۱۰۰ سال سینمای ایران؛ قیصری که رفت، خط قرمزی که ماند
- مهران بهروزفغانی
- روزنامهنگار
فیلم دختر لر
سینماتوگراف نه فقط مظفرالدینشاه بلکه اعیان و اشراف و به تدریج مردم را هم جذب سینما کرد. سالنهای نمایش فیلم در روزهای بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹ و برافتادن پادشاهی قاجار، به دستور رضاخان که هنوز اعلام سلطنت نکرده بود، به مدت یک ماه تعطیل شدند.
با اجرای برنامههای نوسازی موردنظر رضاشاه و مدتی بعد از ورود برق و تلفن و نونوار شدن نسبی شهرها، نمایش فیلمهای خارجی همچنان تماشاچی داشت و به تدریج سینماهای بیشتری از جمله گراندسینما و سپه در تهران ساخته شدند. سینمادارهای تهران برای جلب تماشاچی بیشتر، جایگاههای مخصوصی هم برای زنان ساختند تا "روحانیون و دینداران" اعتراض نکنند و تجربه دوره مظفرالدینشاه تکرار نشود و آنها مجبور نشوند دستگاه سینماتوگراف را در "اندرونی دارالخلافه" مخفی کنند.
از نگاه روحانیون، سینماتوگراف خود "شیطان" بود. ردپای این مخالفتها کم نبوده و نمونهاش اعتراض دو روحانی در شهر همدان است که "مسیو چرچیل"، صاحب سینماتوگراف را مجبور کرد سالن نمایش خود را تعطیل کند.
نمایش "دختر لر" و پایان سینمای صامت
با وجود رقابت در اکران فیلمهای خارجی، اولین فیلم صامت "آبی و رابی" در ژانر کمدی و به کارگردانی آوانس اوهانیانس در سال ۱۳۰۹ خورشیدی به نمایش درآمد. سه سال بعد فیلم "دختر لر" به کارگردانی عبدالحسین شیرازی معروف به "سپنتا"، مردم را برای تماشای اولین فیلم ناطق فارسی به سینماها کشاند. گزارشها نشان میدهند که سینماهای سپه و گراندسینما فقط در تهران ۲۱۰ نوبت این فیلم را نمایش دادند.
به استناد پژوهشها، تولیدات سینمایی ایران طی سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۶، جمعاً ۹ فیلم است که پنج فیلم ساخته آقای سپنتا است. عباس بهارلو، نویسنده و پژوهشگر سینما، نقش عبدالحسن سپنتا را در شکلگیری و تحول سینمای ایران "اساسی و متناقض" میداند. از نگاه او علت این تناقض، حمایت "مالی و فنی" شرکتهای فیلمسازی خارجی و در مقابل، بیپشتوانه بودن صنعت فیلمسازی داخلی است.
ردپای سانسور و حضور هنرپیشه زن
سینمای ایران در این دوره علاوه بر وجود مخالفتهایی از سوی روحانیت با پدیده دیگری به نام سانسور هم مواجه شد. به استناد پژوهشها، تغییر بخش کوتاهی از دیالوگ جعفر و گلنار، بازیگران فیلم دختر لر، نمونهای از این وضعیت است که باعث شد یک داستان عشقی و "در رثای وطن" به فیلمی "در ستایش پیشرفتهای مملکت" تغییر کند. این ممیزی حتی در تبلیغات سینما مایاک هم دیده میشود و مسئولان سینما عنوان فیلم را به این شکل اصلاح کردند: "دختر لر (یا ایران دیروز و ایران امروز)".
منبع تصویر، Getty Images
در این دوره و همزمان با اولین قدمهای ساخت فیلم ایرانی، هنرپیشههای زن بهدور از "رفتارهای نامتعارف" هنرپیشههای خارجی و نوشیدن مشروبات الکلی و نمایش برهنگی، جلوی دوربین ظاهر شدند و ایفای نقش کردند. برای نمونه می توان به نقش خانم صدیقه سامینژاد معروف به "روح انگیز" در نقش گلنار در فیلم دختر لر اشاره کرد.
سینمای دوران اشغال و دهه ۴۰
سینمای ایران در دوره اشغال توسط متفقین و جانشینی محمدرضا پهلوی، فرصت چندانی برای عرضاندام پیدا نکرد. گزارش شده که در سال ۱۳۲۷ به کوشش اسماعیل حریرفروش معروف به "کوشان"، چند فیلم در خارج از کشور به فارسی دوبله شد. در عوض تئاتر موقتاً توانست جای سینما را بگیرد.
- مستندی که فقط شاه ایران آن را دید
منبع تصویر، Getty Images
فیلمهای دهه ۴۰ اگرچه با مضامین اکشن و سرگرمکننده همچنان تماشاچی جذب میکرد، اما گزارش شده که سینمای این دوره با نظارت اداره ممیزی و در سایه نگرانی حکومت از جریانهای سیاسی چپگرا، بهطور "هدایتشده" فعالیت کرد و فیلمهای "کم محتوا" ساخته شدند. از نگاه محمد بهارلو، نویسنده و پژوهشگر سینما، شرایط بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در این "سیاستگذاری" و تبدیل سینما به وسیلهای "بیدردسر" موثر بوده است.
انتقاد از نمایش برهنگی و "قیصری" که از راه رسید
سینمای ایران تا اوایل دهه ۵۰ در حالی تماشاچی داشت که "نمایش برهنگی و عرفی کردن روابط جنسی زن و مرد" بارها مورد انتقاد قرار میگرفت. یکی از این انتقادها در "ماهنامه فیلم و هنر" در سال ۱۳۵۲ منتشر شد. این نشریه در انتقاد از نمایش برهنگی در سینما نوشت: "تا سه چهار سال پیش تهران چنین نبود، در خیابانهای تهران تصاویر استریپ نیز به چشم نمیخورد. پلاکاردها تا اندازهای معین و مقرر اجازه برهنهگرایی داشتند، اما اکنون گویی دوربینهای فیلمبرداری فقط توانایی به تصویر درآوردن صحنههای سکسی را دارا هستند."
از نگاه منتقدان، تمرکز سینمای این دوره بر محور تولید فیلمهای کممحتوا و "بزن بهادر" است. فیلمهای آقای قرن بیستم و جیببر خوشگله، نمونههایی از سینمای این دوره معرفی شدهاند.
همزمان با ادامه این تولیدات، سینمای ایران دو تیپ شخصیتی را به جامعه نشان داد: جاهلهایی با کاراکتر منفی که بیشترشان "مزاحم ناموس" هستند و در مقابل، جوانهایی از طبقه فقیر و کمدرآمد ولی "لوطی"؛ این افراد حسرت زندگی بالاشهریها را هم نمیخوردند و در عین حال قابل اعتماد و کمکحال دیگران بودند. فیلم گنج قارون با بازی محمدعلی فردین نمونه چنین سینمایی است.
سالهای مانده به ۵۷، توجه برخی سینماگران به موضوعاتی مانند نقد تجملگرایی، شکاف طبقاتی و انتقام جلب شد. شخصیت اصلی فیلم "قیصر" ساخته مسعود کیمیایی، نمونهای از مردی است که فقر را می شناسد، "ناموسپرست" است و بعد از خودکشی خواهرش به دلایل ناموسی و قتل برادرش، شخصاً به دنبال انتقام است.
فیلمهای سیاسی و انتقاد از حکومت پهلوی
در کنار تجربه حضور سینمای ایران در جشنوارههای خارجی و شکلگیری سینمای فرهنگی بعد از تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در اواخر زمامداری محمدرضا پهلوی، ساخت فیلمهای انتقادی و سیاسی، تجربه جدیدی به حساب میآید. سفر سنگ و گوزنها، ساخته مسعود کیمیایی از جمله فیلمهایی هستند که به گفته ناظران اگرچه ممیزی شدند ولی در نهایت توانستند تضادهای اجتماعی و مسایل سیاسی را نشان دادند.
سینمای ایران قبل از انقلاب ۵۷، در حالی اولین قدمهای ورود به سینمای معروف به "موج نو" را برمیداشت، که نهاد روحانیت همچنان به نمایش فیلمهای ضدباورهای مذهبی اعتراض داشت. نمونه این واکنشها به فیلم "محلل" ساخته نصرت کریمی است که از نگاه روحانیت باعث "تمسخر دین" شد.
انقلاب، سینما و آرمان انقلابی
همزمان با وقوع انقلاب اسلامی، موج اعتراضها به سینمای "مبتذل" با آتشسوزی ۲۵ سالن بالا گرفت. گردانندگان فرهنگی از اولین روزهای استقرار انقلاب با اعلام اینکه "آرمان سینمای انقلابی- اسلامی" را پیگیری میکنند، فیلمهای "انقلابی و ضداستعماری" کشورهای آمریکای لاتین را به عنوان "الگو" معرفی کردند.
روزنامه کیهان درست یک سال بعد از انقلاب ۵۷ در گزارشی، وضعیت سینمای کشور را "رنگ پریده" توصیف کرد و نوشت که "فیلمهای مبتذل و تکراری" همچنان اکران میشوند. آمارها نشان میدهد در سال ۵۸، حدود ۳۱۰ فیلم ایرانی و خارجی در ۲۷ سینمای تهران اکران شد که بیش از ۲۰۰ فیلم تکراری بود. همچنین نمایش سه فیلم "۲۱ ساعت در المپیک مونیخ"، "z" و "اعتراف" که تحت عنوان فیلمهای "انقلابی و ضداستعماری" اکران شده بودند، "ضدانقلابی" معرفی شدند.
سینمای بلاتکلیف، مداخله نهادها و سانسور
به گواهی مستندات، بلاتکلیفی در مدیریت سینما نه فقط در اوایل انقلاب اسلامی بلکه بعد از تشکیل اولین دولت برآمده از انتخابات ریاست جمهوری هم دیده میشود. حسن حبیبی، وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی، تیرماه ۵۹ در نامهای به ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت با اشاره به دخالت ارگانهایی از جمله دادستانی، ارتش و کمیته انقلاب اسلامی در سینما، خواستار مشخص شدن وضعیت سینما شد.
اگرچه جنگ میان ایران و عراق در سال ۵۹ تا حدی از حجم این انتقادها کم کرد ولی تا پنج سال بعد و تاسیس بنیاد سینمایی فارابی به عنوان مرکز ساماندهی تولیدات سینمایی، ارگانها و نهادهای غیردولتی بر سینمای کشور مسلط شدند. برای نمونه حوزه هنری که بعدها به سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام داد، از سال ۶۰، هدایت و نظارت بر تولیدات فرهنگی از جمله سینما را زیرنظر خود گرفت.
منبع تصویر، Getty Images
سینمای ایران طی چهار دهه اخیر، ضوابط نانوشته سانسور توسط بخشهای دولتی و حاکمیتی را تجربه کرده است. فیلم چریکه تارا ساخته بهرام بیضایی، اولین فیلم توقیف شده پس از انقلاب ۵۷ است. "حجاب نامتعارف" سوسن تسلیمی، بازیگر فیلم با معیارهای اسلامی دلیل توقیف این فیلم عنوان شد. سازندگان فیلم "رضا مارمولک" به کارگردانی کمال تبریزی نیز بعد از مدتها بلاتکلیفی و توقیف، قبول کردند که نام و بخشی از محتوای این فیلم ممیزی شود. "خانه پدری" ساخته کیانوش عیاری هم بعد از چالشهای بسیار، اجازه "اکران محدود" گرفت.
- سینما عصر جدید؛ یک 'خاطره جمعی' دیگر ویران میشود؟
سینمای ایران در حالی یکصد سال را پشتسر گذاشته که با وجود موفقیتهایی در ایجاد تشکیلات صنفی، افزایش تولید، فعالیت بیشتر زنان کارگردان و کاندیداتوری در جشنوارههای جهانی و کسب جایزه، برخی فیلمسازان اجازه کار ندارند و انتقادها از ممیزی، حضور نگاههای امنیتی و تولید فیلمهای به گفته آنها سفارشی ادامه دارد؛ انتقادهایی که به رخدادهای سال ۵۷ کمک کرد.
- مهران بهروزفغانی
- روزنامهنگار
سینماتوگراف نه فقط مظفرالدینشاه بلکه اعیان و اشراف و به تدریج مردم را هم جذب سینما کرد. سالنهای نمایش فیلم در روزهای بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹ و برافتادن پادشاهی قاجار، به دستور رضاخان که هنوز اعلام سلطنت نکرده بود، به مدت یک ماه تعطیل شدند.
با اجرای برنامههای نوسازی موردنظر رضاشاه و مدتی بعد از ورود برق و تلفن و نونوار شدن نسبی شهرها، نمایش فیلمهای خارجی همچنان تماشاچی داشت و به تدریج سینماهای بیشتری از جمله گراندسینما و سپه در تهران ساخته شدند. سینمادارهای تهران برای جلب تماشاچی بیشتر، جایگاههای مخصوصی هم برای زنان ساختند تا "روحانیون و دینداران" اعتراض نکنند و تجربه دوره مظفرالدینشاه تکرار نشود و آنها مجبور نشوند دستگاه سینماتوگراف را در "اندرونی دارالخلافه" مخفی کنند.
از نگاه روحانیون، سینماتوگراف خود "شیطان" بود. ردپای این مخالفتها کم نبوده و نمونهاش اعتراض دو روحانی در شهر همدان است که "مسیو چرچیل"، صاحب سینماتوگراف را مجبور کرد سالن نمایش خود را تعطیل کند.
