در ستایش گفتوگذار؛ برداشتی آزاد از کتاب «به نام آزادی»
چندی پیش در مجله گاردین مطلبی منتشر شد با عنوان «بهترین کتابهای سیاسی به قلم زنان». کتابهایی که منتخب زنانی از میان سیاستمداران،کنشگران، رهبران احزاب و نویسندگان بودند و هر یک در مطلبی کوتاه، کتاب محبوب خود را معرفی کرده بودند.
در میان این کتابها، نام «پری دریایی و مینوتاوروس» دوروتی داینرستاین، «جنس دوم» سیمون دوبوار، «اسطوره زیبایی» نائومی ولف، «زندگی النورمارکس» و... دیده میشد.
یکی از زنانی که گاردین به سراغشان رفته بود، نخستوزیر اسکاتلند، نیکولا استرجن، بود که مطالعه کتابهای داستانی «موریل اسپارک» را به همگان و به علاقهمندان حوزه سیاست توصیه میکند. اما در ژانر کتابهای غیرداستانی او هم از «جنس دوم» سیمون دوبوار نام میبرد.
رمان «عادت پرواز» اثر باربارا کینگسولور، کتاب محبوب یکی از رهبران احزاب سبز است که نقطه قدرت این کتاب را توصیف دقیق از جهانی میداند که بر اثر تغییرات اقلیمی در حال دگرگونی است.
در میان این زنان «سیده وارثی» که از میان زنان جریانهای محافظهکار انتخاب شده بود، به کتاب زندگینامه خودنوشت استلا ریمینگتون به نام «راز بیپرده» اشاره میکند که چند روز قبل از حملات ۱۱ سپتامبر منتشر شد و به دلیل افشای اسرار شغلی امآیفایو (سازمان اطلاعات و امنیت داخلی بریتانیا) نقدهای زیادی را برانگیخت.
او علاوه بر معرفی این کتاب، که مجموعهای از داستانهای جاسوسی است، به عنوان محبوبترین کتابش، از نویسنده آن هم که به نظر او «از سقفهای شیشهای عبور کرده، به بالاترین سطح یعنی ریاست کل این سازمان رسیده و با انتشار اسرار شغلیاش تابوشکنی کرده است» تمجید کرده بود.
به جز سیده وارثی، به نظر بقیه زنانی که در این نظرخواهی شرکت کردهاند، بهترین کتابهای سیاسی به قلم زنان، کتابهایی است که به «امر سیاسی» به ویژه با تأکید بر نقش زنان پرداختهاند، و نه به «سیاستمداری» به عنوان میدان رقابتهای سیاسی.
این نتیجهگیری هرچند شتابزده، اما به ما میگوید که «امر سیاسی» برای اکثر این افراد ابزاری است برای تحلیل موقعیت زنان با رویکرد هویتسازی و تثبیت شرایط حقوقی و مدنی برابر برای آنها. به تعبیری سیاست از نگاه اکثر زنان چیزی است همچون زندگی؛ همان که فمینیسم نسل دوم معتقد بدان است: «شخصی سیاسی است»!
دلیل این مقدمه، مطالعه کتاب «به نام آزادی»، به قلم فرح کریمی، عضو حزب سبز و سناتور مجلس هلند، به دو زبان هلندی و انگلیسی است که در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است. تمرکز اصلی کتاب بررسی شرایط منطقهای است که تحت تأثیر حملات تروریستی یازدهم سپتامبر و دوران پسا یازدهم سپتامبر دچار تحولات و آشوبهایی شده که تا هنوز ادامه دارد.
طرح جلد نسخه هلندی «به نام آزادی» اثر فرح کریمیکتاب روایت شخصی نویسنده است که در سالهای اول جوانی مخالف سیاسی جمهوری اسلامی بوده، در دوره بعد پناهندهای سیاسی در آلمان، و بعدتر نماینده حزب سبز در پارلمان هلند، مدیر یکی از بزرگترین نهادهای بینالمللی توسعه در کشورهای محروم، و در سال انتشار کتاب، سناتوری سبز در مجلس سنای هلند است!
هرچند نویسنده خود را فمینیست نمیخواند اما نشانههای روشن «شخصی سیاسی است»، در جای جای کتاب نه به منزله شعاری فمینیستی بلکه به عنوان تجربه زیسته نویسنده، یا نوعی زندگی همچون سیاست، دیده میشود.
افزون بر این، آنچه کتاب را دارای ارزش ویژهای میکند، رویکرد نویسنده نسبت به مسائل جهانی است. او که به تن و جان اهل ایران است، و به قانون و وظیفهمندی اهل هلند، زنِ جهانوطنی است که دلش برای امنیت و آرام زمین و اهل زمین یکسان میتپد.
از کوهپایههای کردستان تا قلههای سیاست در هلند
فرح کریمی در سال ۱۳۶۲، در ماههای آخر بارداری از کوهپایههای کردستان خود را به بغداد میرساند، اولین و تنها فرزندش را در روستایی در میانه این «گریز ناگزیر»* به دنیا میآورد و سرانجام به اروپا میرسد و در آلمان پناهنده میشود.
پس از پناهندگی رسمی در آلمان، برای ادامه فعالیتهای سازمانی به فرانسه میرود، اما در مدتی کمتر از سه سال، تمام فعالیتها و ارتباطات سازمانی خود را ترک میکند و به آلمان برمیگردد. کشته شدن خواهرش در جریان عملیات مجاهدین، رنج بزرگی را بر او تحمیل میکند که از نگاه او هم حاصل خطای سازمان مجاهدین است که دختر۲۲ ساله جوان و بدون هیچگونه تجربه نظامی را از آلمان مستقیم به میدان جنگ میفرستد، و هم حاصل سیاستهای سرکوب جمهوری اسلامی است.
پس از آن، مصمم میشود که این فجایع هولناک را با تلاش برای ساختن جهانی مهربانتر و تحت حکمرانی سیاستمدارانی معتقد به حقوق بشر از سر بگذراند. از همسرش که همچنان به سیاستهای سازمان مجاهدین وفادار مانده بود جدا میشود، روند دردناک طلاق و تهدیدهای همسر سابقش که قصد ربودن «همام» پسر کوچک او را داشته، موجب میشود که به هلند مهاجرت کند.
از سال ۱۹۸۹ همراه با همسر آلمانی خود و پسرش همام زندگی جدیدی را در هلند آغاز میکند. ادامه تحصیل میدهد و تا به امروز یعنی نزدیک به ۳۰ سال به طور منظم در دو عرصه سیاست و جامعه مدنی به طور حرفهای و منضبط حضوری فعال دارد.
کریمی، در هر دو عرصه تا سطوح بالای مدیریتی پیشرفت میکند؛ گاه در پارلمان و گاه در نهادهای مدنی، انگار با خود قرارگذاشته که پلی باشد برای انتقال تجربههایی از کنشگری به سیاست و از سیاست به کنشگری.
این کتاب کنجکاوی مرا برانگیخت تا به جستجوی نویسندگان زنی بروم که به تحلیل وقایع سیاسی و روابط دیپلماتیک در خاورمیانه و به ویژه در ایران کتاب نوشته باشند. حاصل این جستجو اما، بسیار اندک و بسی کمیاب بود. پس بنا به تعهدی زنانه و سیاستورزی کنشگرایانه، مصمم به معرفی توأمان کتاب و نویسنده آن شدم.
کتاب در بیستمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر منتشر شده و تمرکز موضوعی آن نیز بر وقایع مرتبط به آن رویداد و پاسخهای غرب به آن، و مخمصه بنیادگرایی، و جنگ علیه ترور است که جهان پسا یازدهم سپتامبر تا به امروز درگیر آن است.
نویسنده، گاه در هيئت پارلمانی نمایندگان هلند، گاه به عنوان مدیر نهادهای امدادرسانی، و گاه در هیبت سناتوری هلندی، در سفرهایی مکرر و گفتوگوهایی بسیار با مردم مناطق درگیر، تمامی مشاهدات خود را با تجزیه و تحلیلی دقیق در این کتاب عرضه میکند.
هرچند کشور متبوع او هلند هم در جنگ با تروریسم درگیر بوده، اما او معتقد است که سیاستمداران از رویارویی با نتایج تصمیمات خود غیرمسئولانه سرباز میزنند و در اتخاذ سیاستهای کوتاهمدت، کمترین توجه را به آثار بلندمدت آن مبذول میدارند.
او این کتاب را صدای مردمانی میداند که در دوران پسا یازدهم سپتامبر ناهنجاریها و خشونتهای ناشی از آن واقعه را تحمل کردهاند: «مردمانی شجاع، امیدوار، مبارز، درهم شکسته، و آسیبدیده که در دوران پسا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ زندگی میکنند. این کتاب صدای این مردمان است.» (صفحه ۱۹)
تاریخ انتشار کتاب، از یک سو همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در آمریکاست که نویسنده در جریان آن به عنوان عضو هیئت ناظر بر انتخابات آمریکا از سوی پارلمان سازمان بینالمللی «OSCE PA» به آمریکا سفر کرده و از سوی دیگر همزمان با وقایعی است که مردم جهان، به ویژه مردم خاورمیانه، گیج شده از فجایع انسانساخت و طبیعتساخت، شاهد از دست دادن تکهتکههای حیات انسانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود هستند.
نویسنده نیز همچون سواری تیزپا با رفت و برگشتهای سریع و نامنظم میان زمانهای دور و نزدیک، و اینهمانیهای تاریخی، پابهپای این فجایع هولناک میتازد تا چهره عریان و سرسامآور جهان پسا ۱۱ سپتامبر را برای خواننده تشریح کند.
ایران از نگاه یک تبعیدی
ترتیب زمانی معکوس کتاب در بخش ایران با سرکوب خشونتبار تظاهرات مردم ایران در آبان ۱۳۹۸، در اعتراض به افزایش قیمت بنزین و گزارشهای عفو بینالملل از کشتهشدگان آبان که فقط در پنج روز اول حاکی از جانباختن دستکم ۳۴۰ مرد و زن و کودک است و زمزمههای شیوع کرونا آغاز میشود و سپس آغاز سال ۲۰۲۰ که به زعم نویسنده با اخبار «بدشگونی» درباره ایران همراه است.
کشته شدن «قاسم سلیمانی» در حمله پهپادی آمریکا و وحشت از شروع جنگی که ایران را درگیر خواهد کرد، و تراژدی دردناک کشته شدن ۱۷۶ مسافر بر اثر شلیک موشکهای ضدهوایی سپاه به هواپیمای مسافری اوکراین، خبر هولناک دیگری است که نویسنده را بهتزده میکند، و یک ماه بعد مرگ برادرش که یادآورد مرگ پدر در سال گذشته و مرگ مادر چهار سال پیش از آن است و در نهایت اینکه، از زمانی که به عنوان مخالف سیاسی جوانی در سال ۱۹۸۳ مجبور به ترک ایران شده، در مقام یک تبعیدی حتی فرصت عزاداری بر پیکر عزیزانش از او دریغ شده است.
در ژانویه ۲۰۲۰ وحشت درگیر شدن ایران در جنگی دیگر و در عزایی عمومی، او را که حالا سیاستمداری ورزیده در کشوری اروپایی است، به یاد غربتش و به یاد از دست رفتههایش میاندازد. و دوباره نویسنده، جادههای کوهستانی کردستان را به یاد میآورد و زنی که در ماههای آخر حاملگی در سال۱۹۸۳ مجبور به فرار از ایران است.
او در سال ۱۹۹۸ که در مقام نماینده پارلمان هلند از طرف حزب سبز چپ، انتخاب شد، اولین زن پناهنده سیاسی ایرانی-هلندی بود که به پارلمان راه مییافت، با رویای ساختن دنیایی بدون دیکتاتوری که طبق موازین حقوق بشر اداره شود.
۲۰ سال بعد از خروج از ایران، یعنی در سال ۲۰۰۳، برای انجام مأموریتی دیپلماتیک و به عنوان نماینده حزب سبز برای دیدار با نمایندگان مجلس دوران اصلاحات به ایران سفر میکند. تصویر چنین بازگشتی که بیاغراق تنها بر پرده سینما متصور است، در بخشهایی از کتاب نفس در سینه خواننده حبس میکند. در همان سفر است که با نمایندگان مجلس ششم از جمله فاطمه حقیقتجو آشنا میشود. یک سال بعد، در سفر دیگری، ملاقاتهایی با اعضای جامعه مدنی، تعدادی از فعالان مدنی، روزنامهنگاران جوان و دبیر وقت انجمن صنفی روزنامهنگاران، حسین باستانی، انجام میدهد. این آشناییها تا به سال انتشار کتاب که پای صحبت باستانی به عنوان تحلیلگر بیبیسی مینشیند، ادامه مییابد.
یکی از جذابیت این کتاب که همچون یک داستان پرکشش خواننده را با خود همراه میکند، دنبال کردن زندگی کنشگران، روزنامهنگاران، نمایندگان پارلمان و افرادی است که در سفرهای سالهای اول ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴، با آنها دیدار کرده، مصاحبه کرده و حالا اکثراً از ایران خارج شدهاند و دوباره با همه آنها مصاحبه میکند. این روش را در مورد عراق و افغانستان و... نیز به کار میبرد.
نویسنده با مشاهده تغییراتی که هم در جامعه و هم در دولت اصلاحات به نسبت سالهای انقلاب ایجاد شده بود، آشنایی با فعالان جامعه مدنی و حضور نشانههایی از صلح پایدار، چنان دچار شعف میشود که خاطرات تلخ سالهایی که از وطن رانده شده بود، در ذهنش کمرنگ میشوند.
فرح کریمی، اوضاع ایران را از زمانی که خامنهای با غیرقابل اعتماد دانستن آمریکا، راهی متفاوت از دولت اصلاحات را دنبال کرد، تا سال ۲۰۱۸ و خروج آمریکا از برجام بررسی کرده و معتقد است آنچه خامنهای در آن زمان در مورد بیاعتمادی به آمریکا گفته بود، سرانجام مشروعیت یافت (ص ۵۶). اما از زمان سخنان خامنهای در سال ۲۰۰۳ تا خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، آمریکا سه دوره ریاست جمهوری را از سر گذرانده و ایران نیز پدیدههایی همچون دولت احمدینژاد و دولت روحانی را تجربه کرده است؛ پس آیا میتوان بدون در نظر گرفتن تغییرات در سیاستهای هر دو طرف، خروج آمریکا از برجام را شاهدی بر مشروعیت یافتن حرفهای خامنهای دانست؟
عراق؛ تلخی جنگ، فرقهگرایی، و دیگر هیچ
نویسنده همزمان با بهار عربی نیز مسافر دائمی کشورهای گوناگون خاورمیانه و آفریقای شمالی (MENA) میشود. این بار به عنوان مدیر بزرگترین نهاد امدادرسانی (OXFAM NOVIB) راهی کشورهای درگیر است. با چمدانی سنگین از اراده تغییر، سفر میکند و با مردمان هر منطقه به صحبت مینشیند و این مصاحبت را تا به سال نشر کتاب پی میگیرد تا نظرات هر کدام از مصاحبهشوندهها را در دو موقعیت متفاوت بررسی کند و در مقایسهای تحلیلی از شرایط منطقه، ارزیابی خود را در نقشهای متفاوت به طور جامع ارائه میدهد.
او کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را خوب میشناسد. در سفرهایی که در مقام نماینده پارلمان هلند کرده و سپس به عنوان مدیر سازمان «آکسفم نویب»، با تعداد زیادی از فعالان جامعه مدنی، منتقدان حکومتی، نمایندگان پارلمان، روزنامهنگاران، فعالان مدنی، و زنان و مردان این کشورها زندگی کرده، حرف زده و حالا دوباره رد اکثر آنها را پیدا کرده است و در مقایسه وضعیت آنها به هنگام مداخلههای حقوق بشری غرب و مشخصاً آمریکا و بعدتر در هنگام ترک بیسرانجام این نیروها از منطقه با آنان سخن میگوید.
هولناکترین تصاویر کتاب را در بخش مربوط به عراق میخوانیم؛ عراق صدام حسین، عراق هنگام حمله آمریکا و عراق پس از آن. عراقی که فقط کافی است کسی از این خیابان به خیابانی آنطرفتر که سنّینشین است یا شیعهنشین گذر کند و جان در این گذر از دست بدهد، چرا که این خیابانها گذار مرگ است و قتل و تجاوز! زیستی تلخ در خیابانهایی که اگر نخلهای خرمایش در آتش جنگ نمیسوخت، زندگی را برای مردمان آن سرزمین بسا شیرین میکرد.
این تلخی را در خیابانهای لبنان، سوریه، بحرین، قاهره، کابل، تونس تا خرابآبادهایی که کمپهای پناهجویانی است از همه این کشورها، در یونان، در ترکیه، در اطراف لبنان و تا به هلند میبینیم.
در شرح وقایع عراق است که «علی» برایش تعریف میکند «وقتی صدام سرنگون شد، ما شاد بودیم. خانواده من سرکوب، تعقیب، شکنجه و کشتار زمان صدام را به یاد میآوردند. وقتی صدام رفت، امید آمد. ما فکر میکردیم که آزاد میشویم.» (ص ۱۴۵)
اما با از راه رسیدن شیعههای فرقهگرا دوران وحشتناکی برای علی آغاز شد. او معتقد است که اگر تا کنون زنده مانده، به این دلیل است که نامش علی است و این نامی شیعی است. و اضافه میکند که خیلی از دوستان سنّی او کشته شدند، همانطور که او هم اگر در محلهای بود که سنّیها زندگی میکردند حتماً کشته میشد «چون اسمش علی بود و این نامی شیعی است.» (ص. ۱۴۵)
«نور» زن جوانی است که پدرش در سال ۲۰۱۵ توسط شبهنظامیان شیعه جلوی چشم خانواده ربوده شده و دیگر از او خبری ندارندِ. نور برای فرح میگوید که وقتی ۱۶ ساله بود، به دبیرستانی در نزدیکی خانهشان میرفته که اکثرا، سنّی بودند. یک بعدازظهر که وارد کتابفروشی نزدیک مدرسه میشود، دو نفر مرد پشت سر او داخل کتابفروشی میشوند و در را میبندند و از او میپرسند که چگونه دختری سنّی از محلهای شیعهنشین به مدرسهای در این محله میآید؟ و به او مظنون میشوند که باید جاسوس شیعهها باشد و به او تجاوز میکنند، چون از نگاه آنها کسی که جاسوس شیعههاست، سزاوار تجاوز است. نور، این راز دردناک را هیچگاه به خانوادهاش نمیگوید. تا اینکه در سال اول تحصیل در دانشگاه مردی به خواستگاریش میآید و او به پدرش میگوید که اول میخواهد درسش را تمام کند و بعد ازدواج کند و پدر هم این جواب را به خواستگار میدهد. نور میگوید «اگر من در آن زمان ازدواج میکردم و معلوم میشد باکره نیستم، قطعاً پدرم، برادرهایم و مردان خانواده داماد مرا میکشتند چون ناموس خانواده از همه چیز مهمتر است». (ص.۱۵۴)
خاطراتی از این دست، درهمتنیدگی رنجهای مضاعف بر زنان در دوران جنگ را بیان میکند، این خاطرات همچون نمکی است بر زخم زنان ستمدیده در کشورهای تحت قوانین اسلامی.
«صفا» دختر جوان ساکن محله سنّیها برای نویسنده تعریف میکند: «ما چهار تا خواهر و سه برادر هستیم. از میان دختران خانواده فقط من اجازه داشتم برای خرید بیرون بروم. مادرم نمیگذاشت خواهرهایم بیرون بروند، چون آنها از من زیباتر بودند و مادرم میترسید که مورد تجاوز قرار بگیرند. اما من هم هربار که باید بیرون میرفتم وحشتزده بودم».
پناهجویی و کرامت انسانی
کریمی برای شنیدن حرفهای مردم خاورمیانه تا کمپهای دائمی لبنان هم میرود.
«کمپ زاتاری» در لبنان بزرگترین کمپ پناهجویان خاورمیانه است که در دل صحرایی خشک با حدود ۸۰ هزار سکنه به نوعی تبدیل به یکی از شهرهای بزرگ اطراف اردن شده است. در این کمپ مردمانی به چندین نسل در انتظار پذیرفته شدن در کشوری امن زندگی می کنند.
واقعه آتشسوزی «کمپ موریا» در یکی از جزایر یونان در سپتامبر ۲۰۲۰، دلیلی است روشن برای نویسنده که به شرایط غیرانسانی این کمپ بپردازد. کمپی که قانوناً باید سه هزار پناهجو را اسکان میداد، ولی هنگام آتشسوزی مشخص شد که ۱۳۰ هزار پناهجو در آن زندگی میکردند که نصف این جمعیت کودک بودند و در چادرهای غیربهداشتی و بدون دسترسی به آب آشامیدنی به سر میبردند.
نویسنده در نهایت معتقد است که پدیده پناهجویی همراه با پدیده بیاعتمادی به غیراروپاییها به ویژه پناهندهها، از عواقب حمله یازدهم سپتامبر است. رویکردهای عوامانه و مبتذل جریانهای دستراستی و نگاه شکاک آنها به خارجیها و به ویژه نسبت به مردان عرب، به تدریج موجب پدید آمدن ادبیاتی سویهدار یا به عبارتی به نوعی تملک واژهها در معنای خودخواسته غرب شده است؛ ادبیاتی همچون «امنیت ما» تا بداندیشی نسبت به «دیگران»، «خارجیها»، «پناهندهها» و... اما نویسنده جای به جای کتاب تأکید میکند، «تا زمانی که مردم مجبور به فرار از کشورهای خود هستند، حمایت از کشورهای حوزه منازعه یک ضرورت است».
او همچنین با تأکید بر ارزش خدشهناپذیر انسان و ضرورت حفظ کرامت انسانی افراد، رفتار غرب را با پناهندگان به شدت مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که غرب به نام مبارزه با تروریسم و مبارزه برای حفظ امنیت، حقوق بشر و آزادی را قربانی میکند.
ویژگی دوگانه سیاسی-کنشگری نویسنده باعث شده که تجزیه و تحلیل اوضاع خاورمیانه پسا یازدهم سپتامبر از نگاهی متفاوت بررسی شود که آمریکا را در شکلگیری بنیادگرایی مقصر میشمارد و راه حل مناقشه را همچنان در تقویت نظاممند گفتوگو و مذاکره میان دولتهای منطقه با غرب و مشخصاً آمریکا، میان دولتهای منطقه با یکدیگر، میان جامعه مدنی کشورهای منطقه با دولتهای متبوع، و میان جامعه مدنی کشورهای منطقه با کشورهای غربی میداند.
اما، در جدول ایدهآل نویسنده، آنچه تا کنون و بهویژه در ۱۰ سال اخیر حاصل نشده، گفتوگو میان حکومتهای سرکوبگر و جامعه مدنی سرکوبشده و ضدخشونت است. به ویژه در ایران که در این سالها به دلیل ویژگیهای فرهنگی و تاریخی هرگز شاهد «مداخله نظامی» و یا «مداخله بشردوستانه» غرب نبوده، و تجاربی همچون عراق و افغانستان و یا سوریه و لیبی را نداشته است.
در عین حال پدیده فقر، فساد، ناامنی، بیکاری، سرکوب، کشتار، ناپدید شدن فعالان جامعه مدنی، زندان، شکنجه، اعدام زندانیان سیاسی، و... همواره مانع رعایت حقوق بشر و کرامت انسانی مردم بوده است. فیالواقع، در کشوری چون ایران انگشت اتهام به سوی حاکمیت تمامیتخواه نیز هست.
صفحه ۲۰۲ کتاب در بخش ضمائم، گاهشمار حملات جهادیها در دوران پسا ۱۱ سپتامبر در آمریکا، استرالیا، کانادا، و اروپای غربی است. بیش از صد حمله به ترتیب تاریخ با ذکر نام محل و تعداد کشتهشدهها از سال ۲۰۰۴، یعنی یک سال پس از حمله به عراق، تا اول ماه می ۲۰۲۱ ثبت شده است.
بی تردید میتوان گفت که در این بخش با سیاهترین تقویم تاریخ معاصر روبهرو میشویم.
انجام کلام
سیاست و زندگی در این کتاب درهم تنیده است، شاید همان عبارت شخصی سیاسی است و شاید بتوان گفت زندگی در این کتاب عین سیاست است. نویسندهای که دیپلمات ورزیدهای در غرب است، اما پیوندهای عاطفیاش با ایران بیانی است روشن از تفاوت میان میهندوستی عاطفی و ناسیونالیسم سیاسی.
روایت شخصی نویسنده از ۲۰ سال تجربیات حرفهای در فاصله واقعه سپتامبر ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۲۱، با بهرهوری از برخی عناصر داستانی و استفاده از روایت غیرخطی، و رفت و برگشتهایی به دوران گذشته و حال، کتاب را همچون اثری در ادبیات داستانی برای خواننده جذاب کرده است.
کتاب با شعر معروف برشت آغاز میشود: «...ما که میخواستیم جهان را برای مهربانی مهیا کنیم/ خود نتوانستیم مهربان باشیم/ اما شما وقتی سرانجام به روزی رسیدید که انسان یاور انسان بود/ از ما با گذشت یاد کنید...» و با روایتی از یکی از قصههای دفتر چهارم مثنوی مولوی به پایان میرسد.
آنچه در میان این آغازه و پایانه میخوانیم، شعری است بلند به قلم یک زن سیاستمدار هلندی که اهل ایران است. شعری به بلندای ۲۰ سال و سالهایی در گذشتههایی دورونزدیک، شعری پرافسون، اما نه به افسون هزار و یک قصه شهرزاد!
حکایت پرندهای که به دام صیاد گرفتار آمد، در نامه نویسنده خطاب به نوهاش «کیان» نقل میشود. مادربزرگ دانای کیان، پیش از شروع قصه برایش از کودکانی حکایت میکند که به دلیل تقسیم ناعادلانه خوشبختی، برخلاف او که در میان آغوش پرمهر خانواده و در جغرافیایی امن و آزاد بزرگ میشود، در محاصره ناامنیها و بیعدالتیها از خوشبختی محروم هستند.
او سپس قاطعانه به کیان توصیه میکند که برای رسیدن به رویاهایش باید مبارزه کند و از آنجا که انسان همیشه حق انتخاب دارد، باید بپذیرد که هر انتخابی سود و زیان خود را هم دارد. پس از آن میگوید: «حالا میخواهم برایت یک قصه ایرانی بگویم و آرزو میکنم که تو در آینده یاد بگیری که در سایه خرد و عقلانیت، از ادبیات غنی و شگفتانگیز سرزمین اجداد پدریات درسهای بیشتری بیاموزی. پس گوش کن عزیز دلم:
آن یکی مرغی گرفت از مکر و دام/ مرغ او را گفت ای خواجه همام...
صیادی، پرندهای را به ریا بر سفرهای پر از دانههای حی و حاضر به دام میاندازد. پرنده اما در حین اسارت باز هم نومید نمیشود و در گفتوگو با صیاد به او پیشنهاد میکند که اگر صیاد پرنده را آزاد کند او هم به ازای این کار، سه درس زندگی به او میآموزد. بدین ترفند هم پرنده آزاد میشود و هم صیاد از او میآموزد. این سه درس همان سه نصیحت فرح به کیان است: «تلاش کن، انتخاب کن، از انتخابت پشیمان مباش و در تمام این سه حال به جادوی گفتوگوی مسلح باش و مذاکره خردمندانه و مصالحه را با هیچ کین نابخردانه و تسلیمی تاخت نزن».
نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.* اشاره به کتاب «گریز ناگزیر؛ سی روایت گریز از جمهوری اسلامی ایران». به کوشش مهناز متین، میهن روستا، سیروس جاوید و ناصر مهاجر.
منبع خبر: رادیو فردا
اخبار مرتبط: در ستایش گفتوگذار؛ برداشتی آزاد از کتاب «به نام آزادی»
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران