ریشههای تاریخی بیزاری و هراس ایرانیان از توسعه طلبی روسیه
بیزاری و هراس ایرانیان از روسیه ریشههای نیرومند تاریخی دارد. این کشور در حافظۀ تاریخی ایرانیان یادآور کشتار، ویرانی، اشغال نظامی، آزادی کشی و تجزیۀ کشور است.
روابط دیپلماتیک ایران و روسیه در پایان قرن شانزدهم میلادی در زمان شاه عباس اول آغاز شد. در آن زمان، توسعهطلبی روسیه آغاز شده بود، اما ایران هنوز ضعیف و ناتوان نبود. در دورۀ قاجارها بود که روسیۀ تزاری گستاخ شد و به سرزمینهای شمال ایران دست یافت.
قاجارها از نظر نظامی در وضعی نبودند که بتوانند در برابر پیشروی روسیه ایستادگی کنند. در نخستین دورۀ جنگهای ایران و روس که از ۱۸۰۴ آغاز شد و در سال ۱۸۱۳ با امضای عهدنامۀ گلستان به پایان رسید، روسها از ضعف نظامی ایران استفاده کردند و حکمرانانِ محلی قفقاز را به تسلیم واداشتند. آنان نخست با بستن پیمانهایی سرزمینهای آنان را که همه جزئی از خاک ایران بودند به زیر فرمان خود درآوردند و سپس ضمیمۀ امپراتوری خود کردند.
پیمان کورَکچای که به «پیمان روسیه و قرهباغ» معروف است، پیمانی بود که روسیۀ تزاری در ماه مه ۱۸۰۵ با «ابراهیم خلیل خان جوانشیر»، خانِ خانات قرهباغ، بست و آن خانات را به خود وابسته کرد. برپایۀ آن پیمان، خانِ خانات قرهباغ خراجگزار روسیه شد، روابط خارجی آن نیز به زیر کنترل مقامات روسی درآمد و نیروهای نظامی آن دولت در قلعۀ شوشا جایگیر شدند. روسها در عوض، حکمرانی ابراهیم خلیل خان جوانشیر و جانشینانش را بر خانات قرهباغ به رسمیت شناختند، اما پس از یک سال هنگامی که سپاه ایران به قرهباغ نزدیک شد، ابراهیم خلیل خان را همراه زن و دختر و یکی از پسرانش کشتند.
در دورۀ دوم جنگهای ایران و روس که در سال ۱۸۲۶ آغاز شد و در سال ۱۸۲۸ با امضای «عهدنامۀ ترکمانچای» به پایان رسید، روسها آنچه را که از خاک ایران پس از امضای عهدنامۀ گلستان در آن سوی ارس باقی مانده بود، ضمیمۀ امپراتوری خود کردند. با امضای «پیمان آخال» در سپتامبر ۱۸۸۱ که پیمانی برای تعیین مرزهای دو کشور در مناطق ترکمن نشین دریای خزر بود، روسها همۀ کوههای بلند مرزی را در خاک خود قرار دادند، سرچشمۀ رودخانهها را جزو قلمرو خود ثبت کردند و ایران تعهد کرد که در مسیر رودهایی که وارد خاک روسیه میشوند، روستای جدید نسازد، زمینهای کشاورزی را گسترش ندهد و از مصرف آبِ بیش از حد برای زمینهای زیر کشت خودداری کند.
در جنبش مشروطهخواهی سربازان روس در جنگ با مجاهدانِ تبریز از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. شرح آن جنایتها را در تاریخها آوردهاند. یک نمونه از آنها را از «تاریخ هیجده سالۀ آذربایجان» کسروی میآوریم:
«ختاییان» در تبریز از خانوادههای سرشناس و ثروتمند بودند. خانۀ آنان در جنبش مشروطهخواهی به پناهگاه آزادیخواهان تبدیل شده بود. هنگاهی که سربازان روس اختیار شهر را در دست گرفتند، گروهی از آنان به خانۀ ختاییان تاختند. درها را با رگبار گلولهها شکستند و سرانجام، وارد زیرزمین خانه شدند و اعضای خانواده را از مرد و زن و کودک به گلوله بستند. حاج علی ختایی، بزرگ خانواده، پیش آمد تا تسلیم شود. گلولهای جمجمۀ او را متلاشی کرد. زن باردارش جلو دوید، او را نیز به گلوله بستند و در چشم به هم زدنی هفت تن را کشتند.
برپایۀ قرارداد ۱۹۰۷ که بریتانیا و روسیه آن را بدون آگاهی ایران در سنپترزبورگ امضا کردند، ایران به دو منطقۀ نفوذ میان آن دو قدرت تقسیم شد. در سپتامبر ۱۹۰۷ بود که امضاکنندگان، مُفاد آن قرارداد را به آگاهی دولت ایران رساندند. مجلس شورای ملی پاسخ تندی داد. اما روسها تا انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ از امتیازها و منافعی که با آن قرارداد به دست آورده بودند، چشم نپوشیدند. قرارداد دست و پای دولت ایران را چنان بست که حتی وزیرانش را نیز نمیتوانست خود تعیین کند. با آغاز جنگ جهانی اول روسها به بهانۀ جنگ با عثمانی بر نیروی نظامی خود در شمال کشور افزودند. در آن روزها تبریز دچار بیماری وبا شد و گویا آن را سربازان روس آورده بودند.
پس از برافتادن رژیم تزاری، بلشویکها به قدرت رسیدند و با عثمانی قراداد صلح بستند. آنان نیروهای خود را از آذربایجان فراخواندند و آن نیروها لگام گسیخته به روسیه بازگشتند. سالداتها و قزاقان روس در راه بازگشت آبادیها را به آتش کشیدند و روستاییان بینوا را دسته دسته به رگبار گلوله بستند.
پس از انقلاب اکتبر، شیوۀ نفوذ و مداخلۀ روسها در ایران تغییر کرد. این بار محافل روشنفکری و جنبشهای قومی زمینه ساز نفوذ آنان شدند. در سال ۱۹۲۰ روسها به تشکیل یک جمهوری شوروی سوسیالیستی در شمال کشور یاری رساندند، اما نتوانستند آن را سرپا نگه دارند. با جنگ جهانی دوم روسها دوباره به شیوۀ کهن خود برای نفوذ و مداخله در ایران بازگشتند. در ۱۹۴۱ با رفتن رضاشاه نیرو وارد ایران کردند و دوباره بر شمال کشور حاکم شدند. افزون بر حزب توده که مدافع سیاستها و منافع آنان در ایران بود، روسها با پشتیبانی از جنبشهای قومی در آذربایجان و کردستان کوشیدند حکومتهای محلی دستنشانده تشکیل دهند.
انقلاب ایران در گرماگرم جنگ سرد روی داد. بعضی از تحلیلگران معتقدند که سرنوشتِ ایرانِ معاصر را بیش از همه همسایگیِ این کشور با روسیه و سپس با اتحادِ جماهیرِ شوروی رقم زده است.
پس از انقلاب، جناحی از حکومتگران ایران از جمله فرماندهان سپاه و علی خامنهای به قدرت رسیدن پوتین را به فال نیک گرفتند و کوشیدند با او عقد اتحاد ببندند. آنان ایران را در مسیر تحکیم روابط اقتصادی، نظامی و امنیتی با روسیه قرار دادهاند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شویداخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید
منبع خبر: آر اف آی
اخبار مرتبط: ریشههای تاریخی بیزاری و هراس ایرانیان از توسعه طلبی روسیه
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران