ناظران میگویند؛ مردسالاری دینی و مردسالاری ساختاری، هماندیشی مردان افغانستان با طالبان
- مریم حیدری
- فعال مدنی در وین
مجموعه"ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازن از دیدگاهها ارائه کند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،اندیشه طالبانی بر اساس دشمنی با بدن و فکر زنان پایهریزی شده است و سعی بر حذف زن به هر نحوی از اجتماع را دارد
تبعیض و نابرابری اجتماعی دو جنس (زن و مرد)، در دوره خاصی از رشد جوامع بشری پدیدار شد. با تغییرات در نظامهای اجتماعی، دچار تغییر و تحول شد و در آینده میتواند جای خود را به روابط برابر و آزاد افراد بدهد. اما امروزه، هنوز در تمام جوامع سرمایهداری و دین محور، زنان تحت ستم و تبعیض قرار دارند و این ستم یکی از وسائلی است که به حفظ سلطه طبقه سرمایهدار و حکومتهایی بر پایه دین کمک میرساند.
در تمام جوامع سرمایهداری، زنان موظف به انجام وظایف شوهرداری، خانهداری و بچهداریاند. این کار مجانی زنان، در چهاردیواری خانه، یا به عبارتی این "بردگی" خانگی، باعث میشود که مخارج باز تولید روزانه نیروی کار و مخارج پرورش نسل جدید، کاهش یابد و سرمایهداران بتوانند نیروی کار را با قیمت ارزانتری خریداری کنند، یعنی دستمزد کمتری برای مخارج ضروری زندگی کارگر بپردازند.
در تمام جوامع سرمایهداری، زنان خانهدار بخش اعظم "ارتش ذخیره کار" (بیکاران) را تشکیل میدهند. سرمایهداری هرگز قادر نیست برای کلیه افراد جامعه، کار ایجاد کند، و مضمون "خانهداری"، پرده استتار خوبی برای پنهان کردن خیل عظیم زنان بیکار، و پراکنده کردن اعتراضات علیه بیکاری است. این در حالی است که در جوامع سنتی با بافت مذهبی و یا حکومتهایی بر مبنای دین زن بردهای در جهت بهرهدهی به مردان متدین در سیستم و ساختار دینی قرار دارد. از آنجا که ستم بر زن برای هر دوی این سیستم و ساختار ضروری و لازم میباشد میتوان نتیجه گرفت که هر دوی اینها لازم و ملزوم یکدیگرند. در دنیای امروز برای نفوذ سیستم سرمایهداری و تولید بیشتر سرمایه برای صاحبان آن از هر اندیشه و ایدئولوژی که بتواند به آن یاری برساند حمایت میشود. بر این اساس میتوان چنین گفت که سرمایهداری با راه اندازی جنگهای خان و مان سوز موجب عقب نگه داشته شدن جوامع در حال توسعه میشود. گروههای تندرو و افراطی مذهبی را مسلح و حمایت میکند تا بتوانند در کشورهایی با منابع عظیم و ذخایر ثروت حاکم شوند و با احکام دینی نیم جمعیت این کشورها را خانهنشین کند و خود به غارت داراییهای آن بپردازد. روند بازگشت چنین جوامعی به روی کار آمدن حاکمان تندرو و واپسگرا بخشی از برنامه جهانی سرمایهداری برای کنترل و غارت این جوامع است.
بیشتر بخوانید:
- اولین حضور سینمای افغانستان در انتظار جوایز اسکار ۲۰۲۲
- مبارزات 'پارتیزانی' زنان در افغانستان و اهمیت سازماندهی برای انسجام
- ناظران میگویند: مبارزه زنان در برابر طالبان با گرایش به 'مجاهدین'، تکرار خطای تاریخی و جبرانناپذیر
در پی روی کار آمدن دوباره طالبان (که هنوز هم نام برخی از رهبران آنها در فهرست افراد تحت تعقیب پلیس فدرال آمریکا قرار دارد) با حمایت و معامله قدرتها در افغانستان شاهد به اجرا درآمدن قوانین اسلامی افراطی هستیم که مانع حضور و فعالیت زنان شده است. سالها مبارزه آنها را در مقابل فرهنگ و اجتماع سنتی و مردسالار هیچ نموده است.
زایل نمودن عنصر عقلانیت در سهمگیری مسایل اجتماعی - سیاسی و تنها بنیاد شرعی قایل شدن برای تمامی گوشههای زندگی اجتماعی و فرهنگی انسانها از دیدگاه طالبان و همفکران آن حایز اهمیت است.
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستشیرازه«شیرازه» پادکستی درباره کتابها است که سام فرزانه تهیه میکند
پادکست
پایان پادکست
طالب و اندیشهاش در دنیای امروز بدون زور اسلحه، هیچ معنا و قدرتی ندارد. یک کلام زور ستون فقرات اصلی است. اندیشه طالبانی بر اساس دشمنی با بدن و فکر زنان پایهریزی شده است. سعی بر حذف زن به هر نحوی از اجتماع را دارد. از نظر طالب زن جز مایملک مرد محسوب میشود و نه به عنوان انسان مستقل و دارای اراده.
از آنجایی که ساختار کلی اجتماعی افغانستان، لایه به لایه با نظام ستم بر زن و مردسالاری و پدرسالاری بنا نهاده شده است، مرد افغانستان منافع خود را همانند طالب در شکستاندن این ساختار به خطر روبه رو میبیند و در این جبهه با طالب همسویی و همفکری و همراهی دارد. مردسالاری دینی که توسط سرمایهداری حمایت میشود نطقه تلاقی هماندیشی مردان افغانستان با طالبان قرار میگیرد. دین در جوامعی مانند افغانستان وسیله تسلط امپریالیسم و سرمایهداری است.
فرهنگی ملی در افغانستان مخالفت جدی با حضور زنان در امور اجتماعی و اقتصادی در جامعه ندارد؛ اما خرده فرهنگهای سنتی و قبیلهای هستند که این مخالفت را دارد، طالبان بیشتر از این بسترهای فرهنگی برخاستهاند. پس در کنار قیودات تیوریک و برداشتهای تنگنظرانه از ارزشها و تعالیم دینی، قید و بندهای فرهنگی و سنتی نیز عامل دیگریست که به این معرکه هیزوم میاندازد.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،زنان افغاستان، جان خود را در دست گرفته به خیابان آمدند
همانطور که شاهد هستید اکثر مردان افغانستان در خصوص حمایت زنان مبارز و خواستههای انسانی و برحقشان، همراه نیستند، چون چنین چیزی خواست آنها هم تا جای زیادی نیست. گروه تروریستی طالب، سرکوب زنان و حمله هر روزه و بیوقفه به حقوق آنان را به یکی از ارکان اصلی حاکمیت خود تبدیل کرده است و از این طریق تمام اقشار و طبقات پایینی را مرعوب میکند. لذا آزادی کل جامعه افغانستان از ستم و استثمار، بیش از هر زمان دیگری به امر آزادی زنان پیوند خورده است.
زنان افغاستان، جان خود را در دست گرفته به خیابان آمدند. چون اینها این مبارزه را از ابتدا و نقطه اصلی، با مبارزه با مردسالاری و پدرسالاری در خانوادههای خود و رو در روی پدر و برادر و مردان خانواده شروع کردند و انواع ستمها و نابرابریها را پس زده، در اجتماع برای خود جایگاه ساختند. آنها حاضر نیستند، در صلح و جنگ مردانه، قربانی باشند. آنها میدانند رعایت برابری جنسیتی در جامعه و افغانستان هم به نفع زنان و هم مردان است.
دفاع از کلیه مبارزات زنان برای کسب تساوی کامل و رفع هرگونه تبعیض با دفاع از منافع تمام شهروندان ادغام شده است. بنابراین مردم افغانستان با موضعگیری صحیح در دفاع پیگیرانه و بدون قید و شرط از مبارزات زنان برای کسب حقوق اولیه شان ذینفع هستند. دفاع از حقوق زنان و آزادی آنها از قید و بند قرون وسطایی، راه را برای آزادی کل جامعه هموار میکند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،در این شرایط هر حرکت زنان برای رهایی خودشان و اصرار بر سر خواستههایشان راس هرم سرمایهداری - دین و مردسالاری را نشانه میگیرد
زنان مانع اصلی بر سر راه افراطیتی که منافع مردسالارانه سرمایهداری را تامین میکنند هستند. در افغانستان زنان باید در پی روی کار آمدن حکومتی سکولار که بدون تبعیض تساوی حقوق تمام انسانها را دنبال میکند باشند. زیرا حکومتهای دینی که پایه و اساس حکمرانی آنها بر مبنای کنترل بدن و ذهن و تمامی رفتارهای اجتماعی شهروندان خود است و در آن دخالت میکند از جمله اینکه انسانها چه بپوشند و چه بخورند و چگونه روابط اجتماعی داشته باشند و انها را درگیر نیازهای اولیهشان میکند تا خود راحتتر بتواند به غارت منابع عظیم ثروت بپردازد و با دیکتاتوری مطلق بر سرکوب هر صدای مخالفان میپردازد. در این شرایط هر حرکت زنان برای رهایی خودشان و اصرار بر سر خواستههایشان راس هرم سرمایهداری - دین و مردسالاری را نشانه میگیرد.
در حکومتی سکولار باید به مطالبات مهمی اشاره کرد که در صورت تحقق میتوانند ضامن دفاع از آزادی زنان باشند:
آموزش و تحصیلات عالی، زنان را به حقوق خود آگاهتر میکند و پشتوانهای برای آنها میشود تا در مسائل سیاسی و اجتماعی دخالت کنند بنابراین حق آموزش در سطوح عالی و حق اشتغال، یکی از مطالبات مهم زنان است.
حجاب اجباری که حکومت طالبانی در پی تطبیق آن با زور بالای زنان است نماد بردگی زنان است و زنان در پی آزادی حق نوع پوشش خویش هستند.
حق زنان در ایجاد تشکلات ویژه و مستقل، برای دفاع از منافع خود؛ باید زنان به نسبت تعدادشان به تمام نهادها، به ویژه نهادهای قانون گذاری و قضاوت راه یابند.
زنان باید در تمام وجوه حقوقی، اجتماعی و سیاسی تساوی کامل داشته باشند. در این راستا، تمام قوانینی که به شکلی علیه زنان تبعیض قائل میشوند، باید لغو شوند. همچنین لغو هرگونه تبعیض علیه زنان، چه تحت عنوان مذهب، چه به اتکا بر قانون و یا آداب و رسوم. برخوداری زنان از حقوق کامل فردی. به رسمیت شناختن حق زنان برای انتخاب پوشش، انتخاب رشته تحصیلی و حرفه و شغل، انتخاب محل سکونت… و حق سفر.
تمامی قوانین مربوط به ازدواج و خانواده که مبین تبعیض علیه زنان هستند، باید لغو شوند. ازدواج امری است داوطلبانه که میتواند توسط یک قانون مدنی به ثبت برسد بنابراین کلیه ازدواجهای اجباری و خرید و فروش زنان (تحت عنوان ازدواج) باید لغو شوند. هرگونه آزار جسمانی و قتل همسران، دختران و خواهران (تحت لوای "هتک ناموس") پایان یابد. حق طلاق، حفاظت فرزندان، بدون هیچ تبعیضی علیه مادران به رسمیت شناخته شود.
بدون استقلال کامل اقتصادی زنان، آزادی آنها ضمانت نمیشود بنابراین آنها باید از نظر اقتصادی استقلال داشته باشند و بردگی خانگی زنان باید پایان یابد.
ازجمله ویژگیهای یک جامعه سکولار خوب این است که حق کنترل زنان بر بدن خود به رسمیت شناخته شود.
- مریم حیدری
- فعال مدنی در وین
مجموعه"ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازن از دیدگاهها ارائه کند.
تبعیض و نابرابری اجتماعی دو جنس (زن و مرد)، در دوره خاصی از رشد جوامع بشری پدیدار شد. با تغییرات در نظامهای اجتماعی، دچار تغییر و تحول شد و در آینده میتواند جای خود را به روابط برابر و آزاد افراد بدهد. اما امروزه، هنوز در تمام جوامع سرمایهداری و دین محور، زنان تحت ستم و تبعیض قرار دارند و این ستم یکی از وسائلی است که به حفظ سلطه طبقه سرمایهدار و حکومتهایی بر پایه دین کمک میرساند.
در تمام جوامع سرمایهداری، زنان موظف به انجام وظایف شوهرداری، خانهداری و بچهداریاند. این کار مجانی زنان، در چهاردیواری خانه، یا به عبارتی این "بردگی" خانگی، باعث میشود که مخارج باز تولید روزانه نیروی کار و مخارج پرورش نسل جدید، کاهش یابد و سرمایهداران بتوانند نیروی کار را با قیمت ارزانتری خریداری کنند، یعنی دستمزد کمتری برای مخارج ضروری زندگی کارگر بپردازند.
در تمام جوامع سرمایهداری، زنان خانهدار بخش اعظم "ارتش ذخیره کار" (بیکاران) را تشکیل میدهند. سرمایهداری هرگز قادر نیست برای کلیه افراد جامعه، کار ایجاد کند، و مضمون "خانهداری"، پرده استتار خوبی برای پنهان کردن خیل عظیم زنان بیکار، و پراکنده کردن اعتراضات علیه بیکاری است. این در حالی است که در جوامع سنتی با بافت مذهبی و یا حکومتهایی بر مبنای دین زن بردهای در جهت بهرهدهی به مردان متدین در سیستم و ساختار دینی قرار دارد. از آنجا که ستم بر زن برای هر دوی این سیستم و ساختار ضروری و لازم میباشد میتوان نتیجه گرفت که هر دوی اینها لازم و ملزوم یکدیگرند. در دنیای امروز برای نفوذ سیستم سرمایهداری و تولید بیشتر سرمایه برای صاحبان آن از هر اندیشه و ایدئولوژی که بتواند به آن یاری برساند حمایت میشود. بر این اساس میتوان چنین گفت که سرمایهداری با راه اندازی جنگهای خان و مان سوز موجب عقب نگه داشته شدن جوامع در حال توسعه میشود. گروههای تندرو و افراطی مذهبی را مسلح و حمایت میکند تا بتوانند در کشورهایی با منابع عظیم و ذخایر ثروت حاکم شوند و با احکام دینی نیم جمعیت این کشورها را خانهنشین کند و خود به غارت داراییهای آن بپردازد. روند بازگشت چنین جوامعی به روی کار آمدن حاکمان تندرو و واپسگرا بخشی از برنامه جهانی سرمایهداری برای کنترل و غارت این جوامع است.
بیشتر بخوانید:
در پی روی کار آمدن دوباره طالبان (که هنوز هم نام برخی از رهبران آنها در فهرست افراد تحت تعقیب پلیس فدرال آمریکا قرار دارد) با حمایت و معامله قدرتها در افغانستان شاهد به اجرا درآمدن قوانین اسلامی افراطی هستیم که مانع حضور و فعالیت زنان شده است. سالها مبارزه آنها را در مقابل فرهنگ و اجتماع سنتی و مردسالار هیچ نموده است.
زایل نمودن عنصر عقلانیت در سهمگیری مسایل اجتماعی - سیاسی و تنها بنیاد شرعی قایل شدن برای تمامی گوشههای زندگی اجتماعی و فرهنگی انسانها از دیدگاه طالبان و همفکران آن حایز اهمیت است.
طالب و اندیشهاش در دنیای امروز بدون زور اسلحه، هیچ معنا و قدرتی ندارد. یک کلام زور ستون فقرات اصلی است. اندیشه طالبانی بر اساس دشمنی با بدن و فکر زنان پایهریزی شده است. سعی بر حذف زن به هر نحوی از اجتماع را دارد. از نظر طالب زن جز مایملک مرد محسوب میشود و نه به عنوان انسان مستقل و دارای اراده.
از آنجایی که ساختار کلی اجتماعی افغانستان، لایه به لایه با نظام ستم بر زن و مردسالاری و پدرسالاری بنا نهاده شده است، مرد افغانستان منافع خود را همانند طالب در شکستاندن این ساختار به خطر روبه رو میبیند و در این جبهه با طالب همسویی و همفکری و همراهی دارد. مردسالاری دینی که توسط سرمایهداری حمایت میشود نطقه تلاقی هماندیشی مردان افغانستان با طالبان قرار میگیرد. دین در جوامعی مانند افغانستان وسیله تسلط امپریالیسم و سرمایهداری است.
فرهنگی ملی در افغانستان مخالفت جدی با حضور زنان در امور اجتماعی و اقتصادی در جامعه ندارد؛ اما خرده فرهنگهای سنتی و قبیلهای هستند که این مخالفت را دارد، طالبان بیشتر از این بسترهای فرهنگی برخاستهاند. پس در کنار قیودات تیوریک و برداشتهای تنگنظرانه از ارزشها و تعالیم دینی، قید و بندهای فرهنگی و سنتی نیز عامل دیگریست که به این معرکه هیزوم میاندازد.
همانطور که شاهد هستید اکثر مردان افغانستان در خصوص حمایت زنان مبارز و خواستههای انسانی و برحقشان، همراه نیستند، چون چنین چیزی خواست آنها هم تا جای زیادی نیست. گروه تروریستی طالب، سرکوب زنان و حمله هر روزه و بیوقفه به حقوق آنان را به یکی از ارکان اصلی حاکمیت خود تبدیل کرده است و از این طریق تمام اقشار و طبقات پایینی را مرعوب میکند. لذا آزادی کل جامعه افغانستان از ستم و استثمار، بیش از هر زمان دیگری به امر آزادی زنان پیوند خورده است.
زنان افغاستان، جان خود را در دست گرفته به خیابان آمدند. چون اینها این مبارزه را از ابتدا و نقطه اصلی، با مبارزه با مردسالاری و پدرسالاری در خانوادههای خود و رو در روی پدر و برادر و مردان خانواده شروع کردند و انواع ستمها و نابرابریها را پس زده، در اجتماع برای خود جایگاه ساختند. آنها حاضر نیستند، در صلح و جنگ مردانه، قربانی باشند. آنها میدانند رعایت برابری جنسیتی در جامعه و افغانستان هم به نفع زنان و هم مردان است.
دفاع از کلیه مبارزات زنان برای کسب تساوی کامل و رفع هرگونه تبعیض با دفاع از منافع تمام شهروندان ادغام شده است. بنابراین مردم افغانستان با موضعگیری صحیح در دفاع پیگیرانه و بدون قید و شرط از مبارزات زنان برای کسب حقوق اولیه شان ذینفع هستند. دفاع از حقوق زنان و آزادی آنها از قید و بند قرون وسطایی، راه را برای آزادی کل جامعه هموار میکند.
زنان مانع اصلی بر سر راه افراطیتی که منافع مردسالارانه سرمایهداری را تامین میکنند هستند. در افغانستان زنان باید در پی روی کار آمدن حکومتی سکولار که بدون تبعیض تساوی حقوق تمام انسانها را دنبال میکند باشند. زیرا حکومتهای دینی که پایه و اساس حکمرانی آنها بر مبنای کنترل بدن و ذهن و تمامی رفتارهای اجتماعی شهروندان خود است و در آن دخالت میکند از جمله اینکه انسانها چه بپوشند و چه بخورند و چگونه روابط اجتماعی داشته باشند و انها را درگیر نیازهای اولیهشان میکند تا خود راحتتر بتواند به غارت منابع عظیم ثروت بپردازد و با دیکتاتوری مطلق بر سرکوب هر صدای مخالفان میپردازد. در این شرایط هر حرکت زنان برای رهایی خودشان و اصرار بر سر خواستههایشان راس هرم سرمایهداری - دین و مردسالاری را نشانه میگیرد.
در حکومتی سکولار باید به مطالبات مهمی اشاره کرد که در صورت تحقق میتوانند ضامن دفاع از آزادی زنان باشند:
آموزش و تحصیلات عالی، زنان را به حقوق خود آگاهتر میکند و پشتوانهای برای آنها میشود تا در مسائل سیاسی و اجتماعی دخالت کنند بنابراین حق آموزش در سطوح عالی و حق اشتغال، یکی از مطالبات مهم زنان است.
حجاب اجباری که حکومت طالبانی در پی تطبیق آن با زور بالای زنان است نماد بردگی زنان است و زنان در پی آزادی حق نوع پوشش خویش هستند.
حق زنان در ایجاد تشکلات ویژه و مستقل، برای دفاع از منافع خود؛ باید زنان به نسبت تعدادشان به تمام نهادها، به ویژه نهادهای قانون گذاری و قضاوت راه یابند.
زنان باید در تمام وجوه حقوقی، اجتماعی و سیاسی تساوی کامل داشته باشند. در این راستا، تمام قوانینی که به شکلی علیه زنان تبعیض قائل میشوند، باید لغو شوند. همچنین لغو هرگونه تبعیض علیه زنان، چه تحت عنوان مذهب، چه به اتکا بر قانون و یا آداب و رسوم. برخوداری زنان از حقوق کامل فردی. به رسمیت شناختن حق زنان برای انتخاب پوشش، انتخاب رشته تحصیلی و حرفه و شغل، انتخاب محل سکونت… و حق سفر.
تمامی قوانین مربوط به ازدواج و خانواده که مبین تبعیض علیه زنان هستند، باید لغو شوند. ازدواج امری است داوطلبانه که میتواند توسط یک قانون مدنی به ثبت برسد بنابراین کلیه ازدواجهای اجباری و خرید و فروش زنان (تحت عنوان ازدواج) باید لغو شوند. هرگونه آزار جسمانی و قتل همسران، دختران و خواهران (تحت لوای "هتک ناموس") پایان یابد. حق طلاق، حفاظت فرزندان، بدون هیچ تبعیضی علیه مادران به رسمیت شناخته شود.
بدون استقلال کامل اقتصادی زنان، آزادی آنها ضمانت نمیشود بنابراین آنها باید از نظر اقتصادی استقلال داشته باشند و بردگی خانگی زنان باید پایان یابد.
ازجمله ویژگیهای یک جامعه سکولار خوب این است که حق کنترل زنان بر بدن خود به رسمیت شناخته شود.
- مریم حیدری
- فعال مدنی در وین
مجموعه"ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازن از دیدگاهها ارائه کند.
تبعیض و نابرابری اجتماعی دو جنس (زن و مرد)، در دوره خاصی از رشد جوامع بشری پدیدار شد. با تغییرات در نظامهای اجتماعی، دچار تغییر و تحول شد و در آینده میتواند جای خود را به روابط برابر و آزاد افراد بدهد. اما امروزه، هنوز در تمام جوامع سرمایهداری و دین محور، زنان تحت ستم و تبعیض قرار دارند و این ستم یکی از وسائلی است که به حفظ سلطه طبقه سرمایهدار و حکومتهایی بر پایه دین کمک میرساند.
در تمام جوامع سرمایهداری، زنان موظف به انجام وظایف شوهرداری، خانهداری و بچهداریاند. این کار مجانی زنان، در چهاردیواری خانه، یا به عبارتی این "بردگی" خانگی، باعث میشود که مخارج باز تولید روزانه نیروی کار و مخارج پرورش نسل جدید، کاهش یابد و سرمایهداران بتوانند نیروی کار را با قیمت ارزانتری خریداری کنند، یعنی دستمزد کمتری برای مخارج ضروری زندگی کارگر بپردازند.
در تمام جوامع سرمایهداری، زنان خانهدار بخش اعظم "ارتش ذخیره کار" (بیکاران) را تشکیل میدهند. سرمایهداری هرگز قادر نیست برای کلیه افراد جامعه، کار ایجاد کند، و مضمون "خانهداری"، پرده استتار خوبی برای پنهان کردن خیل عظیم زنان بیکار، و پراکنده کردن اعتراضات علیه بیکاری است. این در حالی است که در جوامع سنتی با بافت مذهبی و یا حکومتهایی بر مبنای دین زن بردهای در جهت بهرهدهی به مردان متدین در سیستم و ساختار دینی قرار دارد. از آنجا که ستم بر زن برای هر دوی این سیستم و ساختار ضروری و لازم میباشد میتوان نتیجه گرفت که هر دوی اینها لازم و ملزوم یکدیگرند. در دنیای امروز برای نفوذ سیستم سرمایهداری و تولید بیشتر سرمایه برای صاحبان آن از هر اندیشه و ایدئولوژی که بتواند به آن یاری برساند حمایت میشود. بر این اساس میتوان چنین گفت که سرمایهداری با راه اندازی جنگهای خان و مان سوز موجب عقب نگه داشته شدن جوامع در حال توسعه میشود. گروههای تندرو و افراطی مذهبی را مسلح و حمایت میکند تا بتوانند در کشورهایی با منابع عظیم و ذخایر ثروت حاکم شوند و با احکام دینی نیم جمعیت این کشورها را خانهنشین کند و خود به غارت داراییهای آن بپردازد. روند بازگشت چنین جوامعی به روی کار آمدن حاکمان تندرو و واپسگرا بخشی از برنامه جهانی سرمایهداری برای کنترل و غارت این جوامع است.
بیشتر بخوانید:
در پی روی کار آمدن دوباره طالبان (که هنوز هم نام برخی از رهبران آنها در فهرست افراد تحت تعقیب پلیس فدرال آمریکا قرار دارد) با حمایت و معامله قدرتها در افغانستان شاهد به اجرا درآمدن قوانین اسلامی افراطی هستیم که مانع حضور و فعالیت زنان شده است. سالها مبارزه آنها را در مقابل فرهنگ و اجتماع سنتی و مردسالار هیچ نموده است.
زایل نمودن عنصر عقلانیت در سهمگیری مسایل اجتماعی - سیاسی و تنها بنیاد شرعی قایل شدن برای تمامی گوشههای زندگی اجتماعی و فرهنگی انسانها از دیدگاه طالبان و همفکران آن حایز اهمیت است.
طالب و اندیشهاش در دنیای امروز بدون زور اسلحه، هیچ معنا و قدرتی ندارد. یک کلام زور ستون فقرات اصلی است. اندیشه طالبانی بر اساس دشمنی با بدن و فکر زنان پایهریزی شده است. سعی بر حذف زن به هر نحوی از اجتماع را دارد. از نظر طالب زن جز مایملک مرد محسوب میشود و نه به عنوان انسان مستقل و دارای اراده.
از آنجایی که ساختار کلی اجتماعی افغانستان، لایه به لایه با نظام ستم بر زن و مردسالاری و پدرسالاری بنا نهاده شده است، مرد افغانستان منافع خود را همانند طالب در شکستاندن این ساختار به خطر روبه رو میبیند و در این جبهه با طالب همسویی و همفکری و همراهی دارد. مردسالاری دینی که توسط سرمایهداری حمایت میشود نطقه تلاقی هماندیشی مردان افغانستان با طالبان قرار میگیرد. دین در جوامعی مانند افغانستان وسیله تسلط امپریالیسم و سرمایهداری است.
فرهنگی ملی در افغانستان مخالفت جدی با حضور زنان در امور اجتماعی و اقتصادی در جامعه ندارد؛ اما خرده فرهنگهای سنتی و قبیلهای هستند که این مخالفت را دارد، طالبان بیشتر از این بسترهای فرهنگی برخاستهاند. پس در کنار قیودات تیوریک و برداشتهای تنگنظرانه از ارزشها و تعالیم دینی، قید و بندهای فرهنگی و سنتی نیز عامل دیگریست که به این معرکه هیزوم میاندازد.
همانطور که شاهد هستید اکثر مردان افغانستان در خصوص حمایت زنان مبارز و خواستههای انسانی و برحقشان، همراه نیستند، چون چنین چیزی خواست آنها هم تا جای زیادی نیست. گروه تروریستی طالب، سرکوب زنان و حمله هر روزه و بیوقفه به حقوق آنان را به یکی از ارکان اصلی حاکمیت خود تبدیل کرده است و از این طریق تمام اقشار و طبقات پایینی را مرعوب میکند. لذا آزادی کل جامعه افغانستان از ستم و استثمار، بیش از هر زمان دیگری به امر آزادی زنان پیوند خورده است.
زنان افغاستان، جان خود را در دست گرفته به خیابان آمدند. چون اینها این مبارزه را از ابتدا و نقطه اصلی، با مبارزه با مردسالاری و پدرسالاری در خانوادههای خود و رو در روی پدر و برادر و مردان خانواده شروع کردند و انواع ستمها و نابرابریها را پس زده، در اجتماع برای خود جایگاه ساختند. آنها حاضر نیستند، در صلح و جنگ مردانه، قربانی باشند. آنها میدانند رعایت برابری جنسیتی در جامعه و افغانستان هم به نفع زنان و هم مردان است.
دفاع از کلیه مبارزات زنان برای کسب تساوی کامل و رفع هرگونه تبعیض با دفاع از منافع تمام شهروندان ادغام شده است. بنابراین مردم افغانستان با موضعگیری صحیح در دفاع پیگیرانه و بدون قید و شرط از مبارزات زنان برای کسب حقوق اولیه شان ذینفع هستند. دفاع از حقوق زنان و آزادی آنها از قید و بند قرون وسطایی، راه را برای آزادی کل جامعه هموار میکند.
زنان مانع اصلی بر سر راه افراطیتی که منافع مردسالارانه سرمایهداری را تامین میکنند هستند. در افغانستان زنان باید در پی روی کار آمدن حکومتی سکولار که بدون تبعیض تساوی حقوق تمام انسانها را دنبال میکند باشند. زیرا حکومتهای دینی که پایه و اساس حکمرانی آنها بر مبنای کنترل بدن و ذهن و تمامی رفتارهای اجتماعی شهروندان خود است و در آن دخالت میکند از جمله اینکه انسانها چه بپوشند و چه بخورند و چگونه روابط اجتماعی داشته باشند و انها را درگیر نیازهای اولیهشان میکند تا خود راحتتر بتواند به غارت منابع عظیم ثروت بپردازد و با دیکتاتوری مطلق بر سرکوب هر صدای مخالفان میپردازد. در این شرایط هر حرکت زنان برای رهایی خودشان و اصرار بر سر خواستههایشان راس هرم سرمایهداری - دین و مردسالاری را نشانه میگیرد.
در حکومتی سکولار باید به مطالبات مهمی اشاره کرد که در صورت تحقق میتوانند ضامن دفاع از آزادی زنان باشند:
آموزش و تحصیلات عالی، زنان را به حقوق خود آگاهتر میکند و پشتوانهای برای آنها میشود تا در مسائل سیاسی و اجتماعی دخالت کنند بنابراین حق آموزش در سطوح عالی و حق اشتغال، یکی از مطالبات مهم زنان است.
حجاب اجباری که حکومت طالبانی در پی تطبیق آن با زور بالای زنان است نماد بردگی زنان است و زنان در پی آزادی حق نوع پوشش خویش هستند.
حق زنان در ایجاد تشکلات ویژه و مستقل، برای دفاع از منافع خود؛ باید زنان به نسبت تعدادشان به تمام نهادها، به ویژه نهادهای قانون گذاری و قضاوت راه یابند.
زنان باید در تمام وجوه حقوقی، اجتماعی و سیاسی تساوی کامل داشته باشند. در این راستا، تمام قوانینی که به شکلی علیه زنان تبعیض قائل میشوند، باید لغو شوند. همچنین لغو هرگونه تبعیض علیه زنان، چه تحت عنوان مذهب، چه به اتکا بر قانون و یا آداب و رسوم. برخوداری زنان از حقوق کامل فردی. به رسمیت شناختن حق زنان برای انتخاب پوشش، انتخاب رشته تحصیلی و حرفه و شغل، انتخاب محل سکونت… و حق سفر.
تمامی قوانین مربوط به ازدواج و خانواده که مبین تبعیض علیه زنان هستند، باید لغو شوند. ازدواج امری است داوطلبانه که میتواند توسط یک قانون مدنی به ثبت برسد بنابراین کلیه ازدواجهای اجباری و خرید و فروش زنان (تحت عنوان ازدواج) باید لغو شوند. هرگونه آزار جسمانی و قتل همسران، دختران و خواهران (تحت لوای "هتک ناموس") پایان یابد. حق طلاق، حفاظت فرزندان، بدون هیچ تبعیضی علیه مادران به رسمیت شناخته شود.
بدون استقلال کامل اقتصادی زنان، آزادی آنها ضمانت نمیشود بنابراین آنها باید از نظر اقتصادی استقلال داشته باشند و بردگی خانگی زنان باید پایان یابد.
ازجمله ویژگیهای یک جامعه سکولار خوب این است که حق کنترل زنان بر بدن خود به رسمیت شناخته شود.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: ناظران میگویند؛ مردسالاری دینی و مردسالاری ساختاری، هماندیشی مردان افغانستان با طالبان