سریال راهزنان قسمت ۲۴۸ دویست و چهل و هشتم
مریم به هتل می رود و متوجه می شود که همه آنجا هستند و اکرام جلسه ای ترتیب داده است. اکرام میگوید که آنها برای وضعیت هرمز جلسه ترتیب داده اند. مریم میگوید که در این صورت او نیز سر میز می نشیند تا صبحت هایشان را بشنود. اکرام به اونال میگوید که این خلاف قوانین میز است و نباید زن سر میز باشد.
مریم یادآوری میکند که همه آنها از شکم یک زن به دنیا آمده اند و حالا نیز بر سر مسایل خانواده او صحبت می شود، پس باید باشد. سپس میگوید که باید در مورد تهدیدی که سراغ خانواده او آمده است صحبت کنند. او میگوید که آخرین فردی که سر میز آمده ، یعنی اکرام را مقصر می داند، و به اکرام میگوید که سردا و هرمز علی پایین هستند و او به هرمز علی گفته است که اگر با او تماس گرفت و به او خبر داد، سردا را بکشد.
سپس با هرمز علی تماس میگیرد و گوشی را به اکرام می دهد. اکرام که دستپاچه شده، به هرمز علی میگوید که بعداً صحبت میکنند. سپس تماس را قطع میکند و از مریم می پرسد که چه می خواهد؟ مریم با تهدید میگوید که اگر یک بار دیگر سر اعضای خانواده او بلایی بیاید ، برای نابودی تک تک اعضای سر میز اقدام میکند. او بعد از گفتن حرفهایش از سر میز بلند شده و می رود. اونال و ایلماز و اندر و ایلکر و اکرام با تعجب به یکدیگر نگاه میکنند.
شب، الیاس و آلپ ارسلان و بحری و جیران به آدرس مرسل می روند. آنها نقشه می کشند که چگونه وارد شوند و نگهبانان را بکشند. الیاس و آلپ ارسلان پنهانی داخل رفته و بحری نیز به سمت پشت بام می رود. جیران با ماشین داخل می رود تا حواس محافظین را پرت کند. الیاس و آلپ ارسلان محافظین سر راه را می کشند. بحری نیز از بالا هرکس را که میبیند، تیر می زند. مرسل با افرادش پنهانی از در پشتی با یک ماشین فرار میکنند. وقتی الیاس متوجه این قضیه می شود، عصبی می شود و از اینکه آلپ ارسلان گفته بود همه ماشین ها را پنچر کرده است ،از او ایراد میگیرد. آلپ ارسلان میگوید که او ماشین دیگری را ندیده بود.
این را هم ببینید: سریال با منیجرم تماس بگیر قسمت ۴۵در خانه هرمز ، همه سر میز شام هستند. مریم از خورشید نیز می خواهد که برای خوردن شام داخل بیاید. سر میز شام، مروه به خورشید میگوید که شنیده است او عاشق کسی بوده و برای همین ازدواج نکرده است. همه جا می خورند. خیریه میگوید که ازدواج خورشید و آن دختر به صلاح نبود و پدر هر دوی آنها قاتل بودند و او اجازه این ازدواج را نداد. مروه از خورشید میپرسد که آیا آن دختر ازدواج کرده است؟ خیریه میگوید که او بچه نیز دارد. مروه می پرسد که آیا خورشید هنوز هم عاشق او است ؟ خورشید بی توجه به سوال مروه ، از سر میز بلند شده و بابت غذا تشکر می کند و بیرون می رود. هرمز علی نیز بیرون می رود. سردا با دلخوری در مورد مسأله امروز گلایه میکند و میگوید که فکر میکرد هرمز علی او را دوست ندارد که حاضر است به حرف مریم او را بکشد، ولی بعد فکر کرد که شاید در خانه آنها مزاحم است و کسی او را نمی خواهد. مریم میگوید که کسی با او دشمنی ندارد و فقط یک سری مسائل در زمان مناسب و طبق خواسته آنها پیش برود
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: سریال راهزنان قسمت ۲۴۸ دویست و چهل و هشتم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران