آزادی مقوّم دین است و در راستای کرامت آدمی نه مخرب آن
خبرگزاری مهر -گروه دین و آئین- نگار احدپور اقبلاغ: سخن درباره کرامت انسان از منظر قرآن، از این جهت دارای اهمیت است که جایگاه و ارزش وجودی انسان را، گذشته از تعلقات نژادی، دینی و جغرافیایی نشان میدهد و به گونهای توصیف میکند که ناظر به ساختار هستی شناسانه اوست. در گفتگویی که تقدیم نگاه تان میشود سعی داریم به بررسی جایگاه کرامت و ارزشهای انسانی از منظر قرآن کریم بپردازیم، از این رو با حجت الاسلام سید باقر علمالهدی، محقق، کارشناس دینی و استاد حوزه علمیه تهران به گفت و گو نشستیم. پیشتر قسمت اول این گفتگو در اینجا منتشر شده بود.
آنچه در ادامه میخوانید قسمت دوم گفتگوی ما با ایشان است:
حجت الاسلام سید باقر علم الهدی در گفتگو با مهر گفت: از نظر قرآن، انسان آن همه ارزش دارد که حیات او مساوی با حیات همه انسانها، و مرگ او مساوی با مرگ همه انسانها است. اگر کسی انسانی را بی دلیل بکشد، گویی که همه انسانها را کشته است و اگر فردی را زنده کند؛ گویی همه انسانها را احیا کرده است: مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعاً. از نگاه قرآن، حیات انسان مهم است، از این رو کیفیت مهم است، حیات یک انسان و به خطر افتادن جان او آن چنان اهمیت دارد که گوشزد میکند: حیات یک انسان برابر حیات همه انسانها و مرگ او برابر با مرگ همه انسان هاست. چون انسانیت، حقیقتی است که در همه انسانها مشترک است و اگر فردی را بی جهت بکشد، آن حقیقت مشترک را از بین برده، انسانیت را لگدکوب و بی ارزش کرده است؛ هر چند جان یک انسان بوده است. از سوی دیگر میتوان گفت، در فرهنگ قرآن، چون انسان مظهر اسامی خدا و روح و خلیفه خداست، کشتن یک انسان بی گناه، اهانت به مقام شامخ ربوبی و آفریدگار هستی است که با عظمت ترین آفریدههایش نابود شده است.
وی با بیان اینکه نکته مهمتر، حق حیات معنوی انسان است، گفت: آنچه کیان، شخصیت و آبروی او را تشکیل میدهد: وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَه؛ وای بر هر بدگویی که عیب جویی میکند. به ثروت خود تفاخر میکند و دیگران را تحقیر کند: ألهَاکُم التَّکَاثُرُ؛ تفاخر به بیشتر داشتن انسان را غافل میکند. نمونهای دیگر از حق حیات معنوی، نهی و مذمت ستم کردن، تهمت زدن و افشاگری کردن است. پشت سر افراد بدگویی کردن و به اصطلاح قرآن غیبت. آیات نهی از ستم گری و مذمت ستمکاران بسیار زیاد است و ابعاد بسیاری دارد و ناظر به هر گونه ستمگری و ضایع کردن حقوق انسان و از آن جمله حقوق معنوی است. تمام این نکات در توصیف جایگاه انسان و دفاع از حریم، موقعیت، مقام و نشان دادن تفاوت او با سایر موجودات، از جماد، نبات، حیوانات و حتی موجودات عرشی با همه مسائلی که انسان دارد و آفریدگار جهان از آن با خبر است، نشان از چیز دیگری میدهد. گویی خدا انسان را با همین واقعیتهای موجودش پذیرفته و براساس آن پیامبران را فرستاده و از آنها با حق انتخاب، توقعاتی را بیان کرده است.
نسبت آزادی با کرامت انسان
علم الهدی در ادامه خاطرنشان کرد: کرامت انسانی ایجاب میکند که وقتی انسان بر محورها و نقشه راهی که عقل برای سعادتمندی او در نظر گرفته حرکت کند، طبیعتاً یک سری محدودیتها برای او ایجاد میشود که در عین حال تضمین کننده آزادی انسان است چراکه خداوند انسان را در پهنه زمین به تنهایی نمی بیند و مجموعهای از انسانها را در کنار هم در پهنه زمین می بیند. به هر صورت، سازگاری دینداری با آزادی از دغدغههای جدی دینداران است. در آغاز این نکته باید روشن شود که دین برای انسان آمده و پیامبران برای ارزش بخشی بیشتر به انسانیت می آیند و چون انسانها دارای اندیشه و عقیدهای هستند، پیامبران می آیند که راه راست و عملکرد درست را از میان راهها و کردارهای گوناگون نشان دهند.
وی افزود: از سوی دیگر، حق انتخاب و داشتن اراده برای انتخاب راه و چاه، پایه جهت گیری پیامبران است و آزادی برای انتخاب، فرصت و ابزاری است که آنها بتوانند، سخنهای گوناگون را بشنوند، مقایسه کنند و از میان آنها بهترین را برگزینند: فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ؛ به این جهت، زمینه و بستری است برای انتخاب کردن، رشد، تعالی انسانیت، شکوفایی استعدادها و برخورد صحیح با آرا، اصلاح اندیشهها و نیز ابزاری است برای پیش گیری از فاسد شدن دین و وسیلهای است برای مبارزه با آفات دینداری، همچون غلو، تحریف و انحراف، اگر آزادی نباشد، دعوت پیامبران، هشدار و تشویق معنا نخواهد داشت و اجبار و اکراه و تظاهر به دین داری، نیاز به معنویت و خداترسی را تأمین نخواهد کرد و در برابر، با اجبار، دیگر ضرورتی برای آمدن پیامبران و راهنمایی نخواهد بود. خداوند میتواند، رأساً بر اساس حرکت غریزی، مانند حیوانات یا رفتار مجردات، خواسته خود را تأمین کند و از کسی تخطی سر نزند، همان طور که قرآن درباره ملائکه فرموده است: لَا یعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ.
آزادی، کرامت انسان را شکوفا میکند و بایدها و نبایدهای اخلاقی در سایه آزادی اوج میگیرد و ارزش واقعی خود را نشان میدهد؛ در صورتی که استبداد، خفقان و فشارهای مذهبی، انسانها را تحقیر و شخصیت آنها را پایمال میکنند
این محقق تاریخ اسلام تصریح کرد: از سوی دیگر، با نگاهی به جوامع، به خوبی درمی یابیم که چرا در این جوامع، ظواهر دینی به خوبی انجام میشود. مردم به ظاهر نماز میخوانند، روزه میگیرند، دیگر دستورات شریعت، به ویژه شعائر را به جای میآورند؛ اما آثار این تعالیم که همه در جهت خودسازی و تهذیب نفس است، در رفتارشان دیده نمیشود و عملکرد آنان بر خلاف آموزههایی است که این دستورات را آورده اند. نماز آن گونه که قرآن میگوید، باز دارنده از گناه است صوم تقوا آوراست؛ اما در عمل چنین اتفاقی نمیافتد، زیرا در تربیت اجتماعی آن ایجاد شوق و رغبت لحاظ نگردیده است. آگاهی و توجه به عمل در بطن این اعمال وجود ندارد. بسیاری اعمال صوری و برای رفع تکلیف است. حال اگر در جامعه اجبار و الزام انجام گیرد، به طریق أولی آثار عملیِ این عبادات وجود نخواهد داشت، چون عبادت و راز و نیاز، با اجبار، اکراه و نظام استبداد دینی و خشونت سازگار نیست.
آزادی مقوم دین است و در راستای کرامت آدمی
وی با بیان اینکه از سوی دیگر، آزادی مقوم دین است؛ نه مخرب آن. خاطرنشان کرد: آزادی مقوم دین است چون با آزادی عقیدهای انتخاب و با اختیار عملی انجام گرفته و کسی نمیتواند به سادگی آن را بگیرد؛ اما در حالت اجبار، با اندک شبهه و طرح سوال و اشکال، بنیانهای دینی و اخلاقی سست میگردد. به این جهت دینداری با آزادی در تناسب است. اگر عقیده پدید آمدن یک ادراک تصدیقی در ذهن انسان است؛ اگر عقیده پذیرفتن ایده و آرمان است، طبعاً یک عمل ارادی صرف نیست که بتوان با زور کسی را به پذیرفتن آن وادار کرد یا نسبت به عقیدهای منع و اجبار کرد. چیزی که قابل اجازه و منع است، التزام به یک سلسله اعمالی است که از عقیده ناشی میشود؛ برای مثال دعوت کردن به دین، قانع ساختن مردم نسبت به صحت و صادق بودن و مفیدیت آن است، به این جهت به نظر ما ساحت دین، منزه از آن است که راضی شود، عقیده را بر مردم تحمیل کند یا با توسل به قهر و زور، افراد را به مرامی دعوت کند یا مانع از عقیدهای بشود. چون با کرامت انسان و اراده و اختیار او، و وجه تمایز انسان با سایر موجودات سازگاری ندارد. بنابراین، رابطهای متقابل میان آزادی و کرامت برقرار است. آزادی به انسان کرامت می بخشد، چون یکی از راههای شناخت انسان، اراده و اختیار است و گفتیم که فصل ممیز انسان و عامل کرامت بخشی به انسان آزادی است و داشتن حق انتخاب؛ یعنی آزادی. از این رو آزادی و حق انتخاب کرامت انسان را جلوه گر میسازد و نشان میدهد که در شرایطی که می توانسته چه کارهایی انجام بدهد که زشت بوده و انجام نداده و در برابر، در چه جاهایی با خواسته درونی مبارزه کرده و کاری را با سختی انجام داده است.
این پژوهشگر اسلامی در پایان خاطرنشان کرد: از سوی دیگر، آزادی، کرامت انسان را شکوفا میکند و بایدها و نبایدهای اخلاقی در سایه آزادی اوج میگیرد و ارزش واقعی خود را نشان میدهد؛ در صورتی که استبداد، خفقان و فشارهای مذهبی، انسانها را تحقیر و شخصیت آنها را پایمال میکنند. البته سخن درباره آزادی و نسبت آن با کرامت، از دو جهت مورد توجه قرار میگیرد، یکی آزادی درونی و یکی آزادی بیرونی. در آزادی درونی از آن جهت کرامت دارد که بر نفس خود مسلط است و مانع سرکشی غریزهها شده، با تجهیل، تقلید، تسلط غرایز و پذیرش ذلت مبارزه میکند و عوامل و زمینههای سرکوب شدن کرامت معنوی را از خود دور میسازد و در آزادی بیرونی، با عواملی که در بیرون او را محدود میسازد، مبارزه میکند و مثلاً میخواهد بیندیشد، سخن بگوید، از اندیشه خود دفاع کند، انتخاب و تصمیم گیری داشته باشد که فکر میکند درست است؛ اما عوامل بیرونی فرهنگی، اجتماعی، دینی و سیاسی، مانع اراده او میشوند، به همین دلیل کرامت وی، در صورتی است که این موانع نباشد و او بتواند از حق خود دفاع کند و آزادی انتخاب داشته باشد.
منبع خبر: خبرگزاری مهر
اخبار مرتبط: آزادی مقوّم دین است و در راستای کرامت آدمی نه مخرب آن
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران