ناظران میگویند؛ آینده زنان افغانستان زیر سایه حاکمیت طالبان
- رویینا شهابی
- روزنامهنگار
مجموعه"ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازن از دیدگاهها ارائه کند.
در این مطلب، نویسنده میگوید حمله روسیه به اوکراین، از میزان توجه "روزمره و سطحی" جهان و رسانهها به وضعیت زنان افغانستان کاسته و مجال بیشتری برای مانور طالبان میسر شده است.
منبع تصویر، Getty Images
از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان تمامی عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در این کشور با مشکلات جدی مواجه شدهاند. حاکمیت طالبان در شش ماه گذشته ظرفیت ارایه سادهترین خدمات اجتماعی را به مردم نداشته است اما در مقابل نقض آشکار حقوق بشر، ناپدید شدن کارمندان دولت قبلی، بازداشت زنان، جستجوی خانه به خانه، سرکوب اقلیتها و تمامیمواردی که ناقض حقوق بشری و اسلامیاست، افزایش یافته است.
واقع امر اینکه بخش بزرگی از زیان آوری کنونی محصول خودمحقپنداریِ مصیبتبار و تغییرناپذیر طالبان است که البته ایالات متحده امریکا و تدوین گران موافقت نامه صلح با طالبان مانند آقای خلیلزاد (نماینده آمریکا در دوحه) سهم بارزی در ترسیم و تحکیم این ذهنیت غیرواقعی و مخرب بر عهده داشتند. نظم جمهوریت که ایالات متحده نقش بیست ساله و درجه اولی در استقرار آن داشت؛ به دلیل تصمیمات و سیاستگزاریهای شتاب زده آمریکا و با امدادجویی از فساد گسترده مالی و استبداد کارگزاران سیاسی در ارگ ریاست جمهوری که از سوی مخالفان "جمهوریت سه نفره" لقب یافته بود و حلقه وفادار به دستگاه دولت به گونه تدریجی از درون دچار فروریخت و با فرار رئیسجمهور و عدم مقاومت ارتش، این سناریو تکمیل گردید و نهایتا طالبان برای دومین بار بر جغرافیای افغانستان تسلط یافتند. این واگذاری از پیش تعیین شده برگشت به گذشته ای سیاه است که رنجِ فقر و فلاکت و مهاجرت و از دست دادن همه داشتههای پر زحمت را به میلیونها انسان تحمیل نموده است.
در این بین اما زنان ناگزیر و ناخواسته مطابق روال ستم پیشه مروج و مکتوب تاریخی آن سرزمین به مراتب دچار فروکاست و صدمات بیشتری شدند و سقف کج و قوس دارِ برابری و دموکراسی طلبی و دفاع از حق و جایگاه زنان که دست ایالات متحده و شرکای غربیاش پشت آن بود تا آخرین خشت بر سرشان آوار شد.
شش ماه تمام است که زنان افغانستان پس از استیلای طالبان در تمام ابعاد زیست فردی و اجتماعی، مصادره هویتی گردیده و متحمل هزینههای گزاف و در بسیاری موارد غیرقابل جبران شده اند. به عنوان نمونه زینب عبداللهی دختر جوانی بود که در ماه جدی / بهمن ماه در تیراندازی تفنگداران طالب جان باخت. سرگذشت دردناک تمنا زریاب پریانی، پروانه ابراهیم خیل و دیگر دختران و زنان معترض ما بر کسی پوشیده نیست اما ضرب و شتم و شکنجه جسمی و روانی زنان فقط در حد نامها و تیترهای جذاب خبری و پر کردن بولتنهای پر بیننده تقلیل یافته است و اینکه زنانی که توسط طالبان گرفتار ، شکنجه و مجبور به اعترافات دروغین و اجباری بر علیه مبارزه و مطالبه گری برحق خود میشوند چه حجم عظیمیاز توهین و درد و خفت را به زنان تحمیل مینماید و پس از آن وضعیت زندگی فردی و خانوادگی و نیز روحی روانی این زنان چگونه است؛ برای هیچ رسانه و سازمان حقوق بشری سودآور و جذاب نیست. حال آنکه برخی از آنان نه جایی برای ماندن دارند و نه شغلی و پولی برای سیر کردن شکمشان و نه خانوادههایشان تمایلی به پذیرش دختری دارند که مدتی در بند تفنگداران عقدهمند طالب بوده است. زنانی که با دست خالی به مصاف لشکری میروند که کمترین عیباش زنکشی و جهل است؛ پس از چند عنوان خبری و اندکی هیاهوی رسانهای، تاریخ مصرفشان انگار برای جهان تمام میشود و تبدیل به رها شدگانی فاقد اهمیت روزمره میشوند.
زنانی که علیه استبداد عشیره ای و آپارتاید جنسیتی طالب قد علم کرده؛ هر روز به تنهایی هزینه میپردازد کشته و زخمی میدهد، دچار یاس و انزوا میشود، حتک حرمت میشود، در خود فرو میرود و دنیا تماشاگری بیش نیست به این امید که طالبان تدریجا تغییر خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
- پنج زن افغان که سکوت را شکستند
- وزارت داخله طالبان: زنانی که تظاهرات میکردند 'توسط نیروهای امنیتی تعقیب و بازداشت' شدهاند
- گزارشها در مورد آزادی 'چهار' فعال زن افغان از بند طالبان در کابل
- ناپدید شدن فعالان زن در افغانستان؛ خانواده تمنا زریاب از 'تهدیدها' میگویند
پادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی
برنامه ها
پایان پادکست
در زمان مذاکرات صلح و امضای تفاهم نامه بین ایالات متحده و طالبان برخی از سیاسیون و جریانهای فکری و رسانه ای داخلی و نیز دیپلماتها و سیاست گزاران جهانی و منطقه ای ذوقزدگی تقریبا مهندسی شدهای داشتند مبنی بر تغییر دیدگاههای طالبان و خاصه انعطاف این گروه در برابر زنان اما تغییر درون مایه ی تجاهل گرا و زن ستیز طالب تصور سادهانگار و عجیبی ست ناشی از عدم فهمِ ماهیت حقیقی این گروه که یکی از مهمترین بنمایههای فکری آن، استقرار حکومت اسلامیست که ادامهدهنده خلافت است.
طالبان به حکومتی عقیده دارند که به دست "امیرالمومنین" اداره شود و لفظ امیرالمومنین را در معنای اخص بنیادگرایانه خود به کار میبرند. امیرالمومنین به انتخاب مردم نیازی ندارد و بدین جهت نسبت به کسی پاسخگویی و تکلیف نیز نخواهد داشت. بر مبنای این درون مایه فکری نه تنها زنان که تمامی شهروندان مالکیت و مطیعِ امیرالمومنین و نه شهروندی صاحب حق قلمداد میگردند. بنابراین آنهایی که برای قباحت زدایی از طالب آستینها را بالا زده اند و از سوژههای افغانستانی نیز در این راستا بهره برمیدارند بیش از هرکسی میدانند طالب سوای خشونت و سرکوب، پُردانشی مسحور کننده ای ندارد تا سر بزنگاه زمان، مفهومی همه شمول خلق نماید و همگان را به دور آن گرد آورد لذا از ابزارهای فرهنگی و کلامی نرم و سوژههای افغانستانی برای روسفیدی طالبان بهره برمیدارند بدون اینکه سوژهها نسبت به ماهیت منفعل و ابزاری خود آگاهی و اختیار تصمیم گیری مستقلانه داشته باشند. در مواردی نیز اگر آگاهی نسبت به فعل موجود باشد؛ منفعتهای مالی و قومی و زبانی مانع از سوژگی اجنبی پسند میگردد.
