ناظران میگویند؛ 'اختاپوس' پنجپای 'پوتینیسم' در روسیه
- ملک ستیز
- پژوهشگر امور بینالملل
مجموعه"ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازن از دیدگاهها ارائه کند.
ملک ستیز، نویسنده این مقاله میگوید که او از سالها ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۳ در دانشکده روابط بینالمللی مسکو مربوط وزارت خارجه اتحاد شوروی آموزش دیده و تحقیقاتی انجام داده و پس از آن نیز به تحلیل و مطالعه روی نقش روسیه در دوران پسا شوروی پرداخته است. نویسنده به عنوان پژوهشگر امور بینالملل با نهادهای فکری و اطاقهای تحلیلی جمهوریهای شوری سابق کار کرده است.
منبع تصویر، Reuters
ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتینِ هفتاد ساله از آغاز سال ۲۰۰۰ به اینسو بر قدرت سیاسی روسیه حکم میراند. قبل از آن آدم ناشناختهای بود. در آندوران بوریس یلتسین، نخستین رییسجمهور روسیه پس از اتحاد جماهیر شوروی بود. در دوران یلتسین روسیه دچار بحران سیاسی-نظامی از یکسو و اقتصادی - اجتماعی از سوی دیگر شده بود. دکترین میخائیل گورباچف، آخرین رهبر شوروی به نام "گلاسنوست" یعنی بازسازی و بازاندیشی، روسیه تازه به استقلالرسیده را از پا انداخته بود و هرجومرج بر سیاست و بازار شوروی مستولی شده بود. اما پوتینِ جوان با شعار آهنین مبارزه علیه جرایم مالی و سیاسی به میدان آمد. دکترین پوتین از سه مؤلفه شکل گرفته بود.
نخست ایجاد «قدرت آهنین» دولت بر همه روسیه
برخلاف جوامع و رهبران سیاسی غربی، پوتین بر تمرکز قدرت در دولت تاکید دارد. پوتین میخواهد دولت در همه امور زندگی مردم روسیه مداخله داشته باشد، و دولت باید آهنین و قانون باید در خدمت و اراده حاکمیت سیاسی باشد. همه ۲۱ جمهوری خودمختار روسیه در زیر حاکمیت کرملین از هرگونه اندیشه جداییطلبی منتفی باشند. کرملین باید ناظر بر عملکرد ادیان بوده و احزاب سیاسی پا از منافع کرملین برون نگذارند. نقش شهروندان، احزاب سیاسی، جامعه مدنی و سکتور خصوصی در تشکیل دولت و قانون محدود باشد و پوتین حاکم بر همه این مولفهها باشد.
دوم، ایجاد ارتش آهنین و نیروهای استخباراتی - امنیتی متعهد به کرملین
این بخش دکترین پوتین از تجربه و زندگی سیاسی، نظامی و استخباراتی وی در سازمان استخبارات بینالمللی اتحاد شوروی (KGB) میآید. پوتین سالها در این سازمان، جوانی خود را سپری کرد و دستاوردهای زیادی به بار آورد. در واقع پیشینه استخباراتی پوتین وی را محبوب یلتسین کرده بود و به این مقام و منزلت رسانید. کاگب در دوران حاکمیت شوروی بزرگترین و مخوفترین نهاد استخباراتی جهان و پیگرد فکری مخالفان کمونیسم در جهان به حساب میرفت. پوتین در زادگاهش، سنت پترزبورگ جذب کاگب شد. برجستگی وی توجه اناتولی سابچاک شهردار معروف و سیاستمدار پیشتاز روسی را جلب کرد. سابچاک وی را به خود نزدیک ساخت و با دمیتری میدویدیف که بعدا رئیس جمهور سفارشی پوتین در روسیه شد، آشنا ساخت. این دو دوست -پوتین و میدویدیف- شاگردان سابچاک نام گرفتند، که بعدها رهبری دولت روسیه را دستبهدست کردند.
در مدت ۲۲ سال پوتین توانست ارتش بههم ریخته روسیه پس از شوروی را دو باره سرپا کند.
سوم، سیاست خارجی فرد محور
سیاست خارجی روسیه زیر نظر مستقیم پوتین عمل میکند. هرچند نهادهای فکری مهمی مانند اکادمی علوم روسیه، دانشگاه روابط بینالمللی وزارت خارجه، مراکز تحقیقات بینالمللی و دهها نهاد آکادمیک سیاست خارجی در روسیه فعال هستند. اما رهبران و مدیران سیاسی همه این نهادها تحت نظارت مستقیم پوتین برگزیده میشوند. پوتین به تحلیل سیاست خارجی توجه زیادی کردهاست. تحلیلگران برجسته را از دانشگاهها و نهادهای فکری با حقوق بلندی استخدام میکند. تحلیلگران سیاست خارجی نیز دیدگاههای پوتین را در رسانههای ملی و بینالمللی ترویج و تعمیم میکنند.