نمایش "دختر لر" و پایان سینمای صامت
با وجود رقابت در اکران فیلمهای خارجی، اولین فیلم صامت "آبی و رابی" در ژانر کمدی و به کارگردانی آوانس اوهانیانس در سال ۱۳۰۹ خورشیدی به نمایش درآمد. سه سال بعد فیلم "دختر لر" به کارگردانی عبدالحسین شیرازی معروف به "سپنتا"، مردم را برای تماشای اولین فیلم ناطق فارسی به سینماها کشاند. گزارشها نشان میدهند که سینماهای سپه و گراندسینما فقط در تهران ۲۱۰ نوبت این فیلم را نمایش دادند.
به استناد پژوهشها، تولیدات سینمایی ایران طی سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۶، جمعاً ۹ فیلم است که پنج فیلم ساخته آقای سپنتا است. عباس بهارلو، نویسنده و پژوهشگر سینما، نقش عبدالحسن سپنتا را در شکلگیری و تحول سینمای ایران "اساسی و متناقض" میداند. از نگاه او علت این تناقض، حمایت "مالی و فنی" شرکتهای فیلمسازی خارجی و در مقابل، بیپشتوانه بودن صنعت فیلمسازی داخلی است.
ردپای سانسور و حضور هنرپیشه زن
سینمای ایران در این دوره علاوه بر وجود مخالفتهایی از سوی روحانیت با پدیده دیگری به نام سانسور هم مواجه شد. به استناد پژوهشها، تغییر بخش کوتاهی از دیالوگ جعفر و گلنار، بازیگران فیلم دختر لر، نمونهای از این وضعیت است که باعث شد یک داستان عشقی و "در رثای وطن" به فیلمی "در ستایش پیشرفتهای مملکت" تغییر کند. این ممیزی حتی در تبلیغات سینما مایاک هم دیده میشود و مسئولان سینما عنوان فیلم را به این شکل اصلاح کردند: "دختر لر (یا ایران دیروز و ایران امروز)".
در این دوره و همزمان با اولین قدمهای ساخت فیلم ایرانی، هنرپیشههای زن بهدور از "رفتارهای نامتعارف" هنرپیشههای خارجی و نوشیدن مشروبات الکلی و نمایش برهنگی، جلوی دوربین ظاهر شدند و ایفای نقش کردند. برای نمونه می توان به نقش خانم صدیقه سامینژاد معروف به "روح انگیز" در نقش گلنار در فیلم دختر لر اشاره کرد.
سینمای دوران اشغال و دهه ۴۰
سینمای ایران در دوره اشغال توسط متفقین و جانشینی محمدرضا پهلوی، فرصت چندانی برای عرضاندام پیدا نکرد. گزارش شده که در سال ۱۳۲۷ به کوشش اسماعیل حریرفروش معروف به "کوشان"، چند فیلم در خارج از کشور به فارسی دوبله شد. در عوض تئاتر موقتاً توانست جای سینما را بگیرد.
فیلمهای دهه ۴۰ اگرچه با مضامین اکشن و سرگرمکننده همچنان تماشاچی جذب میکرد، اما گزارش شده که سینمای این دوره با نظارت اداره ممیزی و در سایه نگرانی حکومت از جریانهای سیاسی چپگرا، بهطور "هدایتشده" فعالیت کرد و فیلمهای "کم محتوا" ساخته شدند. از نگاه محمد بهارلو، نویسنده و پژوهشگر سینما، شرایط بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در این "سیاستگذاری" و تبدیل سینما به وسیلهای "بیدردسر" موثر بوده است.
انتقاد از نمایش برهنگی و "قیصری" که از راه رسید
سینمای ایران تا اوایل دهه ۵۰ در حالی تماشاچی داشت که "نمایش برهنگی و عرفی کردن روابط جنسی زن و مرد" بارها مورد انتقاد قرار میگرفت. یکی از این انتقادها در "ماهنامه فیلم و هنر" در سال ۱۳۵۲ منتشر شد. این نشریه در انتقاد از نمایش برهنگی در سینما نوشت: "تا سه چهار سال پیش تهران چنین نبود، در خیابانهای تهران تصاویر استریپ نیز به چشم نمیخورد. پلاکاردها تا اندازهای معین و مقرر اجازه برهنهگرایی داشتند، اما اکنون گویی دوربینهای فیلمبرداری فقط توانایی به تصویر درآوردن صحنههای سکسی را دارا هستند."