از جانبی هرچند سرکوب و اخذ اعترافات اجباری از زنان البته که تبعات و صدماتی عمیق در پی دارد که قابل کتمان نیست اما دشوار مینماید که طالبان قادر باشند در دراز مدت به امید زایل شدن حقیقت، زنان را به تسخیر بکشند. به قاعده عقلِ بشر امروز بعید مینماید که آدم ربایی و ناپدید سازی قهری زنان و منتقدان مدنی و مطالبه گران جزو اساسات حکومتداری سالم و مردمیباشد و چنین ساختاری معیوب و دیگرستیز ماندگاری داشته و حکومتِ بدون رضایت بر یک ملت را تاب آورد.
نهایتا و با تاسف، تصویر آینده زنان افغانستان در حال حاضر و شش ماه پس از حاکمیت جبری طالبان، و زیر سایه توتالیتاریسم مبتنی بر دینگرایی؛ مبهم و ناروشن است. حمله نظامی روسیه به اوکراین و شاخ و شانه کشیدن قدرتها برای همدیگر از میزان همان توجه روزمره زده و سطحی جهان و رسانهها به وضعیت زنان افغانستان نیز کاسته و مجال بیشتری برای مانور طالبان میسر گردیده است. در این شرایط گزارههای عقلانی و نشانههای عینی و مشهودی نه از جانب جهان و نه از سمت طالبان برای ترسیم آینده ی زنان افغانستان، در دست نیست و تنها چیزی که در چنته باقی میماند بیدارزنی و خردگرایی یکدست و مبارزه نفس گیر و جمعی زنان است.
شاید انتظار جمعیِ زنانِ متضرر افغانستان از جامعه جهانی خاصه ایالات متحده و شرکای غربی اش نه دعوت به پارلمان اروپا و سازمان ملل، نه جایزههای دهان پُرکن فاقد فایده و نه اختصاص عناوین و عکسهایِ پشت جلد مجلات غربی به افراد باشد که پر واضح است پس از تسلیم دهی افغانستان به طالبان به مثابه داروی آرام بخشی که درد را درمان نمیکند اما تسکین موقت و موضعی ایجاد میکند؛ برای ترمیم چهره مخدوش شده واگذار کنندگان زنان افغانستان به نظم عشیرهای و زن ناباور طالبان و نیز برای سرعت بخشی به فراموشی حافظه جمعی رنگ و رونق چشم گیری یافته است. پس از این افتضاح واضح و غیر قابل چشم پوشی، زنان افغانستان دیگر به امید مدد امریکا و متحدانش برای برابری و مطالبه حق زن و جامعه عاری از تبعیض و تخاصم نیستند چرا که این حنا نزد زنان افغانستان حالا بیش از پیش رنگ باخته است.
بنابراین انتظار منطقی و حداقلی این است که جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری از سیاست گزاران عجول امریکایی و شرکای آنان در مورد افغانستان بخواهند تا بارِ اشتباهات سیاسی و منفعت طلبیهای سازمانی خویش را بیش از این روی دوش زنان افغانستان نگذاشته، مسوولیتهای خود در برابر زنان رها شده افغانستان را بر عهده بگیرند و برای مشروعیت بخشی و سفیدنمایی طالبان از چهره و نام برخی از زنان افغانستان استفاده ابزاری و پروژهای ننمایند و با اتکا به این شیوههای متزورانه بین زنان افغانستان شکاف و تضاد به میان نیاورند و بگذارند زنان افغانستان همان گونه که خودشان با دست خالی و بدون پشتوانه غربیها به میدان آمدند و حق انسانی خود را مطالبه نمودند فارغ از خراشیدن روی همدیگر و به دور از دغدغه خدمت گزاری برای نمایشهای خیمه شب بازی غربیها و برای حفظ حیثیت و وجاهت بین المللی آنان، متحد و یک صدا برای احقاق حقوق انسانی خویش در مسیر سنگلاخ و دشوارگذر حاکمیت طالبان، با هدف و با اندیشه و تامل گام بردارند و خود راه گشا و سازنده تاریخ و تقدیر آینده خویش باشند که به لطف برابری خواهان و حقوق باوران غربی هیچ چاره ای جز این نیز نمانده است.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: ناظران میگویند؛ آینده زنان افغانستان زیر سایه حاکمیت طالبان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران