خلاصه سریال خاتون قسمت ۱۹ – آنچه قبل از قسمت ۲۰ باید بدانیم
میدونی رانندهت دزد ناموسه؟
ماریا و شیرزاد که توسط رضا و خاتون بسته شدهاند با هم حرف میزنند. ماریا فهمیده که شیرزاد هنوز خاتون را دوست دارد. شیرزاد انکار میکند.
سربازش، تفرشی وارد خونه میشه و صداش میکنه شیرزاد. دست آنها را باز میکند. شیرزاد و سرباز میدوند بیرون و ماریا به فکر فرو میرود.
میرعظیم و شیرزاد با هم رودر رو میشوند. میرعظیم میگوید کشتند بچهرا. شاگرد حاجی را که نامش تقیست. همان کسی که در قسمت قبل دیدیم.
شیرزاد پیگیر آدرس خانه رضاست. از میرعظیم میپرسد. رضا به سراغ حاجی آمده و او را میگیرند. همانها که به سراغ حاجی و شاگردش آمده بودند. لاتها. رضا را میبرند.
خاتون که در قسمت قبل دیدیم که سپرده شد خوابیده که گوهر میآید و چفت در را میاندازد.
خاتون که بیدار میشود میبیند دست و پای مهدی بسته شده است. مهدی به زور پیغام را به دست خاتون میرساند.
میرعظیم به خانه میآید و حال خوشی ندارد.
رضا در حال شکنجه شدن است. در حضور نظرُف. وا نمیدهد. خبر میرسد ارتشیها آمدهاند.
سرهنگ شیرزاد ملک وارد میشود و میگوید سرخود شدهاید. دزدیدن مجرم خودش جرم است.
شیرزاد سعی میکند از رضا بفهمد که خاتون کجاست.
بچههای ده ونک موقع بردن رضا، نجاتش میدهند.
رضا فراری داده میشود و میرود. به سراغ گوهر میرود. شیرزاد وارد میشود و دستور گشتن میدهد. رضا به او حمله میکند.
خاتون را پیدا نمیکنند فقط مهدی را پیدا میکنند که دست و پاش بسته است.
گوهر میگوید که میرعظیم برده خاتون را. میگوید نمیبینم داره ناکارت میکنه رضا بفهم گوهر چقدر عاشقته. شیرزاد هم رضا را زیر لگد میگیرد.
گاراژ میرعظیم در دروازه قزوین. آدرسی است که گوهر میدهد. شیرزاد میگوید رضا را در طویله ببندید. رضا میگه ملک مگه دنبال من نبودی بی غیرت؟ زورت به زن رسیده با خاتون چیکار داری بدبخت؟ شیرزاد میگه میدونی مشکل ما مردها چیه؟وقتی یکی عاشقمونه نمیبینیمش. وقتی بهمون بی محلی میکنه مث سگ میفتیم دنبالش. تو رو چه به خاتون. میخوام با خاتون تنها باشم.
عدهای در روبروی سینما مایاک جلسه گذاشتهاند. در میانشان فرهاد است. حامیان رضا و رابینهودها هستند.
رضا در طویله که بسته شده با سربازی که مسئول نگهداری است حرف میزند. میگوید چقدر سواد داری روزنامه میخونی؟ صدا میآید. رضا بلند میشود و سرباز را میگیرد. یکی از بچه هاست که وارد طویله شده.
رضا فرار میکند.
شیرزاد میرعظیم را بسته. خاتون را مجبور به بستن او کردع و بهش مبگه میدونی راننده ت دزد ناموسه؟ خاتون میگه چه جالب که تو ناموس شناس شدی. شیرزاد میگه بودم.
شیرزاد قصد بردن خاتون را دارد. رضا برای نجات آمده. شیرزاد به رضا تیراندازی می کند. تفنگ به دست خاتون می افتد. فرار میکند و خود را به ماشین رضا می رساند. فرار میگند. ماشین می ایستد. رضا از حال رفته.
خاتون رضا را به دیگر اعضای گروه می رساند.
خاتون میخواد که هلنا بیاید چون فقط اون میتونه دایی رو راضی کنه.
شیرزاد دق دلی اش را سر زندانی قبلی خالی میکند.
میبینیم که سربازی که مسوول اوست هم دلش با رابین هودی هاست.
هلنا می گوید کاری از روزبه بر نمی آید و خبر آزادی دکتر بوکوفسکی را می دهد. رضا در حال مداواست و ردی از او در بیمارستانها نیست. دستور تازه ملک، \ک کردن بختیاری است.
بوکوفسکی میگوید اگر بشود عفونت را کنترل کرد زنده میمونه. نیاز به پنیسیلین داریم و فقط سربازان متفقین دارند. خاتون و دکتر میخواهند سراغ دارو بروند.
اسفندیار بختیاری نگران خاتون است که علامتی نداده. پیش دوست هم حزبی اش میرود. او میگوید رضا را مخفی کرده و آمده اند اینجا. در زیرزمین مغازه کناری است.
بختیاری به سراغ رضا می رود. شیرزاد به سراغ بختیاری.
بختیاری به شیرزاد میگه بالاخره یه روز این مملکت سر پا میشه ولی مردم یادشون نمیره کجا ایستاده بودی. شیرزاد میگه من بهترین افرادم رو به خاطر همین مردم از دست دادهام. جلوی اجنبی ایستادهام. مافوق خائنم رو به خاطر همین مردم کشتم به خاطر همین مردم هم رفتم زندان. چی شد؟ کدومشون برام هورا کشید؟ منتی نیست دنبال تشویق هم نیستم. ولی اگر این مردم پشت دولت و ارتش و شاه جدیدشون نباشن این اجنبیها حالا حالاها ماندگار و ما میشیم مثل این لهستانیهای آواره.
دکتر بوکوفسکی و خاتون به سراغ پنیسیلین میرود. لو میروند و فرار میکنند. b
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: خلاصه سریال خاتون قسمت ۱۹ – آنچه قبل از قسمت ۲۰ باید بدانیم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران