نخبه‌پروری یا نخبه‌نمایی در جمهوری اسلامی؟

چهاردهم بهمن، وزیر آموزش و پرورش درباره موضوع مهاجرت دانش‌آموزان نخبه گفت: «خیلی از این دانش‌آموزان مهاجرت کرده و برمی‌گردند. در واقع هویت ملی در این دانش‌آموزان وجود دارد و نباید سیاه‌نمایی کنیم، اما این‌که مسئولیت مسئولان در نگهداری این دانش‌آموزان چگونه باید باشد باید به آن توجه شود. معاونت علمی و فناوری مصوبه‌ای را برای ایجاد مشوق ویژه این افراد ارائه داده است. همچنین باید فرهنگی ایجاد شود تا فقط نگاه به مهاجرت نداشته باشند».

آیا این سخنان وزیر آموزش و پرورش صحت دارد و نخبگان و برندگان المپیادها پس از مدتی به ایران برمی‌گردند و در کشور می‌مانند؟

ابتدا باید اشاره کنیم که در سال‌های اخیر، اخبار مربوط به مهاجرت نخبگان، فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها و برندگان المپیادهای جهانی به نماد زوال و فروریختن زیرساخت‌های کشور و ناامیدی از صعود دوباره شاخص‌های مرتبط با کیفیت زندگی در ایران تبدیل شده است.

بیشتر در این باره:

نماینده مجلس: سیصد هزار دانشگاهی طی سه سال اخیر ایران را ترک کرده‌اند

اخیراً هم دبیر انجمن استعداد‌های برتر ایران در مصاحبه‌ای گفت: «در این سال‌ها مهاجرت زیاد داشته‌ایم. بچه‌هایی که مدال می‌گیرند، نه به‌واسطه جاذبه خارج از کشور بلکه به‌خاطر کم‌توجهی‌های موجود در کشور به فکر مهاجرت می‌افتند. ۸۶ مدال‌دار المپیادی داشتیم که از این میان ۸۲ تا ۸۳ نفرشان مهاجرت کرده‌اند.»

علاوه بر بی‌توجهی به موضوع نگه داشتن استعدادها در کشور، چند سالی است که حتی کیفیت آموزش و نخبه‌پروری هم رو به نزول رفته و علاوه بر سقوط جایگاه ایران در آزمون‌های بین‌المللی همچون تیمز و پرلز، المپیادهای جهانی و رتبه‌های ضعیف ایران هم نشان از خبرهای تلخی دارد.

بررسی نتایج دانش‌آموزان ایرانی در المپیادهای جهانی سال‌های اخیر نشان می‌دهد که رتبه‌های جهانی کسب‌شده در رشته‌های ریاضی، فیزیک، شیمی و کامپیوتر سیر نزولی داشته و تیم المپیاد ریاضی دانش‌آموزی ایران که در سال ۲۰۱۷ مقام پنجم جهان را کسب کرده بود، در سال ۲۰۱۸ با ۱۴پله سقوط در جایگاه نوزدهمی جهان ایستاد.

همچنین تیم المپیاد فیزیک دانش‌آموزی کشورمان هم که در سال ۲۰۱۷ رتبه ۱۲ جهان را کسب کرده بود، در سال ۲۰۱۸ به رتبه ۲۵ سقوط کرد. در رشته‌های شیمی و کامپیوتر هم به‌ترتیب افت ۱۶ پله‌ای و پنج ‌پله‌ای نصیب دانش‌آموزان ایرانی در فاصله سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ شده است.

افت کیفیت آموزش در کشور علت‌های مختلفی دارد که موضوع این نوشته نیست و باید در جای خود بررسی شود، اما در مورد مهاجرت دانش‌آموزان نخبه و برندگان المپیاد علاوه بر علت‌های مرسوم و شناخته‌شده، باید از سیستم جذب و تربیت و معرفی این دانش‌آموزان هم سخن گفت.

اکثر قریب به اتفاق مدال‌آوران المپیاد کسانی هستند که در مدارس استعدادهای درخشان (سمپاد) تحصیل کرده‌اند. این مدارس که وظیفه کشف و پرورش دانش‌آموزان نخبه را داشتند، با گسترش بی‌رویه و حمایت مقامات حکومت، در نهایت به سیستمی برای برندینگ دانش‌آموزان و برچسب نهادن بر آن‌ها تحت عنوان بااستعداد و کم‌استعداد تبدیل شد.

این مدارس به‌صورت خلاصه عبارت‌اند از مجموعه‌هایی که اولاً دانش‌آموزان بااستعداد و نخبه را به‌شکل سیستماتیک غربال می‌کنند و وارد این مدارس می‌کنند و ثانیاً هم از بودجه عمومی و هم از جیب خانواده‌ها تغذیه می‌شوند تا دانش‌آموزانِ ذاتاً آماده و بااستعداد را به دانشگاه‌های معتبر وارد کنند.

نتیجه اولیه چنین کارکردی از طرف مدارس سمپاد، تفکیک دانش‌آموزان بااستعداد و دانش‌آموزان ضعیف‌تر است. اما دانش‌آموز ضعیف چگونه دانش‌آموزی است؟ دانش‌آموزانی که یا به‌خاطر مسائل مالی و سکونت در مناطق محروم کشور توان پرداخت هزینه‌های مرتبط با کلاس‌ها و جزوات کمک‌درسی را ندارند و یا این مدارس در مناطق آن‌ها وجود ندارد که بخواهند با هدف ورود به آن تلاش ویژه و مضاعفی داشته باشند و یا والدین آن‌ها در سطحی از سواد و اطلاعات عمومی نیستند که بتوانند فرزندان خود را کمک دهند و برای ورود به این مدارس آماده کنند.

اذعان رئیسی به جاذبه مهاجرت برای نخبگان ایران

اذعان رئیسی به جاذبه مهاجرت برای نخبگان ایران

در نتیجه، مجموعه‌ای شکل می‌گیرد که فراهم شده از دانش‌آموزان بااستعداد با خانواده‌هایی با اقتصاد متوسط به بالا و نیز پدر و مادرهای باسواد که پیگیر درس و تحصیل فرزندان خود در بهترین شکل ممکن هستند. ناگفته پیداست که چنین مجموعه‌ای از همان ابتدا برنده رقابت‌های گوناگون و رنگارنگی است که در سیستم آموزشی ما برای رسیدن به دانشگاه‌های با کیفیت و سطح بالا در جریان است.

نکته دیگر این‌که اگرچه مدارس غیردولتی (غیرانتفاعی) از سوی بسیاری از تحلیلگران اجتماعی و رسانه‌ها به‌عنوان نماد بی‌عدالتی آموزشی در ایران معرفی می‌شوند، اما واقعیت این است که چنین نگاهی بیش از آن‌که ریشه در واقعیت داشته باشد، برآمده از دیدگاه‌های ایدئولوژیک و مخالفتِ کلی با بخش خصوصی است.

این مدارس کمتر از ۱۰ درصد دانش‌آموزان کشور را در خود جای داده‌اند که چنین رقمی در همه جای دنیا امری مرسوم و متعارف تلقی می‌شود، اما مهم این است که همین ۱۰ درصد مدرسه غیرانتفاعی هم در احراز رتبه‌های بالای کنکور و تصاحب کرسی‌های دانشگاهی چندان فراتر از آمار دانش‌آموزی خود عمل نمی‌کنند.

به عبارت ساده‌تر، آمار رتبه‌های برتر مدارس غیردولتی اختلاف فاحشی با درصد دانش‌آموزان شاغل به تحصیل در این مدارس ندارد و اگر آمار تقریبی ۱۰ درصد جمعیت غیردولتی را ملاک قرار دهیم، اختصاص ۱۸ درصد از رتبه‌های برتر کنکور (طبق آمار سال ۹۹) هم رقم چندان غریبی محسوب نمی‌شود. اما مدارس استعداد‌های درخشان با آمار بسیار کم دانش‌آموزی که شاید به یک درصد جمعیت دانش‌آموزی کشور هم نرسد، ۶۷ درصد رتبه‌های برتر را نصیب خود کرده‌اند.

به این ترتیب ورود به سمپاد برای کودکان و نوجوانان، خانواده‌ها و اقوام به یک هدف مطلوب تبدیل می‌شود و فشارهای روحی و روانی طاقت‌فرسایی بر کودکان وارد می‌کند و با استرس‌های شبانه‌روزی دست و پنجه نرم می‌کنند تا بتوانند در آزمون ورودی این مدارس قبول شوند و به آن راه یابند.

بیشتر در این باره:

واکنش برادر علی یونسی، نخبه زندانی، به صحبت‌های آیت‌الله خامنه‌ای درباره نخبگان

کودکیِ کودکان و بازی‌های متناسب با سن و سال آنها و گشت‌وگذار و تفریح و سفر تعطیل می‌شود و مفاهیم درسی به ذهن آن‌ها تزریق می‌شود. بعد از قبولی نیز به شکل ایزوله و ویژه‌ای تحت آموزش‌های مستمر و دشوار قرار می‌گیرند و البته همین عنوان «دانش‌آموز سمپادی» هم به‌عنوان نشان برتری و رجحان بر دیگر هم‌سالانش بر پیشانی او می‌خورد و تعامل طبیعی کودک با محیط اطرافش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

در نهایت پایه‌های تحصیلی را طی می‌کند و بعد از اتمام دوران دبیرستان، نه محیط دانشگاهی و نه فضای کاری داخل کشور را مطلوب و درخور نمی‌بیند و بار سفر می‌بندد.

اشاره به این نکته ضروری است که موضوع مهاجرت در سال‌های اخیر به مسئله‌ای فراگیر برای همگان تبدیل شده و مختص این دانش‌آموزان نیست، اما ماجرای دانش‌آموزان سمپاد از ابتدا مطرح بود و در واقع بسیاری از خانواده‌ها با هدف پذیرش فرزندشان در خارج از ایران چنین پروسه دشواری را از دوران کودکی بر آن‌ها تحمیل می‌کردند.

مسئولان جمهوری اسلامی نیز در امتداد نگاه گزینشی به مقوله علم و استفاده از آن برای تبلیغات سیاسی، بر رشد و تداوم این مدارس تأکید دارند تا با تربیت دانش‌آموزان نخبه و برنده شدن در المپیادهای دانش‌آموزی در گوشه و کنار جهان، از شکوفایی استعدادها تحت لوای حکومت خود سخن بگویند.

شخص آیت‌الله خامنه‌ای نیز نسبت به حفظ مدارس استعدادهای درخشان با هدف مدال‌آوری دانش‌آموزان این مدارس در المپیادهای بین‌المللی حساسیت ویژه دارد. او در دیدار با فرهنگیان در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۹۸ در بخشی از سخنان خود درباره مدارس «سمپاد» چنین گفت: «در همین رابطه، مدارس استعدادهای درخشان خیلی مهم است، نخبه‌پروری خیلی مهم است، مدارس استعدادهای درخشان نبایست تضعیف بشود، هرچه می‌توانید این‌ها را تقویت کنید و جایگاه کشور در المپیادهای جهانی بایستی حفظ بشود.» (تسنیم، ۶ آبان ۹۸)

چنین رویکردی در حالی است که اغلب مدارس عادی ایران در گوشه و کنار کشور متروک و عاری از حداقل امکانات کمک‌آموزشی هستند و در بیشتر مناطق با کمبود معلم و بحران فضای آموزشی مواجه هستیم. اما برای حکومت ژست‌های تبلیغاتی همچون درخشش در المپیاد مهم است، همان‌گونه که با وجود فقر و فلاکتِ گسترده در کشور، به‌دنبال ارسال ماهواره به فضاست؛ کاریکاتوری ابلهانه و مضحک از حکومتی که چند دهه پیش در شمال ایران حکمرانی می‌کرد!

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست. نجات بهرامی

رفع شکاف طبقاتی در ایران؛ چرا و چگونه؟

پوپولیسمی که نه نان می‌دهد، نه آزادی

فقر یا سبک زندگی، کدام یک مهم‌تر است؟

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: توسعه یک مرکز زیرزمینی هسته‌ای در نطنز توسط جمهوری اسلامی