منبع تصویر، Reuters
'پوتینیسم' شالودهای از این سه مؤلفه بالایی است که توسط کرملین اداره و رهبری میشود و به نام "دکترین پوتین" شهرت دارد. دکترین پوتین به اختاپوسی میماند که پنج پا دارد و نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در چنگال خود محصور کرده است. برای شناخت این اختاپوس پنجپا به معرفی آن میپردازم.
پای نخست؛ استخبارات و جنگ
پوتین برای تقویت این پا توجه و منابع زیادی را تخصیص میدهد و آن را پایه اصلی پیکره 'پوتینیسم' میشمارد. این پای قدرتمند متشکل از سرگئی شویگو، وزیر دفاع، نزدیکترین دوست پوتین، نیکلای پاتریشوف، مشاور امنیت ملی، متعهدترین شخصیت استخباراتی پوتین و والیری گراسیموف، رئیس ستاد ارتش وفادارترین سرباز جنگی پوتین است. این گروه وظیفه دارند تا از منافع 'پوتینیسم' با تمام نیرو دفاع کنند، و مخالفان پوتین را نابود و حصار امنیتی 'پوتینیسم' را حراست کنند. این گروه سرنوشت نظام سیاسی را در دست دارند، از جمله اداره و هماهنگی سلاحهای هستهای. اگرچه تصمیم به مداخله نظامی و جنگ در انحصار پوتین است اما این گروه تا پای جان حاضر به فداکاری هستند.
دومین پا؛ بروکراتهای وفادار
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی
برنامه ها
پایان پادکست
کسانی که چرخ دستگاه حکومت را میگردانند، اقتصاد و منابع طبیعی روسیه را مدیریت میکنند. در بیست سال پسین پوتین توانست دستگاه بروکراسی روسیه را از حالت ورشکستگی نجات دهد و سر پا کند. در ده سال اخیر روسیه توانسته قراردادهای کلانی را برای توسعه اقتصادی با کشورهای مختلف جهان امضا کند. نمونه خوب آن تجهیز و تامین بهتر گاز روسیه به جهان است که یکی از کلانترین منابع اقتصادی را در این کشور میسازد. هرچند اقتصاد روسیه با کشورهای دست اول و متمول جهان قابل مقایسه نیست. اما پوتین توانست این کانون را در گذار از سوسیالیسمِ به اقتصاد نیمه آزاد ولی تحت کنترل دولت به خوبی مدیریت کند. پوتین توانست گروههای کوچک مافیایی را نابود سازد و دست جرایم سازمانیافته را از اداره عامه کوتاه کند. اینکار سبب شد که پوتین از محبوبیت بالایی در میان مردم عام برخوردار شود. بازیگران اصلی این پایه پویا دمیتری میدویدیف، رئیسجمهور تحت فرمان پوتین، میخاییل میشوستین نخست وزیر، سئرگی لاوروف وزیر خارجه، انتون سیلاونوف، وزیر دارایی و ایویرا نابیولینا، رئیس بانک مرکزی روسیه هستند که کارهای عمده اقتصادی و اداری را بدون مشورت و نظارت پوتین انجام نمیدهند.
پای سوم، "مافیای" پوتین
این پای جنبده و سریع را گروهی از میلیاردرهای روسی در داخل و خارج روسیه میسازند. بیشترین اعضای این گروه توسط یلتسین تشکیل شدند و رشد کردند. اینان کسانی بودند که با واژگونی اتحاد شوروی نهاد های خورد و بزرگ ملی و دولتی اتحاد شوروی را که منابع طبیعی فراوان در اختیار داشتند خریداری کردند. این گروه مافیایی در دوره گذار شوروی به جمهوریتهای مستقل توانستند بزرگترین نهاد های اقتصادی و تولیدی را با پایینترین قیمت خریداری کنند و یکباره و در مدت کوتاه به عالمی از منابع اقتصادی دست یابند. اما این گروه مافیایی در همکاری نزدیک با خانواده یلتسین کار میکرد. تاتیانا دویچینکو، دختر یلتسین که یکی از قدرتمند ترین چهرههای اقتصادی و از بانیان اصلی مافیای روسی بود، حمایت سیاسی به این گروه را فراهم میکرد. پس از یلتسین اعضای این گروه به پوتین تبعیت کردند و تا حال وفادار باقی ماندند. برخی از این میلیاردرها در غرب سرمایدگذاری کردند که به نام الیگارشهای روسی شهرت دارند. پوتین در سال ۲۰۰۳ میخاییل خوردورکوفسکی یکی از اعضای این گروه را که اندکی از اوامر کرملین سرپیچی کرده بود به زندان انداخت. این گوشمالی، درس بزرگی به سایر اعضای این گروه بود که تا اخیر به 'پوتینیسم' وفادار باقی ماندند.
پای چهارم، رسانهها
رسانههای روسی به سه دسته تقسیم شدهاند. یکی رسانههای دولتی هستند که پیشینه طولانی دارند. دوم رسانههای نیمهآزاد هستند که به شدت تحت فشار دولت فعالیت دارند و سومی رسانههای خصوصی میباشند که در تاثیر مافیای روسی یا پوتینی فعالیت دارند. گروه سوم بیشتر به برنامههای تفریحی و بازرگانی مشغول هستند. گروه سوم که نیمهآزاد هستند توانسته اند مقالات و گفتمانهای نقادانه را به بار آورند که از آنجمله میتوان از "روزنامهی آزاد" (Независимая газета) و یا رادیو مسکو Echo of Moscow نام برد که دومی در آغاز جنگ اوکراین تعطیل شده است. در میان رسانههای مهم کانال ۱، کانال روسیه ۱، روسیه ۲۴ و کانال NTVو RTR و آژانسهای خبررسانی "تاس" فعالیت دارند و بر ذهنیت اجتماعی اثر میگذارند. هفتاد در صد روسها اطلاعات خود را از برنامه های تلویزیونی بدست میآورند. از اینرو پوتین توجه بسیار جدی بر رسانههای دیداری دارد. رسانههای روسی از طریق دستیار رسانهای و سخنگوی پر قدرت پوتین به نام دمتری پیسکوف نظارت و رهبری میشود. تلویزیونهای مهم روسی شبانه در پهلوی خبر، تبصره بر خبر را پخش میکنند که در هماهنگی فعال کرملین تهیه میشود. پیسکوف از تمام برنامههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رسانهها دیدبانی میکند.
پای پنجم دومای روسیه یا پارلمان
دوما، متشکل از ۴۵۰ تن از نمایندگان احزاب سیاسی است که در هر پنج سال یکبار توسط انتخابات پارلمانی برگزیده میشوند. اما سیستم سیاسی حاکمیت در روسیه ریاستی است. در این سیستم رییسجمهور عالیترین مقام سیاسی، اجرایی و عدلی - قضایی شناخته میشود. پوتین بر دوما کنترول محکمی دارد. حزب پوتین به نام حزب روسیه واحد تحت رهبری دیمیتری مدویدیوف با داشتن ۳۲۴ کرسی اکثریت مطلق را در دوما دارد و قوانین و لوایح بر بنیاد خواستهای کریملین و اختاپوس پوتیننیزم تهیه میشود. حزب کمونیست روسیه با ۵۷ کرسی، در این اواخر با پوتین مناسبات بهتری دارد. احزاب کوچک و مخالف پوتین در دوما نیز جا دارند اما صدای آنها کمتر شنیده میشود چون سایر گروه های که در بالا از آن نام بردم با اپوزسیون کریملین همکاری نمیکنند. مثلا گروه رسانه ها کمتر برای اپوزسیون حق و مشارکت میدهد. در میان اعضای دوما شخصیتهای فعال و سخنگویان پویای 'پوتینیسم' نقش سازندهای دارند و کلید تصامیم را بر قفل دشواریهای پیشرو میچرخانند. واچیسلاو والودین رییس دوما از چهره های نزدیک پوتین است و روسای کمیسیونهای پارلمانی در هماهنگی با کریملین فعالیت دارند. به این ترتیب 'پوتینیسم' میتواند به خوبی و آسانی فیصله هایش را از دهلیز قانون بگذراند.
این اختاپوس پنجپا قدرت را در روسیه در چنگال دارد که "پوتینیسم" نامیده میشود. پوتین مغز هُشیار و برنامه ساز اصلی این اختاپوس قدرتمند در اقیانوس قدرت سیاسی روسیه است. پوتین با رهبران گروه هایی که پاهای این اختاپوس را پیوسته در حرکت میآورند، مشوره میکند. اما الزاما به مشوره های آنان همیشه گوش نمیدهد. این خود پوتین است که تصمیم نهایی را اتخاذ میکند. دموکراسی و پلورالیزم در این اختاپوس کار نمیدهد. فقط هژمونی فکری مطلقگرایانهی پوتین است که همه نظریه ها را بر جایش مینشاند.
در روسیه نقش جامعه مدنی و شهروندان در سیستمهای قدرت سیاسی بسیار محدود و اندک است. انتخابات ریاستجمهوری که هر ششسال یکبار دایر میشود در چنبره همین اختاپوس گیر کرده است. از اینرو احزاب سیاسی نیز در محدودیت جدی قرار دارند. 'پوتینیسم' تکراری از تزاریزم و استانیلیزم با چهرهی جدید است. تزار هم روسیهی متقدر و نظامی میخواست، استالین نیز قدرت آهنین شوروی را تبارز میداد و حالا پوتین روسیهی ابر قدرت پولادین را بر منطقه تحمیل میکند. اما تفاوت عمده میان 'پوتینیسم' با تزاریزم و استانیلیزم در آنست که پوتین با شعار دموکراسی، انتخابات و حقوق بشر این چکش آهنین قدرت را با روش های مدیریتی معاصر به سر شهروندان روسی میکوبد.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: ناظران میگویند؛ 'اختاپوس' پنجپای 'پوتینیسم' در روسیه
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران