حسین راغفر: در دوره احمدی نژاد،فضای سیاسی کشور مسدود شد و در نتیجه مهاجرتها افزایش یافت/ امروز هم با موج مهاجرت روبرو هستم

حسین راغفر: در دوره احمدی نژاد،فضای سیاسی کشور مسدود شد و در نتیجه مهاجرتها افزایش یافت/ امروز هم با موج مهاجرت روبرو هستم
خبر آنلاین

بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:

*بعد از جنگ تحمیلی، فرصت‌های اقتصادی به شکلی به‌شدت نابرابر برای گروه‌هایی خاص ایجاد شد و این قطعا در نتیجه سیاست‌های اقتصادی موسوم به سیاست‌های تعدیل ساختاری بود. این وضعیت به ریشه‌های نئولیبرالیسم امروزی حاکم بر اقتصاد کشور شکل بخشید. نکته مهم در این میان این است که فرصت‌های بزرگی را به‌صورت خصوصی‌سازی‌ها و همچنین دسترسی به منابع و اعتبارات بانکی برای گروه‌های خاصی از افراد فراهم کردند. برای دوستان و اقوام نیز فرصت‌های انحصاری و شبه‌انحصاری ایجاد شد. دسترسی به اعتبارات بانکی ارزان‌قیمت‌ یا تسهیلات ارزی، اصلی‌ترین عوامل این توزیع به‌شدت نابرابر فرصت‌ها شد. به‌تدریج و با گذر زمان، به‌واسطه برخی سیاست‌ها، این روند تخصیص فرصت‌ها به‌شدت تشدید شد.

*از عوامل شتاب‌بخشی به نابرابری‌ها، واگذاری‌هایی بود که صورت گرفت که بنا بر آن، معادن و منابعی که متعلق به نسل‌های کنونی و آینده است، به دوستان و آشنایان واگذار شد. این واگذاری‌ها علاوه بر اینکه طبقه‌ای جدید را پدید آورد که صلاحیت‌ علمی برای استفاده از این منابع نداشته‌اند، به اخلاق بسیاری از این افراد نیز به‌شدت آسیب زد و فساد در جامعه به شکل بی‌سابقه‌ای رشد کرد؛ فسادی که عمدتا قانونی است.

* حضور برخی نهادها در صنعت دارو جامعه را با مشکلات بی‌سابقه‌ای روبه‌رو کرده است. دارو از کالاهایی است که تولید و واردات آن و اینکه از چه مسیری عبور می‌کند، کاملا قابل رصد و پیگیری است. پرسش اینجاست در شرایطی که مردم با مصیبت بیماری واگیردار کرونا مواجه هستند، چرا باید اقلام دارویی سر از بازار سیاه و ناصرخسرو دربیاورند که خارج از سیستم توزیع است؟ و همین‌طور درمورد قیمت دارو؛ چرا کالایی که در داخل به قیمت 500 هزار تومان تولید شده و مسیر توزیعش کاملا شناخته‌شده است، باید به قیمت 25 میلیون تومان فروخته شود؟ در واقع از مصیبت مردم در فرایند مافیای دارو، درآمدهای بزرگی به دست می‌آورند. کسی به این پرسش اساسی پاسخ نداد و به رنج و درد مردم توجهی نکرد. این اخلال در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه است.

*. در همین دوره انتقال دولت دوازدهم به سیزدهم، دوره برزخی‌ای که همه چیز رها شده و همه توجهات معطوف به اختلافات سیاسی در جامعه است، 15 نفر کل سیمان کشور را می‌خرند و ظرف یک هفته قیمت را پنج برابر می‌کنند. این  مصداق بارز اخلال در نظام اقتصادی کشور است، اما شاهد هیچ واکنشی از سوی دستگاه‌های مربوطه نیستیم.


*تأمین مالی بیشتر فعالیت‌های گسترده نامولد در اقتصاد کشور مثل خریدوفروش سکه، ارز، زمین و رانت‌های بزرگ توسط بانک‌ها صورت می‌گیرد. همه ازجمله بانک مرکزی می‌دانند که بانک‌ها با هماهنگی کامل، منابعی را که در کشور برای فعالیت‌های نامولد و ضد تولید تجهیز شده‌اند، مثل سپرده‌های مردم، وارد خریدوفروش سکه و ارز می‌کنند. این منابع عمدتا از سپرده‌های خرد مردم در بانک‌ها تأمین می‌شود و برای فعالیت‌های نامولد استفاده می‌شود؛ بنابراین متهم دیگر، نظام بانکی است که با تخصیص غلط این منابع، عملا فرصت‌های تولید صنعتی را که می‌تواند در کشور مولد اشتغال و ارزش‌افزوده باشد، از نظام اقتصادی سلب می‌کند.

*تا نابرابری‌های گسترده در جامعه کم نشود، ناامنی ناشی از آن همه سطوح جامعه را دربر خواهد گرفت. آنهایی که خود را برنده این نظام اقتصادی می‌دانند، نباید اشتباه کنند؛ چنین نظام اقتصادی‌ای برنده ندارد. همه در آن بازنده هستند. مثال این ناامنی که در نتیجه نابودشدن فرصت‌ها و امید در دل جوانان جامعه است، کلیپ‌هایی است که در فضای مجازی منتشر می‌شود. مثلا می‌بینیم مردم راننده مازراتی را در خیابان تحقیر می‌کنند و مورد هجمه قرار می‌دهند. او که برای دفاع از خود مسلح است، تیراندازی می‌کند و بعد مهاجمان به او حمله می‌کنند و رویدادی خونین رخ می‌دهد. همین‌طور ده‌ها مورد دیگر از حمله به خودروهای لوکس را شاهد هستیم. معنایش این است که نابرابری‌های بزرگ، رشکی بزرگ در جامعه پدید آورده‌اند. قربانیان که جمعیتی از جامعه را تشکیل می‌دهند، نسبت به برندگان این نظام اقتصادی رشک می‌برند و به همین دلیل امنیت آنها را هدف گرفته‌اند.

* در شرایط کنونی، اصلی‌ترین مسئولیت متوجه دولت است و باید فضا را باز کند، برخلاف تصور خیلی‌ها که می‌گویند اگر فضا باز شود ممکن است کنترل‌های حاکمیتی تضعیف شود.من تجربه سال‌های 76 تا 80 را کاملا موفق می‌دانم؛ از این جهت که فضای سیاسی کشور باز و این امکان فراهم شد که گروه‌های مختلف دیدگاه‌هایشان را در رسانه‌های رسمی کشور منعکس کردند. در آن دوران من در خارج از کشور تحصیل می‌کردم و شاهد بودم به همان میزان که فضای سیاسی کشور باز شده بود، چگونه عرصه بر فعالیت‌های گروه‌های مخالف نظام تنگ شده بود و آنها چیزی برای عرضه نداشتند، حتی رسانه‌های معروفی مثل بی‌بی‌سی که حداکثر مباحث منتشرشده در رسانه‌های داخلی ایران را تکرار می‌کردند و کسی حرف جدیدی برای گفتن نداشت. در چنین فضایی می‌بینیم بخش درخور توجهی‌ از کسانی که این مباحث را مطرح می‌کردند، به ظرایف سخنی که می‌گفتند و تأثیرات اجتماعی آن کاملا توجه داشتند و حتی خطوط قرمز را رعایت می‌کردند. اما با بسته‌شدن این فضا، عملا فضای دیگری گشوده می‌شود که حتی در اختیار حاکمیت نیست و افراد برای شنیدن وجوه یا خبرهایی که در رسانه‌های رسمی منعکس نمی‌شود، به فضاهای غیررسمی مراجعه می‌کنند.

*این خودبه‌خود نوعی رسمیت‌بخشیدن به فضاهای خارجی است که به نظرم خیلی هم اتفاقی نیست و ازقضا جریان‌هایی می‌کوشند چنین بی‌اعتمادی‌ای را نسبت به فضای گفتمانی در داخل کشور فراهم کنند تا همواره نوعی بی‌اعتمادی بین مردم و حاکمیت وجود داشته باشد.

* در شش سال نخست دولت‌های نهم و دهم شاهد عزم حاکمیت برای بستن فضای سیاسی بودیم؛ به نحوی که در همین مدت بیشترین تعداد رسانه‌های رسمی در کشور توقیف می‌شوند و فضای بسیار بسته‌ای را به وجود می‌آورند. احزاب سیاسی غیرهمسو را عملا کنار گذاشتند یا منحل کردند و سپس تعداد زیادی از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌ها را به جرم‌ مطرح‌کردن دیدگاه‌های متفاوت از دانشگاه‌ها اخراج یا به اجبار بازنشسته کردند . این اوضاع پیام‌هایی خیلی جدی‌ به صاحبان اندیشه داد و از اینجاست که ما شاهد نوعی مهاجرت گسترده از کشور هستیم. طبیعی است که در این مهاجرت‌ها بسیاری از این افراد حتی قربانی می‌شوند. بسیاری از آنها نیز ممکن است در دام فضاهایی بیفتند که به‌هیچ‌وجه خواست خودشان نبوده است.

*هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند در تک‌صدایی به حیاتش ادامه بدهد. در همه جوامع بشری، همواره گفتمان مقاومت در مقابل گفتمان غالب شکل می‌گیرد، حتی جوامع نسبتا باز. این ویژگی یکی از مواهب خدا است که آدم‌ها به اشکال مختلف می‌اندیشند. باید به این تفاوت‌ها رسمیت بخشید و نمی‌شود آنها را حذف کرد. به همین دلیل به نظرم ممکن است که یک جامعه برای دوره‌ای کوتاه دچار انسداد بشود اما قطعا همیشگی نیست.‌تصور می‌کنم برای اینکه جامعه ما امروز بتواند از همه ظرفیت‌های خود به بهترین وجه استفاده کند باید فرصت‌های اعتراض قانونی در جامعه فراهم شود که نخستین نتیجه آن شکل‌گیری حس تعلق خاطر و وفاداری به جامعه و ارزش‌های آن است.

* موج جدید مهاجرت در ایران حکایت از نوعی بستگی و انسداد در فضای گفتمانی کشور دارد.‌اعتراض به اشکال فساد ممکن است بسیار پرهزینه باشد، اعتراضی که فقط به حاکمیت و دولت نیست، بلکه به تأثیر منفی فساد بر منافع و آینده زندگی شخص معترض است. بنابراین افراد حتی از جنبه‌های صنفی زندگی خود به نوعی اعتراض می‌کنند. اما اعتراض‌های صنفی مردم شنیده نمی‌شود.

21302

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: راغفر: موج جدید مهاجرت در ایران حکایت از انسداد فضای گفتمانی دارد