از نگاه منتقدان، تمرکز سینمای این دوره بر محور تولید فیلمهای کممحتوا و "بزن بهادر" است. فیلمهای آقای قرن بیستم و جیببر خوشگله، نمونههایی از سینمای این دوره معرفی شدهاند.
همزمان با ادامه این تولیدات، سینمای ایران دو تیپ شخصیتی را به جامعه نشان داد: جاهلهایی با کاراکتر منفی که بیشترشان "مزاحم ناموس" هستند و در مقابل، جوانهایی از طبقه فقیر و کمدرآمد ولی "لوطی"؛ این افراد حسرت زندگی بالاشهریها را هم نمیخوردند و در عین حال قابل اعتماد و کمکحال دیگران بودند. فیلم گنج قارون با بازی محمدعلی فردین نمونه چنین سینمایی است.
سالهای مانده به ۵۷، توجه برخی سینماگران به موضوعاتی مانند نقد تجملگرایی، شکاف طبقاتی و انتقام جلب شد. شخصیت اصلی فیلم "قیصر" ساخته مسعود کیمیایی، نمونهای از مردی است که فقر را می شناسد، "ناموسپرست" است و بعد از خودکشی خواهرش به دلایل ناموسی و قتل برادرش، شخصاً به دنبال انتقام است.
فیلمهای سیاسی و انتقاد از حکومت پهلوی
در کنار تجربه حضور سینمای ایران در جشنوارههای خارجی و شکلگیری سینمای فرهنگی بعد از تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در اواخر زمامداری محمدرضا پهلوی، ساخت فیلمهای انتقادی و سیاسی، تجربه جدیدی به حساب میآید. سفر سنگ و گوزنها، ساخته مسعود کیمیایی از جمله فیلمهایی هستند که به گفته ناظران اگرچه ممیزی شدند ولی در نهایت توانستند تضادهای اجتماعی و مسایل سیاسی را نشان دادند.
سینمای ایران قبل از انقلاب ۵۷، در حالی اولین قدمهای ورود به سینمای معروف به "موج نو" را برمیداشت، که نهاد روحانیت همچنان به نمایش فیلمهای ضدباورهای مذهبی اعتراض داشت. نمونه این واکنشها به فیلم "محلل" ساخته نصرت کریمی است که از نگاه روحانیت باعث "تمسخر دین" شد.
انقلاب، سینما و آرمان انقلابی
همزمان با وقوع انقلاب اسلامی، موج اعتراضها به سینمای "مبتذل" با آتشسوزی ۲۵ سالن بالا گرفت. گردانندگان فرهنگی از اولین روزهای استقرار انقلاب با اعلام اینکه "آرمان سینمای انقلابی- اسلامی" را پیگیری میکنند، فیلمهای "انقلابی و ضداستعماری" کشورهای آمریکای لاتین را به عنوان "الگو" معرفی کردند.
روزنامه کیهان درست یک سال بعد از انقلاب ۵۷ در گزارشی، وضعیت سینمای کشور را "رنگ پریده" توصیف کرد و نوشت که "فیلمهای مبتذل و تکراری" همچنان اکران میشوند. آمارها نشان میدهد در سال ۵۸، حدود ۳۱۰ فیلم ایرانی و خارجی در ۲۷ سینمای تهران اکران شد که بیش از ۲۰۰ فیلم تکراری بود. همچنین نمایش سه فیلم "۲۱ ساعت در المپیک مونیخ"، "z" و "اعتراف" که تحت عنوان فیلمهای "انقلابی و ضداستعماری" اکران شده بودند، "ضدانقلابی" معرفی شدند.
سینمای بلاتکلیف، مداخله نهادها و سانسور
به گواهی مستندات، بلاتکلیفی در مدیریت سینما نه فقط در اوایل انقلاب اسلامی بلکه بعد از تشکیل اولین دولت برآمده از انتخابات ریاست جمهوری هم دیده میشود. حسن حبیبی، وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی، تیرماه ۵۹ در نامهای به ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت با اشاره به دخالت ارگانهایی از جمله دادستانی، ارتش و کمیته انقلاب اسلامی در سینما، خواستار مشخص شدن وضعیت سینما شد.
اگرچه جنگ میان ایران و عراق در سال ۵۹ تا حدی از حجم این انتقادها کم کرد ولی تا پنج سال بعد و تاسیس بنیاد سینمایی فارابی به عنوان مرکز ساماندهی تولیدات سینمایی، ارگانها و نهادهای غیردولتی بر سینمای کشور مسلط شدند. برای نمونه حوزه هنری که بعدها به سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام داد، از سال ۶۰، هدایت و نظارت بر تولیدات فرهنگی از جمله سینما را زیرنظر خود گرفت.
سینمای ایران طی چهار دهه اخیر، ضوابط نانوشته سانسور توسط بخشهای دولتی و حاکمیتی را تجربه کرده است. فیلم چریکه تارا ساخته بهرام بیضایی، اولین فیلم توقیف شده پس از انقلاب ۵۷ است. "حجاب نامتعارف" سوسن تسلیمی، بازیگر فیلم با معیارهای اسلامی دلیل توقیف این فیلم عنوان شد. سازندگان فیلم "رضا مارمولک" به کارگردانی کمال تبریزی نیز بعد از مدتها بلاتکلیفی و توقیف، قبول کردند که نام و بخشی از محتوای این فیلم ممیزی شود. "خانه پدری" ساخته کیانوش عیاری هم بعد از چالشهای بسیار، اجازه "اکران محدود" گرفت.
سینمای ایران در حالی یکصد سال را پشتسر گذاشته که با وجود موفقیتهایی در ایجاد تشکیلات صنفی، افزایش تولید، فعالیت بیشتر زنان کارگردان و کاندیداتوری در جشنوارههای جهانی و کسب جایزه، برخی فیلمسازان اجازه کار ندارند و انتقادها از ممیزی، حضور نگاههای امنیتی و تولید فیلمهای به گفته آنها سفارشی ادامه دارد؛ انتقادهایی که به رخدادهای سال ۵۷ کمک کرد.
- مهران بهروزفغانی
- روزنامهنگار
سینماتوگراف نه فقط مظفرالدینشاه بلکه اعیان و اشراف و به تدریج مردم را هم جذب سینما کرد. سالنهای نمایش فیلم در روزهای بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹ و برافتادن پادشاهی قاجار، به دستور رضاخان که هنوز اعلام سلطنت نکرده بود، به مدت یک ماه تعطیل شدند.
با اجرای برنامههای نوسازی موردنظر رضاشاه و مدتی بعد از ورود برق و تلفن و نونوار شدن نسبی شهرها، نمایش فیلمهای خارجی همچنان تماشاچی داشت و به تدریج سینماهای بیشتری از جمله گراندسینما و سپه در تهران ساخته شدند. سینمادارهای تهران برای جلب تماشاچی بیشتر، جایگاههای مخصوصی هم برای زنان ساختند تا "روحانیون و دینداران" اعتراض نکنند و تجربه دوره مظفرالدینشاه تکرار نشود و آنها مجبور نشوند دستگاه سینماتوگراف را در "اندرونی دارالخلافه" مخفی کنند.
از نگاه روحانیون، سینماتوگراف خود "شیطان" بود. ردپای این مخالفتها کم نبوده و نمونهاش اعتراض دو روحانی در شهر همدان است که "مسیو چرچیل"، صاحب سینماتوگراف را مجبور کرد سالن نمایش خود را تعطیل کند.
نمایش "دختر لر" و پایان سینمای صامت
با وجود رقابت در اکران فیلمهای خارجی، اولین فیلم صامت "آبی و رابی" در ژانر کمدی و به کارگردانی آوانس اوهانیانس در سال ۱۳۰۹ خورشیدی به نمایش درآمد. سه سال بعد فیلم "دختر لر" به کارگردانی عبدالحسین شیرازی معروف به "سپنتا"، مردم را برای تماشای اولین فیلم ناطق فارسی به سینماها کشاند. گزارشها نشان میدهند که سینماهای سپه و گراندسینما فقط در تهران ۲۱۰ نوبت این فیلم را نمایش دادند.
به استناد پژوهشها، تولیدات سینمایی ایران طی سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۶، جمعاً ۹ فیلم است که پنج فیلم ساخته آقای سپنتا است. عباس بهارلو، نویسنده و پژوهشگر سینما، نقش عبدالحسن سپنتا را در شکلگیری و تحول سینمای ایران "اساسی و متناقض" میداند. از نگاه او علت این تناقض، حمایت "مالی و فنی" شرکتهای فیلمسازی خارجی و در مقابل، بیپشتوانه بودن صنعت فیلمسازی داخلی است.
ردپای سانسور و حضور هنرپیشه زن
سینمای ایران در این دوره علاوه بر وجود مخالفتهایی از سوی روحانیت با پدیده دیگری به نام سانسور هم مواجه شد. به استناد پژوهشها، تغییر بخش کوتاهی از دیالوگ جعفر و گلنار، بازیگران فیلم دختر لر، نمونهای از این وضعیت است که باعث شد یک داستان عشقی و "در رثای وطن" به فیلمی "در ستایش پیشرفتهای مملکت" تغییر کند. این ممیزی حتی در تبلیغات سینما مایاک هم دیده میشود و مسئولان سینما عنوان فیلم را به این شکل اصلاح کردند: "دختر لر (یا ایران دیروز و ایران امروز)".
در این دوره و همزمان با اولین قدمهای ساخت فیلم ایرانی، هنرپیشههای زن بهدور از "رفتارهای نامتعارف" هنرپیشههای خارجی و نوشیدن مشروبات الکلی و نمایش برهنگی، جلوی دوربین ظاهر شدند و ایفای نقش کردند. برای نمونه می توان به نقش خانم صدیقه سامینژاد معروف به "روح انگیز" در نقش گلنار در فیلم دختر لر اشاره کرد.
سینمای دوران اشغال و دهه ۴۰
سینمای ایران در دوره اشغال توسط متفقین و جانشینی محمدرضا پهلوی، فرصت چندانی برای عرضاندام پیدا نکرد. گزارش شده که در سال ۱۳۲۷ به کوشش اسماعیل حریرفروش معروف به "کوشان"، چند فیلم در خارج از کشور به فارسی دوبله شد. در عوض تئاتر موقتاً توانست جای سینما را بگیرد.
فیلمهای دهه ۴۰ اگرچه با مضامین اکشن و سرگرمکننده همچنان تماشاچی جذب میکرد، اما گزارش شده که سینمای این دوره با نظارت اداره ممیزی و در سایه نگرانی حکومت از جریانهای سیاسی چپگرا، بهطور "هدایتشده" فعالیت کرد و فیلمهای "کم محتوا" ساخته شدند. از نگاه محمد بهارلو، نویسنده و پژوهشگر سینما، شرایط بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در این "سیاستگذاری" و تبدیل سینما به وسیلهای "بیدردسر" موثر بوده است.
انتقاد از نمایش برهنگی و "قیصری" که از راه رسید
سینمای ایران تا اوایل دهه ۵۰ در حالی تماشاچی داشت که "نمایش برهنگی و عرفی کردن روابط جنسی زن و مرد" بارها مورد انتقاد قرار میگرفت. یکی از این انتقادها در "ماهنامه فیلم و هنر" در سال ۱۳۵۲ منتشر شد. این نشریه در انتقاد از نمایش برهنگی در سینما نوشت: "تا سه چهار سال پیش تهران چنین نبود، در خیابانهای تهران تصاویر استریپ نیز به چشم نمیخورد. پلاکاردها تا اندازهای معین و مقرر اجازه برهنهگرایی داشتند، اما اکنون گویی دوربینهای فیلمبرداری فقط توانایی به تصویر درآوردن صحنههای سکسی را دارا هستند."
از نگاه منتقدان، تمرکز سینمای این دوره بر محور تولید فیلمهای کممحتوا و "بزن بهادر" است. فیلمهای آقای قرن بیستم و جیببر خوشگله، نمونههایی از سینمای این دوره معرفی شدهاند.
همزمان با ادامه این تولیدات، سینمای ایران دو تیپ شخصیتی را به جامعه نشان داد: جاهلهایی با کاراکتر منفی که بیشترشان "مزاحم ناموس" هستند و در مقابل، جوانهایی از طبقه فقیر و کمدرآمد ولی "لوطی"؛ این افراد حسرت زندگی بالاشهریها را هم نمیخوردند و در عین حال قابل اعتماد و کمکحال دیگران بودند. فیلم گنج قارون با بازی محمدعلی فردین نمونه چنین سینمایی است.
سالهای مانده به ۵۷، توجه برخی سینماگران به موضوعاتی مانند نقد تجملگرایی، شکاف طبقاتی و انتقام جلب شد. شخصیت اصلی فیلم "قیصر" ساخته مسعود کیمیایی، نمونهای از مردی است که فقر را می شناسد، "ناموسپرست" است و بعد از خودکشی خواهرش به دلایل ناموسی و قتل برادرش، شخصاً به دنبال انتقام است.
فیلمهای سیاسی و انتقاد از حکومت پهلوی
در کنار تجربه حضور سینمای ایران در جشنوارههای خارجی و شکلگیری سینمای فرهنگی بعد از تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در اواخر زمامداری محمدرضا پهلوی، ساخت فیلمهای انتقادی و سیاسی، تجربه جدیدی به حساب میآید. سفر سنگ و گوزنها، ساخته مسعود کیمیایی از جمله فیلمهایی هستند که به گفته ناظران اگرچه ممیزی شدند ولی در نهایت توانستند تضادهای اجتماعی و مسایل سیاسی را نشان دادند.
سینمای ایران قبل از انقلاب ۵۷، در حالی اولین قدمهای ورود به سینمای معروف به "موج نو" را برمیداشت، که نهاد روحانیت همچنان به نمایش فیلمهای ضدباورهای مذهبی اعتراض داشت. نمونه این واکنشها به فیلم "محلل" ساخته نصرت کریمی است که از نگاه روحانیت باعث "تمسخر دین" شد.
انقلاب، سینما و آرمان انقلابی
همزمان با وقوع انقلاب اسلامی، موج اعتراضها به سینمای "مبتذل" با آتشسوزی ۲۵ سالن بالا گرفت. گردانندگان فرهنگی از اولین روزهای استقرار انقلاب با اعلام اینکه "آرمان سینمای انقلابی- اسلامی" را پیگیری میکنند، فیلمهای "انقلابی و ضداستعماری" کشورهای آمریکای لاتین را به عنوان "الگو" معرفی کردند.
روزنامه کیهان درست یک سال بعد از انقلاب ۵۷ در گزارشی، وضعیت سینمای کشور را "رنگ پریده" توصیف کرد و نوشت که "فیلمهای مبتذل و تکراری" همچنان اکران میشوند. آمارها نشان میدهد در سال ۵۸، حدود ۳۱۰ فیلم ایرانی و خارجی در ۲۷ سینمای تهران اکران شد که بیش از ۲۰۰ فیلم تکراری بود. همچنین نمایش سه فیلم "۲۱ ساعت در المپیک مونیخ"، "z" و "اعتراف" که تحت عنوان فیلمهای "انقلابی و ضداستعماری" اکران شده بودند، "ضدانقلابی" معرفی شدند.
سینمای بلاتکلیف، مداخله نهادها و سانسور
به گواهی مستندات، بلاتکلیفی در مدیریت سینما نه فقط در اوایل انقلاب اسلامی بلکه بعد از تشکیل اولین دولت برآمده از انتخابات ریاست جمهوری هم دیده میشود. حسن حبیبی، وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی، تیرماه ۵۹ در نامهای به ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت با اشاره به دخالت ارگانهایی از جمله دادستانی، ارتش و کمیته انقلاب اسلامی در سینما، خواستار مشخص شدن وضعیت سینما شد.
اگرچه جنگ میان ایران و عراق در سال ۵۹ تا حدی از حجم این انتقادها کم کرد ولی تا پنج سال بعد و تاسیس بنیاد سینمایی فارابی به عنوان مرکز ساماندهی تولیدات سینمایی، ارگانها و نهادهای غیردولتی بر سینمای کشور مسلط شدند. برای نمونه حوزه هنری که بعدها به سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام داد، از سال ۶۰، هدایت و نظارت بر تولیدات فرهنگی از جمله سینما را زیرنظر خود گرفت.
سینمای ایران طی چهار دهه اخیر، ضوابط نانوشته سانسور توسط بخشهای دولتی و حاکمیتی را تجربه کرده است. فیلم چریکه تارا ساخته بهرام بیضایی، اولین فیلم توقیف شده پس از انقلاب ۵۷ است. "حجاب نامتعارف" سوسن تسلیمی، بازیگر فیلم با معیارهای اسلامی دلیل توقیف این فیلم عنوان شد. سازندگان فیلم "رضا مارمولک" به کارگردانی کمال تبریزی نیز بعد از مدتها بلاتکلیفی و توقیف، قبول کردند که نام و بخشی از محتوای این فیلم ممیزی شود. "خانه پدری" ساخته کیانوش عیاری هم بعد از چالشهای بسیار، اجازه "اکران محدود" گرفت.
سینمای ایران در حالی یکصد سال را پشتسر گذاشته که با وجود موفقیتهایی در ایجاد تشکیلات صنفی، افزایش تولید، فعالیت بیشتر زنان کارگردان و کاندیداتوری در جشنوارههای جهانی و کسب جایزه، برخی فیلمسازان اجازه کار ندارند و انتقادها از ممیزی، حضور نگاههای امنیتی و تولید فیلمهای به گفته آنها سفارشی ادامه دارد؛ انتقادهایی که به رخدادهای سال ۵۷ کمک کرد.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: ۱۰۰ سال سینمای ایران؛ قیصری که رفت، خط قرمزی که ماند