قسمت هفتم: سپیده و تاتیانا
منبع تصویر، tatiahnamalih@
توضیح تصویر،تاتیانا و پدرش
ماجرای متوقف کردن پدر تاتیانا در پمپ بنزین توسط دو افسر پلیسی که او را با کریستوفر دورنر اشتباه گرفته بودند هم یک طنز باریک دارد و آن این که زمان پخش چمدان تاتیانا دقیقا همزمان با سالگرد ماجرای کریستوفر دورنر در اوایل ماه فوریه سال ۲۰۱۳ شد.
در آن سال و دقیقا در آن روزها مشغول ضبط گفتگوهای فصل اول چمدان بودم و اگر اشتباه نکنم اخبار مربوط به جستجوی گسترده برای دستگیری کریستوفر دورنر را در خلال روزهایی پیگیری میکردم که برای ضبط چمدان رعنا فرحان برنامهریزی میکردم تا به محض تمام شدن برف و سرما به نیویورک بروم.
رعنا فرحان خواست از موسیقی بیلی هالیدی در چمدان او استفاده کنم و من هم معروفترین اثر بیلی هالیدی «میوه غریب» که موضوع آن نژادپرستی و بردهداری است را انتخاب کرده بودم. شورش کریستوفر دورنر علیه نیروی پلیس لسآنجلس هم به گفته خودش برخاسته از تبعیض و نژادپرستی در سازمان پلیس لسآنجلس بود. او که پیش از پیوستن به الایپیدی، در ارتش آمریکا هم چند سالی کار کرده بود، در دهه نخست ماه فوریه سال ۲۰۱۳ با اعلان جنگ علیه همکاران سابق خود علیه آنها اسلحه کشید و تا پیش از کشته شدن در روز ۱۲ فوریه، چهار نفر از جمله دو افسر پلیس را کشت.
آن طور که تاتیانا میگفت آن دو مامور پلیس که در ماه فوریه سال ۲۰۱۳ و همزمان با جستجوها برای دستگیری کریستوفر دورنر جلوی پدر تاتیانا را گرفته بودند، از اهالی همان محل بودند و فرزندان آنها به همان مدرسهای میرفتند که تاتیانا میرفت.
«پدر من تنها سیاهپوستی بود که صبحها دخترش را تا جلوی مدرسه میآورد و گاه عصرها از مدرسه بر میداشت. برای همین هم تقریبا همه او را دیده بودند و میشناختند؛ از جمله آن دو مامور پلیس که بارها برای رساندن فرزندان خود یا برای گشتزنی به مقابل مدرسه ما آمده بودند... اما آن روز احتمالا تصور کرده بودند که بنزین زدن یک مرد سیاهپوست در یک محله سفیدپوستنشین در ذات خود چیز غریبی است و بدون توجه به اطلاعاتی که پاسبان محل باید از منطقه استحفاظی و ساکنان آن داشته باشد، پدر من را سین جیم کرده بودند و به گفتههای او درباره این که سالهاست ساکن این محله است توجهی نکرده بودند.»
واقعه دیگری که تاتیانا در هنگام ضبط به آن اشاره کرد اما در نسخه نهایی زمانی برای گنجاندن آن پیدا نشد، این بود که یک روز دیگر وقتی پدر تاتیانا بنا بر عادت روزانه خود به کتابخانه رفته بود اما دقایقی قبل از بازشدن در کتابخانه در مقابل آن معطل مانده بود، باز هم دو مامور پلیس دیگر بدون هیچ دلیلی او را متوقف کرده بودند که این بار با اعتراض جدی زنی که اهل همان محل بود و پدر تاتیانا را میشناخت روبرو شده بودند و ماجرا ختم به خیر شده بود.
چنین وقایعی در همان سالها و همزمان با ماجرای کریستوفر دورنر، اداره پلیس لسآنجلس را با پرسشهای جدی و نیاز به اصلاحات گسترده روبرو کرد. این تحولات در بزرگترین شهر آمریکا، سرخط اخبار در ایالات متحده و تا حدودی جهان را متاثر کرده بود. اما آنچه در خبرهای آن روزها نیامد این بود که دختری به نام تاتیانا در همان لحظات مصمم شد که وقتی بزرگ شد برای حفاظت از مردم درستکار در برابر قانون، حقوقبشر بخواند و چند سال بعد موفق شود با همکاری چند جوان دیگر تشکلی در منطقه اورنج کانتی تاسیس کند که جامعه مرفه و تا حدود زیادی منفک از تحولات اجتماعی لسآنجلس بزرگ را متوجه دلایل بنیادین قتل جورج فلوید و تبعیض نظامیافته علیه اقلیتها کند.
منبع تصویر، tatiahnamalih@
توضیح تصویر،تاتیانا و مادرش سپیده
آرشیو کامل چمدان
نسخه کامل چمدان کورش و قسمتهای اول تا پنچم سری جدید را میتوانید در کانال یوتیوب ما و از طریق لینکهای زیر تماشا کنید:
- قسمت هفتم: سپیده و تاتیانا
- قسمت ششم: کورش والانژاد - هنرمند دیجیتال
- قسمت پنجم: بیانکا سیاوشی - هنرپیشه، مدل و مجری رادیویی
- قسمت چهارم: امیر سلطانی - نویسنده، مستندساز و فعال حقوقبشر
- قسمت سوم: آناهیتا اسکندری - مستندساز و مترجم زبان چینی، ساکن غنا
- قسمت دوم: تهران ونقصری - کمدین و فعال جنبش جان سیاهان مهم است
- قسمت اول: سحر خواجهنوری - تهیهکننده و فعال فرهنگی بومیان ناواهو
آرشیو رادیویی و نسخههای صوتی چمدان را در زیر بشنوید:
- فصل پنجم
- فصل چهارم
- فصل سوم
- فصل دوم
- فصل اول
برای ارسال نظرات خود درباره چمدان لطفا اینجا کلیک کنید.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: چمدان: به جایی رسیدم که از فارسی حرفزدن خجالت میکشیدم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران